نقد فیلم آتش درون (The Fire Inside) : یک داستان انگیزشی ساده

ریچل موریسون در اولین تجربه کارگردانی‌اش سراغ یک داستان بیوگرافی ورزشی به نام آتش درون (The Fire Inside) رفته است. موریسون پیش از این فیلمبردار آثار تحسین‌شده‌ای چون گل‌گرفته (Mudbound) و پلنگ سیاه (Black Panther) بود که هردوی این فیلم‌ها از لحاظ تصویربرداری بسیار قابل توجهند (حتی برای فیلم گل‌گرفته نامزد دریافت اسکار شد). این درام ورزشی که سرگذشت واقعی یک زن بوکسور را به تصویر می‌کشد داستانی است درباره خواستن و توانستن، رفتن و رسیدن و تسلیم نشدن که قادر است برای هر بیننده‌ای انگیزه بیافریند و الهام‌بخش باشد. اما این تمام ماجرا نیست. در ادامه با نقد فیلم آتش درون همراه باشید.

*هشدار: در نقد فیلم آتش درون بخشی از داستان فاش می‌شود.

مشخصات فیلم آتش درون (The Fire Inside)
کارگردان ریچل موریسون
نویسنده بری جنکینز
بازیگران رایان دستنی، برایان تایری هنری، آدام کلارک
تاریخ انتشار ۲۰۲۴

داستان فیلم آتش درون همانطور که در ابتدا هم گفتیم به طور کل ماجرای یک دختر بااستعداد را روایت می‌کند که دوست دارد بوکسور شود و به صورت حرفه‌ای این ورزش را دنبال کند. اما مشکل اینجاست که تا آن زمان باور عموم بر این بود که بوکس یک ورزش مردانه و خشن است و زنان در آن جایی ندارند. اما این حرف‌ها در گوش این دختر یعنی کلارسا شیلدز نمی‌رفت و با سماجت توانست دل یک مربی بوکس را نرم کند تا به او آموزش بدهد. مربی بعد از کشف این جواهر مثل یک پدر او را در آغوش می‌گیرد و کمکش می‌کند تا به هدفش برسد.

هدف بزرگ شیلدز رسیدن به طلای المپیک و ثروتمند شدن است تا خانواده‌اش را از فقر و شرایط سخت نجات بدهد. او موفق می‌شود بعد از تلاش‌های فراوان به طلای المپیک برسد اما همه چیز آنطور که انتظارش را دارد پیش نمی‌‌رود و به شدت ناامید می‌شود. این ناامیدی زیاد دوام نمی‌آورد و او دوباره دست به کار می‌شود و با هدفی بزرگ‌تر راهی مسیری می‌شود که نامش را در تاریخ بوکس جهان ثبت می‌کند. داستان فیلم واقعا جذاب است و پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به یک اثر ماندگار دارد. اما نقاط ضعف قابل توجهی در آن به چشم می‌خورد که در نقد فیلم آتش درون به آن می‌پردازیم.

فیلم آتش درون شبیه یک اثر اپیزودیک به نظر می‌رسد

the-fire-inside

فیلم آتش درون از همان ابتدا شبیه تکه‌هایی از یک جورچین به نظر می‌رسد که یک بازیکن حرفه‌ای آن را به ترتیب کنار هم می‌چیند و در چینش آن خطایی ندارد اما این پازل در واقع یک نقاشی مبتدی با جلوه‌ای پرزرق‌وبرق است تا یک شاهکار خوش نقش و نگار. این با توجه به تجربه تصویربرداری ریچل موریسون کاملا قابل درک است و کم‌تجربگی او را در امر کارگردانی به خوبی نشان می‌دهد. به خوبی با تماشای دو سوم فیلم متوجه می‌شویم که کارگردان قصد دارد به منبع اقتباسش وفادار بماند و تمام جزییات مهم زندگی قهرمان داستانش را به تصویر بکشد (که به خوبی هم موفق می‌شود) اما در واقع سلالیت و روانی سکانس‌های مرتبط را نادیده می‌گیرد. به همین خاطر فیلم تا نیمه‌های پایانی اینطور به نظر می‌رسد که تکه‌های جدا افتاده از یک کتاب مصور است که با وصله پینه‌های درشت و غیر قابل چشم‌پوشی به هم متصل شده.

