بهترین فیلمهای گانگستری تاریخ سینما که باید تماشا کنید
تقریبا بینقص!
بر کسی پوشیده نیست که در ژانر گانگستری، تعداد زیادی فیلم درخشان وجود دارد، که به بازتعریف و شکلدهی سینما کمک کردهاند. در طول سالهای طولانی تاسیس سینما، تعداد زیادی فیلمهای گانگستری شاهکار ساخته شدهاست، از فیلمهای جریانساز هالیوودی مانند پدرخوانده و رفقای خوب گرفته تا آثار محبوب بینالمللی مانند شهر خدا.
در این میان تعدادی از فیلمهای گانگستری، تقریبا هیچ نقصی ندارند، و نزدیک به کمال یک اثر سینمایی قرار میگیرند. این آثار هم از این نظر که جزییات یک دوران زمانی را منتقل میکنند، هم از نظر اجرا یا موسیقیمتن، یا حتی ریتم فیلم و پایانبندی آن، حرفهای زیادی برای گفتن دارند. نزدیک به کمال بودن این آثار، به این معنی است که آنها هنوز هم آثار اکشن درخشان تاریخ سینما هستند و ارزش این را دارند، که فیلم موردعلاقه و محبوب مخاطبان باشند. با اینحال، جالب است که جنبههای منحصربهفردی را در نظر بگیریم، که این فیلمها را از تبدیل شدن به یک شاهکار ابدی باز میدارد.
18. گوستداگ: سلوک سامورایی (Ghost Dog: Way of the Samurai)
اگرچه عنوان و سبک گوستداگ: سلوک سامورایی نشان نمیدهد که یک فیلم گانگستری است، اما این اثر سینمایی، دنیای پر از خشونت مافیایی را با ساموراییهای ژاپن باستان ترکیب میکند، تا یک دستاورد سینمایی درخشان و متمایز ایجاد کند. این فیلم داستان گوستداگ، یک قاتل آمریکایی آفریقاییتبار را دنبال میکند، که سبک زندگی و تکنیک خود را از ساموراییهای ژاپن باستان الگوبرداری میکند. با اینحال، زمانی که خود او توسط اوباش هدف مرگ قرار گرفتهاست، باید تواناییهای خود را موردآزمایش قرار دهد. فضای عجیبوغریب و ماورایی که گوستداگ ارایه میدهد، تقریبا در هیچ فیلم گانگستری دیگری دیده نمیشود. این فیلم با یافتن اشتراکات منحصربهفرد بین دو مورد از محبوبترین و با ارزشترین زیرژانرهای سینما، خطمشی موثری در پیش میگیرد. تنها مشکل واقعی گوستداگ: سلوک سامورایی، این است که از نظر اکشن، بهپای فیلمهای سامورایی و گانگستری بزرگ نمیرسد، و تا حد زیادی از همان حالوهوای آرام و ملایم فیلمهای دیگر جیم جارموش پیروی میکند.
17. هیولای جذاب
در فیلم هیولای جذاب که کارگردان آن جاناتان گلیزر است، ما شاهد یکی از بهترین بازیهای سر بن کینگزلی در تاریخ حرفه بازیگری این اسطوره هستیم. ری وینستون در نقش گری، یک جنایتکار بازنشسته است، که تلاش میکند گذشته شرورانه خود را رها کند، اما آرامشش با آمدن دان لوگان با بازی بن کینگزلی، روانپزشکی که از او میخواهد در یک سرقت بانکی در لندن شرکت کند، بهم میریزد. هیولای جذاب یک فیلم گانگستری منحصربهفرد است، که برای همه مناسب نیست. رویکرد التقاطی گلیزر، همراه با مجموعهای از اجراهای درخشان، تجربهای منحصربهفرد را ایجاد میکند، که ممکن است لزوما آن چیزی نباشد که طرفداران این ژانر انتظار دارند. با اینحال، تصویر وحشیانه و متاثرکنندهای که کینگزلی ساختهاست، دلیل مهمی برای تماشای فیلم است. این اثر جسورانه و در عینحال گیجکننده، فیلمی است که باید آن را بهعنوان الگویی برای این ایده شناخت، که ژانر گانگستری میتواند بیشتر از این سبک بهره ببرد.
