وقتی به فیلمهایی فکر میکنید که نیاز به ساخت یک اسپینآف جذاب و مهیج دارند، شاید همه تفاهم داشته باشیم که «جعبه پرنده» (Bird Box) فیلمی نیست که جزء این دسته قرار بگیرد. البته چه ما بخواهیم و چه نخواهیم این موضوع باعث نشد که نتفلیکس به سمت «جعبه پرنده بارسلونا» (Bird Box Barcelona) چراغ سبز نشان ندهد. داستان این فیلم که در بارسلونای اسپانیا میگذرد، بر اساس چیزی است که درست در فیلم قبلی به عنوان برادر بزرگتر این فرانچایز شاهدش بودیم. کلیشهای به این روال که یک روز، موجودات ناشناختهای روی زمین پدیدار میشوند که اگر مردم به آنها نگاه کنند، جان خود را از دست میدهند. در حالی که این موجودات هرگز در طول فیلم نشان داده نمیشوند، در داستان اینطور بیان میشود که سادهترین راه برای جلوگیری از این موجودات، پوشاندن چشمها است. حالا بیاید برویم به سراغ اینکه چرا باید این فیلم را ببینیم؟
دو نویسنده/کارگردان الکس پاستور و دیوید پاستور با کاوش در پدیده جذابی که در رمان و فیلم اصلی نیز ذکر شده است، پدیدهای خلق کردهاند که شاید بتوان گفت به اندازه قسمت اول جذاب و گیرا است. در این فیلم ما در عمق افکار شخصیتی که یکی از موجودات را دیده است فرو میرویم. اینکه چگونه برخورد آنها با همدیگر شکل گرفته است خود یکی از اهرمهای اصلی فیلم است. در واقع وقتی انسانها در برابر این موجودات عجیب الخلقه همه چیز خود را از دست دادهاند، این ارتباط به آنها انگیزهای تازه برای مقابله میدهد. در نهایت شناخت و دیدن این موجودات توسط یکی از شخصیتها نیروی محرکه فیلم را برای پرش و حل معما شکل میدهد.
یک سورپرایز خوشایند هم البته در این فیلم وجود دارد آن هم اینکه «جعبه پرنده بارسلونا» را نمی توان صرفاً به عنوان یک اسپین آف در نظر گرفت. این فیلم به اندازه کافی برای متمایز کردن خود از ورژن قبلی تلاش کرده و همچنین در میخکوب نگه داشتن مخاطبان روی صندلی خود به بهترین نحو ممکن عمل میکند. شاید با خودتان بگویید «خب که چه، من که متقاعد نشدم!» در این مقاله از مایکت به سراغ سه دلیلی رفتیم که به شما ثابت میکند چرا باید فیلم را تماشا کنید.
1- «جعبه پرنده بارسلونا» و سینمای جهان
برای ساخت یک اسپین آف سادهتر و کم هزینهتر، نتفلیکس میتوانست به راحتی ساخت دنباله فیلم را در ایالات متحده انجام دهد و خودش را به دردسر الکی نیاندازد. در عوض، آنها انتخاب هیجان انگیزتری داشتند. تصمیم به انتقال داستان به فضای شهری بارسلونا باعث میشود سناریوی آخرالزمانی این اسپین اف جذاب، وزن بیشتری برای قسمت دوم داشته باشد و کفه ترازو را به نفع خود سنگینتر کند. با این وجود در عنوان قبلی این فیلم، توضیح داده شده بود که این موجودات قبل از گسترش و شیوع به خارج از اروپا نیز نفوذ کردهاند.
همهگیریها یا سناریوهای آخرالزمانی (همانطور که به عنوان تماشاگر همه ما پیشتر چنین مولفههایی را تجربه کردهایم) یک نقطه گسترش طبیعی و قابل بسط دادن به سایر نقاط جهان را دارند. با توجه به اینکه چه تعداد کراس اوور بین المللی قرار است در این فرنچایز (البته شاید سه گانه) خلق شود، مخاطب با دنیایی از امکانات جدید برای مشاهده واکنش فرهنگهای مختلف با این پدیده ماورایی رو به رو میشود که خودش واقعا هیجان برانگیز است.
این تأثیر جهانی همچنین به نحوه درک دیگران از این موجودات هم میانجامد. در فیلم قبلی، ما دیدیم که شخصیت گری چگونه با این موجودات ارتباط برقرار میکند. در هر صورت، جهانی شدن این فیلم با ساخت قسمت دوم و قدم گذاشتن «جعبه پرنده بارسلونا» به فضای بین المللی، خطرات مخرب بودن این فاجعه آخرالزمانی را به مراتب افزایش میدهد.
