سونیک زشت: نسخه جذابی که هنوز به مجموعه اضافه نشده
علیرغم بدنامیای که همواره گریبانگیر بسیاری از فیلمهای اقتباس شده از بازیهای ویدیویی بوده، این ژانر در سالهای اخیر توانسته ورق را به نفع خود برگرداند و مجموعه فیلمهای سونیک خارپشت (Sonic the Hedgehog) یکی از بهترین نمونهها در این زمینه به شمار میرود. سازندگان این سهگانهی سینمایی، با وفاداری به حس و حال طنز و طعنهآمیز مجموعه بازیهای اصلی و معرفی تدریجی شخصیتهای بیشتر از جهان داستانی گستردهی آن، به خوبی دریافتهاند که مخاطب دقیقا به دنبال چیست و تا حد زیادی در کشف و پرداخت تمام ظرفیتهای قصه موفق عمل کردهاند.
اما نباید فراموش کرد که مدتها پیش از آنکه این مجموعه بازی به یک سهگانهی سینمایی موفق تبدیل شود و حتی سریالها و اسپینآفهای آن سر از سرویس پارامونت پلاس دربیاورند، بدبینیها نسبت به نسخهی سینمایی «سونیک خارپشت» در بالاترین سطح خود قرار داشت و مانند بیشتر پروژههای اینچنینی همه آن را یک طرح از پیش بازنده میدیدند؛ یکی از مهمترین دلایل آن هم طراحی اولیه و بحثبرانگیز شخصیت اصلی بود که بلافاصله پس از رونمایی در اولین تریلر فیلم به «سونیک زشت» (Ugly Sonic) معروف شد. گرچه این لحظهای است که بسیاری از طرفداران ترجیح میدهند فراموش کنند، اما همین «سونیک زشت» یک حضور افتخاری (کمئو) بسیار خندهدار در فیلم «چیپ و دیل: تکاوران نجات» (Chip ‘n Dale: Rescue Rangers) محصول دیزنی پلاس دارد که نباید آن را از دست داد.
چرا سونیک زشت اینقدر سرگرم کننده بود؟
پیش از انتشار اولین قسمت از سهگانهی «سونیک خارپشت»، پارامونت پیکچرز یک تریلر چند دقیقهای از فیلم منتشر کرد که در آن، طراحی عجیب و نچسب قهرمان اصلی داستان حسابی توی ذوق میزد، تا جایی که بسیاری از طرفداران آن را با عنوان «سونیک زشت» به یکدیگر معرفی میکردند. پس از دریافت نقدهای عمدتا منفی از سوی تقریبا همه، پارامونت با هوشمندی توانست تا قبل از اکران فیلم در فوریه 2020، طراحی جدیدی برای این شخصیت ارائه دهد.
در حالی که دنبالههای این فیلم اتود اولیه را به کل کنار گذاشتند و به استفاده از طراحی جدید ادامه دادند، «سونیک زشت» در یک حضور افتخاری غافلگیر کننده در فیلم «چیپ و دیل: تکاوران نجات» ظاهر میشود؛ در صحنهای که ماجراجویان، چیپ (با صداپیشگی جان مولانی) و دیل (با صداپیشگی اندی سمبرگ) در یک گردهمایی به افتخار قهرمانان مختلف انیمیشن حضور دارند. طراحی اصلی سونیک تنها شخصیت انیمیشنی خندهدار این فیلم نیست؛ سث روگن نیز صداپیشگی یک وایکینگ فوتورئالیستی موشن-کپچر را بر عهده دارد که هدف از آن، هجو پالت بصری فیلمهای انیمیشنی «واقعگرایانه»ای مانند «قطار سریعالسیر قطبی» (The Polar Express) و «بیوولف» (Beowulf) است.
