آیا فیلمهای ترسناک کرهای از فیلمهای ترسناک آمریکایی بهترند؟
سینمای (و تلویزیون) کره جنوبی به لطف آثار موفق اخیر مثل «انگل» (Parasite)، «سوزاندن» (Burning) و «بازی مرکب» (Squid Game)، بالاخره به رسمیت شناخته شد و در جهان مورد استقبال قرار گرفت. اکثر فیلمها و سریالهای کرهای که هماکنون در حال پخش هستند در دستهی تریلرهای خندهدار قرار میگیرند. از طرف دیگر صنایع سرگرمی دیگر مثل درام کرهای که به عنوان K-Drama و موسیقی کرهای که به عنوان K-Pop شناخته میشوند، به خاطر روشن و شاد بودن بسیار مورد توجهند. اما به همان اندازه هم تعداد زیادی فیلم ترسناک فوقالعاده در این کشور ساخته شده است که به K-Horror معروفند. فیلمهای ترسناک کرهای یک تجربه سینمایی منحصربهفرد و تازه به آن دسته از طرفداران ژانر وحشت ارائه میدهند که از آثار ماکسیمالیستی غرب خسته شدهاند.
فیلمهای ترسناک کرهای بدون توجه به داستانی که گفته میشود، میداند چگونه عناصر این ژانر را دستکاری کند، چون بیشتر آثارش ریشه در یک واقعیت روانشناختی و احساسیتر دارد. در واقع، اغلب فیلمهای ترسناک کرهای به خاطر تمایلشان به یافتن انسانیت در تاریکی، عمیقا تاثیرگذار هستند. ارواح و غولهای سینمای ترسناک کرهای معمولا کاراکترهایی مثل جیسون وورهیز یا مایکل مایرز قاتل نیستند، بلکه روحهای شکنجهشده با غم و اندوهی قابل تشخیصند که درست در زیر فضای ترسناک بیرونی فیلم پنهان شده است.
روح، زامبی، خونآشام یا قاتل زنجیرهای، این هیولاها تمایل دارند ترس و ناامنی قربانیان خود را منعکس کنند، به این معنی که فیلمها علاوه بر هیجان و ترس، تفسیر اجتماعی قدرتمندی را برای مخاطب به ارمغان میآورند. از آنجایی که طرفداران ژانر وحشت به خارج از محدوده امن خود پا میگذارند و در دنیای موضوعی و تفکربرانگیز سینمای ترسناک جهانی سیر میکنند، بسیاری ممکن است به همین سوالی فکر کنند که در این مقاله به دنبال پاسخ آن هستیم؛ آیا فیلمهای ترسناک روانشناختی و مهیج کره جنوبی از آثار ترسناک استاندارد آمریکایی بهترند؟
- بهترین فیلمهای زامبی محور کرهای که طرفداران ژانر وحشت حتما باید ببینند
- 10 فیلم اکشن کرهای دستکم گرفته شده
- 10 فیلم آسیایی که بسیار بهتر از نسخه آمریکایی خود هستند
فیلمهای ترسناک کرهای از یک رویکرد کاملا متفاوت پیروی میکنند
اینکه چرا بسیاری از بهترین فیلمهای ترسناک غیرانگلیسی جهان از کره جنوبی میآیند، عجیب نیست. به بیان ساده، فیلمسازان کرهای مشغول در ژانر ترسناک عموما تلاش میکنند فیلمهای متفکرانه، شیک و هوشمندانهای بسازند که هم ترسهای جامعه مدرن و هم وحشتهای افسانهای فولکلور کلاسیک کرهای را در بر بگیرد. سنتهای فرهنگی و ارزشهای اجتماعی آنها تاثیر عمدهای بر سینمای بومی آنها دارد، که عموما منجر به خلق فیلمهای ترسناک هوشمندانه و هنرمندانه میشود که علاوه بر داستانی هیجانانگیز و ترسناک، گوشهای از فرهنگ منحصربهفردشان را به مخاطبان جهانی ارائه میدهند.
