8 المان همیشگی فیلمهای تیمبرتون – از سبک گوتیک تا جانی دپ
تیمبرتون به دلیل سبک کارگردانی منحصر به فرد همراه با داستانهای دارک و تخیلی بسیارمشهور است. این اسطورهی بزرگ در سال ۱۹۵۶ کالیفرنیا متولد شد. تیم برتون از همان دوران کودکی علاقهی به شدت زیادی به به های تجسمی، فیلمسازی، و داستانهای فانتزی داشت. برتون در مؤسسه هنرهای کالیفرنیا تحصیل کرد و سپس به عنوان انیماتور برای کمپانی دیزنی مشغول به کار شد. پس از چندسال برتون اولین فیلم سینمایی خود را با ساخت یک فیلم کوتاه آغاز کرد.
یکی از اولین آثار موفق تیمبرتون فیلم کوتاه وینسنت بود که داستان پسری است که آرزو دارد مانند وینسنت پرایس، بازیگر معروف فیلمهای ترسناک، زندگی کند. این فیلم نشاندهنده علاقه اولیه برتون به ترکیب طنز، ترس و تخیل بود. اوج موفقیت تیم برتون در دهه ۱۹۸۰ با فیلم بیتل جویس، به دلیل سبک عجیب و داستان متفاوتش مورد تحسین قرار گرفت. ولی فیلمی که واقعا برتون را به شهرت جهانی رساند، بتمن بود که با موفقیت تجاری و نقدی زیادی همراه شد و سبک بصری گوتیک و تاریک برتون را به تماشاگران بیشتری معرفی کرد.
فیلمهای برتون اغلب شامل عناصری چون شخصیتهای منزوی و متفاوت، فضاهای گوتیک، ترکیب طنز و ترس، و استفاده از انیمیشن استاپ موشن هستند. او همچنین همکاری نزدیکی با بازیگرانی چون جانی دپ و هلنا بونهام کارتر و آهنگساز دنی الفمن دارد. که در ادامه قصد داریم به معرفی این عناصر تکرار شونده بپردازیم.
۸. داستانهای شگفت انگیز
تیمبرتون یکی بزرگترین داستان سرای سینمای مدرن است. او به صورت شگفت انگیزی مرز بین واقعیت و خیال را با داستانهای خود محو میکند. با اینکه فیلمهای او، فاقد جادوی سنتی مانند طلسمها و وردهای جادویی هستند، به شدت رنگ و بوی افسانهای و فانتزی دارند. برتون با دنیایی پر از شگفتی و عناصر سوررئال، مخاطبان خود را به سفری در عمق تخیل و خیالپردازی میبرد؛ سفری که واقعیتهای زندگی و فانتزیهای خیالی را در هم میآمیزد.
آلیس در سرزمین عجایب (Alice in Wonderland)
- امتیاز IMDB فیلم: ۶.۴ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۰۸ دقیقه
- سال انتشار: ۲۰۱۰
معمولا فیلمهای تیمبرتون با افسانه قدیمی ترکیب شدهاند و باعث به وجود آمدن جهانی شدهاند که در آن قوانین طبیعت مدام به چالش کشیده میشود. در فیلم آلیس در سرزمین عجایب تیم برتون روایتی جدید از داستان معروف لوئیس کارول ارایه میدهد. آلیس در ابتدای فیلم به دنبال خرگوش سفید میدود و ناگهان به دنیایی بیمنطق و عجیب سقوط میکند. اما این دنیای عجیب با طلسمهای جادویی ایجاد نشده است؛ بلکه این فضای فانتزی از عناصر خارقالعادهای چون حیوانات سخنگو، گیاهان عجیب، و قوانینی عجیب و غریب شکل گرفته است.
برتون تماشاگران را در این دنیا به شگفتی و سوالات عمیق فسلفی دعوت میکند. از ملکه سرخ با سر بزرگ و رفتار دیکتاتورگونهاش گرفته تا کلاهدوز دیوانه که هر کدام نماینده بخشی از دنیای بینظم و پر از هرجومرج هستند، برتون از این داستان کودکانه برای بیان مسائل عمیقتر اجتماعی و شخصی استفاده میکند. دنیای او پر از رنگهای روشن و اشکال انتزاعی است، اما همانطور که داستان ادامه مییابد، آشکار میشود که در زیر این پوستهی فانتزی، واقعیتهای تلخی نیز نهفته است.
