15 کلیشه تکراری و آزاردهنده فیلم‌های ابرقهرمانی

قهرمانان در چرخه‌ی تکرار

دهه‌ها است که فیلم‌های ابرقهرمانی در سینما و فرهنگ عامه نقشی اساسی ایفا می‌کنند. تا حدی به لطف موفقیت عظیم دنیای سینمایی مارول (MCU) و دنیای توسعه‌یافته دی‌سی (DCEU)، هر یک از فیلم‌های این مجموعه‌ها ماجرای شخصیت‌های الهام‌بخشی را دنبال می‌کنند که از توانایی‌های منحصربه‌فرد خود برای ایجاد تغییرات مثبت در دنیای داستانی‌شان بهره می‌برند.

بوجود آمدن این تغییرات مثبت مستلزم آن است که قهرمانان در مقابل تبهکاران، ضدقهرمانان و در برخی موارد خودشان قرار بگیرند تا طرح‌ فیلم به نتایج مورد نظر برسد. در حالی که این تلنگرها ایده‌های تازه و مبتکرانه‌ای را به ژانر اکشن آورده است، اما به شدت به کلیشه‌های تکراری بدل شده‌اند که خسته‌کننده و قابل پیش‌بینی‌اند.

کلیشه‌های خاصی بین مقدمه و متن نهایی فیلم‌های ابرقهرمانی قرار می‌گیرند. این کلیشه‌ها الگوهای فرمولی هستند که به منظور تضمین صحنه‌های پرطرفدار، راضی کردن مخاطبان یا برانگیختن توجه عمومی به مسائل زندگی واقعی استفاده می‌شوند.

در ابتدا، این کلیشه‌ها با افزودن پیچیدگی و عمق به فیلم به هدف خود رسیدند. با این حال، کار به افراط رسیده است. حالا آن‌ها فاقد ماهیت هستند و حتی از ماهیت داستان کم می‌کنند. در این مطلب 15 کلیشه تکراری فیلم‌های ابرقهرمانی را نام بردیم که نیاز به تغییرات خلاقانه‌تری از سوی نویسندگان دارند.

15. حضور افتخاری

سوپرمن

علاوه بر اینکه فیلم‌های ابرقهرمانی به خودی خود ماجراجویی‌های مستقل و سرگرم‌کننده محسوب می‌شوند، بر کسی پوشیده نیست که در پانزده سال گذشته یا حتی بیشتر، این فیلم‌ها به فرصت‌هایی برای خلق داستان‌های بعد از خود کمک کردند.

به هر حال، امروزه تعداد کمی از فیلم‌های ابرقهرمانی از دنیایی مستقل می‌آیند و در عوض، بخشی از یک جهان مشترک بزرگ‌تر (یا حتی چندجهانی) از شخصیت‌های الهام گرفته از کتاب‌های مصور را تشکیل می‌دهند.

با وجود شخصیت‌های زیاد، فیلمسازان و تهیه‌کنندگان اغلب از این فرصت برای تبلیغ فیلم‌های آینده یا گذشته با استفاده از نقش‌های کوتاه در روایت فیلم استفاده می‌کنند.

گاهی اوقات یک فیلم کوتاه می‌تواند یک جهان‌سازی سرگرم‌کننده باشد، اما گاهی اوقات، حواس‌ بیننده را پرت و سررشته‌ی داستان را گم می‌کند. بدترین نمونه اخیرا در فیلم «فلش» (The Flash) بود که خود را در مسیرش متوقف می‌کند تا جلوه‌های ویژه کامپیوتری ضعیف سوپرمن با بازی کریستوفر ریو، بتمن با بازی آدام وست و نیکلاس کیج را در نقش سوپرمن نشان دهد.

این اشارات هیچ معنایی برای شخصیت‌ها ندارد و قرار است تنها تشویق‌های حضار را به همراه داشته باشد. با این حال، قسمت‌های با حضور افتخاری استن لی جای خود را دارند.

