نقد فیلم ترسناک جنگیری (The Exorcism)
راسل کرو در نقشی متفاوت
تازهترین فیلم راسل کرو یعنی جنگیری (The Exorcism) محصول سال 2024، یک اثر سینمایی ترسناک و دولایه است. اولین لایه این اثر برداشتی کاملا مبتکرانه از فیلم کلاسیک جنگیر است و دومین لایه شیاطین درونی را بررسی میکند. کارگردان فیلم جنگیری یعنی جاشوا جان. میلر پسر جیسون میلر است، که نقش پدر کاراس را در فیلم جنگیر بازی میکند و عنوان پیشین این فیلم هم پروژه جورج تاون است، که اشاره آشکار دیگری به فیلم اصلی ویلیام فریدکین است، یعنی جاییکه که فیلم در آن فیلمبرداری شدهاست. چندین فیلم ترسناک، از جمله جنگیر و طالع نحس با داستانهایی از اتفاقات عجیبوغریب و شیطانی مخاطب را جذب خود کردهاند، اما بهنظر میرسد این فیلم بعد دیگری به اینگونه داستانها میدهد و کیفیتی کاملا پستمدرن به آن میبخشد. اما نمیتوان گفت در این تلاش کاملا موفق است.
داستان فیلم آنتونی میلر را با بازی راسل کرو نشان میدهد، که پس از مدتها و بعد از ترک اعتیادی که به قیمت از بین رفتن رابطه او با دخترش و شغلش تمام شده، به بازیگری برگشتهاست. حالا او قرار است در نقش یک کشیش ظاهر شود و این شروع ماجراهای ترسناک و هیجانانگیز در زندگی آنتونی میلر است. این فیلم با توجه به تیزر کنجکاویبرانگیز و حضور راسل کرو در این نقش اصلی و متفاوت، خیلی از سینمادوستان را چشمبهراه اکران گذاشت. اما با انتشار جنگیری در سال 2024، نظرات متفاوتی درباره آن شکل گرفت. اینجا قرار است فیلم جنگیری را معرفی و بررسی کرده و درنهایت بگوییم که آیا ارزش تماشا دارد یا خیر؟
مشخصات فیلم جنگیری | |
کارگردان | جاشوا جان میلر |
نویسنده | جاشوا جان میلر و ام. ای. فورتین |
بازیگران | راسل کرو، رایان سیمپکینز، کلویی بیلی، سم ورثینگتون |
تاریخ انتشار | ۲۰۲۴ |
داستان فیلم جنگیری
در سال 1997، جاشوا جان میلر کارگردان، کتابی نیمهزندگینامهای به نام بازی مایو، درباره یک ستاره کودک نوشت که تلاش میکند با اعتیاد به هرویین، خاطرات سوءاستفاده جنسی در گذشته و مرگ قریبالوقوع مادربزرگش بر اثر سرطان کنار بیاید. میلر خود یک ستاره کودک بوده، که پدربزرگ و مادربزرگش او را بزرگ کردهاند. او 12 نقش کودک را ایفا کردهاست. البته میلر چندین مصاحبه انجام داده و اشاره کرده که، فقط بخشهایی از این داستان شبه زندگینامهای واقعی است. اما جالب اینجاست که نه تنها اولین فیلم او اقتباسی از بازی مایو بوده، بلکه دومین فیلم او هم که حدودا پانزده سال بعد از آن ساخته شده، با الهام از همین اثر است. داستان نیمهزندگینامهای جنگیری، تجربیات پدر جاشوا میلر یعنی جیسون میلر را هم در فیلم جنگیر، دربرمیگیرد. جیسون میلر اولین انتخاب برای نقش پدر کاراس در فیلم جنگیر نبود، اما مقدار قابلتوجهی از ویژگیهای شخصیت موردنظر را در تست بازیگری این نقش منعکس کرد. او تقریبا قبل از اینکه دچار نقصایمان شود، درست مانند شخصیتاش، یک کشیش کاتولیک شدهبود. و حالا جالب است که پسرش، میلر کوچک، داستانی بسیار آشنا را تعریف میکند، که در لباس فیلمهای ترسناک پیچیده شدهاست.
