وسترن اسیدی یک زیرژانر منحصربهفرد از ژانر وسترن است که در دهههای 1960 و 1970 ظهور کرد. پالین کیل (منتقد) برای اولین بار این اصطلاح را در سال 1971 در مجله نیویورکر در خلال نقد و بررسی خود درباره فیلم «ال توپو» (El Topo) ساختهی الخاندرو خودوروفسکی به کار برد. وسترنهای اسیدی، موتیفهای وسترن تجدیدنظرطلب کلاسیک را با عناصر سینمایی افراطی وسترنهای اسپاگتی ترکیب میکنند و روایتهای ضدفرهنگی توهمزا را برای خلق نسخهای توهمگونه از غرب وحشی به هم پیوند میزنند و دلیل انتخاب اسم «وسترن اسیدی» هم همین است.
فیلمسازان معاصری مانند جیم جارموش این سبک را برای فیلم سینمایی «مرد مرده» (Dead man) در سال 1995 با بازی جانی دپ اتخاذ کردند؛ فیلمی مونوکروم که در سرزمینی خیالی میگذرد و دپ نقش یک ضدقهرمان را به تصویر میکشد که از یک حسابدار به مردی هفتتیرکش تبدیل میشود. این فیلم به شیوهای اغواکننده به نقد علاقه افراطی آمریکاییها به خشونت میپردازد و کارگردان با این اثر به نوعی حمایت خود را از جنبش ضدجنگ دهه 1960 نشان میدهد.
«مرد مرده» یک فیلم بسیار نمادین است و از شعر ویلیام بلیک و تصورات او از جهنم به عنوان تمثیلی برای سفر شخصیت اصلی خود استفاده میکند. وسترنهای اسیدی به فیلمسازان اجازه میدهند تا از کلیشههای غرب قدیم با ترکیب عناصر موضوعی خارج از زمان استفاده کنند؛ عناصری عمیقا بازتابنده برای کاوش در فلسفههای معاصر درباره اسطوره غرب قدیم و رویای آمریکایی. چنانکه گویی کمی فضای بیشتر برای رویاپردازی فراهم میکنند.
- نقد فیلم killers of the flower moon – تاریخ به روایت بازندهها
- 10 فیلم برتر جان وین – اسطورهای که سینما فراموش نخواهد کرد
- نگاهی به ژانر وسترن و معرفی 10 فیلم برتر این ژانر
ال توپو اولین فیلم در زیرژانر وسترن اسیدی است
در سال 1970، الخاندرو خودوروفسکی داستان سوررئالیستی درباره یک هفتتیرکش سیاهپوش در جستجوی روشنگری را نوشت و آن را کارگردانی کرد و به نقشآفرینی در آن هم پرداخت. این فیلم یک کلاژ درهمریخته از دنیایی مملو از بازیگران مجروح سیرک، جنگجویان مرتاض و افرادی از لحاظ اجتماعی دچار انحطاط است که در ردایی از نمادگرایی یهودی-مسیحی و فلسفه شرقی پیچیده شدهاند.
وسترنهای اسیدی فضای عجیبی دارند؛ فضایی شگفتانگیز و دور از ذهن به همراه یک داستان غیرخطی در مورد سفر معنوی قهرمان فیلم. این فیلم که به نوعی میتوان آن را ترکیبی از نقاشیهای سالوادور دالی با وسترن اسپاگتی تعریف کرد توجه منتقد برجسته سینما در مجله نیویورکر یعنی پالین کیل را به خود جلب کرد. نقد کیل از این فیلم در سال 1971 پس از تقریبا یک دهه که سبک و سیاق هیپی راه خود را به رسانههای اصلیتر پیدا کرده بود مورد توجه قرار گرفت.
با این حال، نقد او در مورد آنچه که یک وسترن اسیدی را تعریف میکند، به دو نکته مهم ختم میشود. اول اینکه آنها آثاری سورئال هستند که کلیشههای آشنا را تا مرزهای ابزورد میکشانند. دوم این که آنها قلمرو آوانگارد هستند، تجربههایی تازه در روایت و تصویر که تفکر و احساس مخاطب را به روشهای جدید تحریک میکنند. مثلا هفتتیرکش فیلم «ال توپو» (جودوروفسکی)، خود را با زنش، مارا (مارا لورنزیو) در بیابان میبیند. آنها در حالی که در یک زمین بایر پوشیده از شن و ماسه سرگردان هستند به دنبال آب و غذا میگردند.