2- ضدقهرمانهای جدید و آنتاگونیستهای جذابتر
اگر بخواهیم رو راست و مطابق با اصول بازیگری علمی صحبت کنیم و نظر حرفهای بدهیم، باید بگوییم که بگویم که سباستین ممکن است یکی از شخصیتهای مورد علاقه مخاطبان باشد که امسال در فیلمهای سینمایی دیدهام. روی کاغذ، شخصیت پردازی او دقیقا با کهن الگوی یک ضدقهرمان مطابقت دارد. نیروی محرکه او عشق به دخترش آنا (الخاندرا هاوارد) است و هر تصمیمی که میگیرد با در نظر گرفتن دخترش به نوعی در ارتباط است. این شخصیت قانعکننده است و بینندگان را با منطقه خاکستری که در آن زندگی میکند، متقاعد میکند، انگیزههایی که در سر دارد و… به چالش میکشد. شخصیتهایی که باعث میشوند شما باورها و ارزشهای خود را زیر سوال ببرید همیشه برای بیننده هیجانانگیز هستند.
چیزی که موضوع را پیچیدهتر میکند این است که تصویر ماریو کاساس برای مخاطبان بسیار دوست داشتنی است و دیدن چهره متفاوتی از او میتواند بر شدت جذابیت نقشش اضافه کند. وقتی برای اولین بار سباستین و آنا را ملاقات میکنیم، خواهیم دید که آنها در یک مکان خصوصی در حال اسکیت هستند. این یک لحظه دلچسب پدر و دختری درست همان چیزی است که مخاطب عاشق آن میشود. پانزده دقیقه بعد، او انتخابهایی میکند که افراطهایش در این رابطه را برای مخاطبان به عنوان یک شخصیت خاکستری به نمایش میگذارد. این یعنی چند بعدی بودن یک کاراکتر که به جذابیت او میافزاید. چه با اعمال او موافق باشید چه نه، سباستین یک شخصیت قانع کننده و جذاب چه روی کاغذ و در عمل است.
3- تنش مداوم و کم نشدن ریتم فیلم
یکی از ناامیدکنندهترین عناصر (Bird Box)، یعنی برادر بزگتر (Bird Box Barcelona) این بود که تدوین آشفته فیلم، اضطراب و تنش زیادی که در عدم قطعیتی بود که شخصیتها احساس میکردند را کاهش میداد. همچنین اجرای پرشهای زمانی که در تدوین فیلم قبلی بود، کمک بسزایی به این افت ریتم فیلم نمیکرد. خوشبختانه، سازندگان و تیم فنی به این موضوع در «جعبه پرنده بارسلونا» پرداختهاند و با یک فیلم خوش ریتم طرف هستیم. ریتمی در طول تماشای فیلم وجود دارد که باعث میشود اضطراب در زمان تماشای هر سکانس از فیلم به اندازه زیادی در مخاطب باقی بماند. هیچ توقف و رها کردن ناگهانی در ریتم فیلم وجود ندارد. «جعبه پرنده بارسلونا» چه در زمان حال و چه در گذشته، به مخاطب این احساس را میدهد که خطر همیشه و در همه حال وجود دارد.
حفظ تنش به صورت ثابت در خط داستانی، استرس در مورد سرنوشت شخصیتهای خاص و انگیزههای آنها را در طول فیلم بالا میبرد. سازندگان پس از آشکار شدن زودهنگام دست خود در فیلم اول، تصمیم گرفتند «جعبه پرنده بارسلونا» را طوری بسازند که ما مخاطبان همیشه منتظر ترس و استرسی یکباره در طول جریان فیلم هستیم. اتفاقات زیادی در (Bird Box Barcelona) می افتد که آن را به فیلمی قویتر از فیلم قبلی تبدیل کرده است و فقط باید ببینید تا باورش کنید.
در واقع فیلم، جهانی شدن پیامدهای گسترده این پدیده آخرالزمانی را به ما یادآوری میکند و در عین حال دیدگاه جدیدی به ما از فضای داستان میدهد. تصمیماتی که برای کمک به جریان داستانی و تنشهای متعدد در فیلم گرفته شده است، مشکل فاحش فیلم قبلی را حل میکند اما عنصر اصلی که بینندگان را محو تماشا میکند، بدون شک شخصیت سباستین است. بدون او، نیات و انگیزههایش، میتوان ادعا کرد که «جعبه پرنده بارسلونا» برای تماشا هیچ جذابی نداشت.
منبع: butwhytho