'همسرم دیگه نمیتونست این وضع رو تحمل کنه. اون دخترمونو برداشت و منو ترک کرد. من به یه اتاقک توی کوهستان نقل مکان کردم تا از همه چی دور بمونم.یک شب، من دوباره اون صداهای مرموز رو شنیدم.آیا او برگشته بود؟؟؟
من رفتم بیرون تا چک کنم صدا از کجا بوده و ترسم به حقیقت مبدل شد.
من نمیتونستم از شر مارتا خلاص شم.
اون اینجا بود!!!
زندگی من بخاطر همه این چیزا خراب شده بود.
همه دوستام فکر میکردن که من دیوانه هستم.
من سعی میکردم که حقیقتو بگم، ولی هیچکس باورم نمیکردو اونا روز به روز با من غریبه تر شدن...
مارتا همچنان به من اسیب میزنه. علیرغم همه تلاشهام،من نمیتونم از دستش فرار کنم.
من از دستش دادم! من با تمام این مزخرفات کنار اومدم بخاطر دخترم...
من باید بهترینمو انجام بدم تا بتونم یه بار دیگه ببینمش!'
شما فکر میکنید همه این چیزا نرماله؟ پس قطعا اشتباه بزرگی میکنی!
آماده ای که هرکاری از دستت برمیاد بکنی تا از شرش خلاص شی؟
بخاطر اینکه این قراره چالش خیلی سختی برات باشه.
بیشتر از ده میلیون از ادمها باهاش تا سرحد مرگ ترسیدند، سومین و اخرین بازی از سری بازی ها اینجاست!
آیا به اندازه کافی شجاع هستی تا این بازی وحشتناک و هیجان انگیز رو تا اخرش انجام بدی؟
★ ★ ★ ★ ★ ٢٤ فروردین ١٤٠٣
بازی خوبیه ولی من هرچی گلوشو فشار میدم باز میبازم میشه یکی کمک کنه؟
☆ ☆ ☆ ☆ ★ ١٧ فروردین ١٤٠٣
✗ دست بچه ۵ ساله بدی اینو نمیترسه 😐
☆ ★ ★ ★ ★ ١٥ فروردین ١٤٠٣
اولاش ترسناک نیست اما بعدا خیلیی ترسناکه من نمیتونم یک قسمتش رو برم اون زمان که باید کلید در خونه رو پیدا بکنیم تا بریم تو خونه هه باید چی کار کنیم؟ زنه خیلی زود میاد و من خندم گرفت که خوابش رو دید واییی زنه چه خنده دار میدویید 😂😂😂