20 انیمیشن دیزنی که هیچ صحنه غمانگیزی ندارند
اگرچه انیمیشنهای دیزنی شامل ماجراجوییهای خانوادگی هستند که با در نظر گرفتن مخاطبان کودک ساخته میشوند. اما همین آثار کودکانه اغلب شامل عناصر تراژیکی هستند که درست مانند یک فیلم لایواکشن، مخاطب را غمگین میکند. برای مثال میتوان به؛ بامبی محصول سال 1942، شیر شاه محصول سال 1994، روباه و سگ شکاری محصول سال 1981 و دامبو محصول سال 1941، اشاره کرد. این آثار داستان کودکانی را دنبال میکنند که والدین خود را از دست میدهند، یا حتی گاهی والدین شخصیت اصلی داستان از همان شروع داستان مردهاست. تعداد کمی از بینندگان میتوانند ده دقیقه اول این اثر را بدون گریه کردن تماشا کنند. در حالیکه این فیلمهای دیزنی تمایل زیادی به تحتتاثیر قرار دادن احساسات مخاطبان دارند، تعدادی دیگر حاوی کمترین صحنههای غمگین هستند و ترجیح میدهند به جای آن بر عناصر کمدی یا دلانگیزتر تمرکز کنند. اگرچه چنین فیلمهایی خالی از مضامین و پیامهای احساسی که مشخصه دیزنی است نیستند، اما دستکم مخاطب را به گریه نمیاندازند.
آثار زیر برای کسانی که به دنبال تماشای یک انیمیشن سرگرمکننده و ساده با کمترین میزان غم و غصه هستند، مناسب است.
20. کارخانه هیولاها (Monsters, Inc)
کارخانه هیولاها نشان میدهد که خنده منبع قدرت بهتری نسبت به جیغ است. در داستان این فیلم مایک وازوفسکی و جیمز پی سالیوان دو کارگر در کارخانه هیولاها هستند. این فرنچایز زندگی آنها را زمانی که به یک بچه نزدیک میشوند و همچنین دوران تحصیل در دانشگاه و زندگی دیگر کارگران کارخانه هیولاها را دنبال میکند. مایک و سالی دو شخصیت اصلی این فیلم جذاب هستند، که قدرت واقعی دوستی را در روند داستان یاد میگیرند. سالی و مایک از بهترین شخصیتهای ترسناک کارخانه هیولاها هستند، اما بو که یک دختربچه بامزه و دوستداشتنی است، وارد زندگی آنها میشود و زندگی هر دو هیولا را زیر و رو میکند. این دو هیولا از بو در برابر دستگیری توسط آژانس تشخیص کودکان محافظت میکنند، تا اینکه یک خیانت غیرمنتظره آنها را به هیمالیای یخی میکشاند. مایک و سالی در نهایت موفق میشوند، زیرا رییس آنها، هنری جی واترنوز، ناخواسته اسرار خود را در اختیار آنها قرار میدهد. به علاوه، در روند داستان نشان داده میشود که کودکان خندان انرژی بیشتری نسبت به جیغ زدن تولید میکنند. کارخانه هیولاها یک فیلم سراسر دلگرمی است، که هیچ صحنه غمانگیزی در آن وجود دارد.
19. پیتر پن (Peter Pan)
پیتر پن جادوی دوران کودکی را ستایش میکند. این فیلم نشان میدهد که بازیگوشی و شیطنت کودکی ارزش زیادی دارد. انیمیشن اقتباسی دیزنی از پیتر پن، بر اساس آثار جی ام. بری، یکی از نمادینترین نسخههای شخصیت پیتر پن را معرفی میکند. ماجراجوییهای او بر پر و بال دادن به تخیل بچهها تاکید میکند. او با دزدان دریایی میجنگند، پریهای دریایی را ملاقات میکند و در یک خانه درختی بدون هیچ والدینی زندگی میکند.
پیتر پن بهعنوان تجسم روح دوران کودکی، همواره روایت را در فضایی جادویی هدایت میکند. پیام فیلم پیتر پن این است که با اینکه بزرگتر شدن و تجربه کردن همه چیزهایی که زندگی ارائه میکند ارزشش دارد، این جادوی شادیبخش کودکی است، که باید حفظ شود. این باور در هر جنبهای از فیلم تزریق میشود و بینندگان را با این حس مواجه میکند که چقدر مهم است که با کودک درون خود در ارتباط باشند.