16. بانی و کلاید (Bonnie and Clyde)
فیلم زندگینامهای گانگستری بانی و کلاید، درباره یکی از افسانهایترین زوجهای خلافکار یعنی بانی و کلاید است. این فیلم تمام بار تراژدی و آشفتگی شخصیتهای واقعی روایت را، به تصویر میکشد و در عینحال زمینه تازهای را برای فیلمسازی هنجارشکن میگشاید. داستان بانی و کلاید درباره پیشخدمت بیحوصلهای به نام بانی پارکر با بازی فی داناوی است، که عاشق کلاید بارو با بازی وارن بیتی میشود. این دو نفر با هم همراه شده و یک مجموعه از جنایتهای خشونتآمیز را، در حومه شهر آغاز میکنند. آنها در طی ماجراجویی خود در سراسر کشور، به سرقت اتومبیلهای بیشمار و دزدی از بانکهای زیادی ختم میشوند و درنهایت با مرگ اجتنابناپذیر خود، به دست پلیس مواجه میشوند.
بانی و کلاید را بهعنوان شخصیتهای تاریخی میتوان از اولین گانگسترهای افسانهای واقعی در آمریکا در نظر گرفت، که نه بهلطف قدرت بدنی و جثهشان، بلکه با عشق و اشتیاق بهظاهر نامحدودشان که به جنایات آنها دامن میزند، شناخته میشوند. خود فیلم بهطور کامل از هیجان و شور و شعف پیرامون این چهرهها بهره میبرد، که بهطرز درخشانی توسط دو بازی استثنایی داناوی و بیتی تقویت شدهاست. تنها مسیله واقعی این است که پس از 50 سال داستانسرایی گانگستری، داستان واقعی بانی و کلاید تقلید و تا حد زیادی روایت شده و تاثیر آن بر مخاطب مدرن کاهش یافتهاست.
15. روز روزگاری در امریکا (Once Upon a Time in America)
وقتی بحث فیلمهای حماسی در سینما است، حماسه ۴ ساعته جنایت و جاهطلبی سرجو لیونه به ذهن خطور میکند. روزی روزگاری در آمریکا با بازی خوب رابرت دنیرو و جیمز وودز، داستان زندگی دو دوست صمیمی را دنبال میکند، که در اواسط دهه 20 و اوایل دهه 30، درگیر جنایت سازمانیافته در شهر نیویورک میشوند. روزی روزگاری در آمریکا، یک اثر هنری واقعی از یکی از بزرگترین فیلمسازان سینما است. این فیلم روایت پرتنشی دارد، که در عینحال بسیار جذاب و قابلتامل است. همچنین این اثر سینمایی، نسبت به دیگر فیلمهای گانگستری بسیار سادهتر است، و به جای درام آشکاری مانند دنبال کردن خانواده کورلیونه، نمادگرایی بصری را انتخاب میکند. کسانی که صبر و حوصله کافی دارند و آماده پذیرش ماهیت جسورانه فیلم هستند، بدونشک از هر جنبه روزی روزگاری در امریکا قدردانی خواهندکرد، و مهم نیست که این جنبه چقدر مبهم باشد.
14. حمله به کلانتری 13 (Assault on Precinct 13)
یکی از دستکم گرفتهشدهترین و در عینحال سرگرمکنندهترین آثار جان کارپنتر که قبل از همه شاهکارهای دیگر او ساخته شدهاست، حمله به کلانتری 13 است. هنوز هم استعداد و سبک خاص کارگردان فیلم، در جریان است. حمله به کلانتری 13 درباره ساکنان یک ایستگاه پلیس محلی است، که خود را موردحمله تعدادی از اعضای یک باند خطرناک خیابانی میبینند، که به نظر میرسد پایان ندارد. فیلم از ابتدا تا انتها، اکشن گانگستری درجهیکی را به نماش میگذارد، حتی اگر سکانسهای آن بسیار تکاندهنده باشد و پستی یک گروه گانگستری را با تنش بالا نشان دهد. وحشت زیادی در فیلم وجود دارد، که تقریبا آن را شبیه یک اثر سینمایی ترسناک میکند، حتی اگر دقیقا در ژانر اکشن هیجانانگیز گانگستری باشد. تنها مسیله قابلتوجه این است که، کمی طول میکشد تا فیلم وارد نیمهدوم تاثیرگذار خود شود، با اینحال تسلط فیلمسازی جان کارپنتر، حتی در طول قسمتهای کند آن، حمله به کلانتری 13 را به فیلمی تبدیل میکند، که نمیتوان عاشق آن نشد.