چارلی و کارخانه شکلات سازی (Charlie and the Chocolate Factory)
- امتیاز IMDB فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۱۵ دقیقه
- سال انتشار: ۲۰۰۵
در سال ۲۰۰۵ تیمبرتون رویکرد نوینی از داستان چارلی و کارخانه شکلات سازی ارایه کرد. این فیلم مانند نسخهی اصلی داستان، چارلی را به دنیای عجیب و خیالی ویلی وانکا میبرد. کارخانه شکلاتسازی وانکا پر از تکنولوژیها و اختراعات غیرممکن است؛ از اتاقی که در آن آدامسها تبدیل به وعدههای غذایی کامل میشوند تا رودخانهای از شکلات روان.
این فضا در نگاه اول بیشتر به یک دنیای جادویی شبیه است، اما واقعیت این است که همه چیز بر پایهی تخیل و خلاقیت انسانی ساخته شده، نه جادو. وانکا به جای اینکه یک جادوگر باشد، یک خلاق نبوغآمیز است که توانسته دنیایی کاملاً جدید و خارج از قوانین فیزیک بسازد. این فیلم هم مانند دیگر آثار برتون، با اینکه بر اساس داستانی کودکانه ساخته شده، باز هم به مخاطبان بزرگسال این پیام را منتقل میکند که تخیل بیمرز انسان میتواند معجزههای بیپایانی خلق کند.
یکی از ۸ عنصری که همیشه در فیلمهای تیمبرتون میشود دید توانایی او در خلق دنیا و داستانهای فانتزی است. او مارا با داستانهای خود از دنیای واقعی جدا کرده و به سرزمینهای شگفتانگیز میبرد و با استفاده از تصاویر بصری منحصربهفرد، طراحیهای عجیب و داستانهایی که فراتر از محدودیتهای واقعیت هستند، مخاطبان خود را به جهانی میبرد که در آن همهچیز ممکن است.
۷. هلنا بونهام کارتر بازیگر محبوب تیمبرتون
بسیاری از کارگردانان سینماها مایل هستند تا در چندین فیلم از بازیگران مورد علاقه و ثابت خود استفاده کنند و این همکاریها در بیشتر مواقع به موفقیت بزرگی دست پیدا میکنند. چرا که بازیگران و کارگردانان به تدریج زبان هنری مشترکی پیدا میکنند و میتوانند به خلق شخصیتهای پیچیده و متفاوتی بپردازند. یکی از بارزترین مثالهای این نوع همکاری در دنیای سینما، رابطهی هنری میان تیم برتون و بازیگر توانمند بریتانیایی، هلنا بونهام کارتر است.
سیاره میمونها (Planet of the Apes)
- امتیاز IMDB فیلم: ۵.۷ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۱۹ دقیقه
- سال انتشار: ۲۰۰۱
تیم برتون و هلنا بونهام کارتر برای اولین بار در سال ۲۰۰۱ در فیلم سیاره میمونها با هم آشنا شدند. این فیلم یکی از این فیلم که بازسازی یکی از آثار کلاسیک هالیوود بود، فرصتی شد تا برتون و کارتر رابطهای هنری و سپس عاطفی برقرار کنند. به سرعت پس از این فیلم، آنها با هم وارد رابطهای عاشقانه شدند که منجر به ازدواج و در نهایت تولد دو فرزند شد. این همکاری هنری و رابطه شخصی باعث شد تا برتون بارها از بونهام کارتر در فیلمهای بعدی خود استفاده کند.
در این فیلم، مارک والبرگ فضانوردی است که طی یک ماموریت فضایی به طور ناخواسته در سیارهای فرود میآید که در آن میمونهای هوشمند بهجای انسانها حاکمیت دارند. در این جهان عجیب، انسانها به عنوان موجودات کمهوش و برده زندگی میکنند و میمونها قدرت را در دست دارند. لئو، پس از ورود به این سیاره، با گروهی از انسانها و میمونها همپیمان میشود تا تلاش کنند نظم موجود را به چالش بکشند.