18. لیلو و استیچ (Lilo & Stitch)
لیلو و استیچ یک ماجراجویی خانوادگی است. در داستان این فیلم یک بیگانه فضایی با یک خانواده انسان، ارتباط برقرار میکند. لیلو و استیچ محصول سال 2002 و از جمله آثاری است، که از رنسانس دیزنی بیرون آمد. این اثر به شدت متفاوت از دیگر آثار دیزنی در آن زمان بود. ویژگیهای عجیب و سرکشی شخصیت استیچ نه تنها در احساس خود فیلم، بلکه در شخصیت مهم دیگر فیلم یعنی لیلو منعکس میشود، زیرا وضعیت لیلو و استیچ بهعنوان دو شخصیت طردشده، آنها را در یک موقعیت دوستی عمیق کنار هم قرار میدهد.
در میان کمدی ناشی از ماجراجوییهای تیم لیلو و استیچ، داستان لحظاتی صمیمانه دارد، که بر معنای خانواده بودن تمرکز دارد. چه این پیوندها مربوط به خون باشند یا نه، به همان اندازه مهم تلقی میشوند. با توجه به اینکه لیلو و استیچ بیشتر به دلیل این دو جنبه کمدی و خانوادگی به یاد آورده میشود، میتوان گفت که تماشاگران هنگام تماشای این فیلم بیشتر خوشحال خواهند شد تا غمگین.
17. رابین هود (Robin Hood)
رابین هود بر شروران پیروز میشود، بدون اینکه هیچ لحظه غمانگیزی ایجاد کند. طرفداران اغلب برداشت دیزنی از داستان معروف رابین هود را با حیوانات انساننما در میان مجموعه آثار کلاسیک فراموش میکنند. با اینحال، شخصیتهای سرگرمکننده فیلم، تجربه تماشایی لذتبخش ایجاد میکند، که هنوز هم جذاب است. اما هیچکدام از شخصیتهای فیلم به اندازه خود رابین هود کاریزماتیک یا جذاب نیستند. بهخصوص باوجود شعار رابین هود که از ثروتمندان بدزد، به فقرا بده است، او را بهعنوان یک قهرمان سرکش با دوستیهای عمیق و صمیمانه ترسیم میکند. رابین هود علیرغم وضعیت بدی که ساکنان ناتینگهام در آن زندگی میکنند، به لطف شاهزاده جان، موفق میشود یک ماجراجویی پیروزمندانه داشتهباشد، که پایان خوشی را برای همه فراهم میکند. فیلم با لحظات شاد و روانش که در داستان تنیده شدهاست، به خوبی حس خوشبینی را به مخاطب القا می کند.
16. تیزپا (Bolt)
کمدیهایی که در آن دو رفیق در محوریت داستان هستند، یک ژانر فیلم محبوب است، که دیزنی در طول سالها به روشهای مختلف از آن استفاده کردهاست. یکی از این فیلمها تیزپا محصول سال 2008 است. شخصیت اصلی فیلم یعنی تیزپا که برای تمام عمرش باور داشته که یک ابرقهرمان است، علیرغم اینکه صرفا بازیگر یک برنامه تلویزیونی است، برای نجات صاحبش به همراه همراهان جدیدش، گربه کوچکی به نام میتنز و همستری به نام راینو، سفری را آغاز میکنند. امتناع تیزپا از پذیرش واقعیت منجر به موقعیتهای طنز در فیلم میشود. اگرچه لحظاتی در فیلم وجود دارد که موقعیتهای وحشتناکی که تیزپا درک میکند واقعی میشوند، فیلم یک غوغای سرگرمکننده است، که مضامین دوستی آن را برجسته میکند.
15. جوجه کوچولو (Chicken Little)
جوجه کوچولو یک افسانه کلاسیک را برای مخاطب امروزی بازگو میکند. حتی اگر جوجه کوچولو گزینهای نباشد که هنگام تماشای فیلمهای دیزنی انتخاب شود، این فیلم پس از اکران در گیشه موفق میشود. مانند بسیاری از آثار دیزنی، این فیلم یک داستان عامیانه را با دوران مدرن تطبیق میدهد، و بیشتر بر لحظات شاد تمرکز دارد. جوجه کوچولو با ساختن داستانی درباره تهدید حمله بیگانگان، مخاطبان را جذب میکند. جوجه کوچولو در طول فیلم مورد تمسخر قرار میگیرد زیرا او سعی دارد به مردم درباره آنچه تجربه کردهاست هشدار دهد. شخصیت اصلی فیلم یعنی جوجه کوچولو از جایگاه خود برمیخیزد تا به یک قهرمان محلی تبدیل شود. ممکن است جوجه کوچولو اثر بدونایرادی نباشد، اما هیچ خطری وجود ندارد که کودکان با تماشای این فیلم غمگین شوند.
