نقد سریال در انتهای شب

تماشای سریال‌هایی که در پلتفرم‌های نمایش خانگی ساخته و پخش می‌شوند تبدیل به یکی از سرگرمی‌های اصلی خانواده‌های ایرانی شده است. عامه‌ی مردم خواستار تماشای قصه‌ هستند. قصه‌هایی که یا آنقدر به قصه‌ی زندگی خودشان نزدیک باشد که احساس کنند قهرمان فیلم نسخه‌ای از خودشان است بر روی پرده، و بتوانند بر او دل بسوزانند و یا برایش هورا بکشند و یا آنقدر دور از  قصه‌ی زندگی خودشان باشد که با کنجکاوی، هیجان و شگفتی داستان فیلم را دنبال کنند.  در هر حال  مشتاق تماشا هستند تا چند ساعتی از روزمرگی خلاص شوند.  

آیدا پناهنده این کارگردان نام آشنا اینبار دست به ساخت یک مینی سریال به نام «درانتهای شب» زده‌است. «در انتهای شب» یک سریال عاشقانه‌ی‌‌ اجتماعی است با سبک و سیاقی زنانه که در شبکه نمایش خانگی – فیلمنت – در حال پخش است. در این سریال پارسا پیروزفر در نقش بهنام، هدی زین­‌العابدین در نقش ماهرخ (ماهی) و  رایان سرلک در نقش دارا  پسرخانواده، بازی می­کنند. این سه تن  زندگی خانواده­‌ای را به تصویر می‌­کشند که با بحران‌های عدید از جمله مشکلات مالی، رابطه­‌ی عاشقانه کم رنگ شده و بیماری بیش فعالی فرزند دست و پنجه نرم می­‌کند.

سریال در انتهای شب

آنچه در قستم‌های ابتدائی این سریال در معرض دید مخاطب قرار گرفته است، داستان زوجی هنرمند است که برای ادامه زندگی  و رسیدن به رفاهی نسبی مجبور شده­‌اند دست از رویاهای هنری خود کشیده و شغل کارمندی را برگزینند. ماهی مدیریت امور مالی خانواده و به قولی خرج و برج  را به عهده گرفته­‌است. طبق برنامه­‌های او، آنها به حاشیه شهر نقل مکان کرده‌­اند که بتوانند صاحب خانه شوند و با صرفه جوئی‌هایی همچون خرید وسایل ارزانتر و یا استفاده از وسیله­‌ی حمل و نقل عمومی سعی دارند قسط خانه‌­اشان را به موقع پرداخت کنند. اما این ریاضت‌های اقتصادی به مذاق بهنام خوش نیامده و نمی­‌تواند پذیرای این سبک زندگی باشد، گرچه تاکنون در این زمینه به طور جدی اعتراض نکرده است، اما یک اتفاق بسیار نادر باعث می‌­شود بهنام در موقعیتی وخیم، اضطراب آور و تحقیرآمیز قرار بگیرد. این اتفاق باعث می­‌شود که بهنام صدایش را بالا ببرد و عقده‌­های مدفون شده در دلش را بیرون بریزد  و در نهایت نه تنها روش‌های اقتصادی و حتی تربیتی ماهی را زیر سئوال ببرد بلکه اعلام کند نمی­‌تواند به این وضع ادامه بدهد و سبک زندگیشان باید تغییر کند. ماهی هنوز هم  بعد از سالها زندگی مشترک نمی­‌تواند درک کند چرا مرد زندگیش ازعهده­ی مدیریت چالش کوچکی همچون سوار شدن به اتوبوس  برنمی­‌آید و از کاه کوه می­‌سازد. ماهی احساس  می­‌کند فداکاریها و تلاش‌هایش برای ساختن یک زندگی بهتر – که آن دو نفر دیگر بیشتر از خود او از آن سود خواهند برد –  به طرز غیر منصفانه­‌ای نادیده گرفته شده‌­است. بنابراین او تصمیم آخر را می­‌گیرد. این تصمیم باعث ایجاد موقعیت‌های جدید و چالش برانگیزی می­‌شود که بهنام و ماهی مجبور به روبرو شدن با آنها می­‌شوند. تا اینجای قصه­‌ی « درانتهای شب» اساسی­ترین معضلی که باعث ایجاد مشکلات  زنجیروار بعدی
می‌­شود، مشکلات اقتصادی و روزمرگی است. معضلی که اکثر قریب به اتفاق خانواده­‌های ایرانی با آن دست به گریبان هستند.  اما ما از دیالوگهای روشنفکرانه و پرطمطراق بین بهنام و ماهی متوجه می­شویم مشکلات دیگری نیز وجود دارد که به اتاق خواب این زوج مربوط می­شود و عشقی که به زعم هر دوی آنها به مرور زمان رنگ باخته است و در این میان هرکدام تقصیر را به گردن دیگری می­اندازد.  رفته رفته بحرانهای به وجود آمده بیشتر و پررنگتر شده و در ادامه با باز شدن پای شخص سومی به خانواده، بهنام، ماهی و فرزندشان دارا با چالش بزرگتری درگیر می‌شوند.