14. خلق یک شرور توسط قهرمان فیلم

مرد آهنی

شرورها در اشکال و اندازه‌های مختلف وجود دارند. گاهی با قهرمان ارتباط شخصی دارند و گاهی نه. با این حال، خیلی وقت‌ها معلوم می‌شود که تبهکار فردی از گذشته قهرمان است و به نحوی توسط او مورد ظلم واقع شده است. شاید آن‌ها یک هوادار وفادار بودند که توسط قهرمان نادیده گرفته شدند، یا شاید از بستگان یک تماشاگر بی‌گناه بودند که قهرمان تلاش کرد اما موفق به نجاتش نشد.

در هر صورت، آن‌ها بزرگ می‌شوند تا از قهرمان رنجیده شوند و برای گرفتن انتقام به شرارت روی می‌آورند. در حالی که مطمئنا چند نمونه جالب از این کلیشه وجود دارد، اما این بخشی است که در طول سال‌ها بارها استفاده شده است.

باید به هر شرور در مجموعه اصلی «مرد عنکبوتی» به کارگردانی سم ریمی نگاه کرد و دید که چگونه تمام آن‌ها با پیتر پارکر ارتباط داشتند. تونی استارک در دنیای سینمایی مارول مسئول خلق آلدریچ کیلیان، اولتران، وولچر، میستریو و بسیاری دیگر است.

13. از دست دادن قدرت شما را قوی‌تر می‌کند

وولورین

اگرچه ابرقهرمانان نیازی به قدرت‌های فراطبیعی ندارند، اکثر آن‌ها حداقل یک قدرت و ویژگی خاص دارند. چه چابکی و قدرت عنکبوت ناشی از نیش یک عنکبوت رادیواکتیو باشد، چه توانایی حرکت اجسام از راه دور در نتیجه جهش ژنتیکی، چه توانایی‌های خداگونه که از سیاره‌ای دیگر آمده است، قدرت‌هایی که یک قهرمان دارد نقش مهمی در آگاهی شخصیت و داستان آن‌ها ایفا می‌کند.

در حالی که داستان‌های منشا تمایل دارند مشخص کنند که شخصیت‌ها چگونه قدرت‌های خود را به دست می‌آورند، دنباله‌ها دوست دارند از این ایده استفاده کنند که قهرمان آن قدرت را از دست می‌دهد و مجبور می‌شود یک بار دیگر قبل از اینکه دوباره آن‌ها را در آخرین بازی به دست آورد، «عادی» شود.

ایده پشت این ماجرا این است که قهرمان داستان باید این درس را بیاموزد که شخصیتش است که او را قهرمان می‌کند، نه توانایی‌های ویژه‌ای که زمانی داشت. همچنین به آن‌ها کمک می‌کند تا بفهمند که نباید قدرت خود را ساده بگیرند.

با این حال، این مفهوم از زمان «سوپرمن 2» به قدری در دنباله‌های فیلم‌های ابرقهرمانی مورد استفاده قرار گرفته که به شدت قابل پیش‌بینی شده است. «مرد عنکبوتی 2» (Spider-Man 2)، «ولورین» (The Wolverine) و «زن شگفت‌انگیز 1984» (Wonder Woman 1984) تنها چند نمونه هستند.

12. قدرتمند شدن دوستان و دستیاران

گروه ابرقهرمان

دستیاران برای جهان‌های ابرقهرمانی ضروری هستند. رابطه بین یک قهرمان و یک دستیار نشان‌دهنده ویژگی‌های مربیگری و رهبری یک ابرقهرمان متمرکز است. با این حال، درج پراکنده افراد جانبی در خطوط داستانی کمیک، ناخودآگاه کانون توجه را از شخصیت‌های اصلی فیلم/ سریال دور می‌کند.