۵ پرنسس مورد انتقاد دیزنی که واقعا قدرتمند هستند
14. گیسوکمند (Tangled)
گیسوکمند داستان جادوگری به نام مادر گاتل را دنبال میکند که دختر جوانی به نام راپانزل را از خانهاش میدزدد. مادر گاتل از خاصیت جادویی موهای راپانزل برای جوان ماندن استفاده میکند و به راپانزل القا میکند که هرگز نباید قلعه خود را ترک کند. همهچیز در وضعیت موجود باقی میماند تا اینکه، راپانزل با یک مرد سرکش و خوشتیپ به نام فلین رایدر ملاقات میکند. سپس این دو نفر از قلعه خارج شده و راپانزل به دنیای واقعی وارد میشود. راپانزل بلاخره میتواند زیباییهای زندگی واقعی را از نزدیک ببیند و فلین رایدر در نهایت میتواند شاهزاده خانم گمشده را به خانهاش برگرداند. گیسوکمند یک فیلم ساده دیزنی است، که هیچ لحظه کسلکننده یا غمگینی ندارد. آفتابپرست راپانزل که پاسکال نام دارد، به جذابیت فیلم میافزاید. راپانزل از دسته انیمیشنهای دیزنی است، که هیچ سکانس غمانگیزی ندارد.
13. دلیر (Brave)
دلیر رابطه پرتنش یک مادر و دختر را به تصویر میکشد. شاهزاده مریدا همراهی با تیر و کمان خود را به مردانی که خانوادهاش در فیلم دلیر به او پیشنهاد میدهند، ترجیح میدهد. مادر مریدا، الینور، علیرغم تلاشهای مادرانهاش برای مریدا، از او میخواهد که با یکی از خواستگاران ازدواج کند. با اینحال، هنگامیکه یک نفرین تصادفی منجر به تبدیل الینور به خرس میشود، اوضاع تغییر میکند. مریدا موفق میشود نفرین را باطل کرده و مادرش را دوباره به انسان تبدیل کند، بنابراین خوشبختانه هیچکس آسیب نمیبیند و مریدا میتواند مادرش را در زندگی خود نگه دارد. الینور و مریدا در طول داستان هم چیزهای زیادی درباره یکدیگر یاد میگیرند، که منجر به نتیجهگیری دلچسبی میشود. رابطه ترمیمشده بین مادر و دختر، برخلاف بسیاری از شخصیتهای دیزنی که پدر و مادر خود را از دست دادهاند، حس خوبی ایجاد میکند.
12. آلیس در سرزمین عجایب (Alice in Wonderland)
آلیس در سرزمین عجایب انیمیشنی بسیار رویایی است که، ماجراهای آن پر از سرگرمی و هیجان است. این اثر دیزنی، اقتباسی ماهرانه است که تقریبا به اندازه رمان لوییس کارول نوشتهشده در سال 1865، درخشان و تخیلی است. مهمترین احساسی که آلیس در طول ماجراجوییهایش در سرزمین عجایب تجربه میکند، سردرگمی است، زیرا او به دنیایی پرتاب میشود که در آن هر چیزی که میداند زیر سوال میرود. در حالیکه برخی از این موارد عجیبوغریب، سرگرمکننده و خارقالعاده هستند، برخی دیگر تهدیدی برای آلیس محسوب میشوند. همانطور که میدانید، نزدیکترین حالتی که او به احساسات غمانگیز میرسد زمانی است که، ملکه قلبها خواستار بریدن سر آلیس است. خوشبختانه، در نهایت همهچیز بهعنوان بخشی از رویای او به خوبی تمام میشود. هیچچیز واقعا غمانگیزی برای آلیس در داخل یا خارج از رویای او رخ نمیدهد، و این باعث میشود که این فیلم یکی از آثار دیزنی باشد که هیچ صحنه غمانگیزی در آن دیده نمیشود.