ماهی بزرگ (Big Fish)
- امتیاز IMDB فیلم: ۸ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۲۵ دقیقه
- سال انتشار: ۲۰۰۳
یکی از دیگر از همکاریهای این دو در فیلم شاهکار ماهی بزرگ است. این فیلم با فیلمهای فانتزی قبلی برتون کاملا در تضاد است. داستان این فیلم در دنیای واقعی روایت میشود؛ اما باز هم مرز بین واقعیت و خیال را به چالش میکشد. نقش کارتر در این فیلم نشان داد که او توانایی ایفای نقشهای پیچیده و احساسی را دارد و میتواند در فضاهای داستانی متفاوت بدرخشد.
این فیلم داستان مردی به نام ادوارد بلوم را روایت میکند که در طول زندگی خود همیشه داستانهای عجیب و غریب و افسانهای درباره ماجراجوییهایش تعریف کرده است. پسرش، ویل بلوم که به دنبال واقعیت و حقیقت زندگی پدرش است از این داستانهای اغراقشده و افسانهای خسته شده و با پدرش فاصله گرفته است.
ویل پس از سالها از پدرش دور بوده، به دلیل بیماری پدر به خانه بازمیگردد تا او را در آخرین روزهای زندگیاش همراهی کند. در همین حال، ویل تلاش میکند تا از لابهلای داستانهای افسانهای پدرش، حقیقت زندگی او را کشف کند. فیلم از طریق فلشبکها به دوران جوانی ادوارد میپردازد و مخاطب را با شخصیتها و ماجراهایی که او تعریف میکند، آشنا میسازد. این شخصیتها شامل غولها، جادوگرها، ماهیهای عظیمالجثه و افراد غیرعادی دیگری هستند که هر یک به شکلی نمادین نمایانگر بخشی از زندگی ادوارد هستند.
با این حال، پس از سالها همکاری و ساخت فیلمهای ماندگار، رابطه شخصی هلنا بونهام کارتر و تیم برتون به پایان رسید. در سال ۲۰۱۴، آنها اعلام کردند که از هم جدا شدهاند. این جدایی نه تنها به پایان زندگی مشترکشان منجر شد، بلکه بر رابطهی هنری آنها نیز تأثیر گذاشت. پس از این جدایی، بونهام کارتر دیگر در هیچ یک از فیلمهای کارگردانیشده توسط برتون ظاهر نشد.
۶. جانیدپ بازیگر همیشگی تیمبرتون
همان طور که اشاره شد تیم برتون یکی از آن دسته از کارگردانانی است که از همکاری با بازیگران خاص، جهت خلق شخصیتهای نمادین مشهور است. در حالی که هلنا بونهام کارتر، همسر سابق برتون، یکی از بازیگران ثابت فیلمهای او بوده است؛ اما وقتی صحبت از الهامبخش برتون به میان میآید بدون شک نام جانی دپ در صدر قرار میگیرد. نخستین همکاری این دو در فیلم ادوارد دست قیچی بود. همکاری این دو هنرمند نه تنها منجر به خلق شخصیتهایی خارقالعاده و ماندگار شده، بلکه رابطهای خلاقانه و نزدیک میان آنها شکل گرفته است.
ادوارد دست قیچی (Edward Scissorhands)
- امتیاز IMDB فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۰۵ دقیقه
- سال انتشار: ۱۹۹۰
یکی از مهمترین لحظات در تاریخ همکاری تیم برتون و جانی دپ به انتخاب دپ برای نقش ادوارد در فیلم ادوارد دستقیچی بازمیگردد. این فیلم که در سال ۱۹۹۰ اکران شد، داستان پسری با دستانی از قیچی را روایت میکند که در دنیای انسانها زندگی میکند اما همیشه به عنوان یک غریبه و منفور دیده میشود. ادوارد به نوعی نماد شخصیتهای برتون است؛ موجودی که با دنیای اطرافش ناسازگار است، عجیب و غریب به نظر میرسد اما در اعماق قلبش احساسات انسانی و عمیقی دارد.
قبل از انتخاب جانی دپ برای این نقش، بسیاری از بازیگران مشهور هالیوود برای ایفای این شخصیت در نظر گرفته شده بودند. نامهایی مانند تام کروز، تام هنکس، گری اولدمن و جیم کری جزو گزینههای اصلی بودند. اما تیم برتون از ابتدا دیدگاه روشنی داشت: او میخواست که جانی دپ، بازیگر جوان و نوظهور آن زمان، این نقش را بازی کند. برای برتون، دپ تنها انتخاب مناسب برای ایفای ادوارد بود و همین تصمیم، نقطه شروع یکی از مهمترین همکاریهای سینمایی در تاریخ هالیوود شد.
