برررسی تاثیر سرویسهای استریم بر صنعت سینما و تلویزیون
سرویسهای استریم زمانی بهعنوان قاتل سینماها و تلویزیون سنتی متهم شده بود؛ اما حالا که این صنعت حسابی رشد کرده است، معلوم شده داستان اونقدرها هم که فکر میکردیم سیاهوسفید نیست. وقتی نتفلیکس و بقیه پلتفرمهای استریمینگ سر و کلههاشون پیدا شد، حسابی قواعد بازی رسانههای سنتی رو بههم ریخت. اما شرکتهای قدیمی بهجای تسلیم شدن، دست به کار شدن و خودشان پلتفرمهای استریمینگ راه انداختند. از طرفی دیگر، استریمینگ هم یواش بواش داره همان روشهایی رو به کار میبرد که روزی به نابود کردن آنها متهم بود.
تصور کنین استودیوهای فیلمسازی و شبکههای تلویزیونی سالهاست که پادشاهی میکنند و محتواهایشان را از فیلترهای سفتوسخت رد میکنند. قبل از این که سرویسهای استریم بیاید و همهچیز را زیرورو کند، اگر میخواستید فیلم خودتان را روی پرده سینما برود یا سریالهایتان از تلویزیون پخش بشود، باید از هفتخوان استودیوهای بزرگ و شبکههای رسانهای رد میشدید؛ پروسهای که گاهی خودش نفس کارگردانان مطرح سینما را هم بند میآورد. اما حالا چی؟ با وجود استریمینگها، محتوای باکیفیت و درجهیک با یک اشتراک ماهانه ارزان، درست داخل خونه خودتان جلوی چشمتان ردیف شده. این وسط، مشتریها هم که از این راحتی و ارزانی بدشان نمیآید.
چگونه سرویسهای استریم صنایع فیلم و سریال را متحول کرد؟
پیش از پیدایش ویدیوهای خانگی، تماشای فیلمهای هالیوودی تقریبا تنها در سالنهای سینما ممکن بود. به همین دلیل، فیلمهای قدیمیتر مانند جنگ ستارگان یا ای.تی گاهی تا یک سال در سینماها اکران میشدند و دورههای طولانیتری در گیشه داشتند. در آن زمان، تماشای برنامههای تلویزیونی هم به پخش زنده محدود بود و امکان دیدن آنها در زمان دلخواه وجود نداشت. برای همین، سریالهایی مثل مش (MASH) در سال ۱۹۸۳ با بیش از ۱۰۰ میلیون بیننده زنده برای قسمت پایانیاش، هنوز رکورددار پربینندهترین فینال تاریخ تلویزیون است. این در حالیست که آثار مدرن، مانند بازی تاجوتخت که پربینندهترین فینال زنده شبکه HBO را با حدود ۲۰ میلیون تماشاگر داشت، به چنین اعدادی نزدیک هم نشدند.
با آمدن امکان ضبط برنامههای تلویزیونی برای تماشای بعدی ( رد کردن تبلیغات) و همچنین اجاره فیلم از فروشگاههایی مثل بلاکباستر، مردم راه تازهای برای سرگرمی خانگی پیدا کردند. این تغییرات احتمالا بخشی از دلیل کاهش تماشاگران سینما و بینندگان پخش زنده تلویزیون بود، حتی پیش از ظهور سرویسهای استریم. وقتی سرویسهایی مثل نتفلیکس با اشتراک ماهانه، دسترسی آسان به محتوای باکیفیت را فراهم کردند، این تحول عمیقتر شد و شیوه مصرف سرگرمی را برای همیشه تغییر داد.
زمانی که کرونا شیوع پیدا کرد سینماها را در سراسر جهان تعطیل کرد. شرکتهایی مثل (HBO Max) دست به ابتکار جالبی زدند و فیلمهایی را که برای اکران در سالنهای سینما آماده شده بودند، مستقیما به صورت استریمینگ منتشر کردند. این حرکت در زمانی اتفاق افتاد که سینماها به طور سنتی از یک دوره انحصاری طولانی بهرهمند بودند تا از رقابت با چنین انتشارهایی جلوگیری کنند.
