بروتالیست و 6 فیلم دیگر که معماری در آنها نقش اساسی دارد
فیلم بروتالیست (The Brutalist) با بازی آدرین برودی در نقش یک معمار که از هولوکاست جان سالم به در میبرد و در آمریکا به زندگی و کار خود ادامه میدهد، از نامزدهای اسکار امسال است که اتفاقا برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد و بهترین فیلم هم شد. موضوع معماری یا شخصیت معمار پیش از این هم در فیلمهای زیادی مورد توجه قرار گرفته بود و زیبایی محض و بیرحم معماری بروتالیستی مدتهاست که فیلمسازان و تماشاگران را مجذوب خود کرده است.
فرمهای یکپارچه و عناصر خشک آن، صحنهای مناسب برای کاوش در داستانهای بیگانگی، قدرت و زوال اجتماعی ایجاد میکند. از چشماندازهای شهری دیستوپیایی تا برجهای بلند که زیر بار جاهطلبی خود فرو میریزند، هفت فیلم که در این مطلب نام بردیم قدرت معماری را برای شکلدهی به روایتها، برانگیختن احساسات و بازتاب پیچیدگیهای وضعیت انسانی از طریق اشکال و فضاهایی که میسازند و در آنها زندگی میکنند، به نمایش میگذارند.
1. بروتالیست
- محصول: 2024
- کارگردان: بردی کوربت
- بازیگران: آدرین برودی، فلیسیتی جونز، گای پیرس
- امتیاز راتن تومیتوز: 94 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.9 از 10
فیلم بروتالیست به کارگردانی بردی کوربت، مضامین معماری، هویت و آسیبهای روحی را در هم میآمیزد و از طراحی بروتالیستی بهعنوان یک وسیله روایی و یک شخصیت تاثیرگذار در داستان خود استفاده میکند. داستان لاسلو توت بهعنوان یک بازمانده هولوکاست و معمار که زندگی خود را در آمریکا از ادامه میدهد، به کمک نگاه زیبای جودی بکر بهعنوان طراح تولید فیلم جان میگیرد.
طراحیهای بکر، از موسسه خیالی تا آثار با الهام از بوهاوسِ تات، از تاثیرات معماری مختلف، از جمله طراحیهای مدرن و ارجاعات تاریخی الهام میگیرد تا فضایی را ایجاد کند که به تجربه پیچیده تات تجسم ببخشد. فیلم این مضامین را از طریق فیلمبرداری منحصربهفردش تقویت و تصاویری وسیع را با دقت هندسی ترکیب میکند. با طراحی تولید نمادین و تکنیکهای سینمایی که بازتابدهنده فلسفه بروتالیسم است، فیلم بروتالیست به یک تامل عمیق در مورد بقا، جاهطلبی و تعامل پایدار بین تجربه انسانی و فرم معماری تبدیل میشود.
2. بلید رانر (Blade Runner)
- محصول: 1982
- کارگردان: ریدلی اسکات
- بازیگران: هریسون فورد، روتخر هاور، شان یانگ
- امتیاز راتن تومیتوز: 89 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.1 از 10
فیلم بلید رانر به کارگردانی ریدلی اسکات، یک اثر بنیادی در ژانر علمی-تخیلی است که به خاطر سبک بصری نوآورانهاش شناخته میشود، جایی که طراحی و معماری نقشهای محوری در شکلدهی به جو دیکتاتوری آن ایفا میکنند. طراحی تولید فیلم، به رهبری لارنس جی پاول و با مفهومسازی سید مید، تاثیرات برونگرا را با سایر سبکهای معماری ترکیب میکند تا یک چشمانداز شهری منحصربهفرد ایجاد کند که با کاوش روایت در مورد هویت، انسانیت و فناوری همخوانی داشته باشد. شهر لسآنجلس در سال ۲۰۱۹ بهعنوان یک گسترهی صنعتی متراکم و پرجمعیت به تصویر کشیده شده است، با سازههای بلند و خیابانهای باریک که حس محدودیت و هرج و مرج را القا میکند.
دیدگاه اسکات بر تاریخ انباشت تاکید دارد، یعنی ساختمانها لایهلایه و تغییر یافته به نظر میرسند تا انعکاسی از زوال و بقا باشند. گنجاندن عناصر معماری فاشیستی توسط پاول که از مشاهداتش در میلان الهام گرفته است به شکل گرفتن محیطی خفقانآور و سرکوبگر کمک شایانی میکند. تکنیکهای تولید، مانند تصاویر مفهومی دقیق سید مید، دکورهای ساخته شده با سقفهای کوتاه و ادغام مکانهای واقعی لسآنجلس، چشمانداز آیندهنگر را در یک واقعیت ملموس قرار میدهد.