سوئینی تاد: آرایشگر شیطانی خیابان فلیت (Sweeney Todd)
- امتیاز IMDB فیلم: ۷.۳ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۱۶ دقیقه
- سال انتشار: ۲۰۰۷
این فیلم در ژانر موزیکال ترسناک و دارک است که داستان انتقام خونین یک آرایشگر را روایت میکند. فیلم داستان بنجامین بارکر را دنبال میکند؛ مردی که به ناحق به زندان افتاده و پس از سالها به لندن بازمیگردد تا از قاضی تورپین کسی که او را به زندان انداخت و همسرش را از او گرفت، انتقام بگیرد. او پس از بازگشت، هویت جدیدی به نام سوئینی تاد برمیگزیند و به عنوان آرایشگری شیطانی در خیابان فلیت مشغول به کار میشود. سوئینی تاد در کنار خانم لاوت که صاحب یک فروشگاه پای است، نقشهای شیطانی میکشد. او با استفاده از تیغ آرایشگری، مشتریانش را به قتل میرساند و خانم لاوت گوشت آنها را در پایهایش استفاده میکند.
سوئینی تاد یکی از تاریکترین و گوتیکترین آثار تیم برتون است. او با استفاده از رنگهای سرد و کمرنگ، فضایی افسرده و بیروح از لندن قرن نوزدهم خلق کرده است. خیابانهای تنگ و تاریک لندن، ساختمانهای قدیمی و چراغهای گاز، همگی به فضاسازی فیلم کمک میکنند تا حس ترس و افسردگی را در بیننده القا کنند.
یکی از دلایل موفقیت مداوم همکاری برتون و دپ، رابطه خلاقانه و عمیق میان این دو هنرمند است. برتون بارها اعلام کرده که جانی دپ همواره یکی از بزرگترین الهامبخشهای او بوده و در خلق بسیاری از شخصیتهای عجیب و فانتزی فیلمهایش نقش اساسی داشته است. دپ نیز در مصاحبههای مختلف گفته که همکاری با برتون همیشه برای او چالشبرانگیز و الهامبخش بوده است.
۵. فضاهای فانتزی و عجیب قریب در آثار تیمبرتون
تیم برتون به عنوان یکی از کارگردانانی که سبک بصری خاص و منحصر به فردی دارد، در هر فیلم خود جهانی فانتزی و پر از شگفتیهای بصری خلق میکند. داستانهای او اغلب در فضاهایی عجیب و خیالانگیز روایت میشوند که به طرز ماهرانهای با حس و حال داستان همخوانی دارند. چه در جهان افسانهای دست قیچی یا آرایشگر شیطانی و چه در جهان وهم آلود و دارک بیتل جویس، برتون با استفاده از این عناصر بصری و فضاسازی، بیننده را به دنیایی متفاوت و منحصر به فرد میبرد.
بیتل جویس (Beetlejuice)
- امتیاز IMDB فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- مدت زمان: ۹۲ دقیقه
- سال انتشار: ۱۹۸۸
یکی دیگر از آثار شاهکار تیمبرتون بیتل جویس است که دنیای پس از مرگ را به شوهای کاملا منحصربه فرد، وهم آلود به تصویر میکشد. در این فیلم، جهان پس از مرگ پر از شخصیتهای عجیب و غریب است و هیچ چیز به صورت عادی و متعارف نشان داده نمیشود. در دنیای برتون، حتی مرگ نیز به نوعی فانتزی و شوخطبعی آمیخته است. یکی از نمونههای بارز این فانتزیهای بصری، دربها و راهروهای کج و معوج و غیرعادی است که به نظر میرسد هیچکدام از قوانین معمول هندسی پیروی نمیکنند.
همچنین، وقتی خانواده دیتز خانه میتلندها را بازسازی میکنند، نتیجه نهایی چیزی است که تنها از ذهن عجیب و غریب برتون میتواند برآید. دکوراسیون داخلی خانه با رنگهای تاریک و مجسمههای عجیب و غیرمعمول دلیا دیتز پر شده است. این بازسازی، خانهای را که قبلا گرم و دلپذیر بود، به فضایی سرد و بیگانه تبدیل میکند. این طراحیها به خوبی توانایی برتون در ایجاد فضاهایی را نشان میدهند که کاملا با شخصیتها و روایت داستان همخوانی دارند. برخی از آثار تیم برتون، مانند ماهی بزرگ و چشمهای بزرگ، در نگاه اول به نظر میرسند که از سبک معمول او فاصله گرفتهاند، اما حتی در این فیلمها نیز نشانههایی از سبک خاص برتون وجود دارد.