11. گربههای اشرافی (Aristocats)
گربههای اشرافی داستان خانوادهای از گربههای خانگی است، که با یک زن بسیار ثروتمند زندگی میکنند. اما بعد از اینکه معلوم میشود این زن تمام اموالش را برای گربهها به ارث میگذارد، آنها توسط خدمتکار خانهای که در آن زندگی میکنند ادگار، دزدیده شده و در حومه شهر پاریس رها میشوند. پس از آن دوشس و بچه گربههایش، همراه با توماس اومالی که یک گربه ولگرد است، در حالی که به سراغ صاحبشان، مادام بونفامیل میروند، در بخشهای حومه شهر وارد ماجراجویی میشوند. گربههای دوستداشتنی و آهنگهای جز این فیلم را از ابتدا تا انتها سرگرمکننده کردهاست. اگرچه گربهها از خانه دور هستند، اما ماجراجوییهایی که آنها از آن لذت میبرند، جایی برای غم و اندوه باقی نمیگذارد. همچنین سفر آنها موضوع خانواده را در تعاملات توماس اومالی با دوشس و بچه گربهها برجسته میکند، که با بازگشت پیروزمندانه آنها در پایان، به اوج میرسد.
10. علاءالدین (Aladdin)
علاءالدین داستان پرماجرای مرد جوان فقیری است، که عاشق یک شاهزاده خانم میشود. علاءالدین با کمک یک جن جادویی، یک فرش پرنده و میمون قابلاعتمادش ابو، راه خود را به قلب زن موردعلاقهاش یاسمین میکشاند، اما در طول این مسیر اتفاقات زیادی را تجربه میکند. با وجود دسیسههای جعفر در پسزمینه، علاءالدین مجبور است به چیزی بیش از آرزوهایش تکیه کند تا به عنوان یک پسر خیابانی از جایگاه خود بلند شود. علاءالدین پر از عناصر کمدی و سرگرمکننده است. اکشن جذاب در میان داستان احساسی این انیمیشن دیزنی، بدون اینکه خیلی غمانگیز شود، مخاطب را مجذوب میکند. شیطنتهای جن با آهنگهای جذابی همراه است که طرفداران مدتها پس از پایان فیلم میخوانند و جایگاه خود را در ردیف آثار کلاسیک دیزنی تثبیت میکنند.
9. زندگی یک حشره (A Bug’s Life)
زندگی یک حشره همکاری پیکسار و دیزنی درباره کلونی مورچهها است، که تحت ظلم ملخها قرار دارند. مورچهها هر سال باید غذای زیادی را تهیه کنند تا ملخها را راضی نگه دارند. فلیک یک مرد طردشده است که سعی میکند به همنوعان خود کمک کند، تا از زیر بار ظلم خارج شوند. فلیک به امید جبران بزرگترین اشتباه خود، حشرات مناطق دیگر را برای کمک به مبارزه با ملخها میآورد، اما متوجه میشود که آنها بازیگران سیرک هستند. اگرچه مبارزه مورچهها با ملخها به لطف انیمیشن سهبعدی در آن زمان بسیار جدی و گاهی ترسناک است، اما همه آنها گرد هم میآیند و در نهایت ملخها را شکست میدهند. زندگی یک حشره داستانی از پیروزی است، با جنبههای خندهدار و عجیبوغریب که مخاطبان را از ابتدا تا انتها به خنده وامیدارد.
8. موانا (Moana)
پیام اصلی موانا به مخاطبان این است که خواسته قلب خود را دنبال کنند. انیمیشن موانا دختری به نام موانا را دنبال میکند که تلاش دارد، قلب درخشان تفیتی را پس از مرگ مادربزرگش به جایگاه واقعی خود بازگرداند. موانا در سفر خود با نیمه خدای مایووی آشنا میشود و هر دو وارد ماجراجویی مهمی میشوند. با گذشت زمان، مایووی شجاعت و وفاداری موانا را تحسین میکند و موافقت میکند برای رسیدن به هدف موانا تلاش کند، البته تا حدی به این دلیل که او در وهله اول مسئول دزدیدن قلب تفیتی است. مایووی تقریبا موانا را در بدترین زمان ممکن رها میکند، اما در نهایت به او باز میگردد تا به او کمک کند تا تفیتی را احیا کند.
داستان انیمیشن موانا پر از کنش است که بر قدرت از خودگذشتگی و پیروی از قلب تاکید دارد. اگرچه مرگ مادربزرگ موانا در ابتدا ممکن است غم انگیز به نظر برسد، اما راهنماییهای او چیزی است که موانا را به ماجراجویی بزرگ خود وارد میکند، جایی که سرانجام هدف خود را پیدا میکند. موانا هم از جمله انیمیشنهای دیزنی است که صحنه غمانگیزی ندارد.
