محموله

فیلم محموله ۲۰۱۷ Cargo


پخش آنلاین
ژانر:درام
امتیاز IMDb:۶.۳
زیرنویس:دارد
دوبله:ندارد
سال ساخت:۲۰۱۷
مدت زمان:۱۰۲ دقیقه
کشور:استرالیا
رده سنی:۱۸+

۸۲٪
این فیلم را دوست داشتند ۸۲ نفر
پس از شیوع یک بیماری همه گیر در سراسر استرالیا، پدری به دنبال فردی می گردد که بخواهد از دخترش محافظت کند.
در دنیایی که توسط ویروسی که افراد را در عرض 48 ساعت به زامبی تبدیل می‌کند، غلبه کرده است، زن و شوهر، اندی و کی، و دختر یک ساله‌شان، رزی، با خیال راحت در قایق خانگی در روستایی استرالیا زندگی می‌کنند. اندی در حین نقل مکان شبانه دو کودک را در حال بازی در ساحل رودخانه می بیند. او برای آنها فریاد می زند، اما پس از اینکه پدر که متوجه اندی می شود، یک هفت تیر در کمربندش می زند، به سفر ادامه می دهد. بعداً در همان روز، اندی از یک تور برای ماهیگیری از آب استفاده می کند. کی اشاره می کند که جیره غذایی آنها رو به اتمام است، اما اندی در مورد برنامه های خود برای رفتن به خشکی بحث می کند. صحنه به یکی از یک دختر جوان بومی تغییر می کند که برگ ها را به کفش هایش می چسباند. بعد از یک دقیقه به اندی برمی گردد که قایق بادبانی متروکه ای را مشاهده کرده و مشغول بررسی آن است. او غذا را پس می گیرد، و آن را به کی شکاک ارائه می دهد. پس از اطمینان دادن به او که قایق بادبانی او را غارت کرده است، سالم است، کی تصمیم می گیرد خودش برگردد تا تلاش کند و تدارکات بیشتری را جمع کند. اندی قبلاً با شنیدن صدای ضربات از دری در دیوار رفته بود، اما کی، بی‌اطلاع از این موضوع، احتمالاً توسط زامبی‌ای که از در بیرون می‌آید مورد حمله قرار می‌گیرد. اندی با گریه رزی از خواب بیدار می‌شود و به دنبال کی می‌رود. او در حمام قایق خانه است و سعی می کند جریان خون ناشی از گاز گرفتن زانویش را مهار کند. او در مرحله بعدی در حال بررسی بسته ای است که قبلا توسط اندی از رودخانه به دست آمده بود. در آن یک دستبند وجود دارد که مدت زمان باقیمانده برای فرد مبتلا را اندازه می‌گیرد که کی روی آن قرار می‌دهد، و تزریقی که مغز را خنثی می‌کند، بنابراین فرد مبتلا در حین انتقال هیچ دردی احساس نمی‌کند. اندی و کی در مورد برنامه های خود بحث می کنند و آسیب پذیری او را تایید می کنند. خانواده تصمیم می گیرند قایق خانگی را رها کرده و به بیمارستان بروند. آنها از کنار بقایای سوخته یک جسد عبور می کنند. او عکس مردی را که سرش در زمین است از خود به جا می گذارد، سپس با لاشه خرگوش از پناهگاه خود خارج می شود که آن را در گودال می اندازد. غرغره شنیده می شود و او گوش هایش را می پوشاند. اندی و کی یک وسیله نقلیه پیدا کرده اند. در حالی که اندی باک بنزین را پر می کند، کی متوجه یک لجن زرد رنگ روی پشتی صندلی می شود. آنها به سختی از زامبی که به سمت آنها می رود فرار می کنند. همانطور که آنها دور می شوند، یکی دیده می شود که تلاش می کند سرش را از روی زمین بلند کند. آنها در یک جاده متروک توقف می کنند تا اندی بتواند به نقشه نگاه کند و کی پوشک خود را عوض کند. او در خارج از صفحه نمایش سقوط می کند، تشنج می کند و خون می ریزد در حالی که اندی او را ثابت نگه می دارد. او پایین می‌رود تا بررسی کند، و سپس با عجله خارج