نقد فیلم اکشن مرد کارگر (A Working Man)
قهرمان طبقه محروم
در میان اکشنهای پرزرقوبرق، دنیای زیرزمینی قاتلان مزدور و ابرقهرمانان فراموشناشدنی، فیلمی مثل مرد کارگر (A Working Man)، ساختهی دیوید آیر، با یک قهرمان زمینی، قصهای ساده و خشونتی باورپذیر، جایگاه متمایزی دارد. فیلم که اقتباسی از رمان «تجارت لِوون» نوشتهی چاک دیکسون است، بهجای فانتزیسازی از خشونت، آن را به یک الزام شخصی و اخلاقی تبدیل میکند. «مرد کارگر» بیش از آنکه درباره جنگافزار باشد، درباره تلاش یک مرد تنها، پدر، کارگر، و بازماندهای از خشونت، برای معنا بخشیدن دوباره به زندگیاش است.
مشخصات فیلم مرد کارگر | |
کارگردان | دیوید آیر |
نویسنده | سیلوستر استالونه، دیوید آیر |
بازیگران | جیسون استاتهام، مایکل پنیا، دیوید هاربر، جیسون فلمینگ، آریانا ریواس |
تاریخ انتشار | ۲۰۲۵ |
قهرمانی فرسوده اما پابرجا
لِوون کِید (جیسون استاتهام) همان تیپ کلاسیک مرد تنها در سینمای اکشن است، اما با تفاوتهایی محسوس. او با وجود اینکه یک سرباز سابق ارتش بریتانیا بوده است، بهعنوان سرکارگر در یک شرکت ساختمانی کار میکند و در عین حال، به دنبال این است که بهعنوان پدری مجرد، زندگیاش را از نو بسازد. او از جنگ بازگشته، اما هنوز درونش آرام نشده است. داستان فیلم از جایی شروع میشود که دختر صاحبکارش ناپدید میشود، و از او خواسته میشود که وارد عمل شود؛ او این بار باید لباس کارگری را کنار بگذارد و بهعنوان یک مرد وظیفهشناس، یک مراقب، یک حامی وظیفه خود را انجام دهد.
آیر در این روایت ساده، موفق شده است با تمرکز روی جزئیات رفتاری کید، تصویری باورپذیر و ملموس از یک شخصیت قهرمان بیزار از جنگ و خشونت بسازد که هنوز به اصول اخلاقی است. این وفاداری، بهویژه با در نظر گرفتن جایگاهی که او به عنوان یک پدر دارد، تبدیل به نیرویی میشود که کید را به دل خشونت بازمیگرداند؛ اما او این بار به دنبال کشتن نیست، بلکه میخواهد در حکم یک ناجی عمل کند.
پدر بودن، وجه تمایز اصلی کید با دیگر قهرمانان اکشن چند سال اخیر است. اصلا دلیل این که او وارد این بازی مرگبار برای نجات جان جسی میشود، این است که خودش هم یک دختر کوچک دارد، خودش را جای صاحبکارش میگذارد و اضطراب و نگرانی او را کاملا درک میکند. کید شخصیتی دوپاره است؛ هم دلسوز و ملایم، و هم خطرناک و مهلک. این تضاد درونی، بار عاطفی داستان را بالا میبرد و باعث میشود فیلم تنها یک ماجراجویی ساده نباشد.
دیوید آیر، که پیشتر نیز در فیلمهایی چون «پایان کشیک» (End of Watch) یا «خشم» (Fury) تلاش کرده بود با یک نگاه انسانی به خشونت نزدیک شود، در «مرد کارگر» هم تلاش میکند چنین روندی را ادامه بدهد. مشکل این است که «مرد کارگر» آن عمق روایت و شخصیتپردازی آن دو فیلم را ندارد و صرفا یک اکشن محض است. به همین دلیل تمام تلاشهای دیوید آیر، شبیه آب در هاون کوبیدن است.
بازی خوب استاتهام و فضاسازی عالی
اگرچه استاتهام در فیلمهای متعددی بازی کرده که اساسشان بر زد و خورد استوار است، در اینجا وجه انسانیتر و فرسودهتری از او دیده میشود. نگاههای او، حرکتهای آرامش، و حتی خشونتش، کنترلشدهتر و هدفمندتر است. او نه برای هیجان، بلکه برای بقا و مراقبت میجنگد. همین تفاوت بنیادین، شخصیت کید را در ذهن ماندگار میکند. همانطور که بالاتر هم اشاره شد، پدر بودن قهرمان داستان، یکی از برگ برندههای اصلی فیلم «مرد کارگر» است. جالب آنکه خود استاتهام در مصاحبهای عنوان کرده این اولین فیلمی است که در آن احساس کرده شخصیتش بیشتر از عضله، نیاز به دل دارد. فضاسازی فیلم هم در خدمت همین رویکرد است: محیطهای صنعتی، خیابانهای بیروح، آپارتمانهای ساده و بینام، همگی به خلق دنیایی کمک میکنند که در آن خشونت نه امری لذتبخش، بلکه امری ناگزیر است.