7. شمشیر در سنگ (The Sword in the Stone)
شمشیر در سنگ بهعنوان بازگویی دیزنی از افسانه آرتور مملو از تناقضات، اما به همان اندازه مسحورکننده است. این اثر داستان یک آرتور جوان را دنبال میکند، که شروع به یادگیری هنرهای سری از جادوگر بزرگ مرلین میکند. مرلین و آرتور در موقعیتهای سرگرمکننده و در عینحال سخت زیادی قرار میگیرند، اما مرلین همیشه در نهایت موفق میشود آنها را نجات دهد. اگرچه آرتور شدیدا میخواهد یک سرباز باشد، مرلین از اینکه شاگردش ترجیح میدهد به جنگ برود تا اینکه به دنبال یادگیری و دانش باشد، ناراحت است. با این حال، آرتور شمشیر را از سنگ بیرون میکشد و در نتیجه پادشاه انگلستان میشود. این فیلم به جای غم و اندوه، مملو از موقعیتهای طنز، جادویی و هیجان است. اگرچه نبرد مرلین با مادام میم خطرناک است، اما طرفداران بیشتر به جای غمگین شدن، هیجانزده میشوند. شمشیر در سنگ دیزنی، هیچ صحنه غمانگیزی ندارد و میتوان آن را با خیال راحت تماشا کرد.
6. زندگی جدید امپراطور (The Emperor’s New Groove)
در زندگی جدید امپراطور، ماهیت کوزکو بر سلطنت او تاثیر منفی میگذارد، و مشاور او یزما را مجبور میکند تا پس از تبدیل امپراطور جوان به لاما، تاجوتخت را غصب کند. کوزکو با یک کشاورز متواضع به نام پاچا دست به یک سری ماجراجویی میزند و آنها به دنبال راهی برای تغییر کوزکو هستند. زندگی جدید امپراطور یک اثر خندهدار و متفاوت نسبت به فیلمهای معمولی دیزنی است. این فیلم به شدت بر شکستن دیوار چهارم و نیش و کنایه خندهدار تکیه دارد و تجربه منحصربهفرد دیزنی را در زمان اکرانش ایجاد میکند. علیرغم اینکه دیوید اسپید کمدین کوزکو را به عنوان شخصیت اصلی زنده کرده، کلیت این اثر بسیار جذاب و سرگرمکننده است. زندگی جدید امپراطور یکی دیگر از آثار انیمیشنی دیزنی است، که هیچ صحنه غمانگیزی ندارد.
5. سیندرلا (Cinderella)
سیندرلا به مخاطبان یادآوری میکند که هرگز تسلیم نشوند و پاداش استقامت او، پایانی خوش است. سیندرلا یک فیلم کلاسیک دیزنی است، که تقریبا مترادف برند این کمپانی بزرگ است. سیندرلا بهعنوان یک قهرمان، شیرین و مهربان است و امیدش برای خوشبختی در آینده، او را زنده نگه میدارد. نامادری و خواهران ناتنی سیندرلا ناخوشایند هستند، اما تلاش مداوم آنها برای تحقیر او هرگز انگیزه او را از بین نمیبرد. سیندرلا در نهایت پس از اینکه از مادرخوانده خود دور میشود، شاهزاده جذابی را به خود جلب میکند. او نه تنها شاهزاده را به راحتی بهدست میآورد، بلکه لذت تماشای دسیسههای خانواده ناتنیاش را که بهطرز بدی از هم میپاشند هم، بهدست میآورد. سیندرلا یک داستان جاودانه است، که به یک روایت شاد از تحقق رویاها تبدیل میشود. سیندرلا از دسته فیلمهای دیزنی است، که هیچ صحنه غمانگیزی ندارد.
4. رالف خلافکار (Wreck It Ralph)
رالف خلافکار شخصیت متفاوتی نسبت به سایرین دارد و از نقش همیشگی خود بهعنوان یک آنتاگونیست آسیب دیده و دلسرد شدهاست. او قول میدهد که با تلاش برای کسب مدال قهرمانان، قهرمانی خود را به دیگر شخصیتها ثابت کند. در نتیجه، کل بازی ویدیویی که او بخشی از آن است متوقف میشود و آقای لیتواک در نظر دارد آن را بهطور کلی از چرخه خارج کند. خوشبختانه، رالف و وانلوپ موفق میشوند راهی برای حل مشکل بهظاهر غیرقابل حل خود پیدا کنند. رالف حتی احترامی را که همیشه از او دریغ شدهاست، به دست میآورد. محیط بازی ویدیویی فیلم و طراحی این اثر، یک تجربه انیمیشنی سرگرمکننده را ایجاد میکند. رالف خرابکار یک فیلم عجیب و در عینحال تکاندهنده است، که هیچ صحنه غمانگیزی در آن وجود ندارد.