دورهای که برایشان موفقیتی بزرگ به حساب میآمد. پس از بازگشایی سینماها، این پنجره انحصاری به شدت کوتاهتر شد. حالا نه تنها فیلمهای سینمایی خیلی زودتر در دسترس سرویسهای استریم قرار میگیرند، بلکه فیلمهایی که از ابتدا برای پخش آنلاین ساخته میشوند و زمانی به عنوان آثار کمارزش تلقی میشدند دارای بودجههای کلانتر، ستارههای بزرگ و کارگردانان سرشناس شدهاند.
نمونه بارز این تغییر، فیلم مرد خاکستری از نتفلیکس است که با بودجه عظیم ۲۰۰ میلیون دلاری ساخته شده؛ رقمی که بیشتر به بودجه فیلمهای پرفروش سینمایی شباهت دارد تا آثار سرویسهای استریم. این فیلم به کارگردانی برادران روسو که پیشتر با (انتقامجویان: جنگ ابدیت) و (انتقامجویان: پایان بازی) موفقیتهای چشمگیری کسب کرده بودند؛ ستارگانی مثل رایان گاسلینگ، کریس اوانز و آنا د آرماس را به خدمت گرفته است. چند سال پیش، چنین فیلمی در دنیای استریمینگ یک استثنا بود؛ اما در سال ۲۰۲۲، بهویژه در نتفلیکس، این روند به چیزی عادی تبدیل شده است.
استریمینگ توانایی سنجش موفقیت فیلمها و برنامههای تلویزیونی را از بین برد
ظهور سرویسهای استریم نه تنها به نفع محتوای سنتی فیلم و سریالهای تلوزیونی تمام شد، بلکه بسیاری از معیارهای قدیمی موفقیت را هم زیر و رو کرد. در گذشته، موفقیت فیلمها را میشد با گزارشهای فروش گیشه و تعداد بلیتها سنجید، و برنامههای تلویزیونی هم که از طریق پخش زنده یا کابل دیده میشدند، با ابزارهایی مثل نظرسنجیهای نیلسن اندازهگیری میشدند. این روشها، ارزیابی عملکرد رسانهها و تخمین اندازه مخاطبان را سادهتر میکردند. اما با پراکنده شدن مخاطبان میان سرویسهای مختلف استریمینگ، تنها کسانی که به اطلاعات دقیق تماشاگران دسترسی دارند، خود پلتفرمهای پخش هستند.
این دادهها که همیشه نشانهای از موفقیت بودهاند، حالا در انحصار این پلتفرمها قرار گرفتهاند و آنها انگیزهای برای انتشار عمومی آنها ندارند مگر در قالب بیانیههای مطبوعاتی که معمولا با نگاهی مثبت و دستچینشده ارایه میشوند. در این بیانیهها، اغلب از آمارهای عجیب و مبهمی مثل بیشترین بازدید در ۲۴ ساعت اول یا بیشترین دقایق تماشا شده استفاده میشود، بدون این که اجازه مقایسه مستقیم و شفاف با معیارهای دلخواه دیگران را بدهند. این روند، درک واقعی از موفقیت در دنیای استریمینگ را پیچیدهتر کرده است.
همچنین نبود شفافیت در دادههای استریمینگ کار را برای تحلیلگران و علاقهمندان به فیلم سخت میکند و ارزیابی موفقیت یک فیلم یا سریال را پیچیدهتر میسازد. اما از طرف دیگر، این موضوع جلوی قضاوت صرف یک اثر بر اساس موفقیت مالیاش را میگیرد و ارزش آن را به چیزی بیشتر از اعداد و ارقام تبدیل میکند. سرویسهای استریم از همین دادههای مخفی برای شناسایی گروههای خاص مخاطبان استفاده میکنند و محتوایی هدفمند برای آنها میسازند، بهجای این که صرفا به دنبال تولید آثاری با جذابیت عام باشند.
در این شرایط، معیارهای سنتی موفقیت مثل تعداد بینندگان یا فروش گیشه شاید چندان کاربردی نباشند؛ چون ممکن است یک فیلم با مخاطب کم، گروهی خاص را هدف بگیرد که کمتر دیده شدهاند و این هدفگذاری به جذب مشترکان جدید منجر شود، نه فقط راضی نگه داشتن مشترکان فعلی.
