چند ساعت مانده بود به اذان صبح طبق معمول بلند شده بود برای تجدید وضو هوا خیلی سرد بود از اتاق بیرون رفته بود آنجا خورده بود زمین و دیگر نتوانسته بود بلند شود. چند ساعت بعد که آقا را پیدا کرده بودند دیده بودند در حالی که بدنش از سرما خشک شده همان طور که روی زمین افتاده دارد ذکرهایش را می گوید.
گفته بودند خب چرا صدا نکردید؟
گفته بود خب؛نخواستم اذیت بشوید!
***
کارهای شخصی اش را به هیچ وجه به کسی نمی گفت. مثلأ می آمد پایین می دید که دندان هایش را جا گذاشته، برمی گشت بالا دندان ها را برمی داشت. یا دنبال عصایش که می خواست بگردد به هیچ کس نمی گفت.
***
برنامه ای کاملا رایگان با طراحی متریال گوگل. به مرور مطالب بیشتری در برنامه قرار خواهد گرفت. ما رو از دعای خیرتون محروم نکنید :)
☆ ☆ ☆ ★ ★ ١ آبان ١٤٠٢
قبول کردم ک یک شیطانم پناه میبرم ب خدا از شر خودم
★ ★ ★ ★ ★ ٢٣ بهمن ١٤٠٢
✓ عالی حرف نداره ✓ اجر تون با امام زمان علیه اسلام
★ ★ ★ ★ ★ ١٢ آذر ١٤٠١
به نظر من که عالیه واقعا خوبه اجرتون با امام زمان(عج)