با گذشت زمان چالش‌های بین این زوج بیشتر و پیچیده‌تر می‌شود. بعد از این  موقعیت‌هایی به وجود می‌آید که هرکدام از این دونفر می‌توانند آزادانه‌تر رفتار کرده و عقده‌های فروخورده خود را آزاد کنند و کمتر به عواقب رفتارشان بیندیشند زیرا بازخواست کننده‌ای ندارند و به ظاهر به این امر واقف نیستند که هر تصمیم و اقدامی که مرتکب شوند باعث پیامدهای بیشتری شده که اوضاع را پیچیده‌تر می‌کند و به قول معروف گره‌ای که با دست باز می‌شد اکنون با دندان هم باز نمی‌شود. از نقطه نظر پیرنگی این چالش‌ها باید فرصت‌هایی باشند تا شخصیت‌های سریال با گذشت زمان با خود واقعیشان روبرو شده و آگاهانه تصمیم بگیرند چه رفتاری در قبال خود، یکدیگر و جهانی که در آن زندگی می­‌کنند، پیش بگیرند و یا این چالش‌ها می­‌توانند آغازی باشند برای سقوط شخصیتها در قهقرایی که با ناآگاهی، کج فهمی و زیاده خواهی به وجود آورده‌­اند. بدون شک نویسنده و کارگردان یکی از این دو مسیر را برای شخصیت و شخصیت‌هایشان انتخاب کرده­‌اند. مهم نیست کدام یک از مسیرهای ذکر شده برای در نظر گرفته‌شده است. مهم این است که سازندگان این سریال موظف هستند با ایجاد موقعیت‌های دراماتیک،  استفاده از فاکتورهای صحیح و خلاقانه­‌ی داستانگویی و خلق صحنه­‌هایی بدیع و در عین حال باورپذیر  قصه­‌ی زمان حال  و سرنوشت شخصیت‌های این سریال را برای مخاطب به نمایش بگذارند.

آیکون برنامه فیلم‌نت - تماشای فیلم و سریال

فیلم‌نت – تماشای فیلم و سریال

حجم:۱۹.۴ مگابایت

دانلود برنامه فیلم‌نت

بازی و بازیگر

در انتهای شب

حضور پارسا پیرزوفر خود به تنهایی می­‌تواند عامل بسیار تأثیرگذاری برای جذب مخاطب باشد. استایل و خوش صورتی هدی زین­‌العابدین نیز در ایجاد اشتیاق برای تماشای این سریال بی‌تأثیر نیست. بازی پارسا پیروزفر مثل همیشه روان و باور پذیر است. بازی هدی زین‌العابدین خوب است اما او کمی غلوآمیز و ژستی بازی می­‌کند. هدی زین‌العابدین توانایی این را دارد که بسیار بهتر و باورپذیرتر بازی کند اما عنصر بی‌تکلفی چیزی است که در بازی او  دیده‌نمی‌شود و شاید به همین دلیل است  که بازیش با بازی پارسا پیروزفر مچ نمی‌شود.  به نظر می‌رسد بین بازی این دو شخصیت در فیلم
فاصله‌ای نامرئی کشیده شده‌است. سحرگلدوست اما به خوبی نقش زنی از طبقه متوسط جامعه را بازی می‌کند که دغدغه‌ی قشر تحصیلکرده را ندارد. او در نقشش فرو رفته و به مخاطب باورانده که  واقعاً زنی بی همدم است که مسئولیت زندگی خود و فرزندش را به عهده دارد و بدش نمی‌آید که به تنهائیش پایان دهد.