یکی دیگر از مسائل نگران‌کننده این است که افراد جانبی به سرعت لباس ابرقهرمانی را به تن می‌کنند و این موضوع باعث می‌شود که ابرقهرمان اصلی داستان کم‌رنگ شود، چون آن‌ها دیگر هیچ دوست معمولی ندارند، بلکه فقط دوستانی با قدرت‌های فوق‌العاده دارند.

11. تعلق خاطر جعلی بین قهرمان و شرور داستان

تانوس

قهرمانان و شرورها در دو وجه کاملا مخالف اخلاقی قرار دارند. در برخی از فیلم‌ها، انگیزه‌های شرور یا ضدقهرمان حتی باعث ایجاد بحث‌هایی در مورد اینکه آیا اقدامات او قابل توجیه است یا خیر بوجود می‌آورد.

اما کلیشه در جایی نهفته است که شرور، که آشکارا سعی در ایجاد آسیب و خونریزی بیهوده دارد، با یک مونولوگ خودشیفته، خطوطی را ترسیم می‌کند تا با عبارت کلاسیک قدیمی «من و تو چندان متفاوت نیستیم» خود را شبیه قهرمان جلوه دهد.

آیکون فیلم انتقام‌ جویان: پایان بازی Avengers: Endgame
فیلم

انتقام‌ جویان: پایان بازی

Avengers: Endgame

تماشای فیلم انتقام جویان: پایان بازی

10. تکرار داستان‌های منشا

چهار شگفت انگیز

در حالی که تعیین پیشینه یک شخصیت واقعا مهم است، بسیاری از فیلم‌های ابرقهرمانی به شدت بر همان فرمول اصلی داستان منشا تکیه دارند. این موضوع باعث شده است که بسیاری از خود بپرسند که در چه مقطعی بازگویی داستان‌های منشا شخصیت‌های شناخته‌شده متوقف خواهد شد؟ داستان‌های متعددی از ابرقهرمانان مختلف هنوز برای فیلم‌های سینمایی مورد اقتباس قرار نگرفته‌اند و زمان آن رسیده است که استودیوها شروع به کاوش در آن‌ها کنند.

هر ابرقهرمان شناخته‌شده دیگری در تلویزیون به جز شخصیتی که هنوز برای اولین بار در داستان حضور نداشته باشد، دیگر نیازی به داستان منشا ندارد. مخاطبان چند بار باید داستان منشا «مرد عنکبوتی»، «سوپرمن» یا «بتمن» را ببینند؟ بیایید امیدوار باشیم که استودیو مارول در نسخه جدید «چهار شگفت‌انگیز» (Fantastic Four) داستان منشا را کنار بگذارد.

9. طرد شدن شخصیت‌های شرور از طرف جامعه

جیم کری

هنوز هم در داستان‌های منشا، تبهکارها داستانی دارند که انگیزه‌های شوم و جهان‌بینی پیچیده آن‌ها را توضیح می‌دهد. داستان‌های منشا برخی از شرورها غم‌انگیز است و حتی باعث می‌شود که ما با وضعیت اسفناک آن‌ها همدردی کنیم. اما برای دیگران، گذشته تاریک آن‌ها چیزی جز طردشدن از اجتماع نیست.

این کلیشه‌ای است که در فیلم‌های ابرقهرمانی بسیاری به چشم می‌خورد. این کلیشه ابتدا با ریدلر در «بتمن برای همیشه» (Batman Forever) آغاز شد، از آن زمان از الکترا در «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» (The Amazing Spider-Man) گرفته تا چیتا در «زن شگفت‌انگیز 1984» استفاده شده است.

این شرورها شر را تداوم می‌بخشند و تهدیدی برای جامعه ایجاد می‌کنند چون می‌خواهند به اندازه قهرمان و هر شخصیت دیگری در جهانشان احساس مهم بودن یا برتری کنند.

