در این نرم افزار سعی کرده ایم اشعار ماه محرم و صفر را برای شما دوستداران اهل بیت گردآوری نماییم.
شعر نوحه مداحی محرم
اشعار شهادت حضرت مسلم
پهن شد سفره دل، بوی خدا آمده است
کوفه را با تو حسین جان سر و پیمانی نیست
از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان
وقتی که می رفتند دنیا گریه میکرد
وقتی نگاه شهر پر از سنگ می شود
اشک من خون شد و از یار خبر نیست، خدا
سوی کوفه میا که پیچیده
اینان که حرف بیعت با یار میزنند
ورود کاروان به کربلا
کاروان لحظه لحظه نزدیک است
هنوز زینب کبری کنار دلبر هست
کربلا دجله را خبر کن زود
کاروان سلاله های خدا
در این دیار هوای نفس کشیدن نیست
آمدی و شب سیاه من
گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوز
آیا شود که جام مرا پر سبو کنی
با غم که هم مسیر شدم در سه سالگی
من وسحر ،من وعمه من و سر پدرم
رفتیّ و با غم همسفر ماندم در این راه
دلخوری نیست در این قافله از هیچ کسی
السلام علیک یا عطشان
شب چهارم محرم شهادت دو طفلان حضرت زینب
اشعار شب پنجم محرم عبدالله بن الحسن
نفسم حبس شد از آنچه که چشمم دیده
ای یادگار ِ رویِ قشنگِ برادرم
بیشتر مثل مجتبی شده ای
می خواستند ملائکه وقف غمت کنند
آشنا بود آن صدایِ آشنایی که زدی
تو فرق نداری به خدا با پسر خویش
زره اندازه نشد پس کفنش را دادند
تو را به جان عزیزت بخواب عزیز دلم
اشعار شب هفتم محرم شهادت حضرت علی اصغر
لب لب مکن که این جگرم تیر می کشد
وقتی لبان کوچک تو بی جواب شد
بر مرکبِ پیمبر اعظم سوار شد
تو رفتی مادرت حیران شد ای وای
بر سینه مزن چنگ که تاثیر ندارد
بر سینه مزن چنگ که تاثیر ندارد
وا شد درِ تمام قفسها به روی تو
لالا برای آن که خواب ندارد چه فایده؟!
شب هشتم محرم شهادت حضرت علی اکبر
تو را به دست گرفته به آسمان بدهد
خداحافظی اش سیل حرم را می برد
آفتاب غرور ایلت را
خبر مرگ ز چشم نگران بدتر نیست
ز دستم می روی اما صدایم در نمیآید
بگو هنوز برایت کمی توان مانده
گاهی همه به دور پسر جمع می شوند
چگونه روضه نخواند دلی که تنها شد
فروغ ِ چشم من از چشم نیزه ها افتاد
گلی که در چمن حُسن امتحان می داد
اشعار شب تاسوعا حضرت ابوالفضل العباس
دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت
دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت
آب شرمنده ی لبت عباس
خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست
من آب را وقتی فراهم کرده بودم
روی اسبِ سرکش امواج زین انداخته
آسمان جلوه ای اگر دارد
ناز این دلبر خوش چهره کشیدن دارد
تمام غصه ام این است وپشت پابخوری
همین که نام بلندش کنار من پیچید
گر نخیزی تو زجا ، کار حسین سخت تر است
روی این پشت شکسته کوهی از غم ریخته
من و اشک و علمداری که دیگر بر نمی خیزد
چند آسمان ورای تمنای ابرها
ای شاه بی لشکر بگو پس لشکرت کو؟
دیـگرم شـورى به آب و گـل رسید
شبِ آخر بگذار این پَر ِمن باز شود
زینب رسیده است برادر کنار تو
★ ★ ★ ★ ★ ٣١ تیر ١٤٠٢
✓ تشکر از شما عالی است برنامه
☆ ☆ ★ ★ ★ ٢٣ مرداد ١٤٠٢
خوب هست
★ ★ ★ ★ ★ ٧ مرداد ١٤٠١
اوکی