فیلم «چیپ و دیل: تکاوران نجات» ظاهر ترسناک سونیک اصلی را دست میاندازد؛ به طوری که به نظر میرسد واکنش دو شخصیت اصلی به او، دقیقا همان واکنشی است که طرفداران به تریلر اولیه نشان دادند. با توجه به تفاوت چشمگیر این نسخه از سونیک (که بن شوارتز صداپیشگی آن را بر عهده داشت) با طراحی جدید، استفاده از یک صدای کاملا متمایز برای نشان دادن این تفاوتها اجتنابناپذیر به نظر میرسید. تیم رابینسون انتخاب بینقصی برای صداپیشگی کاراکتر سونیک زشت بود؛ زیرا سبک طنزی که او در «فکر میکنم باید بری» (I Think You Should Leave) به کمال رسانده، متکی بر پیش بردن لحظات ناخوشایند تا افراطیترین حالت ممکن است. اگرچه صرفا حضور کوتاه سونیک زشت برای یک شوخی کوچک در دقایقی از فیلم هم سرگرم کننده بود، اما در واقع، او به یکی از شخصیتهای اصلی بخش پایانی فیلم تبدیل میشود و پس از خیانت به چیپ و دیل، اطلاعات آنها را به دشمنانشان لو میدهد.
«سونیک زشت»، انتخابی عالی برای حضور در «چیپ و دیل: تکاوران نجات»
دلیل موفقیت لحظهی حضور «سونیک زشت» این بود که آکیوا شفر، کارگردان «چیپ و دیل: تکاوران نجات»، تمام تلاش خود را به کار گرفت تا مطمئن شود این بازنمایی تا حد ممکن دقیق از آب درمیآید. شفر پس از تماس با دپارتمان انیمیشنی که روی طراحی اولیه کار کرده بود، موفق شد از مدلهای اصلی استفاده کند تا شخصیت از نظر ظاهری دقیقا مشابه همان طرح اولیه باشد. هرچند در پیشنویس اولیهی فیلمنامه قرار بود از شخصیت جار جار بینکس (از سهگانهی پیشدرآمد «جنگ ستارگان») برای حضور در یکی از قوسهای داستانی استفاده شود، اما این شوخی چندان بکری از کار درنمیآمد؛ چرا که آن گانگانِ بختبرگشته از سال 1999 تاکنون سوژهی لطیفهها و شوخیهای بسیاری بوده است. در مقابل، استفاده از طراحی «سونیک زشت» ارجاع بسیار مرتبطتر و بهروزتری برای طرفداران جوان محسوب میشد و همچنین نشان میداد که سازندگان «چیپ و دیل: تکاوران نجات» خودشان از طرفداران پروپاقرص و پیگیر دنیای انیمیشن هستند.
حضور «سونیک زشت» با توجه به مسئلهی پراکندگی حقوق مالکیت معنوی شخصیتها، اتفاقی غافلگیر کننده محسوب میشود زیرا امروزه اکثر استودیوهای تهیه کنندهی آثار نمایشی، به هیچ عنوان تمایلی به حضور کاراکترهایشان در محصولات رسانهای دیگر شرکتها ندارند. در حالی که فیلم «چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟» (Who Framed Roger Rabbit) در زمان خود اثری جریانساز بود – چرا که توانست در آن واحد شخصیت میکی ماوس (متعلق به دیزنی) و هم باگز بانی (متعلق به وارنر) را کنار هم قرار دهد – اما امروزه استودیوها چنان در مورد نحوهی نمایش شخصیتهایشان محتاط عمل میکنند که ساخت دوبارهی اثر کلاسیک سال 1988 رابرت زمکیس تقریبا غیرممکن به نظر میرسد.
این واقعیت که «کراس اوور» (crossover – در سینما به موقعیتی اشاره دارد که شخصیتها، داستانها یا عناصر دنیای دو یا چند اثر مجزا در یک اثر واحد با هم ترکیب میشوند. به عبارت دیگر، وقتی از کراساوور صحبت میکنیم، به این معناست که دو دنیای داستانی که قبلا مستقل از هم وجود داشتند، در یک نقطه به هم میرسند) «سونیک زشت» واقعا اتفاق افتاد، نه تنها گواهی بر تمایل پارامونت برای شوخی با شکستهای گذشتهی خود است، بلکه نشان میدهد که آکیوا شفر از حس شوخطبعی خلاق و منحصربهفردی برخوردار بوده است که حاضر شده با استفاده از یک ارجاع «Niche reference» (یک نوع شوخی یا اشاره که برای افراد خاص – در اینجا دوآتشه – در نظر گرفته شده، نه عموم مردم) دست به ریسک بزند.