3. برج (High-Rise)
- محصول: 2015
- کارگردان: بن ویتلی
- بازیگران: تام هیدلستون، جرمی آیرونز، سینا میلر
- امتیاز راتن تومیتوز: 60 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 5.5 از 10
فیلم برج به کارگردانی بن ویتلی بر اساس رمان جی جی بالارد ساخته شده است و به فروپاشی دیستوپیایی هنجارهای اجتماعی در یک مجتمع مسکونی بلندمرتبه میپردازد که معماری بروتالیستی آن نماد تقسیمات طبقاتی و انزوا است. طراحی چشمگیر معمار خیالی آنتونی رویال بهعنوان استعارهای برای سلسلهمراتب اجتماعی عمل میکند، تا جایی که هر طبقه از این ساختمان بهطور فیزیکی طبقات اجتماعی را مشخص میکنند و بالکنهای شیبدار تعاملات را تسهیل کرده و در عین حال نابرابری را برجسته میسازند.
طراح تولید مارک تیلدزلی از یک مرکز ورزشی در بنگور واقع در ایرلند شمالی برای ساخت فضای مورد نظرش استفاده کرد. او بخشهای چندپارچه صحنه را که به تدریج برای نشان دادن خرابی پیشرفته تغییر کردند و باعث شدند زمینه روایت درباره سقوط انسان به هرج و مرج تقویت شود، به یک برج منسجم و در حال زوال تبدیل کرد.
4. شکم یک معمار (The Belly of an Architect)
- محصول: 1987
- کارگردان: پیتر گرینوی
- بازیگران: کلویی وب، برایان دنی، لمبرت ویلسون
- امتیاز راتن تومیتوز: 85 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.9 از 10
فیلم شکم یک معمار، به کارگردانی پیتر گرینوی، زندگی یک معمار آمریکایی به نام استورلی کراکلیت را دنبال میکند که ماموریت دارد نمایشگاهی در رم به یاد اتیم لویی بوله برگزار کند. این فیلم با استفاده از عظمت معماری رومی و موتیفهای دایرهای، چرخههای زندگی، مرگ و آرزوهای خلاقانه را به شکل نمادینی به تصویر میکشد. وسواس کراکلیت نسبت به معماری، مبارزهاش برای هویت را در دنیایی که به نظر میرسد نسبت به رنج او بیتفاوت است، منعکس میکند.
سلامت او در طول فیلم رو به زوال میگذارد که با زوال آرزوهای هنریاش همراستا است. معماری که او به آن ارادت دارد، منبعی از الهام و عذاب میشود و رابطه پیچیده بین خالق و مخلوقش را به تصویر میکشد. طراحی دقیق تولید مارک تیلدزلی این روایت را با فضاهای نمادین، دکورهای احساسی و پالت رنگی غنی که در تضاد با ناامیدی قرار میدهد تقویت میکند، در حالی که فیلمبرداری ساشا ویری نیز با استفاده از قاببندی کلاسیک و تصاویری ماندگار، معماری را با موضوعات وجودی گستردهتر مرتبط میسازد.
5. سرچشمه (The Fountainhead)
- محصول: 1949
- کارگردان: کینگ ویدور
- بازیگران: گری کوپر، پاتریشیا نیل، ریموند مسی
- امتیاز راتن تومیتوز: 79 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7 از 10
فیلم سرچشمه به کارگردانی کینگ ویدور که بر اساس رمان آین رند ساخته شده است، معماری را بهعنوان بازتابی از فردگرایی و خلاقیت بررسی میکند و داستان هاوارد رورک، یک معمار نوآور را دنبال میکند که فلسفهی ذهنیتگرایی رمان رند را تجسم میبخشد. این فیلم معماری را بهعنوان یک موضوع مرکزی ارائه میدهد و طراحیهای عملکردی و مدرن رورک را با ترجیحات جمعگرایانهی جامعه برای تزئینات سنتی در تضاد قرار میدهد و بر تعارض بین فردگرایی و همنوایی تاکید میکند.
طراحیهای رورک با طبیعت هماهنگ است و اصول معماری ارگانیک را منعکس میکند. همانطور که در معبد استودارد دیده میشود ساختمانها با محیط خود همخوانی دارند، در حالی که زیباییشناسی مدرن او، که با عناصر اولیه و اشکال هندسی مشخص میشود، باور او به طراحی صادقانه و هدفمحور را تاکید میکند. طراحی تولید فیلم با خطوط تند، فضاهای باز و دکورهای مینیمالیستی که ایدههای رورک را تجسم میبخشند این مضامین را منعکس میکند، در حالی که فضاهای آشنا مانند دادگاه به مبارزهی او با هنجارهای اجتماعی بُعد دراماتیکی میبخشد.