داستان فیلم جنگیری همانطور که گفتیم درباره بازیگری به نام آنتونی میلر است. او پس از یک دوره طولانی درگیر بودن در اعتیاد و الکل، حالا پاک شدهاست. او در تلاش است تا حرفه و زندگی خود را برای دختر نوجوانش لی با بازی رایان سیمپکینز که مدرسه را رها کردهاست، بازسازی کند. میلر با یافتن نقش مناسب خود، بیشاز آنچه که باید درگیرش میشود، زیرا زندگی شخصی و حرفهایاش بهمعنای واقعی کلمه به آن بستگی دارد. او در آخرین فیلم ترسناک خود، در حال آماده شدن برای تست بازیگری برای نقش یک کشیش تسخیرشده است. همچنین فرضی وجود دارد که او در کودکی توسط کشیشها مورد آزار قرار گرفتهاست، و بنابراین ساخت این فیلم او را به جایی میبرد، که آسیب زیادی دیدهاست. آنتونی در بازسازی فیلمی که به نظر میرسد جنگیر است، نقش اصلی را بر عهده میگیرد، اگرچه هرگز از فیلم به این عنوان نام نمیبرند. اما همانطور که آنتونی بیشتر وارد نقش میشود، شیاطین گذشته او دوباره ظاهر میشوند و نهتنها سرنوشت فیلم، بلکه زندگی میلر و دخترش را تهدید میکنند. حالا آنتونی میلر باید تمام تلاش خود را بهکار ببندد، که علیرغم مشکلات بزرگی که دارد، از زندگی خود و دخترش محافظت کند.
فیلمبرداری استادانه، نقطهقوت فیلم
فیلمبرداری فیلم جنگیری بسیار جالب است. نحوه نورپردازی صحنهها، تصاویری متمایز بین آنچه در فیلم در حال پخش است، آنچه از گذشته آشفته آنتونی بیرون کشیده شدهاست و آنچه در دنیای واقعی اتفاق میافتد، ایجاد میکند. در فیلمی که در داستان جنگیری در حال ساخت است، همهچیز سرد و آبیرنگ است، در حالیکه نورها و تنهای گرمتر شما را به خانه آنتونی میبرد. همچنین فیلم مقطعی از خانه را نشان میدهد که جنگیری در آن رخ میدهد، و وقتی از فاصله دور فیلمبرداری میشود، کیفیتی را که در آن اتاقهای مینیاتوری احساس میکنیم، متمایز است. همین جزییات کوچک و تصمیمات خاص در ظاهر این فیلم نشان میدهد، که کسی که این فیلم را میسازد میداند چگونه یک اثر سینمایی ترسناک را پیش ببرد. یکی از بخشهای مثبت فیلم زمانی است که بازیگر نقش دختری که تسخیر شدهاست، به میلر آرامش میدهد. اگر فیلم در کل میتوانست بیشتر از این لحظات ظریف و تاثیرگذار داشتهباشد، موفقتر بود.
البته نتهای ترسناک میلر در فیلم، گهگاه بهطرز آزاردهندهای منتشر میشوند، اما جنگیری در بخشی از سکانسها در بهترین حالت خود قرار میگیرد؛ همان جاهایی که درست مانند بابادوک عمل میکند؛ حتی اگر این فیلم هرگز به آن سطح از نمادگرایی نرسد. با این وجود، در بعضی از سکانسها این فیلم ناامیدتان میکند و یک اثر کوچک و آشفته در ژانر وحشت باقی میماند. شاید یک دلیل درهم بودن این اثر این است که بخشی از آن در سال 2019 فیلمبرداری شد، اما به دلیل همهگیری کووید 19 تا سال 2023 به پایان نرسید. گاهی در فیلم تشخیص مرز بین واقعیت و تخیل غیرممکن است، و البته وزن قابلتوجهی از صراحت دردناک در آن وجود دارد. درحقیقت این فیلم نشان میدهد که چگونه تروماهای کودکی میتوانند به شکل شیطانهای درون در زمانی که نباید، دوباره قدرت بگیرند.
