بدترین فیلمهای اکشن از نظر راجر ایبرت
از رزیدت اویل تا چهار شگفتانگیز
در دنیای امروزی ژانر اکشن یکی پر طرفدارهای ژانرهای سینمایی است. این ژانر با صحنههای هیجانانگیز، تعقیب و گریزها، و نبردهای نفسگیر، مخاطبان را به هیجان وا میدارد. با این حال، همه فیلمهای اکشن به اندازهای که انتظار میرود، موفق عمل نمیکنند. برخی از فیلمها به دلیل ضعف در داستانپردازی، اجرای ضعیف بازیگران، یا استفاده بیش از حد از جلوههای ویژه، به آثاری ناموفق تبدیل میشوند. راجر ایبرت، منتقد برجسته سینما، در طول دوران حرفهای خود بارها به نقد این نوع فیلمها پرداخته و برخی از آثار اکشن را جزو بدترین فیلمهای ساخته شده در این ژانر معرفی کرده است.
۱۰ چهار شگفت انگیز (۲۰۰۵)
- به انگلیسی: fantastic four
- مدت زمان: ۱۰۶ دقیقه
- امتیاز IMDB فیلم: ۵.۷ از ۱۰
- کارگردان: تیم استوری
چهار شگفتانگیز، تیم ابرقهرمانی مشهور از دنیای کمیکهای مارول، با کارگردانی تیم استوری بهطور ظاهرا باشکوه به پرده سینما آمد. داستان فیلم حول محور گروهی از فضانوردان میچرخد که به یک ماموریت فضایی میروند. اما پس از قرار گرفتن در معرض پرتوهای کیهانی، قدرتهای فراانسانی مانند نامرئی شدن، قدرت فوقالعاده و قابلیت کشآمدن به دست میآورند. با استفاده از این تواناییهای جدید، آنها باید با دکتر ویکتور وان دوم، یک پزشک شرور که قصد دارد جهان را بیثبات کند، مبارزه کنند.
فیلم چهار شگفتانگیز با وجود موفقیت بزرگ در گیشه، نقدهای منفی از منتقدان دریافت کرد. این فیلم مانند یک پروژهی بیمزه کلاسی به نظر میرسد که معرفیها و نمایشها در آن به طرز دردناکی طولانی میشود. به نظر میرسد که فیلم فاقد دید هنری است و در داستانگویی ضعیف عمل میکند. راجر ایبرت در نقد صادقانه خود به این نکات اشاره میکند و توضیح میدهد که فیلم نتوانسته است اصل اساسی این ژانر، یعنی ارایه سرگرمی، را به خوبی به نمایش بگذارد.
۹. مسابقه مرگ (۲۰۰۸)
- به انگلیسی: Death Race
- مدت زمان: ۱۰۵ دقیقه
- امتیاز IMDB فیلم: ۶.۴ از ۱۰
- کارگردان: پاول اندرسون
فیلم مسابقه مرگ به کارگردانی پل دبلیو. اس. اندرسون با پیشفرضی جاهطلبانه در ژانر اکشن، ما را به دنیایی پادآرمانشهری میبرد که در آن دولت آمریکا سقوط کرده است. در این شرایط، زندانها، بهویژه زندان ترمینال آیلند، از طریق سازماندهی و پخش مسابقات خشونتآمیز که در آن زندانیان با خودروهای زرهپوش و اصلاحشده برای کسب آزادی به رقابت میپردازند، سود کسب میکنند. جنسن ایمز، یک مجرم محکوم به اشتباه، توسط رئیس زندان، هنسی، مجبور به شرکت در این مسابقات میشود.
بدون ارائه داستانی جذاب یا شخصیتهای قابلتوجه، مسابقه مرگ فیلمی است که صرفا بر خشونت، خونریزی و نبردهای پرهیاهوی خودروها تمرکز دارد. کارگردانی بیشتر روی صحنههای تصادفهای پیچیده و طراحی شده تمرکز کرده و در این میان، داستان را از دست داده است. با وجود اینکه جیسون استاتهام و جون آلن در نقشهای خود جذاب و سادیستیک هستند. اما برای راجر ایبرت، این تجربه یکی از بدترینها بود. او با دادن نیمستاره از چهار ستاره به این فیلم، آن را حمله به تمامی حواس، از جمله عقل سلیم توصیف کرد.
۸. هفت تیر (۲۰۰۵)
- به انگلیسی: Revolver
- مدت زمان: ۱۱۵ دقیقه
- امتیاز IMDB فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- کارگردان: گای ریچی
فیلم دیگری از جیسون استاتهام است که او را در حال گذراندن دوران حبس برای جرمی که مرتکب نشده نشان میدهد. داستان فیبم درباره جیک گرین، کلاهبردار و شطرنجباز بسیار ماهر است. پس از آزادی از زندان، او به دنبال انتقام از صاحب کازینو و رئیس جنایت، دوروتی ماچا، میرود که برای او پاپوش دوخته بود. گرین با استفاده از استراتژی و قدرت فریبکاری خود، ثروتی در بازیهای قمار به دست میآورد و ماچا دستور قتل او را میدهد.