یکی از نقاط قوت فیلم، اکشنهای طراحیشدهای است که بیش از آنکه با جلوههای ویژه پر زرق و برق باشند، بر پایه بدن و فضا استوار شدهاند. صحنه درگیری در جنگل، سکانس حمله به باشگاه، و رویارویی پایانی با گروه آدمرباها، همگی با استفاده از تنش فیزیکی واقعی و دوربین نزدیک، ما را به یک قدمی خطر و تعلیق میرسانند. لِوون کید واقعا مانند یک سرباز بازنشسته میجنگد، مختصر و کاربردی.
ضعفهایی در روایت و شخصیتپردازی مکمل
در نیمه اول فیلم، ریتم کند روایت ممکن است تماشاگر ناآشنا با سینمای آیر را خسته کند. تلاش برای شخصیتپردازی دقیق از کید، گاهی با پرحرفی یا سکون بیش از حد، از نفس میافتد. همچنین، شخصیتهای منفی فیلم – روسهای کلیشهای، قاچاقچیان بیچهره و کارتلهای ناشناخته – فاقد عمق یا پیچیدگی لازماند. معلوم نیست هدف نزدیک شدن به فضای فیلمهای «جان ویک» بوده است یا علت دیگری داشته است، ولی در هر صورت، استفاده از دشمنان روسی، کلیشهای ترین تصمیمی بوده است که میتوان گرفت!
اینکه چرا شخصیتهای منفی اینگونه بیرحماند، یا حتی دستگاه کاریشان چگونه اداره میشود، هرگز روشن نمیشود. با وجود دقت در خلق یک قهرمان ماندگار، چنین ضعفهایی باعث میشوند تعادل روایت از بین برود و تقابل خیر و شر، بیش از حد یکطرفه به نظر برسد.
مقایسه با آثار مشابه
نمیتوان به «مرد کارگر» نگاه کرد و یاد مجموعه فیلمهای «ربوده شده» (Taken) نیفتاد. در هر دو فیلم، مردی برای نجات دختری وارد میدان میشود. مهمترین تفاوت این دو فیلم این است که کید قهرمانی از طبقه پایین جامعه است که حتی بعضی وقتها مجبور است در ماشین خود بخوابد! او حتی در چنین شرایطی هم به اصول اخلاقی خود وفادار میماند.
در مقایسه با جان ویک که یک قهرمان افسانهای را به تصویر میکشد، کید زمینیتر و باورپذیرتر به نظر میرسد. خشونت او خاموشتر و خستهتر است؛ و هر ضربه، بیشتر از اینکه از سر خشم و انتقام باشد، از وظیفه سرچشمه میگیرد. البته این نوع تلاش برای واقعگرایی باعث شده است که «مرد کارگر» آن صحنههای اکشن تماشایی فیلمهای «جان ویک» را نداشته باشد.
اگرچه استاتهام در فیلمهای متعددی بازی کرده که اساسشان بر زد و خورد استوار است، در اینجا وجه انسانیتر و فرسودهتری از او دیده میشود.
یک مشکل دیگر فیلم این است که هرقدر در خلق شخصیت کید تلاش زیادی به خرج میدهد، صحنههای اکشن را به سادهترین و دمدستیترین شکل ممکن به سرانجام میرساند. کید نه چالشی دارد نه خطری، تمام دشمنان را عین آب خوردن از بین میبرد و به هدف خود میرسد.
«مرد کارگر» فیلمی است درباره خشونت و مبارزه که تلاش میکند معناهای عمیقی را در عمق خود بگنجاند. فیلمی است درباره مردی که انتخابی ندارد، اما در همان انتخابهای محدودش هم تلاش میکند همچنان انسان باقی بماند. با تمام ضعفهای روایی، کلیشههای فرعی و گرهگشاییهای کند، فیلم خیلی خوب موفق میشود در دل یک گونه سینمایی فرسوده، صدایی تازه و متفاوت ارائه دهد. دیوید آیر قطعا فیلمهای بهتری در کارنامه خود دارد، ولی با این وجود، مرد کارگر هم همچنان ارزش تماشا دارد.
نقاط قوت:
- یک قهرمان همدلیبرانگیز
- اکشن تماشایی
نقاط ضعف:
- روایت تکراری
- دشمنان کلیشهای
- شخصیتهای مکمل ضعیف