آیا بازیگر میتواند فیلم را نجات دهد؟
یکی از نکات مثبت فیلم جنگیری، بازی بازیگران است. بهویژه بازیها در سه بخش اول فیلم بسیار خوب است. رایان سیمپکینز در نقش لی دختر آنتونی دوستداشتنی است. او واقعا تجسم زندگی فرزند یک شخص معتاد است، که از رفتارهای خود ویرانگر والدینش پر از خشم است، اما او را دوست دارد، زیرا تنها فرد در دنیای اوست. سامانتا ماتیس در فیلم نقش کوچک و متاسفانه کماهمیتی دارد و دلتنگ بازی او خواهیدشد. سام ورثینگتون اساسا سم ورثینگتون است، به این معنی که این هنرمند خوب بازی میکند، اما واقعا بهعنوان یک شخصیت کاریزماتیک برجسته نمیشود. لذت واقعی، دیدن دیوید هاید. پیرس در نقش کشیشی است، که بهعنوان مشاور فیلم منصوب میشود، تا مطمین شود همهچیز درباره مذهب و کلیسا دقیق هستند. این نقش بیشتر برای ایجاد تعادل در تنش ساخته شدهاست. اما با همه این تفاسیر، جنگیری نمایش راسل کرو است و این هنرمند بزرگ واقعا ثابت میکند که هنوز هم در نقشهای چالشبرانگیز، حرفی برای گفتن دارد. شخصیت کرو در ابتدا متهم به عدم تعهد کافی به پروژه میشود، اما واقعا اینطور نیست. برعکس راسل کرو تلاش میکند و چنین تعهدی حتی در فیلمهای دیگر او هم قابلتحسین است، اما با توجه به اینکه شخصیت او به سرعت تغییر میکند، او کمکار میشود. با اینحال کرو حداقل در سه چهارم ابتدایی فیلم، میدرخشد. شخصیت آنتونی با مسایل واقعی سروکار دارد. اعتیاد به الکل، اعتیاد به موادمخدر، احساس گناه به دلیل از دست دادن همسرش، احساس گناه به دلیل غیبت او از زندگی دخترش، و ترومای عمیقی که در گذشته او رخ دادهاست و مربوط به دوران کودکی در یک مدرسه کاتولیک است. در حالیکه برخی از عناصر ماوراءطبیعی در سرتاسر فیلم جنگیری در جریان هستند، قدرت در سه ربع اول فیلم در بازی دردناک کرو از مردی متفاوت است، که ناامیدانه تلاش میکند تا علیرغم ایرادات بزرگ، خودش را نجات دهد. در پاسخ به سوال عنوان باید گفت بله. یک بازیگر خوب گاهی میتواند، مشکلات فیلم را کماهمیت جلوه دهد.
البته قبل از اینکه راسل کرو بازیگر نقش اول در جنگیری نقش یک کشیش را بازی کند، در نقشهای چالشبرانگیز زیادی بازی کردهاست. درحقیقت راسل کرو هر کاری که یک استاد بازیگری انجام میدهد را، به بهترین شکل ممکن تمام کردهاست. با اینوجود برخی از منتقدان استدلال میکنند که در ایفای نقش راسل کرو در این فیلم، چالش خاصی وجود ندارد. با اینکه این بازیگر در سال 2019 در رکود شغلی خودش قرار داشت، قبل از اینکه تمام توانش را در نقشی چندوجهی نشان دهد که نیاز به کاوش عمیق از او دارد، حالا به نظر میرسد به میدان برگشتهاست.