به عنوان مثال، فیلم محبوب «قطار بوسان» (Train to Busan) را در نظر بگیرید، که از زمان اکران در سال 2016 طرفداران در سراسر جهان آن را یک فیلم زامبیمحور تقریبا بینقص مینامند. با شخصیتهای کاملا قابل درک و تفسیرهای اجتماعی گزنده در مورد همه چیز، از توجه به طبقه اجتماعی در جامعه کره گرفته تا خطرات شایع فردگرایی، فیلم به طرز درخشانی جان تازهای به زیرژانر خستهای میبخشد که در سالهای اخیر به مجموعهای از فیلمهای آبکی تبدیل شده است. با این حال، در بازگشت به سوال اصلی، باید بپرسیم: آیا «قطار بوسان» بهتر از هر فیلم آمریکایی در زیرژانر زامبی است؟ مطمئنا این فیلم هوشمندانهتر و بهتر از فیلمهای اخیر زامبیمحور آمریکایی است، اما فیلمهای کلاسیک جورج رومرو مثل «شب مردگان زنده» (Night of the Living Dead) و «طلوع مردگان» ( Dawn of the Dead) که معرف این زیرژانر به حساب میآیند، هر دو به اندازه «قطار بوسان» تفسیرهای تاملبرانگیز و اقدامات هیجانانگیز زامبیکشی را در خود جای دادهاند. البته به شیوهای کاملا متفاوت.
فیلمهای ترسناک کرهای بر غم و اندوه تاکید بیشتری دارند
یکی از جنبههای برجسته سینمای وحشت کره گرایش آن به بدبینی و مالیخولیا است. چه یک داستان غمانگیز از ارواح ناراضی باشد، چه هبوط مردی به جنون در حین تعقیب قاتل همسرش، چه استعاره وحشتناکی از بیاعتمادی و طمع در جامعه معاصر، فیلمهای ترسناک کرهای تقریبا همیشه تماشاگر را به یک مکان کاملا تلخ و سیاه فرو میبرند. به عنوان مثال «داستان دو خواهر» (A Tale of Two Sisters) را در نظر بگیرید که تقریبا بیش از آن که یک فیلم ترسناک باشد، یک تفکر عمیق در مورد احساس گناه و اندوه یا تفکرات غمانگیز دوران کودکی است (اگرچه هنوز هم مانند بقیه فیلمهای کرهای ترسناک است). یا مثالی دیگر سریال شبحآلود «راهروهای نجواگر» (Whispering Corridors) است که در آن تروما، عشق نافرجام، و از دست دادن معصومیت بنمایه اصلی طرح را تشکیل میدهد.
این فیلمها و بسیاری از سریالهای دیگر کاملا تمایل سینمای وحشت کره به تراژدی را نشان میدهند؛ مضمونی که اغلب ارتباطی با فیلمهای ترسناک آمریکایی ندارد. البته همیشه استثنا وجود دارد، اما اکثر آنها نمونههای جزئیتری هستند؛ مانند «میزبان» (The Host) کمدی ترسناک درخشان بونگ جون هو در سال 2006. این یک فیلم سرگرمکننده و مهیج است، با این حال در هسته خود کمتر بر روی کنش هیولاهای دیوانه و بیشتر بر اتهامات سیاسی گزنده و انسانی کردن خانواده ناکارآمدی که پیرامون آن میچرخد تمرکز میکند. این یک فیلم مبتکرانه و کاملا جذاب است که با تاکید بر جنبههای متفکرانه و طنز تلخ، از اکثر فیلمهای هالیوودی هیولامحور پیشی میگیرد.
کارگردانهای کرهای بر ژانر وحشت تسلط دارند
یکی از عوامل مهمی که باعث میشود فیلمهای ترسناک کرهای نسبت به اکثر فیلمهای ترسناک آمریکایی بسیار «معتبرتر» و بهتر به نظر برسند، این است که عموما توسط کارگردانهای مولف و مسلط ساخته میشوند. در حالی که در آمریکا فیلمهای ترسناک معمولا توسط فیلمسازان کمبودجه ساخته میشود که از ژانر غرق در خون و هیجان بهعنوان دروازهای برای ورود به صنعت بزرگ فیلمسازی استفاده میکنند، بسیاری از فیلمهای ترسناک کرهای توسط مولفان معتبر سینمایی ساخته میشوند. یکی از محبوبترین و تاثیرگذارترین فیلمسازان کره جنوبی کیم جی وون است که در سال 1998 کمدی ترسناک «خانواده آرام» (The Quiet Family) او را به جامعه هنری شناساند و او هرگز ژانر وحشت را به حال خود رها نکرد. در واقع، امروزه او بیشتر به خاطر فیلم ترسناک «من شیطان را دیدم» (I Saw the Devil) شهرت دارد که مانند یک فیلم مهیج فینچری شروع میشود اما به سرعت به یک داستان آدمخواری پیچیده و تلخ تغییر جهت میدهد؛ فیلمی که میلیونها بار سیاهتر از هر نمونه آمریکایی است که فیلمسازان ژانر ترسناک در سال 2010 تولید کردند.