ال توپو گلولهای به سنگ شلیک میکند و آب از آن بیرون میریزد. آن دو با ولع از چشمه آب مینوشند. سپس، در یک صحنه عجیب که ال توپو در آرزوی رسیدن یک امداد غیبی است، مارا دور او حلقه میزند و ورد «هیچ، هیچ، هیچ» را بارها و بارها تکرار میکند، ال توپو به طور ناگهانی و وحشیانه خودش را به او تحمیل میکند. حرکات سریع و گمراهکننده دوربین و فریاد اعتراض مارا وحشتناک است. سپس، آن دو در کنار یک برکه استراحت میکنند، آب شیرین آن را مینوشند و به نظر بسیار عاشق میرسند. هیچ کدام از این اتفاقات منطقی نیستند. مخاطبان با این نوع شخصیتها آشنایی دارند. زنان مطیع، گاوچرانهای وحشی و صحراهای داغ و غبارآلود، اما هرگز آنها را در بافتی ازهمگسیخته به این شکل ندیدهاند. پس هدف از تمام اینها چیست؟
وسترن اسیدی تماما درباره نمادگرایی است
نمادگرایی در وسترن اسیدی ضروری است. خودوروفسکی از این صحنه برای کشف ایده مردانگی و زنانگی با بودجه محدود استفاده کرد، جایی که کنترل، ظلم و عشق با هم تلاقی پیدا میکنند. هنگامی که در مورد این صحنه بحثبرانگیز صحبت میکند، نشان میدهد که مارا در حال تسلیم شدن در برابر مردانگی است و او به لذت جسمانی میرسد و در نتیجه سردتر میشود. به همین دلیل است که یک صخره فالوسشکل را میبینیم که از بالای آن آب میجهد و مارا از آن مینوشد. حتی بحث مسالهسازتر این است که در زمان اکران اولیه فیلم، کارگردان ادعا میکند که صحنهای که بین او و لورنزیو رخ داده ساختگی نبوده و واقعا اتفاق افتاده است.
البته این برداشت درستی نبود، کارگردانی که بیش از بیست سال بعد در جریان جنبش میتو در مصاحبهای با مجله آرتفروم فاش کرد که «آن چیزها حرف بودند نه واقعیت. تبلیغات سورئالیستی برای ورود به دنیای سینما از موضعی مبهم.» به بیان دیگر یعنی کارگردان برای جلب توجه مردم به فیلم از این صحنهها استفاده کرده بود. این یکی از ویژگیهای اساسی آثار سوررئالیستی است؛ کل فیلم و گاهی اوقات حتی تبلیغات پیرامون فیلم، عملی نمادین است که درست یا غلط، مخاطب را تحریک میکنند. وسترنهای اسیدی از این جهت تاثیرگذارند که از یک مکان آشنا استفاده میکنند، مانند غرب وحشی یا شخصیتهای آشنا مثل کابویها، و آن را به دنیایی از نمادها تبدیل میکنند که در آن شخصیت اصلی جلوهای از یک سفر معنوی را به نمایش میگذارد.
وسترنهای اسیدی سفر معنوی یک شخصیت را به تصویر میکشند
در سال 1996، جاناتان رزنبام در مصاحبهای با جارموش درباره فیلم «مرد مرده»، تعریف وسترن اسیدی را بیشتر گسترش داد. او معتقد است وسترنهای اسیدی، وسترنهای تجدیدنظرطلبی هستند که در آن دیدگاه سنتی غرب به جای سفری به سوی مرگ، سفری به سوی کامیابی است. او به سبک رویایی مونوکروم فیلم اشاره میکند. صحنهها با محو شدن شروع میشوند و به پایان میرسند و چرخه خواب و بیداری را در بیننده ایجاد میکنند. درست مانند «ال توپو»، فیلم «مرد مرده» هم دنیایی سورئال از خشونت، انحطاط و هرزگی را نمایش میدهد.
در ابتدا سفر ویلیام بلیک (جانی دپ) به عنوان یک مرد بسیار معمولی، ترسو، تمیز و خوشبین شروع میشود. هر چه بیشتر به سمت غرب پیش میرود، بیشتر تنزل مییابد. او در خیابانها با اعمال خشونتآمیز و روابط نامشروع مواجه میشود. به او میخندند، مسخرهاش میکنند و مورد آزار قرار میدهند. او فقیر، کثیف و در نهایت به مردهای متحرک تبدیل میشود چرا که توسط راهنمای روحی خود به نام هیچکس (گری فارمر) به سرزمین ارواح هدایت میشود. در این سفر، ویلیام بلیک شاعری میشود که به جای قلم، اسلحه به دست میگیرد و هرکسی را که با او روبرو میشود میکشد.
