آیا ایده ابرشرورهای همدلی برانگیز در آثار مارول و دی سی موفقیتآمیز بود؟
ابرشرورهای بیرحم یا ضد قهرمانهای همدلی برانگیز
مارول و دیسی همیشه به دنبال ساخت سریالهایی بودند که کاراکترهای محبوبی در دنیای کمیک داشتهاند. در این میان شرورهای همدلی برانگیز هم جزئی از کاراکترهای محبوب بودهاند؛ همچنین در سالهای اخیر طرفداران تلاش میکردند در این باره بحث کنند که دوست دارند چه چیزهایی را در شرورها ببینند. یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات، شرورهای همدلی برانگیز بودند، شرورهایی که به خاطر ضرورت و یک داستان تراژدی تبدیل به شرور شدهاند، نه بهخاطر شرارت ذاتیشان.
با اینکه شرورهای همدلی برانگیز از قدیمیترین کاراکترهای کمیک بوکها هستند؛ اما بهنظر میرسد مسئول وایرال شدن آنها در دنیای فیلم و سریال استودیو مارول است. این استودیو با شخصیتهایی مانند کلیمانگر، زیمو و تسک مستر شرورها را قربانیان شرایط محیط معرفی کرد. این شاید عمق بیشتری به شخصیتها دهد؛ اما بزرگترین شرورها در کمیکها دارای شرارت ذاتی هستند.
- چرا دنیای تاریک سریال پسران بهتر از آثار دی سی است؟
- 10 داستان جذابی که هرگز در دنیای سینمایی مارول (MCU) روایت نخواهند شد
- 10 ابزاری که باید در فیلم بتمن 2 به بتموبیل اضافه شود
شرورها قهرمانان خود را تعریف میکنند
در عصر طلایی کمیکها قهرمانان با شرورهایی مبارزه میکردند که دارای هیچ شخصیتی نبودند و انگیزهای بیشتر از پول برای شرارت نداشتند؛ اما با گذر به عصر نقرهای، شرورها دارای رنگ و لعاب شدند. هر یک دارای حقهای منحصر بهفرد و لباس مخصوص خودشان شدند. امروزه تقریبا هر کمیکی یک قهرمان را به تصویر میکشد که در حال مبارزه با یک ابر شرور است. با گذشت زمان جامعه کمیک دیدگاههای رقابتی برای نمایش شرورها ارائه داد؛ همچنین بسیاری به حمایت از شرورهای همدلی برانگیز روی آوردند.
نزدیکترین شرور به تعریف شرور همدلی برانگیز، مستر فریز است. هنگامی که بهنظر میرسید او یک شرور دیگر است که از حقههای خود استفاده میکند؛ اما Batman: The Animated Series طوری فریز را نمایش داد که تنها یک دانشمند است که تلاش میکند همسر خود نورا را از یک بیماری مهلک نجات دهد. فریز با تحقیقات در حوزه کرایوژنیک همسرش را منجمد کرد تا زمانی که درمان بیماریش کشف شود، او را درمان کند.
در میان شرورهای مارول و دیسی فریز مرتبطترین و قانعکنندهترین شرور به شرورهای همدلی برانگیز است. تنها چیزی که امکان دارد فریز را بهعنوان یک شرور حفظ کند، درمان نشدن همسرش است. این بدان معنیست که اگر نورا درمان شود فریز به زندگی سابق خود باز میگردد و جرم و جنایت را کنار میگذارد. این موضوع یک نکته قابل توجه درباره شرورهای دلسوز را عنوان میکند: آنها تاریخ انقضا دارند!
شرورها با نقاط قوت و ضعف قهرمانان خود بازی میکنند. در واقع باعث میشوند بهترین ویژگیهای شخصیتشان نمایان شود در حالی که نقصهایشان را هم آشکار میکنند. برای مثال درباره سوپرمن، لکس لوتور هوش و استراتژی قهرمان را امتحان میکند یا بتمن منضبط توسط هرج و مرج و وارونگی جوکر مورد هدف قرار میگیرد. بدون شرورها دشوار است که قهرمانان بتوانند بهترین جنبههای خود را نشان دهند.