13. اوج التهاب (White Heat)
در فیلم اوج التهاب شاهکار رایول والش، یکی از بزرگترین بازیگران ژانر گانگستری، جیمز کاگنی، برنده اسکار افسانهای، بازی میکند. داستان فیلم لوج التهاب درباره کودی جرت، مردی است که پس از اطلاع از درگذشت مادرش، از زندان فرار میکند. جرت با برنامهریزی برای جسورانهترین دزدی دوران حرفهای خود، یک باند را استخدام میکند. این باند شامل همسلولی سابق جرت و یک پلیس مخفی است. اوج التهاب یک فیلم مهم در ژانر گانگستری است، که عمیقا این ژانر را شکل داده و تحتتاثیر قرار دادهاست. جیمز کاگنی یکی از بهترین اجراهای تمام دوران خود را در این فیلم به نمایش میگذارد و با تواناییهای خاص خود، شخصیت بیتفاوت جرد را بازی میکند و آشفتگی ذهنی او را بهتصویر میکشد. اوج التهاب، محصول زمان خود است، که گهگاه تسلیم ملودرام شده و با مضامین غمانگیز درگیر میشود. با اینحال، فیلم به هماناندازه که ژانر گانگستری اثر نشان میدهد، به کمال نزدیک است.
12. قاپزنی (Snatch)
قاپزنی یکی از اولین فیلمهای گای ریچی، این کارگردان را مطرح کرد. این فیلم یک کمدی جنایی پر هرجومرج و متمایز است، که دو داستان مجزا را دنبال میکند. این دو داستان بهطور غیرمنتظرهای با یکدیگر همپوشانی دارند، و این یکی از نکات مثبت فیلم است. در داستان فیلم، گروهی از سارقان الماس وقتی الماسی را که دزدیدهاند مفقود میشود، خود را در یک موقعیت خاص میبینند، در حالیکه در داستان دیگر، یک بوکسور بدنام، خود را درگیر دنیای جنایت میبیند. گای ریچی در دهههای پس از انتشار قاپزنی، به توسعه سبک و دیدگاه خود برای فیلمسازی ادامه داده و نگاه متفاوتی به کمدی پیدا کردهاست. با اینحال، تنها نکتهای که ممکن است فیلم را از یک شاهکار کامل دور میکند، این است که، با وجود اجرای فوقالعاده و شخصیتهای جذاب و دوستداشتنی آن، از نظر عمق یا لایهها چیز زیادی برای کاوش ندارد. قاپزنی یک طرح بسیار ساده است، برای تاکید بیشتر بر سبک بصری و تدوین استثنایی فیلم، اما میتواند داستانی واقعی را به تصویر بکشد.
11. ساعت بیستوپنجم (25th Hour)
ساعت بیستوپنجم که هم به عنوان یک فیلم گانگستری تاثیرگذار و هم بهعنوان تصویرسازی کارگردانش اسپایک لی از حملات 11 سپتامبر که در آن زمان تازه رخ دادهاست، یک داستان قدرتمند از پذیرش خود است. فیلم داستان مونتی بروگان با بازی ادوارد نورتون را روایت میکند، یک فروشنده موادمخدر که قرار است به خاطر جنایاتش هفت سال حبس را شروع کند و تنها یک روز از آزادیاش باقی ماندهاست. او تصمیم میگیرد آخرین ساعات خود را با نزدیکترین دوستانش بگذراند و معشوقش را برای سالها جدایی آماده کند. ساعت بیستوپنجم بدونشک با کهن الگوهای فیلمهای گانگستری و دنیای جنایی بازی میکند، اما به جای نمایش جنایات خاص روی پرده، بیشتر بر انسانیت تمرکز دارد. وقتی صحبت از درام احساسی و بلوغ به میان میآید، فیلم تقریبا یک کلاس درس است، با اینحال جنبهای از فیلم که آن را از کمال باز میدارد، انتخابهای بصریاش است، که اغلب بیش از آنچه برای یک قطعه غمانگیز درباره بشریت لازم است، گیجکننده و منحرفکننده هستند.