علاوه بر این، یک سابقه تاریخی برای مولفان در سینمای وحشت کرهای وجود دارد. تقریبا به هر فهرستی از بهترین فیلمهای کره جنوبی که تا کنون ساخته شدهاند نگاه کنید، مطمئنا فیلم کلاسیک تهاجم به خانه محصول سال 1960، یعنی «خدمتکار» (The House Maid) را خواهید یافت. این فیلم توسط کیم کی یونگ کارگردانی شد؛ یک چهره پیشگام در سینمای کره که فیلمهای هیجانانگیز روانشناختی و ترسناکش به شکلگیری نه تنها سینمای وحشت کره بلکه سینمای کره (و بیشتر سینمای شرق آسیا) به شکل امروزی کمک کرد. اگر «خدمتکار» برای شما بیشتر هیجانانگیز است تا ترسناک، مانیفست کابوسوار کیم در سال 1978 با عنوان «زنی در تعقیب پروانهی مرگ» (Woman Chasing the Butterfly of Death) را ببینید، که شاید نمونه نهایی نظریه فیلمپردازی در سینمای وحشت کره باشد.
سینمای وحشت کره مرز بین ترس و هیجان را محو میکند
یکی از دلایل تمایز فیلمهای ترسناک کرهای این است که به ندرت در تلهی فیلمهای ترسناک غربی میافتند. در عوض، فیلمهای ترسناک کرهای اغلب ایدههای وحشتافزا را با ساختار فیلمهای هیجانانگیز روانشناختی یا وابسته به عشق شهوانی ترکیب میکنند، که باعث میشود بیننده راحتتر تحت تاثیر قرار بگیرد. برای مثال، «عطش» (Thirst) ساختهی پارک چان ووک، هم یکی از بهترین فیلمهای خونآشامی غیرسنتی است که تا کنون ساخته شده و هم یک تریلر وابسته به عشق شهوانی است که با تکیه بر غرایز بنیادی و امثالهم در جایگاه بالایی قرار دارد. «عطش» میتواند یک بررسی منحصربهفرد از خونآشامهایی باشد که بر فراز اقیانوسی از پیشینیان خود شناور هستند، در حالی که میتوانند در لحظاتی دلخراش، طنزآمیز، وابسته به عشق شهوانی، ترسناک و حتی دوستداشتنی باشند. به طور مشابه، «من شیطان را دیدم» که در بخش قبل به آن اشاره کردیم، با آغشته کردن خود به ویژگیهای رسمی تریلرهای روانشناختی بهعلاوه بسیاری از جاذبههای احساسی، به ژانر فرعی اسلشر عمق و انرژی دیوانهوار میافزاید.
در مجموع، فیلمهای ترسناک کره جنوبی رویکردی کاملا منحصربهفرد دارند، که معمولا منجر به یک تجربه ترسناک موثر میشود. پس آیا میتوان گفت که فیلم ترسناک کرهای به طور عینی بهتر از هر کشور دیگری است؟ در حالی که بسیاری از فیلمهای کلاسیک ترسناک کرهای وجود دارند که به راحتی از همتایان آمریکایی خود پیشی میگیرند، حقیقت اجتنابناپذیر این است که پاسخ قطعی به این سوال بسیار سلیقهای است. بله، «من شیطان را دیدم» تقریبا از هر زاویهای بهتر از «جمعه سیزدهم: شروعی تازه» (Friday the 13th: A New Beginning) است، با این حال هر دو فیلم جایگاه خود را دارند. فیلمهای ترسناک کرهای تمایل دارند هنری، احساسی و ظریف باشند، اما نمونههای درخشانی از ژانر وحشت در سرتاسر جهان هم وجود دارد و علاقه به هرکدام از آنها به لذتی پنهانی برای مخاطب تبدیل شده است.
منبع: movieweb