6. متروپولیس (Metropolis)
- محصول: 1927
- کارگردان: فریتز لانگ
- بازیگران: آلفرد ابل، بریجیته هلم، گوستاو فرولیش
- امتیاز راتن تومیتوز: 97 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.3 از 10
متروپلیس به کارگردانی فریتز لانگ، یک فیلم صامت پیشگام است که هنر بصری شگفتانگیز را با نقد اجتماعی تند ترکیب میکند و معماری را بهعنوان ابزار اصلی روایت به کار میگیرد. این فیلم در آیندهای دیستوپیایی رخ میدهد و خود شهر متروپلیس بهعنوان یک شخصیت و زمینه عمل میکند و تقسیمات عمیق بین نخبگان ثروتمند و کارگران تحت فشار را نشان میدهد. معماری در این فیلم بسیار نمادین و زیباییشناسی آرت دکو نمایانگر مدرنیته و پیشرفت است، اما به همان اندازه سرکوب را تداعی میکند.
آسمانخراشهای بلند ثروتمندان به طرز چشمگیری با شرایط سخت کارگران در پایین تضاد دارد. لانگ از اکسپرسیونیسم و فوتوریسم (آیندهگرایی) استفاده میکند و جامعهای را به تصویر میکشد که به صنعتیسازی و فناوری علاقهمند است، جایی که ماشینهای عظیم و کارخانههای وسیع هم پیشرفت و هم متمدنسازی را تداعی میکنند. تمام طراحیهای فیلم همچنین از اصول بوهاوس الهام میگیرد و بر عملکرد و سادگی تاکید میکند، اما فضاهای شیک ثروتمندان و محیطهای سخت کارگران نقد فیلم بر یک جامعه مبتنی بر فناوری را برجسته میکند.
ساختارهای عظیمی که در طراحی تولید فیلم به کار رفته است با کوچک نشان دادن اندازه انسان بر اثربخشی قدرت و بیاهمیتی افراد در جامعه تاکید میکند. فضاهای قابل توجهی مانند ماشین قلب بهعنوان نمادهایی از پیشرفت فناوری و زوال اخلاقی عمل میکنند. موتیفهای بصری مانند ساعتها و چرخ دندهها مضامین زمان، کنترل و مکانیزه شدن را تقویت میکنند و زبان بصری یکپارچهای را در سرتاسر فیلم بوجود میآورند.
7. زندگی بهعنوان یک خانه (Life as a House)
- محصول: 2001
- کارگردان: اروین وینکلر
- بازیگران: کوین کلاین، هایدن کریستنسن، کریستین اسکات توماس
- امتیاز راتن تومیتوز: 47 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.4 از 10
زندگی بهعنوان یک خانه به کارگردانی اروین وینکلر، به بررسی خانواده، مرگ و رستگاری میپردازد. این فیلم داستان یک معمار به نام جورج مونو (کوین کلاین) را روایت میکند که پس از اطلاع از سرطان پیشرفتهاش، تصمیم میگیرد خانه در حال فروپاشیاش را تخریب کرده و آن را با پسرش سم (هایدن کریستنسن) که از او فاصله گرفته است بازسازی کند. این عمل نمادین نشاندهنده تمایل او به ترمیم رابطه آسیبدیدهشان و مواجهه با شیاطین گذشتهاش است.
خود خانه استعارهای از زندگی جورج است و زوال عاطفی او و تلاشش برای تجدید حیات از طریق ساخت و ساز را منعکس میسازد. در حین بازسازی، جورج و سم پیوندهای عاطفی خود را بازسازی میکنند و کار فیزیکی به برقراری ارتباط و آشتی آنها کمک میکند. فضاهای صمیمی مانند فضای کار پدر و پسر، لحظات کلیدی گفتوگو و درک را تسهیل میکنند. در لحظات بهبودی، از پالت رنگ گرم استفاده میشود که با رنگهای سردی که برای نشان دادن انزوا و درگیری به کار رفته بود در تضاد است.
فیلمبردار جیمز وانگ هاو همچنین با قاببندی که بر کار فیزیکی ساخت و ساز تاکید دارد، مضامین فیلم را تقویت میکند و نماهای وسیع عظمت خانه و صمیمیت رابطه در حال ترمیم پدر و پسر را به تصویر میکشد. در نهایت، زندگی بهعنوان یک خانه نشان میدهد که چگونه معماری میتواند بهمثابه یک کاتالیزور برای تحول شخصی عمل کند و خانه بهعنوان استعارهای برای بازسازی فیزیکی و عاطفی ایستاده است.
منبع: architecturaldigest