چشمهای بزرگ (Big Eyes)
- امتیاز IMDB فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- مدت زمان: ۹۲ دقیقه
- سال انتشار: ۱۹۸۸
یکی دیگر از آثار متفاوت تیمبرتون چشمهای بزرگ هستند. داستان فیلم حول شخصیتی به نام مارگارت کین و والتر کین است. مارگارت یک نقاش است که پس از ترک همسر اولش با دختر کوچکش به سانفرانسیسکو نقل مکان میکند. در این شهر، او با والتر کین، مردی خوشاخلاق و جذاب که ادعا میکند نقاش است آشنا میشود و به زودی با او ازدواج میکند.
پس از ازدواج، نقاشیهای مارگارت که تصاویری از کودکانی با چشمان بزرگ و اندوهناک است توجه عموم را جلب میکند. اما والتر با فریب مارگارت و اطرافیان، این آثار را به نام خود منتشر میکند و به عنوان خالق این نقاشیها شهرت پیدا میکند. در این زمان، مارگارت به عنوان همسر والتر در سایه او قرار میگیرد و با اینکه او خالق واقعی این آثار است؛ اما اجازه ندارد نامش را بر روی نقاشیها بگذارد.
فیلم به طور دقیق به مبارزه درونی مارگارت برای بازپسگیری حق خود به عنوان هنرمند اصلی و مواجهه با دروغهای والتر میپردازد. سرانجام، پس از سالها سکوت و تحمل، مارگارت تصمیم میگیرد حقیقت را آشکار کند و در دادگاه با والتر مواجه شود. این فیلم روایتگر داستانی از سوءاستفاده، هویت و عدالت است که به شیوهای احساسی و قدرتمند به تصویر کشیده شده است.
- 9 فیلم برتر تیم برتون کارگردان شگفتیسازِ دنیای گوتیک
- 15 انیمیشن ترسناک دیزنی که برای کودکان مناسب نیستند
۴. یک زیبایی شناسی تاریک و خزنده
آثار این نابغهی بزرک صرفا به خاطر داستانهای فانتزی و تصاویر خیالی معروف نیستند. بلکه چشمهی دیگری از آثار تیمبرتون زیباییشناسی تاریک و طعمی از مرگ و ناهنجاری است که به طور مداوم در فیلمهای او حضور دارند. این ویژگیها به فیلمهای او یک حس ترسناک و در عین حال زیبا میبخشند و به نوعی امضای تصویری تیمبرتون تبدیل شدهاند. آثار برتون معمولا به طرز ظریفی با رنگهای تیره حالت جهت ایجاد یک فضای وهم انگیز و اسرار آمیز ساخته میشوند.
از طیفهای رنگی سرد مانند خاکستری، سیاه، و نورپردازی کم، از شاخصههای اصلی آثار برتون است. این رنگها نه تنها حال و هوای داستانهای او را تعیین میکنند، بلکه به خوبی شخصیتها و محیطهای فیلمهای او را به تصویر میکشند. یکی از نمونههای بارز این زیباییشناسی در فیلم سوئینی تاد دیده میشود؛ جایی که شخصیتهای فیلم با پوستی رنگپریده و چشمانی تیره به تصویر کشیده شدهاند.
یکی دیگر از برجستهترین آثار تیمبرتون مرگ است. فیلمهای او نه تنها به مرگ میپردازند، بلکه اغلب شخصیتهای اصلی آنها نیز مردگان یا موجوداتی با ارتباط نزدیک به مرگ هستند. این رویکرد منحصر به فرد باعث شده است که فیلمهای برتون هم از نظر بصری و هم از نظر مفهومی دارای تمهای تاریک و عمیقی باشند. نمونه بارز این موضوع را میتوان در آثار مانند عروس مرده و کابوس قبل از کریسمس دید.