آیکون فیلم واندر وومن ۱۹۸۴ Wonder Woman 1984
فیلم

واندر وومن ۱۹۸۴

Wonder Woman 1984

تماشای فیلم زن شگفت انگیز 1984

8. سوپرمن شرور

سوپرمن شرور

یکی از جدیدترین موضوعاتی که در فیلم‌های ابرقهرمانی به یک کلیشه تکراری تبدیل شد، «سوپرمن شرور» است. این یک شخصیت فوق‌العاده قدرتمند و فناناپذیر است. برخلاف روزنامه‌نگار کریپتونیت، این شخصیت از توانایی‌های خداگونه خود برای ویرانی و انتشار ترس استفاده می‌کند. اگرچه این کلیشه از کمیک‌های دی‌سی شروع شد، اما کلیشه‌ی سوپرمن شرور بیشتر در آثار کمیک تاریک خارج از دی‌سی و مارول وجود دارد.

بهترین نمونه از شخصیت‌هایی که این کلیشه را به تصویر می‌کشند عبارتند از هوم‌لندر در «پسران» (The Boys)، آمنی-من در «شکست‌ناپذیر» (Invincible) و ایکاریس در «جاودانگان» (Eternals). در اصل، این شخصیت‌ها برای نشان دادن خطراتی که قدرت در جایگاه نادرست می‌تواند داشته باشد خلق شدند

جالب‌تر از آن، برای بازگرداندن توجه‌ها روی شعار  «قدرت بزرگ، مسئولیت بزرگ به همراه دارد» هر ابرقهرمانی باید از آن حمایت کند. تا اینجای کار، این کلیشه کار کرده است چون یک وجه مخالف و سرگرم‌کننده از محبوب‌ترین ابرقهرمان بوده است.

مسئله آزاردهنده این است که از این کلیشه بسیار زیاد استفاده شده، و همچنین برای مدتی طولانی، به نظر می‌رسید تنها کاری است که دی‌سی می‌داند چگونه با سوپرمن واقعی انجام دهد. سوپرمن شرور از طریق دنیای توسعه‌یافته دی‌سی، سریال «سوپرمن و لوییز» (Superman & Lois) و انیمیشن «بی‌عدالتی» (Injustice) مورد تمسخر قرار گرفت و ایده یک سوپرمن کلاسیک شبیه یک ایده رادیکال شد.

خوشبختانه در فیلم اخیر «ماجراهای من با سوپرمن» (My Adventures with Superman) و «سوپرمن: میراث» (Superman: Legacy) ساخته جیمز گان، یک سوپرمن کلاسیک‌تر دیده می‌شود.

7. مبارزه قهرمان با شرور یا ضدقهرمان

هالک

فلش در برابر فلش معکوس، مرد مورچه‌ای در برابر جلیقه زرد، هالک در برابر ابومینیشن، سوپرمن در برابر زاد، این لیست ادامه دارد. بله، تماشای مبارزه یک قهرمان با شروری در اندازه و قدرت خودش هیجان‌انگیز است. با این حال، کار به جایی رسیده است که نویسندگان و کارگردانان فیلم فقط می‌خواهند دو شخصیت را در برابر یکدیگر قرار دهند، بدون اینکه طرحی مشخص که رویداد مبارزه را به هم پیوند دهد وجود داشته باشد.

اگرچه ممکن است این کلیشه در سطح موضوعی کار کند، اما به اندازه دیدن یک قهرمان و شخصیت شرور با قدرت‌های مختلف جالب نیست که ببینیم چگونه با یکدیگر تضاد دارند. این همیشه بخشی از سرگرمی فیلم‌های «مردان ایکس» (the X-Men) بود که قدرت‌های مختلف با یکدیگر برخورد می‌کردند.