راجر ایبرت به هفت تیر نیم ستاره از چهار ستاره داد و آن را به عنوان فیلمی که ذهن مخاطب را به هم میریزد و بیش از حد تلاش میکند تا با داستان و رازهایش تماشاگران را تحت تأثیر قرار دهد، مورد انتقاد قرار داد؛ بدون اینکه هیچ دلیل، توضیح یا حتی پایانی رضایتبخش ارایه کند.
سبک کارگردانی خاص گای ریچی و همچنین بازیهای استاتهام و ری لیوتا هم نتوانست ایبرت را تحت تاثیر قرار دهد. او گفت که فیلم طوری طراحی شده که مخاطب خود را پس از تماشای فیلم به خاطر خرید بلیت مجازات کند. همچنین اظهار داشت که فیلم مرتب به عقب برمیگردد، دور خودش میچرخد و صحنهها را با معنا و هدفی کمتر و کمتر تکرار میکند.
۷. رزیدنت اویل: آخرالزمان (۲۰۰۴)
- به انگلیسی: Resident Evil: Apocalypse
- مدت زمان: ۹۴ دقیقه
- امتیاز IMDB فیلم: ۶.۱ از ۱۰
- کارگردان: الکساندر ویت
رزیدنت ایول: آخرالزمان، به کارگردانی الکساندر ویت، دومین فیلم از مجموعه فیلمهای اکشن و ترسناک رزیدنت ایول است که بر اساس سری بازیهای ویدیویی محبوب با همین نام ساخته شده است. داستان این فیلم دنبالهای مستقیم بر وقایع فیلم اول است و ما شاهد بازگشت شخصیت اصلی، آلیس، هستیم که پس از نجات یافتن از شیوع زامبیها در شهر خود، این بار با دیگر بازماندگان متحد میشود و تلاش میکند از شهر راکون فرار کند. شهری که اکنون به یک ویرانه پر از زامبیها و هیولاها تبدیل شده است.
راجر ایبرت، این دنباله را به شدت نقد کرده و آن را کاملا بیمعنی و اتلاف وقت توصیف میکند. او معتقد است که فیلم از هرگونه جذابیت، هوش، خلاقیت و حتی خشونت سرگرمکننده یا جلوههای ویژه خالی است. ایبرت در نقد بسیار دقیق خود به این نکته اشاره میکند که فیلم به جای ارایه یک داستان منسجم، بیش از حد بر ایجاد هرج و مرج و صحنههای اکشن پر سر و صدا تمرکز میکند. به گفته او، شخصیتها در این فیلم بهطرز شگفتآوری سطحی هستند و صحنهها بهگونهای نمایش داده میشوند که گویی بدون هیچ ترتیب یا معنایی روی پرده قرار گرفتهاند.
۶. مسیر کانن بال ۲ (۱۹۸۴)
- به انگلیسی: Cannonball Run II
- مدت زمان: ۱۰۸ دقیقه
- امتیاز IMDB فیلم: ۵.۱ از ۱۰
- کارگردان: هال نیدهام
دنبالهای بر فیلم 1981 که خود بازسازی یک کمدی اکشن در سال 1976 با بازی دیوید کارادین بود، فیلم مسیر کانن بال داستان شیخی را روایت میکند که با برگزاری یک مسابقه جادهای پرهیجان در سراسر کشور، تلاش میکند تا پدرش را تحت تاثیر قرار دهد و برنده شود. در این میان، جی.جی. مکلور و دوستش ویکتور نیز برای جایزه یک میلیون دلاری به رقابت میپردازند. اما وقتی شیخ ربوده میشود، شرکتکنندگان مسابقه افتخار و پیروزی را کنار میگذارند و برای نجات او با هم متحد میشوند.
راجر ایبرت به هر دو قسمت این فیلم نیمستاره داد. اگرچه اولین فیلم به عنوان یک کمدی خندهدار موفقیت نسبی داشت. اما دنباله آن صرفا مجموعهای از شوخیهای خودارجاعی با غرور است. ایبرت بازیگران مانند برت رینولدز و شرلی مکلین را تحسین میکند اما نه به خاطر بازیهایشان در این فیلم. بهطور کلی، او این فیلم را یکی از تنبلترین توهینها به هوش مخاطبان سینما که به یاد دارم توصیف میکند.