شرورهای خوب به سختی ساخته میشوند
از آنجایی که شرورهایی مانند فریز مورد تحسین طرفداران قرار میگیرند، MCU تلاش کرد این عنصر را حفظ کند و از آن در کارهای خود استفاده کند. با این حال شرورانی مانند ملتیک، التران و ابامینیشن طرفداران را ناامید کردند؛ البته این استودیو ثابت کرد که صرفا سبک شخصیتی شرورها باعث شکست آنها نمیشود. برای مثال کله سرخ میتوانست یکی از خشنترین شرورهای فرنچایز باقی بماند؛ اما حذف زودهنگام یک اشتباه بزرگ بود. در جلو بردن حماسه Infinity Gauntlet او میتوانست دکتر دووم مارول باشد.
در عوض فرنچایز برای پیدا کردن یک شرور خوب و متحدکننده تلاش کرد و حتی زمو را بهعنوان یک شخصیت تراژیک انتخاب کرد. این تهدید غیرقابل توقف و سازشناپذیر تانوس متعصب بود که مردم را علاقهمند نگه داشت.
با اینکه مارول و دیسی دارای بسیاری شرور درخشان هستند؛ اما باید توجه کرد که رسیدن به این شرورهای محبوب ۸ سال طول کشیده است. تولید و بهبود این کاراکترها چیزی نیست که در یک شب اتفاق بیوفتد. برخی از آنها دههها طول کشیده تا به محبوبیتشان دست پیدا کنند. شخصیتهایی مانند جوکر، ددشات و پارازیت بهمرور زمان تغییر کردهاند و بهقولی بازسازی شدهاند تا بهچیزی که اکنون هستند برسند. دیسی بهطور مداوم تلاش میکند فعالیتهایی انجام دهد تا مطمئن شود شرورها بیشتر از قبل هیولا و تهدیدآمیز هستند.
بسیاری از افراد معتقدند که این ایده که یک ابرشرور صرفا بهخاطر شر ذاتی به شرارت میپردازد، واقع بینانه نیست؛ اما در هر صورت پرطرفدارترین کمیکهای چاپ شده، آنهایی هستند که شخصیت شر را بهتصویر میکشند. در حالی که طرفداران ابرقهرمانان ادعا میکنند ارزش زیادی برای عمق کاراکترها قائل هستند و تمایل به دلسوزهی دارند؛ اما آمار فروش موضوع دیگری را میگوید. فریز با اینکه یک شرور عمیق و ارزشمند است، اما این تصویر جوکر بر روی کمیکها و سریالها است که فروش آن را افزایش میدهد. حتی ابرقهرمانانی مانند سوپرمن که با خوشبینی و درک کردن تعریف میشوند، زمانی مورد طرفداری مردم قرار میگیرند که نبرد آن را با شرورهایی مانند ژنرال زاد، دارک ساید و متالو ببینند.
درحالی که شرورهای دلسوز توانستهاند موفق باشند؛ اما چیزی نیستند که بیش از ۸ دهه باعث چاپ کمیکها شوند. این شرورهای ذاتی هستند که در مقابل قهرمانانی مانند کاپیتان آمریکا و سوپرمن باعث پرطرفدار شدن کمیکها شدهاند.
بسیاری از شرورها ضد قهرمان میشوند
از آنجایی که ددپول با موفقیت از یک شخصیت شرور به ضدقهرمان تبدیل شد، مارول و دیسی بیشتر به دنبال تبدیل دشمنان به قهرمانان تاریک بودهاند. حتی دکتر دووم که یکی از شرورهای بزرگ تصور میشود در داستانهایی با قالبی قهرمانانهتر معرفی شده است یا لکس لوتر در داستانهایی به لیگ عدالت پیوسته است. برخی از این موارد جوابگو بوده و باعث پر فروش شدن کمیکها شده است.
یکی از ایدههای مشهور و بهخوبی اجرا شده تبدیل بلک آدام به یک ضدقهرمان بود. تث آدام رقیب شزم بود، درست مانند سوپرمن و زاد. بلک آدام از نظر قدرت تغییراتی نداشت، در نتیجه، تبدیل آن به یک ضد قهرمان سوتفاهمی از ماهیت خیر آن بود. او همیشه یک قهرمان شکست خورده بود و به دلیل تمایلش به استفاده نیروی مرگبار تبدیل به یک شرور شد. در واقع شرورهایی مانند زاد و دووم هم مانند بلک آدام هستند. در کنار هم قرار گرفتن خوبی و تمایل به شرارت آنها، به کاراکترها عمق میدهد.