می‌شود. کی به خودش می‌آید و زخمش را در ماشین بررسی می‌کند تا ببیند که لجن زردی بیرون می‌زند. او در شرایط مناسبی از ماشین خارج می‌شود و با اندی که عصبانی است سعی می‌کند جلوی پیشرفت‌هایش را بگیرد با او مسابقه می‌دهد. او را مطیع می کند و او را متقاعد می کند که با او ادامه دهد. اندی دستگیره در را می شکند تا کی روش دوباره فرار نکند. در جاده، اندی توسط یک مرد تنها پرت می شود و در نتیجه ماشین را به درخت می زند و کی را به چوب می اندازد. اندی از شوک بیهوش می شود و رزی روی صندلی خود بسته می شود. او ساعت‌ها بعد می‌آید و سعی می‌کند کی را بیدار کند، اما متوجه می‌شود که او قبلاً تبدیل شده است، همانطور که چرک اطراف چشم و دهانش نشان می‌دهد. هنگام خروج از ماشین توسط او گاز گرفته می شود. به دنبال آن، اندی به ماشین نزدیک می شود، رزی با خیال راحت در فاصله دوری نشسته است و از یکی از تزریقات روی کی استفاده می کند. او دستبند او را می گیرد و به جایش آن را روی خودش می گذارد، سپس با رزی روی پشتش با پای پیاده شروع به سفر می کند. او برای بخش بزرگی از سفر گریه می کند، تا زمانی که او از عطر او برای آرام کردن او استفاده می کند. در حالی که در حال استراحت است، مردی را که باعث سقوط آن‌ها شده بود می‌بیند، اما متوجه می‌شود که او یک زامبی است، آماده دفاع از خود می‌شود. به نظر می رسد تومی اندی را از آسیب رساندن به مرد، پدرش منصرف می کند و دست او را با سنگ می برد تا خون بکشد و او را دور کند. اندی به شهری می رسد که قصد داشت به آن برسد، وارد مدرسه می شود و با اتا، یک معلم بازنشسته ملاقات می کند. او به او کمک می کند تا زخم هایش را تمیز کند و به او اطلاع می دهد که تمام مردم بومی از جمله بسیاری از دانش آموزان سابق او سرزمین را ترک کرده اند. اندی به بیرون قدم می‌زند و آتش‌هایی را از دور می‌بیند که توسط بومیان شروع شده است. زنی دیده می شود که ثومی را صدا می کند. آن شب، اندی در اتاق بیمارستان اولین تشنج خود را دارد. او صبح روز بعد از خواب بیدار می شود و به بیرون می رود تا اتا را ملاقات کند و به او می گوید که به دنبال مردی به نام پدر ویلی باشد تا از رزی مراقبت کند. او هدف آتش‌سوزی‌هایی را که توسط گروه‌های شکار بومی آغاز شده است، توضیح می‌دهد که با کشتن زامبی‌هایی که با آن‌ها مواجه می‌شوند، زمین را پاکسازی می‌کنند. اتا به اندی هشدار می دهد که از محدوده آنها دور بماند. اندی در سفر خود در برخی از خرابه ها توقف می کند تا به رزی آب بدهد. او از کنار چندین زامبی با سر در زمین رد می‌شود و با عجله منطقه را ترک می‌کند، اما یکی بلند می‌شود و به دنبال او می‌رود. او یک کامیون پیدا می کند و سعی می کند آن را ربوده، اما توسط مردی به نام ویک متوقف می شود، که اندی را از دست زامبی هایی که به دنبال او بودند، که اندی از آن بی خبر بود، نجات می دهد. ویک زیر یک تانک گیر افتاده است و کلیدها را به اندی می دهد و به او قول می دهد که اول او را نجات دهد و سپس می توانند با هم از زامبی های نزدیک فرار کنند. ویک اندی را به پناهگاه خود می برد، یک پاسگاه که قبلا بخشی از یک کارخانه گاز بوده است. او با همسرش لورین آشنا می‌شود که با دیدن «افراد دیگری که هنوز