۵. آرماگدون (۱۹۹۸)
- به انگلیسی: Armageddon
- مدت زمان: ۱۵۱ دقیقه
- امتیاز IMDB فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- کارگردان: مایکل بی
آرماگدون، یکی از پرفروشترین فیلمهای سال ۱۹۹۸، با داستانی هیجانانگیز درباره کشف یک سیارک عظیم به اندازه تگزاس آغاز میشود که در مسیری برخوردی با زمین قرار دارد و قرار است در ۱۸ روز به آن برخورد کند. ناسا با یک برنامه جسورانه سعی میکند جهان را نجات دهد؛ آنها تصمیم میگیرند به سطح این سیارک سنگی فرود بیایند، یک حفره در آن ایجاد کنند، یک بمب هستهای درونش قرار دهند و آن را منفجر کنند. برای این مأموریت، آنها هری استمپر، یک حفار نفتی باتجربه را استخدام میکنند تا رهبری تیم را بر عهده بگیرد.
هرچند آرماگدون از نظر گیشه موفقیتی چشمگیر بود؛ اما نظر منتقدان چندان مثبت نبود. راجر ایبرت این فیلم را در فهرست بدترین فیلمهای تمام دوران خود قرار داده و در نقد خود اظهار میکند که این فیلم حملهای به چشمها، گوشها، مغز، منطق و حتی میل انسانی برای سرگرم شدن است. ایبرت معتقد است که شخصیتهای فیلم بسیار سطحی و ناپخته هستند و داستان آن به سختی قابل قبول است. او اشاره میکند که دیالوگهای فیلم، که گزارش شده توسط ۹ نویسنده نوشته شده، عملا نیازی به هیچکدام از آنها نداشت. این فیلم همچنین با کلیشههای عاشقانه و نجاتهای غیرهوشمندانه دست و پنجه نرم میکند و از نظر ایبرت، بسیار ضعیف ظاهر شده است.
۴. نابودگر (۱۹۸۰)
- به انگلیسی: The Exterminator
- مدت زمان: ۱۰۴ دقیقه
- امتیاز IMDB فیلم: ۵.۷ از ۱۰
- کارگردان: جیمز گلیکنهاوس
در فیلم نابودگر، رابرت گینتی نقش جان ایستلند را بازی میکند، کسی که بعد از اینکه مایکل جفرسون، با بازی استیو جیمز، در ویتنام جانش را نجات داد، با او دوستی نزدیکی پیدا میکند. پس از بازگشت به نیویورک، این دو سرباز تلاش میکنند با زندگی عادی سازگار شوند، تا اینکه ایستلند متوجه میشود دوستش توسط گروههای خیابانی به قتل رسیده است. غرق در خشم، کنترل خود را از دست میدهد و به شکلی بیرحمانه شروع به کشتن تمام کسانی میکند که به نحوی درگیر این جنایت هستند و به سرعت به خطرناکترین مرد تحت تعقیب شهر تبدیل میشود.
بدون سبک و بدون محتوا: نابودگر که یک فیلم اکشن انتقامی به نویسندگی و کارگردانی جیمز گلیکناوس است، با لذت از خشونتهای گرافیکی استفاده میکند. بدون اینکه هیچ حس رهایی یا آرامشی به مخاطب بدهد. داستان آن بین تراژدی و حماقت سرگردان است و به دلیل استفاده بیش از حد از چنین طرحهایی، به شدت قابل پیشبینی است. راجر ایبرت این فیلم را به عنوان یک کپی مستقیم از فیلم آرزوی مرگ (1974) معرفی کرد و آن را به شدت کوبید و گفت: مثالی بیمارگونه از سقوط غیرقابلباور سینمای آمریکا به خشونت وحشیانه است.
۳. زمان سگ دیوانه (۱۹۹۶)
- به انگلیسی: Mad Dog Time
- مدت زمان: ۹۷ دقیقه
- امتیاز IMDB فیلم: ۵.۴ از ۱۰
- کارگردان: لری بیشاپ
فیلم جنایی گروهی به کارگردانی لری بیشاپ حول محور ویک، یک رئیس مافیای قدرتمند میچرخد که پس از آزادی از یک مرکز رواندرمانی به کسبوکار کلوپهای شبانهاش بازمیگردد، اما متوجه میشود که همه چیز به هم ریخته است. در غیاب او، میکی هالیدی که به طور موقت جانشینش شده بود، مشغول برقراری رابطه عاشقانه با دو خواهر به نامهای گریس و ریتا بوده است. در حالی که ویک تلاش میکند اوضاع را به نظم سابق برگرداند، رقبای بیرحم مافیایی تهدید میکنند که جایگاه او را تصاحب کرده و بر دنیای رازآلود کلوپهای شبانه حکمفرما شوند.