او دچار دگرگونی روحی میشود که مهمتر از مناقشه مرکزی داستان است. در یک صحنه که بلیک اخیرا یک جستجوی رویایی را به پایان رسانده است، با دو قانونگذار روبرو میشود که برای دستگیری او آمدهاند. بلیک به شدت در مقابل خود قبلیاش که مردی ترسو، بدون اعتمادبهنفس و ساده بود میایستد. آنها از او میپرسند که آیا او ویلیام بلیک است و دپ پاسخ میدهد: «خودم هستم. شما با شعر من آشنایید؟» سپس آنها را بدون هیچ ادعای دیگری با شلیک چند گلوله میکشد. فیلم درباره توانایی بلیک در پذیرش مرگ است آن هم در حالی که تماشاگران منتظر رویارویی او با جایزهبگیران هستند.
فیلم با حرکت آرام دپ درون یک قایق به سمت سرزمین ارواح به پایان میرسد، که تفاوت قابل توجهی با سرنوشت یک هفتتیرکش معمولی در فیلمهای وسترن دارد. وسترنهای اسیدی بیشتر به دنبال رشد معنوی و کاوش درونی هستند تا یک روایت ساده. جارموش از طریق بلیک ایدههای برجستهای مانند مرگ را کشف میکند و انتقادی به علاقهی زایدالوصف آمریکاییها به روایات خشونتآمیز دارد. وسترنهای اسیدی آثار عمیقا انتزاعی هستند و استفاده رویایی آنها از نمادها به یک اندازه آزاردهنده و سرگرمکننده است. این زیرژانر به مثابه یک زمین بازی برای کارگردانان است که ایدههای چالشبرانگیز را کمی دلپذیرتر به تصویر بکشند.
کدام فیلمها در ریزژانر وسترن اسیدی را تماشا کنیم؟
جان لنون علیرغم ماهیت بحثبرانگیز «ال توپو» ساخته الخاندرو خودوروفسکی از آن دفاع کرد. این فیلم به عنوان یکی از آثار مهم و ضروری در زیرژانر وسترن اسیدی باقی میماند چون لحن فیلمهای بعد از خود را تعیین میکند. این فیلم به شکل افراطی عناصر دراماتیک وسترنهای اسپاگتی سرجیو لئونه، سوررئالیسم پوچگرای سالوادور دالی، و نمایشهای رنگارنگ فدریکو فلینی را با هم ترکیب میکند. خودوروفسکی در فیلم «کوه مقدس» (The Holy Mountain)، تلاش میکند راه اندوه (یا ایستگاههای صلیب. که به مجموعه تصاویری اشاره دارد که مسیح را در روز مصلوب شدنش به تصویر میکشد) را نشان دهد، اثری که کارگردان احتمالا وسترن اسیدی را در آن به کاملترین شکل خود ارائه میکند.
«مرد مرده» تجربهای باورنکردنی به یک نسخه لینچی از غرب آمریکاست. این فیلم به خاطر فهرست پرستاره بازیگرانش مانند ایگی پاپ، کریسپین گلاور و جان هرت در کنار دپ، قابل توجه است. این یک فیلم خارقالعاده است که به خاطر بازیهای عالی و سبک بصریاش ارزش تماشا دارد. نیک کیو و جان هیلکات در فیلم وسترن اسیدی استرالیایی «گزاره» (The Proposition) در سال 2005، با بازی گای پیرس در نقش چارلی برنز، رقابت برادری را تبدیل به یک ماجرای مرگ و زندگی کردند.
برنز از یک صحرای خشک عبور میکند تا برادر متجاوز خود آرتور (دنی هیوستون) را پیدا کرده و به قتل برساند. «بیل وحشی» (Wild Bill) هم یکی دیگر از فیلمهای وسترن اسیدی است که افسانه گاوچران وحشی بیل هیکاک را بازگو میکند. این فیلم توسط والتر هیل نوشته و کارگردانی شده است و جف بریجز در نقش بیل وحشی در آن بازی میکند که آخرین روزهای زندگیاش را در شهر افسانهای دد وود میگذراند.
دهها فیلم عالی دیگر وسترن اسیدی وجود دارد که تمام آنها به سبک متمایز خود وارد این زیرژانر شدهاند. آنچه در تمام این فیلمها مشترک است دنیای درونی کاراکتر اصلی فیلم است که همیشه محور اصلی داستان قرار میگیرد و بلوغ روح آن شخصیت در طول فیلم در قلب وسترن اسیدی نهفته است. وسترن اسیدی، اگرچه ممکن است ترسناک و هولناک باشد، یک برداشت هنری از این ژانر است. غرب قدیم بسیار پربار است، اما بالاتر از هر چیز دیگری، مکانی برای اکتشاف است که عنصر بشریت در آن آزمایش میشود. این یک زمین بازی عالی برای ایدهها و سمبولیسم است، با استعارههای غربی که سنگ محک فرهنگی آشنایی هستند که به راحتی میتوان آنها را زیر و رو کرد تا مخاطب را وادارد تا به مسائل مهمتر درباره زندگی فکر کند.
منبع: collider