هستند» بی‌صدا متعجب می‌شود. ویک اندی را تشویق می‌کند تا رزی را با لورین ترک کند تا دو مرد بتوانند به سر کار بروند. کار تیراندازی به گروه‌هایی از زامبی‌ها و جمع‌آوری اشیاء قیمتی آنها است. معتقد است وقتی کشور به حالت عادی بازگردد، مردم دوباره خواهان ثروت خواهند شد. ویک زامبی ها را با زندانی کردن انسان های زنده و سالم در قفس به عنوان طعمه جذب می کند. اندی از دیدن تومی که به دام افتاده است آشفته می شود. در پناهگاه، لورین از رزی مراقبت می کند. به عنوان قدرت. بیرون می رود، رزی ناراحت می شود. لورین تلاش می کند تا او را شاد کند، اما لجن روی شکمش پیدا می کند. ویک با اندی از قفس دیگری دیدن می کند. او از احشاء، رادیو و خون برای فریب زامبی ها استفاده می کند، همه عواملی که اندی را وادار می کند تا خودش را به خاطر این موضوع زیر سوال ببرد. مردها به پناهگاه برمی‌گردند، جایی که لورین به طور خلاصه به تمیز کردن رزی اشاره می‌کند. اندی قبل از اینکه دخترش را در گهواره‌ای موقتی بخواباند، با دخترش بازی می‌کند، دستش شروع به اسپاسم می‌کند. او پناهگاه را با یک تزریق ترک می‌کند، اما نمی‌تواند او را بخواباند. خودش را به استفاده از آن می خواهد لورین به سراغش می آید و اعتراف می کند که همسرش نیست و ویک اجازه داده شوهرش همراه با سایر کارگران کارخانه گاز بمیرد تا خودش را نجات دهد. ویک به آن‌ها نزدیک می‌شود و اندی را با قنداق تفنگش از بدگمانی ناک اوت می‌کند، دومی که در همان قفس تومی با زنجیر بیدار می‌شود. آن‌ها توافق می‌کنند که با استفاده از نیروی ترکیبی زامبی‌ها برای باز کردن قفس خود، با موفقیت به پناهگاه، نجات لورین، رزی و کلیدهای قفس و زنجیر، به یکدیگر کمک کنند تا فرار کنند. آنها قبل از اینکه ویک از پناهگاه بیرون بیاید و به آنها شلیک کند خیلی دور می شوند. لورین برای فرار آنها خود را فدا می کند. تومی اندی را به قفسی که قبلاً بازدید کرده بود هدایت می کند، اما مردی که در داخل است رفته است. آنها از ردیابی ویک فرار می کنند و شب را در یک آبخوری کوچک می گذرانند. پس از رها کردن زنجیر یکدیگر، گمان می‌رود که به خواب می‌روند، تا اینکه اواخر شب تومی با نفس‌های سنگین از خواب بیدار می‌شود و با رزی پنهان می‌شود در حالی که اندی صورتش را به خون روی دیوار می‌مالد. صبح روز بعد، اندی و تومی در مورد سلامتی او گفتگو می کنند، که منجر به فرار تومی پس از اینکه اندی می گوید پدرش بهتر نمی شود، فرار می کند. همان زنی که در حال فراخواندن ژاکت برگ ثومی بر روی اندام درخت دیده شده است. ثومی از راه می رسد تا ببیند پدرش مرده بالای درخت روی زمین نشسته است. اندی وارد می شود تا او را دلداری دهد، اما وقتی نمی تواند تومی را دلداری دهد، فوراً آنجا را ترک می کند. او یک شکست دیگر دارد و شروع به تلاش می کند تا سرش را در زمین فرو کند. ثومی در حال غم و اندوه کنار درخت می ماند، اما می تواند فریاد او را بشنود و برای بازیابی او می رود. اندی پس از بیدار شدن با ثومی روبرو می شود که تصمیم گرفته است به او کمک کند تا به رودخانه برسد. آنها با قایق موتوری به محل کمپینگی که اندی آخرین بار خانواده را در آنجا دیده بود، سفر می کنند و RV را که خانواده در آن اقامت داشتند، بررسی