باربی و باشگاه مبارزه؛ یک پیام مشترک با دو رویکرد متفاوت

نگاه به یک ایده از دو دریچه متفاوت

فیلم کلاسیک کالت دیوید فینچر خطرات مردانگی سمی را بررسی می‌کند، اما فیلم «باربی» (Barbie) چیزی را ارائه می‌دهد که باشگاه مبارزه (Fight Club) قادر به انجام آن نبود؛ راه حلی برای قهرمان بدبخت خود. با ادامه مطلب همراه باشید تا بیشتر این موضوع را بشکافیم.

در نگاه اول، فیلم «باربی» (Barbie)، ملکه سینمای تابستان، شباهت بسیار کمی با «باشگاه مبارزه» (Fight Club) دیوید فینچر دارد، اقتباسی همچنان بحث‌برانگیز از رمان چاک پالانیک درباره مردی که آرام آرام عقلش را از دست می‌دهد. اولی یک طنز اجتماعی به رنگ آب‌نبات است که اکثر مخاطبان به واسطه کودکی و بازی با عروسک باربی به خوبی می‌شناسند. مورد دوم یک مراقبه آخرالزمانی درباره مردانگی سمی است. با این حال، هر دو فیلم به یک نتیجه مشترک ختم می‌شوند: فرهنگ مصرفی مردسالار و مسیری که هویت مردم را از بین می‌برد.

تفاوت عمدتا در رویکرد این دو فیلم به یک پیام است. «باشگاه مبارزه» در نهایت یک تراژدی است، چون راوی آن یا تسلیم جنون می‌شود یا از جامعه می‌بُرد. از سوی دیگر، «باربی» با اختیار بیشتری روی شخصیت‌هایش سرمایه‌گذاری می‌کند و مسیری را به سمت هویت شادتر و سالم‌تر ترسیم می‌کند. هر دو فیلم پیام یکسانی دارند، اما فقط فیلم «باربی» راه حل‌هایی هم ارائه می‌کند.

* هشدار: در ادامه این مطلب بخش‌هایی از فیلم باربی اسپویل می‌شود.

فیلم «باشگاه مبارزه» نتیجه‌ی مردانگی سمی را فاش می‌کند

فیلم «باشگاه مبارزه»

ادوارد نورتون راوی ناشناس فیلم «باشگاه مبارزه» برای یک شرکت خودروسازی بزرگ کار می‌کند و محاسبات وحشتناکی را درباره تصادفات مرگبار انجام می‌دهد. افسردگی و اضطراب او در نهایت در شخصیت دوم، تایلر دوردن، که او را یک دوست مورد اعتماد می‌داند، ظاهر می‌شود. او کارش را رها می‌کند و هر دو «باشگاه مبارزه» را راه‌اندازی می‌کنند، یک تشکیلات زیرزمینی که در آن مردان سرکش می‌توانند مردانگی خود را با کتک زدن یکدیگر ثابت کنند.

دوردن کاتالیزوری می‌شود تا علیه هر چیزی که راوی در زندگی قبلی خود از آن نفرت دارد، عصیان کند. زمان زیادی نمی‌گذرد که «باشگاه مبارزه» به «پروژه آشوب» تبدیل می‌شود، یک سازمان تروریستی که قصد دارد مقر بانک‌ها و شرکت‌های کارت اعتباری را منفجر کند و تمام بدهی‌ها را از بین ببرد. راوی وحشت‌زده در نهایت دوردن را می‌کشد و در نهایت خود را در این فرآیند آزاد می‌کند، آن هم فقط برای تماشای انفجار ساختمان‌های مورد نظر در هنگام پخش تیتراژ پایانی.

این فیلم قطعا در محکوم کردن فرهنگ مصرف کوتاهی نمی‌کند و به درستی نشان می‌دهد که چگونه یک الیگارشی هر کسی را که از دستوراتش پیروی نمی‌کند به نابودی می‌کشاند. مردانگی سمی با جایگزینی مجموعه‌ای از انتظارات غیرمنطقی، به یک شاخه طبیعی از آن تبدیل می‌شود. دوردنِ ظاهرا خیرخواه معلوم می‌شود که فقط یک فرد مزدور خودخواه است که هنجارشکنی او به شخصیت کالتش دامن می‌زند.