شرورها باعث ایجاد تضاد با قهرمانان میشوند
در برخی موارد بهتر است شرورها تبدیل به یک شرور دلسوز نشوند؛ زیرا هر چه این اتفاق بیوفتد، انگیزه طرفداران به ریشهیابی قهرمانان کاهش پیدا میکند. شاید ایده شرور دلسوز یا ضدقهرمان جذاب باشد؛ اما میتواند باعث از بین رفتن قهرمانان یا سردرگمی مخاطبان شود. مبارزه قهرمانانی مانند سوپرمن، بتمن یا مرد عنکبوتی با ضدقهرمانها دیگر تداعیکننده این نیست که آنها برای خوبی با شر مبارزه میکنند. حسی که بیشتر منتقل میشود، موانعی در راه نجات تبهکاران است.
قهرمانان به دلیل توانایی شکست شر و نجات دادن روز قانع کننده هستند. در غیر اینصورت معنی خود را از دست میدهند، هر چند که داستانهای ضد قهرمانان میتواند جذاب باشد.
اساسا وجود تضاد است که حس حیات به انسان میبخشد. وجود این تضاد در کمیکها میتواند به خوبی احساس حیات را در انسان برانگیخته کند.
پس از یک نقطه، شرورهای همدلی برانگیزاحساس میکنند که قربانی هستند تا شرور واقعی. در همین حال شخصیتهایی مانند دکتر دووم، دارک ساید و کله سرخ دشمنانی توقفناپذیر برای قهرمانان هستند. وقتی تبهکاران یا همان شرورها که با قهرمانان در مبارزه هستند، احساس میکنند قربانی یک تراژدی هستند ماندگاری کمی در ذهن مخاطبان دارند؛ زیرا کل داستان آنها به حل مسئله تراژدیشان خلاصه میشود. در عوض شرورهایی که هیچ موقع قصد تغییر ندارند به مبارزه همیشگی با قهرمانها میپردازند و مخاطبان میتوانند از نبرد آنها لذت ببرند.
فلیپ کندی جانسون ثابت کرد که گذشته او نمیتواند جنایات و ظلمهای او را توجیه کند. او با قدرت جدیدش تبدیل به یک شرور و دشمن ترسناک دنیای دیسی شد. او هیچ علاقهای به رستگاری ندارد. هرچند ممکن است منشا داستان او ترحم مخاطب را برانگیزد؛ اما جنایات او مخاطب را تا سقوط این شرور حفظ میکند.
شرورهای کلاسیک جذابیتشان را از دست نمیدهند
شرورهای همدلی برانگیز قرار است روزی به زندگی جنایتکارانه خود پایان دهند. این موضوعی نیست که شرورهای کلاسیک با آن درگیر باشند. هر چند که مخاطبان از عمق کاراکترهای شرورهای همدلی برانگیز لذت میبرند؛ اما همچنان بهترین کمیکها، نبردهای کلاسیک خیر و شر را به تصویر میکشند. کمیکها در تبدیل شرورها به ضد قهرمانها چیزی را از دست میدهند. کمیکهای موفقی مانند انتقام جویان یا چهار شگفتانگیز همگی دارای شخصیتهای شرور و کلاسیک بودهاند.
در حالی که خواست قلبی فریز میتواند داستانی تراژیک و خوبی را ایحاد کند؛ اما واقعا بسیاری از مخاطبان دوست ندارند او به زندگی غیر جنایتکارانه خود برگردد. ممکن است مخاطبان شروری خوش نیت ببیند؛ اما صرفا به شرارت آن اهمیت میدهند. این موضوعی است که کمیکها را همچنان جذاب میکند و مخاطب را به دنبال کردن آنها میکشاند. مبارزه مداوم میان خیر و شر است که کمیکهاب مارول و دیسی را در جذابترین حالت خود نگه میدارد.
منبع: cbr