10. صورتزخمی (Scarface)
صورت زخمی محصول سال 1932 را نباید با فیلم صورتزخمی آل پاچینو که یکی از شاهکارهای سینمای گانگستری است، اشتباه بگیرید. این فیلم طرحی کاملا مشابه با نمونه بازسازیشدهاش با بازی آلپاچینو دارد. داستان فیلم درباره گانگستر بدنامی به نام تونی کامونتی با بازی پل مونی است، که در حال مبارزه و تلاش برای ارتقا جایگاهش در دنیای خلافکارها است. در عینحال، تونی تمام تلاش خود را میکند تا از خواهر بیگناهش در برابر زندگی جنایتکارانهای که خود را وقف آن کردهاست، محافظت کند. تاثیری که صورتزخمی کلاسیک روی فیلمهای گانگستری داشتهاست، قابل انکار نیست. با اینحال، درست مانند هر فیلم دیگری که به 100 سالگی نزدیک میشود، افزایش سن به همان اندازه که با لذت همراه است، با سختیهایی همراه است و مقایسه این فیلم با یک بازسازی شاهکار، اوضاع را بهتر نمیکند. به خصوص در زمانیکه دیگر فیلمهای گانگستری در بیان داستان قهرمانان خود، عالی عمل میکنند، صورتزخمی کلاسیک، بیشاز حد ساده است و به اندازه کافی در مفهوم خود عمیق نمیشود.
9. دانی براسکو (Donnie Brasco)
دانی براسکو یک درام گانگستری جریانساز براساس یک داستان واقعی باورنکردنی است. دانی براسکو یکی از فیلمهای گانگستری برتر دهه 90 است، که آشفتگی درونی دردناکی را نشان میدهد، که به عمق جنایات میرود. فیلم داستان جوزف پیستون با بازی جانی دپ را دنبال میکند، یک مامور مخفی افبیآی که با نام مستعار دانی براسکو به خانواده جنایتکاران بونانو در طول دهه 1970 نفوذ میکند. دانی براسکو درنهایت با لفتی روجیرو با بازی آل پاچینو قاتل مافیایی قدیمیتر رابطه برقرار میکند، اما زمانی که دانی عمیقتر و عمیقتر به درون مافیا میرود، متوجه میشود که نزدیک است مرز بین مامور فدرال و جنایتکار را رد کند.
دانی براسکو اغلب بهعنوان یک فیلم بسیار خوب و ماندگار شناخته میشود، که داستانی منحصربهفرد و قدرتمند را، از دنیای گانگستری از منظر یک مامور مخفی روایت میکند. کسی که بیشاز حد روی زندگی مافیا سرمایهگذاری میکند. پویایی بین جانی دپ و آل پاچینو همان چیزی است که فیلم را از بسیاری دیگر از فیلمهای گانگستری آن دوره بهتر میکند، زیرا این دو بهطور یکپارچه به یک زوج گانگستری افسانهای تبدیل میشوند. تنها چیزی که باعث میشود فیلم بهطور گسترده بهعنوان یک فیلم گانگستری کامل شناخته نشود، این است که بیشاز حد بر کلیشهها و قراردادهای ژانر گانگستری تکیه میکند.