یک آشفتگی مطلق در پایانبندی
پایانبندی فیلم ترسناک جنگیری یک آشفتگی مطلق است. در فیلمی که باید احساس کلاستروفوبیک ایجاد کند، تمرکز شدیدی بر سقوط یک مرد وجود دارد و ما بهعنوان مخاطب آنقدر مشغول پرسیدن سوال هستیم، که در لحظه میمانیم و چنین سردرگمیهایی ما را بیشتر و بیشتر از یک فیلم خوب دور میکند. پایان فیلم، صدای کرکننده و خشمی دارد، که میتوان در هر فیلم جنگیر قدیمی آن را تماشا کرد. تلاش میلر کارگردان برای گفتن چیزی درباره هیولاهای اعتیاد و وحشت سوءاستفاده جنسی، با گردبادی پرحجم و کم تاثیر از فریاد زدن و چاقو زدن ناکام ماندهاست. با این حال، کارگردانی او به مراتب بهتر از نویسندگیاش است، و فیلمی که چنان دقیق نوشته نشده، حداقل به نظر میرسد که متعلق به سینما است. متاسفانه، آخرین بخش فیلم یک آشفتگی مطلق است، به قدری که مخاطب کاملا گیج میشود. وقتی شیاطین از شخصیتی به شخصیت دیگر میپرند، معلوم نیست که دقیقا چه اتفاقی میافتد. در این بخش میلر مخاطب را پس میزند، و البته شعارهای تکراری معمولی که در دیگر فیلمهای جنگیری دیدهایم، بهطرز نامناسبی در همهجا دیده میشود. نیتوان گفت که آیا پایان بهتری برای این فیلم وجود داشت یا نه و آیا تهیهکنندگان خود میخواستند آن را با پایانی هولناک به پایان برسانند یا نه؟ شاید هم سازندگان فیلم واقعا نمیدانستهاند، که چگونه همهچیز را جمعبندی کنند. اما مسیری که آنها انتخاب کردهاند، درهم، گیجکننده و بد است.
آیا فیلم جنگیری ارزش تماشا دارد؟
همانطور که گفتیم خیلی از سینمادوستان منتظر اکران فیلم جنگیری بودند، زیرا هم سوژه آن جذاب است و هم راسل کرو را در نقشی متفاوت نشان میدهد. اما آنچه که درنهایت نمایش داده میشود، ناامیدکنندهتر از انتظار است و فیلم با جیغ، چاقو و تصاویر نامنسجم به پایان میرسد. فیلم میتوانست با خطی ناگسستنی جنگیری را پیش ببرد، اما از آن مسیر منحرف میشود و در حالت کلیشهای قرار میگیرد. البته مقایسه جنگیری با بهترین فیلمهای ترسناک تمام تاریخ سینما، غیرمنصفانه است، اما با عنوانی مانند جنگیری بدون توجه به هر چیزی، مقایسهها انجام میشود. این فیلم بارها از طریق دیالوگ، دادن نام خانوادگی میلر، به جنگیر اصلی ارجاع میدهد. همه این چیزها میخواهند که جنگیری را با فیلمهای بزرگ اورجینال مقایسه کنیم. و مانند بسیاری از فیلمهای جنگیری قبل از آن، جنگیری واقعا ضعیف است. اما اگر فیلم مسیر خودش را میرفت، موفق میشد. همانطور که گفتیم ابتدای فیلم خوب است و به نسخه اصلی ارجاع میدهد، اما در ادامه چرخش ناامیدکنندهای دارد. دور شدن از تمام روایتهای کلیشهای از کتاب مقدس، شعارهای تکراری و صداهای آشفته، فیلم را به مسیر بدی میبرد. اما همهچیز در آن دقایق پایانی وحشتناک شده و مخاطب را با ناامیدی تمام رها میکند.
در پاسخ به سوال عنوان یعنی این که آیا تماشای فیلم جنگیری ارزشش را دارد یا خیر، باید گفت که اگر به دنبال ترسیدن و غرق شدن در دنیای جنگیری هستید، به مراد دلتان خواهیدرسید. اما در اینصورت باید منتظر ناامید شدن در پایان فیلم باشید.
نقاط قوت:
- فیلمبرداری استادانه
- بازیهای قدرتمند
- موفق شدن در انتقال ترس به مخاطب
نقاط ضعف:
- پایانبندی بسیار ضعیف و آشفته
- فیلمنامه ناملموس
- آشفتگی و عدم انسجام