شایسته دریافت امتیاز صفر: با وجود حضور چندین بازیگر مهمان از جمله کریستوفر جونز، این فیلم یک فاجعه است که تلاش میکند و به طرز وحشتناکی شکست میخورد تا تاریکی شیک داستان خود را با عناصر خشن ژانر جنایی تلفیق کند. راجر ایبرت به این فیلم امتیاز نادر صفر ستاره داد و اظهار داشت که تماشای این فیلم مثل منتظر اتوبوس بودن در شهری است که مطمئن نیستید اصلا خط اتوبوسی دارد. این فیلم به وضوح پتانسیل گروه بازیگران برجسته خود را که شامل جف گلدبلوم، الن بارکین، دایان لین و ریچارد دریفوس به طرز غیرقابل پیشبینی دیوانهوار است، هدر میدهد.
۲. آرزوی مرگ ۲ (۱۹۸۲)
- به انگلیسی: Death Wish 2
- مدت زمان: ۸۸ دقیقه
- امتیاز IMDB فیلم: ۶ از ۱۰
- کارگردان: مایکل وینر
چارلز برانسون بار دیگر نقش پل کرسی را در دنباله فیلم سال ۱۹۷۴ خود تکرار میکند که حدود هشت سال پس از اتفاقات فیلم اول روایت میشود. در آرزوی مرگ ۲ کرسی به عنوان یک معمار مستقل در لسآنجلس زندگی آرامی دارد. اما پس از اینکه دخترش به طرز وحشیانهای مورد حمله قرار گرفته و به قتل میرسد، بار دیگر خشم او را دربرمیگیرد و به همان سبک گذشته، علیه گروههای خلافکاری مسئول دست به انتقام میزند.
آیا خشونت واقعا همه مشکلات را حل میکند؟ در حالی که فیلم اصلی به عنوان یک اکشن جذاب هم توسط طرفداران و هم منتقدان مورد تحسین قرار گرفت، دنباله آن در جستجوی خشونت غرق شد. بدون اینکه به قانون، اخلاق یا مسئولیت فردی توجه کند. راجر ایبرت کارگردانی مایکل وینر را براق توصیف کرد. اما فیلم را فاجعهای در مقایسه دانست و نیاز برانسون به انتقام را فقط یک سری کشتارهای احمقانه توصیف کرد. امتیاز صفر ستاره او برای این فیلم به نظر کاملا سزاوار است.
۱ . ۱۰ تا نیمه شب (۱۹۸۳)
- به انگلیسی: From Ten to Midnight
- مدت زمان: ۱۰۱ دقیقه
- امتیاز IMDB فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- کارگردان: جی. لی تامپسون
فیلم از ده تا نیمهشب با ترکیبی از عناصر نئونوآر و وحشت در قالب یک داستان اکشن غیرمعمول، روایتگر وارن استیسی است؛ تعمیرکار جوانی که گرایشهای قاتل زنجیرهای دارد. قربانیان او تنها زنانی هستند که درخواستهای جنسیاش را رد میکنند. هر چه تعداد زنانی که انتخاب و تعقیب میکند بیشتر میشود، شمار جسدها نیز افزایش مییابد. در تعقیب او، علیرغم داشتن همواره سرنخهای محکمی، دو کارآگاه لسآنجلس، لئو کسِلر و همکارش پل مکآن، هستند.
این فیلم برای همه جذاب نیست: دهه ۱۹۸۰ دوران هیجانانگیزی برای ژانر اسلشر بود؛ اما حتی آن دهه نیز نتوانست فیلم از ده تا نیمهشب را به موفقیت برساند چرا که فیلم بسیار تکراری، گرافیکی و از هم گسیخته بود. هرچند داستان عمیق نیست ولی امیدوارکننده است و اجرای آن برای استانداردهای فیلمهای درجه B جذابیت دارد، اما فیلم هیچ محتوای قابل توجهی ارایه نمیدهد. راجر ایبرت در نقد خود مینویسد: مشکل فیلم منطق نیست، بلکه نبود انسانیت است. او همچنین اضافه میکند که تنها دلیل تماشای فیلم، حضور چارلز برانسون است که نقش اصلی را بازی میکند.
سخن آخر
فیلمهای اکشن معمولا برای سرگرم کردن مخاطبان ساخته میشوند، اما همانطور که راجر ایبرت در نقدهای خود نشان داد، تنها انفجارها و صحنههای تعقیبوگریز کافی نیستند تا یک فیلم را به اثری ماندگار تبدیل کنند. فیلمهایی که در این لیست قرار گرفتند، نمونههای بارزی از تلاشهای ناموفق برای ارایه یک داستان اکشن هستند که نتوانستهاند تعادل درستی میان هیجان، داستان و شخصیتپردازی ایجاد کنند. این فیلمها نه تنها مخاطبان، بلکه یکی از سختگیرترین منتقدان سینما را نیز ناامید کردهاند.
منبع: movieweb