آیکون فیلم آتش درون The Fire Inside
فیلم

آتش درون

The Fire Inside

تماشای فیلم آتش درون

داستان فیلم آتش درون قابل پیش‌بینی است اما غافلگیری‌هایی هم دارد

the-fire-inside

حتی اگر مثل من کتاب آتش درون را که فیلم از آن اقتباس شده است نخوانده باشید باز هم بعد از چند دقیقه که از فیلم می‌گذرد می‌توانید تا ته ماجرا را حدس بزنید. اینکه فرزند خانواده‌ای کم بضاعت و مشکل‌دار، استعدادی دارد و با استفاده از آن می‌خواهد کشتی نجات خواهر و برادرش از دست مادری بی‌کفایت شود را همه بارها دیده‌ایم. مربی دل‌سوز، پدری که در زندان است و هم‌تیمی شوخی که به اولین تجربه عشقی تبدیل می‌شود هم چیز جدیدی نیست. از یک درام زندگی‌نامه‌ای ورزشی هم انتظار نداریم که در نهایت خلاف واقع ظاهر شود و پایان خوشی که همه می‌دانیم را به نتیجه‌ای تلخ تبدیل کند. اما با تمام این وجود فیلم موفق می‌شود در اوجی که به نظر پایان داستان می‌رسد ما را غافلگیر کند.

ما به‌عنوان تماشاگر از ابتدای فیلم منتظر بودیم قهرمان داستان به مدال طلا و ثروتی که انتظارش را دارد برسد، به مدال طلا می‌رسد اما داستان تازه از جایی جان می‌گیرد که خلاف تصور کلارسا و ما به‌عنوان بیننده از ثروتی که انتظارش را داریم خبری نمی‌شود و طعم تلخ این ناامیدی و تلاش بیهوده زیر زبان ما هم احساس می‌شود. این غافلگیری در همین حد باقی می‌ماند و دوباره وقتی کلارسا به خود می‌آید و دست به کار می‌شود رنگ می‌بازد.

دیالوگ‌های کلیشه‌ای، گل‌درشت و تکراری

the-fire-inside

فیلم آتش درون درباره یک زن است که می‌خواهد قهرمان بوکس شود. این تمام زمینه را برای کلیشه‌های تکراری جنسیتی آماده می‌کند. اما در فیلمی که به خودی خود امکان اشاره و پرداختن به تبعیضات جنسیتی را دارد دیگر استفاده از دیالوگ‌های گل‌درشت کمی توی ذوق می‌زند. مثلا وقتی در همان ابتدا مربی کلارسا بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای مستقیم می‌گوید «دخترها که نمی‌توانند بوکسور شوند» ، یا وقتی مربی در ماشین از کلارسا می‌خواهد با پسرهای باشگاهش کاری نداشته باشد تا به مدال طلا برسد و بعد هرچه خواست بکند. یا وقتی حین اولین مصاحبه در پاسخ به این سوال که چرا ورزش بوکس را انتخاب کرده است می‌گوید «من دوست دارم آدم‌ها را بزنم» و مدیر مسابقات از او می‌خواهد «کم‌تر مردانه رفتار کند» و درست بعد از این لحظه یک زن بوکسور دیگر را می‌بینیم که با آرایش و لباسی دلفریب در حال عکس گرفتن است. تمام این‌ها اشارات مستقیمی هستند که می‌توانستند در لایه‌های پنهان فیلم باقی بمانند بدون آنکه به وضوح توی صورت مخاطب بخورند. با این وجود ریچل موریسون تمام سعیش را کرد تا این دیالوگ‌ها کوتاه باشند و زیاد کش پیدا نکنند و به قولی گوشی را دست بیننده بدهند و بروند.

از این دیالوگ‌های بحث‌برانگیز که بگذریم تمام فیلم بین زوج مربی و شاگرد می‌گذرد و مکالمات انگیزشی مربی بیش از اندازه تکراری است و دل را می‌زند. حرف‌های ساده‌ای که در ده‌ها پست انگیزشی اینستاگرامی می‌توانی پیدایش کنی و از بینشان حتی یک نقل قول ماندگار هم درنمی‌آید. این از فیلمنامه‌ای نوشته‌ی بری جنکینز که فیلم موفق و تحسین‌شده‌ای مثل مهتاب (Moonlight) یا نویسندگی در سریال پرطرفداری مثل بازماندگان (The Leftovers) را برعهده داشت عجیب است.