8. راهی به تباهی (Road to Perdition)
راهی به تباهی یک تریلر جنایی تاثیرگذار است، که به قلب زندگی یک گانگستر میرود و دغدغهها و دردهای روانی چنین شخصیتهایی را بررسی میکند. فیلم یک پژوهش کامل از چرخه و عواقب خشونت است. داستان راهی به تباهی در دوران رکود بزرگ سال 1931 اتفاق میافتد و مایک سالیوان با بازی تام هنکس را که یک قاتل تبهکار است، دنبال میکند. پس از اینکه پسر بیگناه مایکل شاهد یک قتل میشود، مجبور به فرار میشوند. مایک در حالیکه تلاش میکند پسرش را از سرنوشت نافرجام نجات دهد، برای انتقام گرفتن از کسانی که به او ظلم کردهاند و از همان ابتدا او را به این موقعیت کشاندهاند، هر کاری میکند. راهی به تباهی که یک فیلم دستکم گرفتهشده است، یکی از متاثرکنندهترین و غیرمنتظرهترین برداشتها از یک داستان کلاسیک مافیایی است، که تعاملالت یک پدر و پسرش را با رویکردی نشان میدهد، که با ژانر مطابقت دارد. تنها چیزی که واقعا مانع از تبدیل شدن راهی به تباهی به یک کلاس درس در این ژانر میشود، اجراهای ناخوشایندی است، که در نهایت فقط حواس مخاطب را از داستان استادانهای که گفته میشود، منحرف میکند.
7. قولهای شرقی (Eastern Promises)
با وجود اینکه کارگردان فیلم قولهای شرقی یعنی دیوید کراننبرگ بیشتر به خاطر کارهایش در دنیای فیلمهای ترسناک جسمی که بهنوعی مخترع آن است شناخته میشود، با این فیلم گانگستری، استعداد خود را در ژانرهای دیگر ثابت کردهاست. قولهای شرقی درباره یک نوجوان روسی است، که در حین زایمان در لندن میمیرد و سرنخهایی از خود به جای میگذارد، که میتواند به گره زدن این کودک تازه متولد شده به تجاوز جنسی از طرف یک باند جنایتکار روسی کمک کند. هنگامیکه یک ماما به نام آنا با بازی نایومی واتس تلاش میکند تا قطعات این پازل را به هم متصل کند و گروه جنایتکار و البته قدرتمند روسی را از بین ببرد، خود با خطرات غیرقابل حل و تهدیدهای مرگبار از سوی اوباش روبرو میشود. شیوهای که قولهای شرقی داستان و دنیای خود را پیش میبرد، بر خلاف هر فیلم گانگستری دیگری است، و بلافاصله مخاطب را به درام بسیار جذاب خود جذب می کند. دو سوم اول فیلم بهطور کامل به پیشفرضها و مفاهیم مطرحشده، با اجراهای بهشدت درگیرکننده و تنش زیاد، و چیدمان قطعات برای معمای اصلی آن، عمل میکنند. متاسفانه نقص فیلم یک سوم پایانی آن است، که در توانش نیست که استادانه خطهای داستانی را به سرانجام برساند.
6. محرمانه لسآنجلس (L.A. Confidential)
محرمانه لسآنجلس نگاهی خیرهکننده و نیو نوآر به لایه زیرین جنایت در لسآنجلس دارد. این فیلم یکی از تریلرهای جنایی جریانساز دهه 90 است و تاثیر زیادی بر ژانر گانگستری، بهعنوان یک فیلم مهم گذاشتهاست. محرمانه لسانجلس درباره سه کارآگاهی است، که در دنیای فاسد و وحشیانه نیروی پلیس لسآنجلس کار میکنند و هرکدام از روشهای مختلفی استفاده میکنند و تلاش میکنند تا یک تیوری توطیه حول قتل گروهی را کشف کنند. اثر بهطور گسترده بهعنوان یک فیلم گانگستری که به بررسی سیستمهای پلیسی در نظر گرفته میشود، و بهطور جالبی لحن و سبک خاص خود را دارد. این فیلم مدام تماشاگران را وادار میکند که فکر کنند و حدس بزنند و به تصویری درخشان از فساد و بیاعتمادی که هنوز در دوران مدرن فیلمسازی شگفتانگیز است، خیره شوند. تنها مشکل فیلم که بهطور مشابه گریبانگیر تعدادی دیگر از فیلمهای پر هرجومرج گانگستری میشود، این است که تماشای رویدادها میتواند معنایی نداشتهباشد، زیرا هیچچیز آنطور که باید در پایانبندی فیلم، سر جای خود قرار نمیگیرد.