عروس مرده (Corpse Bride)
- امتیاز IMDB فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- مدت زمان: ۷۷ دقیقه
- سال انتشار: ۲۰۰۵
یکی از برجستهترین آثار تیمبرتون که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد عروس مرده نام دارد. این انیمیشن با سبک هنری وهم آلود شخص برتون فضایی تاریک و ترسناکی را به صورت جذاب و زیبا به تصویر کشیده است. عروس مرده ترکیبی از داستانی عاشقانه، ترسناک و طنز است که به بررسی مفاهیم زندگی و مرگ میپردازد و توانسته توجه مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند.
داستان فیلم در قرن نوزدهم و در یک شهر کوچک و روستایی روایت میشود. ویکتور پسری خجالتی و ساکت است که بهطور تصادفی با عروس مرده ازدواج میکند. در جریان تمرین مراسم ازدواج خود با نامزد زندهاش ویکتوریا، او به جنگلی میرود و در حال تکرار سوگند ازدواجش، حلقه را روی انگشت یک جنازه میگذارد و به طور ناخواسته با عروس مرده ازدواج میکند.
پس از این اتفاق، ویکتور به دنیای مردگان برده میشود؛ جایی که عروس مرده، امیلی، سالها پیش به طرز غمانگیزی کشته شده و در انتظار بازگشت به زندگی است؛ اما ویکتور که هنوز عاشق ویکتوریا است، در تلاش است تا راهی پیدا کند که به دنیای زندهها بازگردد. این داستان پیچیده درباره عشق، وفاداری و مرگ، با ترکیبی از لحظات شاد، تراژیک و طنز به تصویر کشیده شده است.
کابوس قبل از کریسمس (The Nightmare Before Christmas)
- امتیاز IMDB فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- مدت زمان: ۷۶ دقیقه
- سال انتشار: ۱۹۹۳
داستان این انیمیشن خیالی در شهری به نام هالووین تاون روایت میشود. در این شهر همهی موجودات هالووینی به صورت کاملا زنده و واقعی زندگی میکنند. جک اسکینگتون که به عنوان پادشاه کدو تنبل و نماد هالووین شناخته میشود، از جشنهای تکراری هالووین خسته شده و به دنبال چیزی تازه و متفاوت است.
او به طور تصادفی در یک روز به شهر کریسمس سر میزند؛ شهری پر از رنگها، شادیها و خوشبختیهای کریسمسی. با دیدن این دنیای جدید و متفاوت، جک تصمیم میگیرد کریسمس را به شیوهای ترسناک در شهر هالووین به راه بیندازد و خود به جای بابانوئل، هدایا را توزیع کند. با این حال، تلاشهای جک برای ترکیب دو دنیای هالووین و کریسمس به نتایج پیشبینینشده و خطرناک ختم میشود. این فیلم سفری است از سردرگمی به فهم عمیقتر زندگی و هدف، و البته نمایش دوگانگیهای شادی و ترس.
۳. دنی الفمن آهنگساز محبوب
یکی از آهنگسازان معروف و برجستهی هالیوود است. او نخستین بار با ساخت موسیقی فیلم ماجراجویی بزرگ پیوی به دنیای سینما راه یافت. این فیلم که که کارگردانی تیمبرتون ساخته شده بود آغاز همکاری این دو هنرمند افسانهای بود. ماجراجویی بزرگ پیوی نه تنها اولین تجربه الفمن در ساخت موسیقی برای یک استودیوی بزرگ بود، بلکه نقطه شروعی برای همکاریهای مکرر او با تیم برتون شد. از آن زمان تاکنون، این دو هنرمند در ساخت ۱۷ فیلم با یکدیگر همکاری کردهاند.
یکی از شگفتیهای موسیقی الفمن توانایی ایجاد او در ایجاد حس تاریک و وهمآلود است. ویژگیای که کاملا با دنیای سینمایی تیمبرتون هماهنگ است. الفمن در همکاریهای خود با برتون، توانسته است با نوتهای موسیقیاش فضاهایی بسازد که هم ترسناک و هم پر از شگفتی و زیبایی هستند.
یکی از ماندگارترین همکاریهای الفمن و تیمبرتون، ساخت موسیقی فیلم بتمن در سال ۱۹۸۹ بود. تم حماسی این فیلم که توسط الفمن ساخته شد، به یکی از شناختهشدهترین و محبوبترین تمهای سینمایی تبدیل شده است. موسیقی فیلم بتمن نه تنها توانست اتمسفر تاریک و سرد شهر گاتهام را به خوبی منعکس کند، بلکه توانست با قدرت و شگفتی خود مخاطبان را غرق در دنیای پیچیده بتمن و نبرد او با دشمنانش کند.