می کنند. اندی با رزی می رود تا خانواده را پیدا کند، در حالی که تومی در RV می ماند. او با پدر گاز گرفته شده ملاقات می کند و یک بار دیگر هفت تیر خود را به او نشان می دهد. پدر می گوید که شامل شش گلوله است و اندی می تواند دو گلوله باقیمانده را پس از استفاده از آنها روی خود و خانواده اش داشته باشد. با شنیدن صدای سه گلوله از دور، اندی عقب نشینی می کند. چهارمی به تعویق می افتد در حالی که پدر به دنبال اندی می رود و از آن استفاده می کند و پشت سر او فرو می ریزد. اندی اسلحه را همانطور که می خواست جمع می کند و بحث می کند که آیا به خودش هم شلیک کند یا خیر. ثومی با عجله به سمت آنها می رود و برگ های خود را برداشته و ادعا می کند که آماده است به خانه برود. آنها با هم به سمت مشاهده دود در تپه ای نزدیک حرکت کردند. همانطور که از طریق یک تونل قطار می گذرند، با Vic روبرو می شوند. تومی با رزی در داخل یک وسیله نقلیه پارک شده در مسیرها پنهان می شود، در حالی که اندی سعی می کند حواس ویک را پرت کند. دو مرد با هم دعوا می کنند و اندی گلوله ها را شلیک می کند، اما هر دو بار را از دست می دهد. اندی که برای مدت کوتاهی شکست خورده است، نمی تواند به تومی، که ویک از ماشین بیرون می کشد، کمک کند تا سرش را به ریل بزند. او از درد دراز می کشد، ویک رزی را می گیرد. اندی بلند می شود تا تومی را که هنوز زنده است بررسی کند و سپس رزی که ویک در گهواره اوست و از مرگ تصادفی لورین ابراز تاسف می کند. او با اشک رزی را تحویل می دهد تا اندی بتواند با تومی آسیب دیده راه رفتن خود را تجدید کند. اندی در راه یک لغزش دیگر دارد، تقریباً در خوردن گوشت پوسیده زیاده روی می کند. در حالی که زمان کمی باقی مانده، اندی از تومی می‌خواهد که قول دهد از رزی مراقبت کند، که اندی قبل از اینکه خود را برای نهایی شدن آماده کند، با گذاشتن محافظ در دهانش، بستن مچ دستش و پیچیدن گوشت قبلی روی چوب، با او خداحافظی می‌کند. سپس تسلیم می‌شود، چشم‌هایش در هم می‌چرخد. جنگجویان بومی حمله خود را به پایان رسانده‌اند، اما ثومی آنها را با سوت صدا می‌زند و توجه زن، مادرش را به خود جلب می‌کند. تومی و رزی سوار اندی می شوند که توسط گوشت روی چوب هدایت می شود و کاملاً بی ضرر بودن توسط رزمندگان بازداشت می شود در حالی که تومی و رزی توسط مادرش مورد استقبال قرار می گیرند. یکی از جنگجویان قصد دارد با نیزه خود به اندی ضربه بزند، اما ثومی او را متوقف می کند. او بطری عطر را بیرون می‌آورد و برای آخرین بار آن را اسپری می‌کند، بوی آن اندی را آرام می‌کند، و برای لحظه‌ای هوشیاری او را باز می‌گرداند زیرا متوجه می‌شود که رزی بالاخره در امان است. سپس تومی به جنگجو اجازه می‌دهد تا اندی را از بدبختی‌اش بیرون بیاورد. مردم بومی در حال سفر به پناهگاه بسیاری از مردم خود دیده می‌شوند، جایی که از صمیم قلب از آنها استقبال می‌شود. همانطور که تومی و مادرش رزی را بررسی می کنند، کلمات متشکرم روی شکم او خوانده می شود که با رنگ سفید نوشته شده است که تومی و جنگجویان از آن برای پنهان کردن عطر خود از زامبی ها استفاده کرده اند. نماهای پایانی فیلم پیراهن چهارخانه و موبایل طعمه ماهیگیری است که روی درخت آویزان شده است.