10 سکانس غمانگیز و تکاندهنده انیمیشنهای دیزنی
تکاندهنده اما امیدبخش
انیمیشنهای دیزنی پر است از شادی، امید به زندگی و شخصیتهای الهامبخش، که ما با عشق به آنها بزرگ شدهایم. با این وجود گاهی اوقات سفر زندگی یک شخصیت با درد و رنج همراه میشود و همین درد و رنج است که بهترین نسخه از آن شخصیت را میسازد. در اینجا ما 10 لحظه نفسگیر و متاثرکننده از انیمیشنهای دیزنی را به شما معرفی میکنیم، که نقاط عطف زندگی شخصیتها است و در آن از دست دادن، جدایی یا قربانی شدن را تجربه میکنند. این لحظات احساساتی عمیق را در شما برمیانگیزاند و اثری ماندگار از خود به جا میگذارد، که تاثیراتش حتی بعد از پشت سر گذاشتن دوران کودکی هم باقی است.
- آیا سلطنت شرورهای بزرگ دیزنی به پایان رسیده؟
- 5 فیلم عصر طلایی دیزنی که سرنوشت این کمپانی را تغییر دادند
- 15 تئوری تاریک انیمیشنهای دیزنی که شما را غافلگیر میکند
10- گفتگوی هیرو با تاداشی از طریق بیمکس در «6 ابرقهرمان»
در «6 ابرقهرمان» «تاداشی» برای نجات جان برادرش «هیرو» و دوستان او، خود را قربانی میکند. این مضمون، نهایت از خودگذشتگی و فداکاری را برای اعضای خانواده نشان میدهد. در طول فیلم، ما «هیرو» را میبینیم که با رنج بسیار بزرگ از دست دادن برادر خود، دست به گریبان است. در صحنههای پایانی فیلم، ادای احترامی میشود به شجاعت و میراثی که از «تاداشی» به جا ماندهاست. این میراث که رباتی متعلق به «تاداشی» و با نام «بیمکس» است، به نوعی روح او است که به زندگی خود در قالب یک ربات ادامه میدهد. این داستان اشتیاق و تلاش «تاداشی» برای رسیدن به هدف خود و ساخت ربات «بیمکس» را ستایش میکند و همچنین به ما میفهماند که میتوان به زندگی و رویاهای کسانی که دوست داریم، حتی بعد از رفتنشان احترام بگذاریم. این صحنه هر بار که تماشایش کنید، شما را به گریه میاندازد. اما این گریه فقط به خاطر هجوم احساس غم نیست، بلکه بیشتر به دلیل امید و انگیزهای است که با دیدن آن در درون شما زنده میشود.
9- صحنه آغازین در «بالا»
سکانس شروع انیمیشن «بالا»، یک تصویرسازی قدرتمند از سوگ و از دست دادن است. در این شروع نشان داده میشود که قهرمان اصلی که مرد کهنسالی به نام «کارل» است، چطور با غم از دست دادن همسر خود «الی» و خلایی که بعد از رفتن او به جا میماند، سر میکند. این لحظات به لطف استفاده از یک روایت تصویری قدرتمند در کنار موسیقی «مایکل جاکینو»، که پیغامی درباره گذر عمر و رابطه زوج داستان بدون هیچ کلامی از آنها است، ماندگار شدهاست. شروع «بالا» یکی از غمگینترین لحظات در فیلمهای دیزنی است، تا اندازهای که خیلی از مخاطبان را درباره دیدن دوباره این انیمیشن جذاب مردد میکند؛ چرا که میدانند ممکن است با دیدن دوباره این سکانس نتوانند احساسات خود را کنترل کنند. مدت زمان این سکانس فقط 10 دقیقه است، اما اثرات آن روی مخاطب یک عمر ماندگار است.