آیکون فیلم هالک شگفت‌انگیز The Incredible Hulk
فیلم

هالک شگفت‌انگیز

The Incredible Hulk

تماشای فیلم هالک شگفت‌انگیز

6. مرگ ساختگی

مرد آهنی در انتقام جویان

چقدر دیده‌ایم که قهرمان‌ها قبل از بستن چشم‌هایشان آخرین نفس را می‌کشند یا از ارتفاعی سرگیجه‌آور سقوط می‌کنند تا خشمگین‌تر، عاقل‌تر و قدرتمندتر به زندگی بازگردند و به نجات بشریت برسند؟ بسیاری از فیلم‌های ابرقهرمانی، قهرمانی را نشان می‌دهند که فداکاری می‌کند.

در حالی که این کلیشه برای بالا بردن هیجان داستان و نشان دادن از خودگذشتگی قهرمان بسیار مفید است، آنقدر تکرار شده که بخشی از تاثیر عاطفی خود را بر مخاطب از دست داده است. تا جایی که اگر صحنه مرگ ساختگی با موسیقی غم‌انگیز در پس‌زمینه نداشته باشد، به آن فیلم نمی‌توان ابرقهرمانی گفت!

5. صحنه‌های پس از تیتراژ فیلم

هنری کویل

چیزی که در ابتدا به عنوان یک طرح مشوق برای تماشاگران سینما شروع شد که با ظرف‌های خالی پاپ‌کورن روی صندلی‌های خود بنشینند و در حالی که اسامی و فهرست سازندگان فیلم را تماشا می‌کنند به صفحه خیره شوند، حالا به یک نیاز اجباری برای فیلم‌های پرفروش ابرقهرمانی و یک ترفند بازاریابی برای اتفاق بزرگ بعدی تبدیل شده است.

بخشی از چندین نقص فاز 4 دنیای سینمایی مارول، استفاده بیش از حد از صحنه‌های پس از تیتراژ فیلم بود. به همین دلیل، مخاطبان مجبور می‌شوند زمان کمتری را صرف یادآوری فیلمی که دیدند کنند و زمان بیشتری را صرف حدس و گمان در مورد فیلم‌های آینده و ایستراگ‌ها اختصاص بدهند. در موارد دیگر، صحنه‌های پس از تیتراژ فقط برای هیاهوی طرفداران استفاده می‌شود و نه بیشتر. بلک آدام این را ثابت کرد اما برای سوپرمن به شکل دیگری بی‌معنی شد.

آیکون فیلم بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت Batman v Superman: Dawn of Justice
فیلم

بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت

Batman v Superman: Dawn of Justice

تماشای فیلم بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت

4. ارتش موجودات بدون چهره

ارتش موجودات بدون چهره در فیلم مارول

شرورهای بسیاری در دنیای ابرقهرمانی با ارتشی از موجودات همراه می‌شوند که آماده و منتظر هستند تا با قهرمانان ما درگیر نبردی نفس‌گیر شوند. معمولا این ارتش توسط جلوه‌های ویژه کامپیوتری طراحی می‌شوند که همگی شبیه به هم به نظر می‌رسند و رفتار مشابهی دارند.

این احتمالا تصمیمی است که سازندگان فیلم گرفته‌اند تا سربازان را از دایره انسانی خارج کنند تا وقتی قهرمانان شروع به کشتن آن‌ها می‌کنند، تماشاگران نسبت به آن‌ها احساس بدی نداشته باشند.

بعلاوه، طراحی ارتشی متشکل از موجوداتی با ظاهری یکسان بسیار ساده‌تر و ارزان‌تر از ارتشی است که از افراد با ظاهر منحصربه‌فرد تشکیل شده باشد. مشکل این است که بدون دانستن چیزی در مورد موجوداتی که ارتش را تشکیل می‌دهند، خطر کمتر حس و اهمیت دادن به اکشن روی صفحه دشوارتر می‌شود.