5. در بارانداز (On the Waterfront)
قبل از اینکه مارلون براندو یکی از بهترین بازیهای گانگستری تمام تاریخ سینما را در نقش دون ویتو. کورلیونه در پدرخوانده ارایه دهد، بهعنوان شخصیت اصلی یکی دیگر از فیلمهای گانگستری برنده بهترین فیلم اسکار، یعنی در بارانداز ظاهر شدهاست. براندو در این فیلم، نقش تری مالوی را بازی میکند، مرد جوانی که رویای مراقبت از کبوترها را در سر میپروراند، اما زندگیاش صرف انجام ماموریتهای غیرقانونی، برای رییس فاسدش میشود. تری پس از مشاهده یک قتل توسط دو نفر از اراذل باند رییس فاسد، دچار احساس مسیولیت میشود. او با خواهر مقتول دوست شده و به جمعآوری اطلاعاتی میپردازد، که میتواند برای همیشه فساد در بارانداز را متوقف کند. براندو در فیلم در بارانداز بار دیگر تسلط خود بر هنر بازیگری را ثابت میکند و نمایشی استادانه و پر از لایه و عمیق از شخصیت شکستخوردهاش که به دنبال پناهی در جهان است، ارایه میدهد. این اجرای ناب، در ترکیب با داستانگویی و کارگردانی تاثیرگذار الیا کازان، باعث موفقیت چشمگیر فیلم و تحسین آن از طرف منتقدان شدهاست. در بارانداز برنده 8 جایزه اسکار و به فیلمی جریانساز در فرهنگ آمریکایی تبدیل شدهاست. بازی افسانهای براندو، دیگر دستاوردهای فیلم را تحتالشعاع قرار داده است، اما در بارانداز همچنان یکی از پیشگامان ژانر گانگستری و جنایی است.
4. محله چینیها (Chinatown)
محله چینیها یکی از تحسینشدهترین و محبوبترین فیلمهای نوآر در تمام تاریخ سینما است. این فیلم درباره شخصی به نام جیک گیتس با بازی درخشان جک نیکلسون است، که توسط یک زن زیبا استخدام میشود، تا درباره خیانت شوهرش تحقیق کند. چیزی که بهعنوان یک پرونده بهظاهر معمولی شروع میشود، به سرعت جیک را درگیر شبکهای از رسواییهای شخصی و سیاسی پایانناپذیر میشوند. محله چینیها با فیلمنامه درخشانش که نقش مهمی در خلق یک اثر سینمایی برای اعصار مختلف داشتهاست، اغلب بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای نوآر و تاثیرگذارترین فیلمهایی شناخته میشود، در تاریخ سینما وجود دارد. با اینحال، میتوان استدلال کرد که، محله چینیها بهعنوان یک اثر معمایی نوآر بهتر از یک فیلم گانگستری عمل میکند. با اینحال، این فیلم همچنان یک شاهکار سینمای آمریکا است، که مدام تقلید میشود اما هرگز تکرار نمیشود.
3. مظنونین همیشگی (The Usual Suspects)
مظنونین همیشگی نمادی از فیلمسازی گانگستری در دهه 90 است و یکی از افسانهایترین و متاثرکنندهترین پایانهای تاریخ سینما را به نمایش میگذارد. مظنونین همیشگی اغلب بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته میشود. این فیلم درباره وربال کیتس با بازی کوین اسپیسی است، که تلاش میکند تا ماموران فدرال اطراف خود را متقاعد کند، که سرقتی که او و گروهی از جنایتکاران دیگر انجام دادهاند، توسط افسانه دنیای جنایت، کایزر شوزه به آنها تحمیل شدهاست. همانطور که داستان کیتس به جلو میرود، ابعاد خطرناک شخصیت کایزر شوزه بیشتر و بیشتر آشکار میشود، بهطوریکه بههیچعنوان نمیتوان آن را نادیده گرفت. مظنونین همیشگی و تاثیر آن بر فیلمهای معمایی و جنایی را نمیتوان دست کم گرفت، زیرا این ژانر را بازتعریف کرده و تغییراتی اساسی در تولید و ریتم این فیلمها ایجاد کردهاست. بسیاری از فیلمهای دهههای پس از اکران مظنونین همیشگی، از آن تاثیر گرفتهاند. مظنونین همیشگی یکی از کاملترین و بینقصترین فیلمهای گانگستری است، که نمیتوان هیچ ایرادی از آن گرفت.