8- مرگ موفاسا در انیمیشن «شیر شاه»
مرگ «موفاسا» در انیمیشن «شیر شاه» یکی دیگر از لحظات دردآور است، که بسیار معروف شدهاست. در این صحنه «شیر شاه» محبوب توسط برادر خودش «اسکار» مورد خیانت واقع شده و به قتل میرسد. این واقعه یک ترومای احساسی برای پسرش «سیمبا» به جا میگذارد. مرگ «موفاسا» یک نقطه عطف در داستان است، چراکه جدای از برانگیختن احساسات، عواقبی مانند تبعید «سیمبا» و در نهایت بازگشت به جایگاه خود به عنوان پادشاه را به دنبال دارد. «موفاسا» حتی بعد از مرگش در تمام طول زندگی «سیمبا»، او را هدایت میکند. بسیاری از طرفداران دیزنی که این فیلم را در دوران کودکی خود دیدهاند، احساساتی عمیق را با صحنه مرگ «موفاسا» تجربه میکنند. و این احساسات حتی در دوران بزرگسالی با هر بار دیدن این سکانس، به طرفداران هجوم میآورد.
7- ترانه مرا به یاد آور در انیمیشن «کوکو»
مرگ «ماما کوکو» که مادر مادربزرگ «میگل» در انیمیشن «کوکو» است، یک لحظه نمادین برای پایان دادن به ماجراجوییهای «میگل» برای دیدن اجدادش است. این لحظه نقطه اوج تلاشهای «میگل» است، برای آشتی دادن اعضای خانواده با هم و درک هویت خود. «ماما کوکو» آهنگی که پدرش برای او میخواندهاست را به یاد آورده و باعث میشود که پدرش «هکتور» دوباره با خانواده خود ارتباط برقرار کرده و زندگی او با افتخار یادآوری شود. این صحنه بسیار سوزناک و متاثرکننده است و نشان میدهد که چطور یاد عزیزان از دست رفته به واسطه داستان زندگیشان و همچنین سنتهایی که در طول زندگی خود به جا گذاشتهاند، زنده میماند. این صحنه هر بار شما را به گریه میاندازد و یاد کسانی که دوستشان دارید و یا کسانی که دیگر نمیتوانید ببینید، در دلتان زنده میشود.
6- محو شدن بیگ بنگ در «درون و بیرون»
در انیمیشن «درون و بیرون» احساسیترین لحظه همان جایی است، که «بیگ بنگ» کم کم محو میشود. این صحنه نماد پایان دوران شیرین کودکی و از بین رفتن خاطرات این دوران است. قبل از محو شدن «بیگ بنگ» شادی و غم تلاش میکنند که راه خود را به مرکز کنترل ذهن باز کنند. در این میان آنها به «بیگ بنگ» دوست خیالی قدیمی «رایلی» برخورد میکنند. «بیگ بنگ» به این دو کمک میکند تا بتوانند وارد زبالهدان خاطرات شوند، اما خیلی زود متوجه میشود که باید کمکشان کند از آنجا فرار کنند. این صحنه که نشان میدهد «بیگ بنگ» در حال محو شدن به شادی میگوید «رایلی رو نجات بده و به خاطر من ببرش به ماه» مفهوم واقعا غمانگیزی است. این صحنه به شما یادآوری میکند که دوران کودکی تا چه اندازه زودگذر است و عزیز شمردن خاطراتی که باعث شدهاند، هویت شما شکل بگیرد، چقدر مهم است.
5- مرگ مادر بامبی در «بامبی»
مرگ مادر بامبی در انیمیشن «بامبی» بسیار نفسگیر است و در ذهن همه کسانی که از سال 1942 این فیلم را دیدهاند، ماندگار شدهاست. این صحنه مرگ تراژیک مادر «بامبی» را در دستان شکارچیان نشان میدهد و بعد از آن این آهوی جوان تنها و آسیبپذیر در جنگل رها میشود. مرگ مادر «بامبی» یک نقطه عطف در این داستان است، که در آن کودکی شاد و بیدغدغه «بامبی» به پایان رسیده و ماجراجوییهای او به عنوان یک بزرگسال آغاز میشود. این سکانس همچنین عشق بی حد و اندازه مادر «بامبی» را به او نشان میدهد، که خود را فدای «بامبی» کرده تا او زندگی بینقصی داشتهباشد.