داستان‌های موازی – بی دنباله

پارسا پیروزفر

نویسنده و کارگردان برای ایجاد تعلیق و هیجان هوشمندانه از داستانکهایی کاملاً غیر تکراری و غیرمعمول در لا به لای  قصه اصلی سریال  استفاده کرده­‌اند تا ایجاد بحران کنند. بحران بستری ایجاد می‌کند تا زوایای پنهان شخصیتی قهرمان‌ها برای مخاطب رو شود و مخاطب بتواند بیشر و بیشتر به قهرمان نزدیک شده و با آنها همذات پنداری کند.  یکی از این داستانکها خلق موقعیتی است که در آن  بهنام ناخواسته سوار  اتوبوس اشتباهی می‌شود و دیگری حضور دوست هنرمند خانوادگی است که خواسته­‌ی غیر معمولی از این زوج دارد. این هر دو داستانکهایی هستند که قابلیت این را دارند، یک تم معمایی به  قصه اضافه کنند. اگر این قصه­‌های فرعی در ادامه­‌ی سریال باعث ایجاد بحران‌های منطقی و بزرگتری شوند قابل توجه و تحسین‌­برانگیز خواهندبود در غیر این صورت همچون مسکن‌هایی عمل کرده­‌اند که به طور موقت نویسنده را از بن بست خلق موقعیت رهانیده‌اند بدون  این که بتوانند امتیاز خاصی به فیلم اضافه کرده و یا داستان را پربارتر کنند.  

حد استفاده از بحران

هدی زین العابدین و پارسا پیروزفر

یکی دیگر از نکات قابل توجه در این سریال این موضوع است که نویسنده تا جایی که توانسته به چالشها و معضلات متنوع  ناخنک زده است . همانطور که پیش از این اشاره شد در وهله­‌ی اول مشکلات اقتصادی و بعد از آن روزمرگی، عشق از یاد رفته، اختلالات روانشناختی کودکان، پدری دیکتاتور – پدر ماهی – سالمندان مبتلا به آلزایمر، مهاجرات اعضای خانواده ، زدو بندها و درگیری‌های محیط شغلی و  همه­‌ی این موارد به طور دم دستی در سریال نمود پیدا کرده‌­اند، تا شاید ابعاد متفاوت زندگی این زوج و همچنین اطرافیانشان برای مخاطب به گونه‌ای شفاف نشان داده‌شود. انگشت نهادن بر روی معضلات عدیده‌ی جامعه ریسکی پرخطر است که نویسنده باید به عواقبش توجه می‌کرد زیرا پرداختن به همه آنها در ادامه‌ی داستان پروسه­‌ی سختی است و رها کردنشان نیز می‌­تواند مهارت نویسنده را زیر سئوال ببرد. مینی سریال  «در انتهای شب»  از نظر ساختاری دارای یک  نکته‌ی قابل تأمل است. در قسمت آغازین سریال شاهد یک بازی رفت و برگشتی با زمان هستیم. این شگرد باعث ایجاد هیجان شده و توانسته تا حدی زیادی توجه مخاطبی که دیدن سریال را آغاز کرده  را جلب کند و در ضمن کلاس سریال را از نظر ساختاری بالا ببرد. اما این بازی در قسمتهای بعدی ادامه پیدا نکرده و به فراموشی سپرده می‌شود. شاید اگر ایده‌ی بازی با زمان ادامه پیدا می‌­کرد، به آن پرداخت می‌شد و با مهارت در بستر داستان می‌خوابید، می‌توانست علاوه برمخاطب عام توجه مخاطب خاص را  نیز  جلب کند و کلاس سریال را بالاتر ببرد اما این اتفاق نیفتاد.

با تمام نقدهایی که بر سریال « در انتهای شب»  ساخته‌ی آیدا پناهنده وارد است اما این سریال توانسته مخاطبان زیادی را جذب و آنها را به تماشای قسمت‌های بعدی و ادامه­‌ی سریال ترغیب کند. مخاطبانی که بی­صبرانه منتظر هستند تا در قسمتهای بعدی  با  صحنه­‌های دراماتیک و پر تعلیقی  مواجه شوند تا حس ماجراجویی خود را  ارضاء کرده و آخر هفته­‌ی خوبی را سپری کنند. نتیجه گیری، نقد و بررسی کامل سریال «در انتهای شب» منوط به تماشای دیگر قستهای این سریال و به پایان رسیدن قصه است.

خروج از نسخه موبایل