در هر چهار فیلم «انتقام‌جویان»، این گروه با ارتشی از هیولاها مبارزه می‌کند، اما پروژه‌هایی مانند «مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» (Ant-Man and the Wasp: Quantumania)، «بلک آدام» (Black Adam) و «شزم: خشم خدایان» (Shazam Fury of the Gods) هم اینطورند! و این مساله خیلی زود به کلیشه تبدیل شد.

این موضوعی است که در قسمت پایانی بسیاری از فیلم‌های ابرقهرمانی رایج شده است و باید آن را پشت سر گذاشت. امیدواریم که «بلو بیتل» (Blue Beetle) یک مبارزه ساده بین یک قهرمان و یک شرور را به نمایش بگذارد.

3. نابودی آینده

نابودی آینده

چند بار شاهد تهدید پایان دنیا و نابودی سیاره زمین بودیم که معمولا شامل یک پرتو لیزر آبی غول‌پیکر است که از زمین به آسمان می‌تابد؟ بسیاری از فیلم‌های ابرقهرمانی شخصیت شروری را نشان می‌دهند که نقشه‌اش نابودی کل جهان یا سیاره زمین است، که ممکن است تکراری و کلیشه‌ای باشد. اگر باید در داستان فیلم به بررسی نابودی آینده پرداخته شود، وقت آن است که کرم‌چاله‌ها و تهاجم بیگانگان از داستان حذف شوند.

آیکون فیلم مرد آهنی ۳ Iron Man Three
فیلم

مرد آهنی ۳

Iron Man Three

تماشای فیلم مرد آهنی 3

2. پورتال‌ها

پورتال

فقط به این فکر کنید که چه تعداد فیلم ابرقهرمانی مربوط به باز شدن پورتال‌ها و چالش بستن آن‌ها ساخته شده است. از زمانی که «انتقام‌جویان» این موضوع را در طرح اصلی خود نشان داد، در فیلم‌های «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» (Spider-Man: Into the Spider-Verse)، «مرد مورچه‌ای و زنبورک» و حتی اخیرا در «تبدیل‌شوندگان: ظهور جانوران» (Transformers: Rise of the Beasts) تکرار شده است.

واضح است که این طرح داستانی خوبی است که می‌توان آن را برای دقایقی که حس خطر را افزایش می‌دهد به کار برد، اما به سرعت کلیشه‌ای شد، تا جایی که وقتی یک فیلم ابرقهرمانی پورتالی نداشته باشد که نیاز به بسته شدن دارد، مخاطب خوشحال می‌شود!

1. چندجهانی

چندجهانی

مخاطبان ممکن است تنها در چند سال گذشته از مفهوم چندجهانی در داستان‌های ابرقهرمانی آگاه شده باشند، با این حال، منصفانه است که بگوییم این ایده بیش از حد مورد استفاده قرار گرفته است. این به لطف نسخه‌های بزرگی مثل «مرد عنکبوتی به درون دنیای عنکبوتی»، «دکتر استرنج و چندجهانی دیوانگی» (Doctor Strange Multiverse of Madness) و «فلش» است.

داستان‌های چندجهانی زمانی بهانه‌های تازه، منحصربه‌فرد و سرگرم‌کننده برای دیدن نسخه‌های متعدد از یک شخصیت در یک فیلم بود. با وجود تعداد زیادی از آن‌ها در حال حاضر، فیلم‌های چندجهانی خیلی سریع شبیه به هم و خسته‌کننده شده‌اند و دیگر خبری از آن فیلم‌های ابرقهرمانی هیجان‌انگیزی که زمانی می‌شناختیم نیست.

آیکون فیلم مرد عنکبوتی درون دنیای عنکبوتی Spider-Man: Into the Spider-Verse
فیلم

مرد عنکبوتی درون دنیای عنکبوتی

Spider-Man: Into the Spider-Verse

تماشای فیلم مرد عنکبوتی: درون دنیای عنکبوتی

منبع: movie web

خروج از نسخه موبایل