4- ترک کردن بو توسط سال» در «دانشگاه هیولاها»
در «دانشگاه هیولاها» سکانسی که «سالی» مجبور میشود، دوست خود «بو» را ترک کند، بسیار احساسی و تاثیرگذار است. ترک کردن «بو» برای «سالی» وقتی متوجه میشود، که باید به دنیای خود برگردد، به خصوص با وجود دوستی نزدیک و طولانیمدت این دو بسیار دشوار است. این صحنه به لطف نشان دادن قدرت دوستی و درد جدایی برجسته شدهاست و به ما میفهماند که «سالی» به خاطر رسیدن به هدف والاتر جهانی که به آن تعلق دارد، شادی خود را قربانی میکند. «سالی» همچنین باور دارد که این برای «بو» بهتر است، که به خانه امن خود برگردد. این صحنه تداعیکننده این باور است که «اگر چیزی را دوست داری، باید رهایش کنی». «سالی» با اینکه «بو» را بسیار زیاد دوست دارد و با تمام وجود میخواهد تا همیشه با او باشد، میداند که برای هر دوی آنها بهتر است به زندگی خود برگردند. با این وجود هر دوی این دو دوست تا ابد در قلب یکدیگر به زندگی ادامه میدهند.
3- مرگ مادربزرگ موانا در «موانا»
مرگ مادر بزرگ «موآنا» در انیمیشن «موآنا» یک صحنه تکاندهنده است، که به نوعی گذر از دنیای قدیم و وارد شدن به دنیای جدید را نشان میدهد. این صحنه نمادین، انتقال سنتهای گذشته به آینده پیشرو و اهمیت حفظ میراث گذشته را نشان میدهد. بعد از مرگ، مادربزرگ «موآنا» به شکل یک سفره ماهی بازمیگردد و «موآنا» را در سفر خود در اقیانوس راهنمایی میکند. این صحنه پر از احساس، بر اهمیت اعتماد به برنامهای که طبیعت برای شما چیدهاست و احترام گذاشتن به گذشته تاکید دارد.
2- خداحافظی«اندی در «داستان اسباببازیها 3»
در «داستان اسباببازیها 3» «اندی» تصمیم میگیرد که اسباببازیهای موردعلاقه خود را به دخترکوچکی به نام «بانی» ببخشد. این پایان دوران فرنچایز «اسباب بازیها» و انتقال نمادین میراث به نسل بعدی است. این لحظه که هم غم دارد و هم شادی، گذر از کودکی و رسیدن به بزرگسالی و اهمیت رها کردن خاطرات هرچند عزیز را نشان میدهد. جان کلام این صحنه رها کردن کودکی و زندگی گذشته است، که قرار است به نوستالژی تبدیل شود. خیلی از کودکان همراه با «اندی» بزرگ شده و اسباببازیهایش را درست مثل خودش دوست دارند. به همین دلیل دیدن اینکه «اندی» اسبابازیها را رها میکند تا وارد دنیای بزرگسالان شده و زندگی خود را ادامه دهد، واقعا تکاندهنده و در عین حال امیدوارکننده است و توانسته به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کند.
1- مرگ ری در «شاهدخت و قورباغه»
در «شاهدخت و قورباغه» مرگ «ری» یک صحنه تراژیک است که پایان همراهی او را با «ناوین» و «تیانا» نشان میدهد. در طول این فیلم ما به تدریج شیفته شخصیت «ری» میشویم و عشق او به ستارهای که نامش را «اوانجلین» گذاشتهاست، برایمان بسیار قابل احترام است. وقتی «ری» مرد سایهای یا همان «دکتر فلیسر» را در حال گرفتن خون «ناوین» و «تیانا» برای کامل کردن طلسم خود میبیند، جانش را فدای آنها میکند. این صحنه نشاندهنده قدرت دوستی، و شادی کمک کردن در هر شرایطی به کسانی است، که برایمان مهم هستند. در پایان فیلم ما ستارهای را میبینیم که در کنار «اوانجلین» ظاهر میشود و باور داریم این همان «ری» است. این لحظه بسیار الهامبخش است؛ چراکه در آن «ری» حتی با وجود اینکه از دنیا رفتهاست، به عشق واقعی خود میپیوندد.
منبع: disneydose