حتی اگر دادهها شفافتر بودند، باز هم مقایسه مستقیم بین سرویسهای استریم ممکن نبود؛ زیرا هر پلتفرم پایگاه مشترکان متفاوتی دارد و تعداد بینندگان به تنهایی نمیتواند معیار یکسانی باشد. این در حالیست که در گذشته، رتبهبندیهای تلویزیونی یا آمار گیشه، تصویری یکپارچه از مخاطبان ارایه میدادند و مقایسه را سادهتر میکردند. این تفاوت، دنیای استریمینگ را به فضایی منحصربهفرد و غیرقابل پیشبینی تبدیل کرده است.
استریمینگ فیلمها یا تلویزیون را نابود نکرد، فقط آنها را مجبور به سازگاری کرد
در یک چرخش جالب و طعنهآمیز، در حالی که سرویسهای استریم در ابتدا به سود صنعت فیلم و تلویزیون بود، این تحول بزرگ هالیوود و شبکههای تلویزیونی را وادار کرد تا خودشان را بازسازی کنند. آنها نه تنها پلتفرمهای استریمینگ خودشان را راهاندازی کردند، بلکه رقابت جدیدی را به این عرصه آوردند که حتی غولهایی مثل نتفلیکس را مجبور به تطبیق کرد. نتفلیکس، که نیازی به بالا بردن رتبهبندی یا درآمد تبلیغاتی نداشت، شیوهای نوآورانه به نام انتشار یکجا را رواج داد و کل فصلهای سریالها را به صورت همزمان عرضه کرد. اما با ورود رقبای جدید، برخی از پلتفرمها به مدل سنتیتر انتشار هفتگی بازگشتند تا از هیجان و بحثهای داغ رسانههای اجتماعی بهره ببرند.
به همین ترتیب، در حالی که محتوای سرویسهای استریم در گذشته معمولا بدون تبلیغات بود، رقابت بر سر کاهش قیمت باعث شد سرویسها ردههای ارزانتری با پشتیبانی تبلیغات معرفی کنند؛ چیزی شبیه به مدل قدیمی شبکههای تلویزیونی که با آگهیها حمایت میشدند. این تغییرات نشان میدهد که استریمینگ نه تنها صنعت سرگرمی را دگرگون کرد، بلکه خودش هم در برابر فشارهای رقابتی مجبور به تحول شد.
ترکیب سرویسهای استریم و سینمای سنتی
در سال ۲۰۲۱، (HBO Max) تصمیم گرفت همه فیلمهای برادران وارنر (WB) را همزمان با اکران سینمایی به صورت استریمینگ عرضه کند و در سال ۲۰۲۲ این زمان را کوتاهتر کرد که نشانهای روشن از مسیر آینده صنعت فیلم بود. حتی فیلمهای بزرگی مثل بتمن که میتوانستند با ادامه اکران در سینما میلیونها دلار دیگر از گیشه به دست آورند، خیلی زود در سرویسهای استریم منتشر شدند و موفقیت چشمگیری هم کسب کردند. اینها نشان میدهد که یک مدل ترکیبی که ترکیبی از اکران سینمایی و استریمینگ است میتواند بهترینهای هر دو دنیا را به ارمغان بیاورد و آینده توزیع فیلم را شکل دهد.
موفقیت فیلمهایی مثل تاپ گان با اکران انحصاری در سینماها نشان میدهد که اگر تجربهای هیجانانگیز و منحصربهفرد روی پرده بزرگ ارایه شود، تماشاگران همچنان برای دیدن فیلمهای بزرگ به سینما میروند. استریمینگ هرگز نمیتواند این حس را روی صفحههای کوچک بازسازی کند، اما این به این معنا نیست که شرکتهایی مثل نتفلیکس نمیتوانند سهمی از گیشه داشته باشند. در مقابل، غولهایی مثل برادران وارنر و دیزنی هم مدلهای توزیع خود را تغییر دادهاند تا بخشی از بازار استریمینگ را به دست آورند.
وقتی همه چیز آرام شود، صنعت سرگرمی دیگر شبیه چند دهه پیش نخواهد بود. درآمد گیشه نسبت به گذشته کاهش خواهد یافت و مخاطبان میان پلتفرمهای متعدد پراکندهتر خواهند شد. با این حال، مدل سنتی اکران فیلم در سینما و تلویزیون تبلیغاتی احتمالاً در آینده نزدیک پابرجا میمانند. این صنعت در حال سازگار شدن با واقعیت جدید سرویسهای استریم است؛ واقعیتی که نه جایگزین کامل روشهای قدیمی، بلکه مکملی برای آنها شده و تنوع را به ارمغان آورده است.