3. داستان اسباب بازی (Toy Story)
داستان اسباببازی زندگی مخفیانه اسباببازیها را به نمایش میگذارد. این فیلم هم ازجمله آثار دیزنی است، که تقریبا هیچ صحنه غمانگیزی ندارد. در حالی که بسیاری فرانچایز داستان اسباببازی را بهلطف لحظات پر اشک آن به یاد میآورند، فیلم اول کاملا بدون غم و اندوه است. داستان این فیلم درباره جایگزینی وودی با باز است، داستانی که در عینحال که برای اسباببازیهای دیگر ناراحتکننده است، میتواند برای بسیاری از بینندگانی که در حال تماشای آن هستند، ملموس باشد. دنیای فیلم که در آن اسباببازیها با یکدیگر تعامل میکنند و در مسیر خود حرکت میکنند، قانعکننده هستند، زیرا مخاطب همهچیز را از دید یک اسباببازی میبیند. بهعلاوه، فیلم در کل یک حس بازیگوشی دارد، که هرگز به بینندگان احساس کسالت نمیدهد. اگرچه اتاق سید قطعا ترسناک است، اما مخاطبان هنگام تماشای داستان اسباببازی هرگز غمگین نمیشوند.
2. زوتوپیا (Zootopia)
زوتوپیا بر تفاوت شخصیتها تمرکز دارد، که در محوریت آن جودی هاپس و نیک وایلد یک زوج پلیس جذاب هستند. زوتوپیا شهری با حیوانات انساننما است، که توسط یک سیستم متزلزل اداره میشود که ظاهرا صلح را بین گوشتخواران و گیاهخواران برقرار کردهاست. این صلح تا زمانی ادامه دارد که چندین شکارچی به طور مرموزی ناپدید میشوند. جودی هاپس و نیک وایلد متوجه میشوند که شخصیتهای گمشده بهطور غیرقابل توضیحی به عادات وحشیانه خود باز گشتهاند. جودی از طرز فکر خاص و هوش بالای نیک استفاده میکند، تا زوتوپیا را از آسیبهای اجتماعی بیشتر نجات دهد. زوتوپیا یک فیلم موفق دیزنی است که نشان میدهد تفاوتهای میان شخصیتها، نه تنها بد نیست بلکه بسیار خوب است. رفقای پلیس و اکشن جذاب فیلم، زوتوپیا را سرگرمکننده و هیجانانگیز میکند. ازطرفی این اثر از جمله فیلمهای دیزنی است، که هیچ صحنه غمانگیزی ندارد.
1. ماشینها (Cars)
هیجان انیمیشن ماشینها برای غمگین بودن خیلی بالا است. این فیلم اگرچه پیامی تلخ دارد، اما یک اثر کمدی محسوب میشود. ماشینها یکی دیگر از همکاریهای پیکسار با دیزنی است، که درباره یک لایتنینگ مک کوئین پژو پارس تقویتشده است، که فقط به خودش و برنده شدن در مسابقه فکر میکند. با این حال، وقتی او بهطور اتفاقی وارد یک شهر قدیمی میشود، یاد میگیرد سرعتش را کم کند و قدردان زندگی باشد. موضوع فیلم ماشینها بسیار سرگرمکننده و هوشمندانه است، حتی اگر قهرمان داستان موردعلاقه همه مخاطبان نباشد. انیمیشن اکشن مسابقهای ماشینها با صحنههای تفکربرانگیز خود مخاطب را تحتتاثیر قرار میدهد، اما هرگز هیچ بینندهای را به گریه نمیاندازد. اگر طرفداران به پیام اصلی فیلم توجه کنند، متوجه خواهند شد که بیشتر حولمحور رشد است تا غم. حتی وقتی اتفاقات بدی میافتد، لایتنینگ یا یکی از دوستانش کمک میکنند تا اوضاع درست شود. این فیلم به قدری موفق بودهاست، که حتی فرنچایز خودش را شروع کرده و هر اثر تازه آن بیشاز هر چیز روی کمدی تمرکز دارد.
منبع: cbr
د اخه نامرد نصف اینا صحنه هایی داشت که من با اینا گریه میکردم
مطمئنی لیست درسته !؟
نصف بیشترشون صحنه های غمگین دارند