2. نفرت (La Haine)
با اینکه همه موافقند که تحسینشدهترین و محبوبترین فیلمهای گانگستری توسط مخاطبان آمریکایی و همچنین برای این بخش از جامعه جهانی ساخته میشوند، نفرت یک نمونه از این حقیقت است، که فیلمهای گانگستری بینالمللی هم، میتوانند به همان اندازه جذاب و شاهکار باشند. نفرت که یک فیلم فرانسوی است، سه جوان بزهکار را دنبال میکند، که پس از یک شب آشوب در حومه پاریس، دچار استرس و آشوب میشوند. زیرا یکی از این دوستان، با پلیس درگیر و مجروح میشود. با اینحال، ماجراهای بیشتری برای این سه نفر پیش میآید، زیرا یک سلاح گرم غیرمجاز به دست یکی از آنها میرسد. نفرت یک اثر هنری برجسته و قدرتمند است که مانند 30 سال پیش، با تصاویر سیاهوسفید مسحورکننده و سه شخصیت اصلی ملموس خود، در دنیای امروز هم قابلدرک است. بیشتر دیالوگهای نفرت در سینما ماندگار شدهاند، و حتی خود فیلم در میان 100 فیلم برتر جهان در نشریه امپایر قرار میگیرد. فیلم در ابتدا به صبر مخاطب برای ارتباط گرفتن نیاز دارد، اما وقتی همه قطعات در جای خود قرار میگیرد و داستان به جریان میافتد، به سختی میتوان از آن چشم برداشت.
1. مرد ایرلندی (The Irishman)
مارتین اسکورسیزی یکی از اساتید غیرقابلانکار ژانر گانگستری بهحساب میآید، که در طول سالهای گذشته، در خلق شاهکارهای بیشماری، از جمله رفقای خوب و کازینو نقش داشتهاست. مرد ایرلندی بهعنوان بازگشت باشکوه این کارگردان بزرگ، به ژانر گانگستری عمل میکند، و یک پیروزی بزرگ در سینما محسوب میشود. در این فیلم تعداد زیادی از بزرگان سینما گرد هم آمدهاند، تا داستان فرانک شیرن را با بازی رابرت دنیرو، به تصویر بکشند. فرانک شیرن یک قاتل و جنایتکار بدنام است، که با دردناکترین و بدترین بخش از شغل خود روبرو میشود. او در این فیلم با رهبر قدرتمندی بهنام جیمی هوفا با بازی آل پاچینو رابطهای ایجاد میکند.
از نظر تولید، داستان و اجرا، مرد ایرلندی بازگشتی باشکوه به دوران طلایی فیلمهای گانگستری اسکورسیزی است، که با ظرافت و عناصر فیلمهای کلاسیک این فیلمساز همراستا است. اما با اینکه فیلم مرد ایرلندی در صدر فهرست بینقصترین فیلمهای گنگستری قرار میگیرد، دارای یک نقص غیرقابلانکار است، که البته به نظر بعضی منتقدان، نکته مثبت فیلم محسوب میشود. با اینحال این مورد، مرد ایرلندی را از اینکه یک شاهکار بینقص باشد، دور میکند. درحقیقت به دلیل کهولت سن بازیگران فیلم، مرد ایرلندی علیرغم داستانی که چندین دهه را در بر میگیرد، از فناوری پیشرفتهای برای محو کردن نشانههای پیری از شخصیتها استفاده میکند. استفاده از این فناوری، به مذاق بعضی مخاطبان خوش نمیآید. درحقیقت فناوری محو کردن پیری از بازیگران، گاهیاوقات بهصورت منسجم عمل میکند و گاهیاوقات اینطور نیست.
منبع: collider