نه استریم و نه سینما؛ در حال حاضر رسانههای فیزیکی بیشتر از همه مهم هستند
با کاهش تبوتاب اولیه سرویسهای استریم و آشکار شدن این واقعیت که فرهنگ محتوا که توسط پلتفرمهایی مثل آمازون پرایم، مکس (اچبیاو مکس سابق)، پارامونت و دیگران تقویت شده بیش از آن که به هنر و ذهنیت مخاطبان کمک کند، به آن آسیب زده، رسانههای فیزیکی به یک نیاز ضروری و حتی یک حق اخلاقی تبدیل شدهاند. رسانههای فیزیکی، مثل دیویدیها و بلوریها، نه تنها راهی مطمئنتر برای محاسبه درآمدهای واقعی و منصفانه برای فعالان صنعت سرگرمی ارایه میدهند (برخلاف معیارهای مبهم و غیرشفاف استریمینگ)، بلکه یکی از آخرین سنگرهای حفظ آثار هنری به شمار میروند.
یکی از بزرگترین ضعفهای استریمینگ، ناپایداری آن است؛ محتواهای انحصاری میتوانند بدون هیچ هشدار یا مشکلی حذف شوند، تغییر کنند یا بهکلی حذف شوند. اما این اتفاق برای فیلمها و سریالهایی که بهصورت فیزیکی نگهداری شدهاند، ممکن نیست. رسانههای فیزیکی میتوانند جلوی سرنوشت شومی که گریبانگیر آثاری مثل گودال (۲۰۲۳)، من با این وضعیت راحت نیستم (۲۰۲۰)، قطار بی انتها (۲۰۱۶) و بسیاری از آثار انحصاری لغوشده دیگر در سرویسهای استریم شد را بگیرند. این رسانهها به آثار اجازه میدهند زنده بمانند و فرصتی برای یافتن جایگاه خود پیدا کنند کاری که در گذشته معیاری پذیرفتهشده برای فیلمها و سریالهایی بود که در ابتدا موفقیت چشمگیری نداشتند.
بسیاری از آثار کلاسیک و محبوب امروزی، مثل کلاسیکهای فرقهای، دقیقاً به همین شکل متولد شدند. از همه مهمتر، رسانههای فیزیکی آثار هنری را در جایی که شایسته آنهاست نگه میدارند: در دسترس عموم، جایی که هر کسی بتواند آنها را بخرد و تماشا کند، و جایی که خالقان این آثار بتوانند از نظر مالی حمایت شوند و پایداری خود را حفظ کنند. این موضوع، ارزش واقعی رسانههای فیزیکی را در برابر ناپایداری استریمینگ برجسته میکند.
سخن آخر
در نهایت، سرویسهای استریم نه مرگ سینما و تلویزیون، بلکه یک نیروی تحولآفرین بود که این صنایع را وادار به تکامل کرد. گیشه همچنان وجود خواهد داشت، اما درآمدش نسبت به گذشته کمتر میشود. تلویزیون تبلیغاتی هم پابرجاست، اما با مخاطبانی پراکندهتر. در این میان، استریمینگ بهعنوان یک بازیگر کلیدی، هم با روشهای سنتی ادغام شده و هم درهای رقابت را به روی بازیگران جدید باز کرده است.
این انقلاب نشان داد که سرگرمی دیگر به یک مدل واحد وابسته نیست. تجربه عظیم سینما، راحتی سرویسهای استریم و پایداری رسانههای فیزیکی، هر کدام جای خود را دارند. آینده این صنعت، ترکیبی هوشمندانه از این عناصر خواهد بود؛ جایی که مخاطبان انتخاب میکنند چگونه، کجا و چه زمانی سرگرمی مورد علاقهشان را تجربه کنند، و خالقان آثار هم فرصتی برای دیده شدن و پایداری مالی پیدا میکنند. استریمینگ، با همه چالشها و نوآوریهایش، ثابت کرد که میتواند دنیا را تغییر دهد نه با نابود کردن گذشته، بلکه با بازسازی آن برای عصر دیجیتال. حال حاضر.
منبع: screenrant