۲. تلفیق تاریکی و موسیقی
یکی از بهترین مثالها برای این موضوع، صحنه معروف فیلم بتمن (۱۹۸۹) است. در این فیلم، شخصیت جوکر با بازی جک نیکلسون، در یک لحظه غیرمنتظره و جنونآمیز، وارد یک موزه میشود که پر از اجساد است. در حالی که اطراف خود را تخریب میکند و آثار هنری را از بین میبرد، به طور ناگهانی شروع به رقصیدن به آهنگ Partyman از پرینس میکند. این صحنه ترکیبی از جنون، خشونت و شادی دیوانهوار است که کاملا با شخصیت جوکر و دنیای تاریک گاتهام سازگار است.
موسیقی پرینس در این صحنه نه تنها به جوکر بعد جدیدی از دیوانگی میدهد، بلکه مخاطب را نیز در این لحظه بهطور غیرمنتظره به یک فضای رقص و شادی میبرد؛ فضایی که با هرجومرج و مرگ احاطه شده است. این تضاد میان شادی و خشونت یکی از ویژگیهای منحصر به فرد فیلمهای تیمبرتون است که از طریق موسیقی به آن افزوده میشود.
حتی در آثار جدیدتر تیمبرتون، مانند سریال ونزدی که در سال ۲۰۲۲ توسط نتفلیکس منتشر شد، لحظات موسیقایی همچنان جایگاه ویژهای دارند. در یکی از صحنههای نمادین این سریال، شخصیت ونزدی آدامز در یک رقص گوتیک عجیب و جالب توجه ظاهر میشود. این رقص که در یک مهمانی مدرسهای اتفاق میافتد، با حرکات خاص و بیهمتای ونزدی، در عین حال که نشاندهنده عجیب و متفاوت بودن اوست به یک لحظه هیجانانگیز و شگفتانگیز تبدیل شده است. این صحنه به سرعت در فضای مجازی پخش شد و به یکی از صحنههای محبوب و نمادین سریال تبدیل شد.
۱ . شخصیتهای طرد شده
بسیاری از فیلمهای تیمبرتون حول محور افرادی میچرخد که از جامعه فاصله گرفتهاند یا توسط دیگران درک نشدهاند. این تم از انزوا و بیگانگی، به شدت با تجربههای شخصی برتون از دوران کودکیاش در بوربانک، کالیفرنیا گره خورده است. او خود احساس میکرد که در دنیای اطرافش غریبه است و این حس را به خوبی در آثارش به تصویر کشیده است.
برتون با استفاده از عناصر فانتزی، توانسته است دنیایی خلق کند که در آن این شخصیتهای طردشده و بیگانه، داستان خود را روایت کنند. در نهایت، این داستانها به نوعی بیانگر تلاش برای پیدا کردن هویت و درک شدن توسط دیگران هستند؛ حتی اگر آن جامعه یا دنیای اطراف توانایی درک کامل این شخصیتها را نداشته باشد.
آثار تیمبرتون، چه از لحاظ بصری و چه از لحاظ داستانی، بهطور مداوم به موضوعاتی چون انزوا، بیگانگی و ناتوانی در برقراری ارتباط پرداختهاند. از ادوارد دستقیچی گرفته تا بتمن و جک اسکلینگتون، این شخصیتها همگی نمایانگر تلاش فرد برای یافتن جایگاه خود در دنیایی هستند که آنها را نمیفهمد یا نمیپذیرد. تیمبرتون با استفاده از دنیای فانتزی و عجیب خود، توانسته است این احساسات پیچیده را به زیبایی و به شیوهای منحصربهفرد به تصویر بکشد.
سخن آخر
تیمبرتون با استفاده از این عناصر کلیدی، دنیایی سینمایی خلق کرده است که از هر لحاظ منحصربهفرد و تکرارنشدنی است. فیلمهای او با ترکیبی از انزوا، طنز، تراژدی و ماجراجوییهای عجیب، به مخاطب این امکان را میدهد تا به دنیایی فانتزی وارد شود که در آن همه چیز ممکن است. این ۸ عنصر کلیدی، نشاندهنده توانایی تیمبرتون در خلق دنیایی است که همواره جذاب، تاریک و پر از شگفتی است.
منبع: movieweb