راوی باید خود را از آن رها کند. او کاملا غیرقابل اعتماد است (او رمان پالانیک را در یک آسایشگاه به پایان می‌رساند، که در نتیجه نسبت به نتیجه‌ی فاجعه‌بار اعمالش دچار شک و تردید می‌شود)، اما تا آن زمان، اهمیتی ندارد. کشتن دوردن به راوی اجازه می‌دهد تا هویت خود را دنبال کند و فروپاشی این تقارن کمتر از حد تصور به یک انقلاب واقعی تبدیل می‌شود تا فرار نهایی و صعب‌الوصول او از سیستمی که نشان می‌دهد.

آیکون فیلم باشگاه مشت زنی Fight Club
فیلم

باشگاه مشت زنی

Fight Club

تماشای فیلم باشگاه مشت زنی

«باربی» ایده‌ی فیلم «باشگاه مبارزه» را می‌گیرد و آن را با رویکردی متفاوت ارائه می‌دهد

فیلم «باربی»

با وجود درخشش و موفقیت فیلم «باشگاه مبارزه»، پایان آن هیچ راهی برای ادامه باقی نمی‌گذارد. راوی با مفروضات نادرست خود روبرو شده و از سمی بودن صرف‌نظر کرده است، اما هیچ گزینه سالم‌تری برای جایگزینی با آن‌ها ندارد؛ فقط کاتارسیس آن ساختمان‌ها که در حال فرو ریختن و تبدیل شدن به تلی از ماسه هستند. اینجاست که فیلم «باربی» با اتخاذ همان رویکرد تحقیر فرهنگ مصرف‌کننده و مردانگی سمی مثل فیلم «باشگاه مبارزه» عمل می‌کند اما یک پله فراتر می‌رود.

دو قهرمان (بسیار قابل اعتمادتر) آن تا حدودی در مفروضاتشان اشتراک دارند. این با خود باربی شروع می‌شود، که سفرش به دنیای واقعی او را مجبور می‌کند تا با نقش خود در تصویر لاغر و بی‌نقص تعریف شده از زنانگی سنتی روبرو شود که دستیابی به آن غیرممکن است. باربی می‌تواند از آنجا رشد کند و هویت خود را متمایز از آنچه جامعه در نظر دارد به وجود آورد، کاری که راوی «باشگاه مبارزه» هرگز انجام نمی‌دهد.

شباهت واقعی در کن نهفته است، که در دنیایی زندگی می‌کند که در آن زنان تمام قدرت را در دست دارند. خشم فزاینده کن او را به پذیرش مردانگی سمی سوق می‌دهد (اگرچه مسلما تجسم او طنزآمیزتر از «باشگاه مبارزه» است) و آن را به سرزمین باربی بازمی‌گرداند جایی که او آلفای یک پدرسالاری جدید می‌شود. شباهتی اندک، اما غیرقابل انکار با راوی (که به طور مشابه ناراضی و بی‌هویت است) را شکل می‌دهد، که برای رهایی خود، یک ترفند سمی را اتخاذ می‌کند.

با این حال، این بار، باربی به کمک او می‌آید، ابتدا با اذعان به اینکه چقدر شخصیت او را بدیهی می‌دانست، سپس با تشویق او به یافتن هویتی جدا از هویت خود. او مانند راوی از توقعات یک فرهنگ مسموم بیرون آمده است. برخلاف راوی، فیلم از طریق پذیرش خود و احترام به دیگران راهی مناسب برای زندگی شادتر به او می‌دهد.

تاریخ اکران هر دو فیلم نقش بسزایی در تمام این فرضیات دارد. فیلم «باشگاه مبارزه» با بیل کلینتون در کاخ سفید و مصرف‌گرایی در اوج آن منتشر شد. این فیلم بیش از هر چیز به عنوان یک هشدار عمل می‌کند و نشان می‌دهد که مسیر ناگزیر به کجا می‌رسد و در این راه چه ویرانه‌هایی برجا می‌گذارد.

باربی پس از کووید-19 و پس از 11 سپتامبر وارد دورانی می‌شود که گروه‌های فاشیستی امثال «پسران مغرور» شباهت وحشتناکی به «پروژه آشوب» دارند. فیلم «باشگاه مبارزه» به هنرمندانه‌ترین شکل یک مساله را بیان می‌کند، اما در حالی که آخرالزمان فیلم رخ داده و تمام شده است، «باربی» کاری را انجام می‌دهد که «باشگاه مبارزه» به سادگی نتوانست؛ ارائه یک راه‌حل قابل قبول برای گذشتن از میان ویرانی‌ها.

منبع: cbr

خروج از نسخه موبایل