ضعف شخصیت‌پردازی در نقش‌های مکمل

the-fire-inside

برخلاف شخصیت کلارسا و مربی، هیچ‌کدام (تاکید می‌کنم هیچ‌کدام) از شخصیت‌های مکمل خوب شکل نگرفتند و تکلیفشان معلوم نیست. پدری که یک دفعه از زندان آزاد می‌شود و ادعای مالکیت بر دخترش را دارد (حتما در کتاب با جزییات بیشتری به او و نقشش در زندگی حرفه‌ای کلارسا پرداخته شده است)، مادری که تنها می‌بینیم اهل عیش و نوش است و هیچ چارچوبی ندارد اما از گذشته‌اش هیچ سرنخی به بیننده نمی‌دهد. حتی خواهر و برادری که کلارسا قرار است به خاطر آن‌ها ثروتمند و معروف شود نقشی در برانگیختن درام ماجرا ندارند. تنها حس بدبختی و بیچارگی را القا می‌کنند. همسر مربی هم که مثل یک فرشته مهربان از راه می‌رسد و می‌شود دایه مهربان‌تر از مادر. از طرف دیگر درباره رقبای کلارسا اطلاعات واضحی داده نمی‌شود و تمام چیزی که می‌بینیم نگاه‌های چپ و غضب‌آلود آن‌ها به کلارسا است. اینکه فیلم قرار است حول شخصیت اصلی بچرخد قابل درک است اما از درامی که تماما به مسابقات و تمرین‌های این ستاره نمی‌پردازد و می‌خواهد نشان دهد که او مثل ققنوس از خاکستر بلند می‌شود توقع داریم به شخصیت‌های تاثیرگذار زندگی او وقت بیشتری اختصاص بدهد یا حداقل جزییات بیشتری از آن‌ها نمایان کند.

پایان‌بندی خوب

the-fire-inside-review

هرچه در قسمت اول و میانه‌ی داستان با یک فیلم مبتدی و کلیشه‌ای طرف بودیم، در پایان به نتیجه‌ی دلخواهمان می‌رسیم. داستان از جایی اوج می‌گیرد که کلارسا متوجه می‌شود به خاطر همان کلیشه‌های مرسوم جنسیتی شانسی در گرفتن اسپانسر و ثروتمند شدن ندارد. تقلای او بعد از این اتفاق خیره‌کننده است؛ ناامیدی‌اش را به خوبی حس می‌کنیم و در نهایت و در پایانی خوب می‌بینیم که هدفش را تغییر می‌دهد و با جدیت به آنچه می‌خواهد می‌رسد و تاثیری مهم در تاریخ بوکس زنان می‌گذارد. این یعنی فیلم از جایی که اوج گرفته است صعود خود را حفظ می‌کند و بدون توقف به مسیرش خاتمه می‌دهد.  

آیا فیلم آتش درون ارزش تماشا دارد؟

the-fire-inside-review

با تمام نقاط ضعفی که تا حالا به آن‌ها اشاره کردیم، فیلم آتش درون به‌عنوان اولین تجربه کارگردانی ریچل موریسون فیلم خوبی است. از این‌ها هم بگذریم که در جای جای داستانش ادای دینی به فیلم بوکس‌محور معروف دیگری (راکی) دارد و از صحنه‌های تمرین و آماده‌سازی تا شکست‌ها و موفقیت‌ها و حتی بسیاری از دیالوگ‌ها ما را به یاد راکی و ریکی گلدمیل می‌اندازد، اما از لحاظ جلوه‌های بصری موفق عمل می‌کند و از لحاظ داستانی هم موفق می‌شود هدف و مقصودش را در مدت زمان محدودش به مخاطب برساند. بازی شخصیت اصلی یعنی رایان دستنی هم بسیار قابل توجه است و به خوبی احساساتش را منتقل می‌کند. در کل این فیلم ارزش یک بار تماشا (و اگر به‌ دنبال داستانی الهام‌بخش هستید شاید بیشتر از یک بار) ارزش تماشا دارد.

نقاط قوت

  • بازیگر نقش اصلی
  • پایان‌بندی خوب

نقاط ضعف

  • دیالوگ‌های کلیشه‌ای
  • ضعف شخصیت‌پردازی نقش‌های مکمل
  • فیلمنامه کم‌جان

the-fire-inside-score

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×