نقد فیلم چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم (How to Train Your Dragon)

بازگشت به آسمان اژدهایان

از میان تمامی مجموعه‌های پویانمایی که طی دو دهه گذشته پا به عرصه‌ی سینما گذاشته‌اند، کمتر مجموعه‌ای توانسته است به اندازه مجموعه سه‌گانه چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم (How to Train Your Dragon)، میان هیجان، عمق احساسی، و تصویرسازی اسطوره‌ای چنین تعادل دقیق و بی‌نقصی برقرار کند. حال نسخه سال‌ ۲۰۲۵ این اثر که اقتباسی واقعی از همان داستان‌های آشنای استودیوی دریم‌ورکس است، گامی بلندپروازانه و پرریسک در بازآفرینی دنیایی است که علاوه بر تصاویر دیجیتالی ماندگارش، با روایتی درباره‌ی بلوغ، فقدان و زیستن در میان ترس و رویا، در ذهن مخاطب حک شده بود.

مشخصات فیلم چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم
کارگردان دین دبلوا
نویسنده دین دبلوا
بازیگران میسون تیمز، نیکو پارکر، جرارد باتلر، نیک فراست، گابریل هاول، جونیل دنیسون
تاریخ انتشار ۲۰۲۵

در این نسخه‌ی جدید که دین دبلوا، خالق سه‌گانه‌ اصلی کارگردانش است، شاهد نوعی بازگشت به ریشه‌ها هستیم: همان داستان نخستین درباره‌ی هیکاپ و بی‌دندان، در بستری زنده با بازیگرانی انسانی و اژدهایی دیجیتال. اما آن‌چه این فیلم را از یک بازسازی ساده فراتر می‌برد، جلوه‌های ویژه یا طراحی تولید فوق‌العاده‌اش نیست، بلکه میزان تلاشش در وفاداری‌ به روح قصه‌ اصلی و نحوه‌ی ترجمه‌ آن روح در قالب یک زبان بصری متفاوت است که بیشتر از همه به دل مخاطب می‌نشیند.

ترجمه انیمیشن به واقعیت: جسارتی موفق یا تجربه‌ای خام؟

بدون تردید، مهم‌ترین چالش فیلم، بازسازی دنیای انیمیشن در فضایی واقعی (لایو اکشن) بوده است. از همان صحنه‌های آغازین، با آن معرفی فوق‌العاده جزیره برک و نبرد وایکینگ‌ها با اژدهایان، کاملا روشن است که تیم سازنده تلاش کرده‌اند آن حس خیال‌انگیز انیمیشن را حفظ کنند. نورپردازی طبیعی، طراحی صحنه‌هایی با الهام از طبیعت اسکاندیناوی، و حرکات تماشایی دوربین در میان این طبیعت زیبا، تلاشی بکر و اصیل برای بومی‌سازی یک جهان فانتزی در یک بستر دیگر است.

با این حال، واقع‌گرایی صحنه‌ها گاهی در تضاد با آن شیرینی و لطافت روایی عمل می‌کند که در نسخه انیمیشن وجود داشت. چهره‌ی اژدهایان (به‌ویژه بی‌دندان) در انیمیشن آکنده از عواطفی شبه‌انسانی بود که به کمک اغراق‌های تصویری مختلف، قابل باور شده بود. در اینجا، تلاش برای واقع‌نمایی بی‌دندان، بخشی از آن جادوی قدیمی را قربانی کرده است. این به این معنا نیست که طراحی او ضعیف است، بحث این است که که لحن فیلم، کمی از سادگی کودکانه‌اش را از دست داده است.

آیکون فیلم چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم How to Train Your Dragon
فیلم

چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم

How to Train Your Dragon

تماشای فیلم چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم

میان واقعیت و اسطوره

در مرکز داستان، ما دوباره با هیکاپ مواجهیم؛ پسری لاغراندام، متفاوت از هم‌نسلانش، که در دنیایی پر از هیولا به دنبال مهربانی و تفاهم است. میسون تیمز، بازیگر جوانی که نقش او را ایفا می‌کند، یک انتخاب عالی است و نقش زیادی در باورپذیر شدن این شخصیت داشته است. او خیلی خوب موفق شده است که میان نوجوانی آسیب‌پذیر و قهرمانی در حال رشد، یک تعادل برقرار کند. تیمز در این فیلم با چالش دشواری طرف بوده است. بازی کردن در نقش شخصیت اصلی یک انیمیشن فانتزی و مفرح، اصلا کار راحتی نیست.

نیکو پارکر هم در نقش استرید بازی می‌کند؛ شخصیتی که در نسخه‌ی انیمیشنی به‌تدریج به هم‌پیمان هیکاپ بدل می‌شد. ارتباط بین استروید و هیکاپ بامزه و جذاب است و می‌تواند رگه‌های همان ارتباط نسخه انیمیشن را به نمایش بگذارد.  با این حال، یکی از نقاط ضعف فیلم، کم‌عمق بودن رابطه‌ی این دو در نسخه‌ی جدید است که در انیمیشن با ظرافت و تدریج ساخته شده بود.

جالب این است که در فیلم از چند بازیگر تیره‌پوست در نقش وایکینگ‌ها استفاده شده است علاوه بر خود نیکو پارکر، جولین دنیسون، بازیگر نقش فیش‌لگز هم تقریبا چنین حالتی دارد و اصلا شبیه وایکینگ‌های قدیم نیست. اما این بازیگران سیاه‌پوست در فیلم بسیار سفیدتر از دنیای واقعی‌شان شده‌اند. به نظر می‌رسد هالیوود به دنبال این است که چرخ را از نو اختراع کند! به جای استفاده از بازیگران تیره‌پوست و سفید کردن آن‌ها، اصلا بهتر نیست از بازیگرانی با رنگ پوست مناسب استفاده کرد؟!

داستانی درباره‌ تفاوت، دوستی و بلوغ

یکی از ویژگی‌های ماندگار سه‌گانه‌ی انیمیشنی «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم»، توانایی آن در تبدیل یک روایت کودک‌پسند به اثری بود که درباره‌ موضوعات مهمی چون پذیرش دیگری، مواجهه با ترس‌ها، و بازسازی تعاریف قهرمانی صحبت می‌کرد. نسخه‌ی واقعی این انیمیشن نیز گرچه لحن ساده‌تری را در پیش گرفته است، اما همچنان در انتقال پیام اصلی خود موفق است.

هیکاپ نماد آن فرد متفاوتی است که ساختار مسلط قدرت، شجاعت، و هویت را به چالش می‌کشد. در دنیایی که مردانگی با خشونت تعریف شده است، او با فهمیدن زبان ناشناخته‌ دیگری (در این‌جا اژدها) به قهرمانی جدید بدل می‌شود. این مضمون در نسخه‌ی جدید همچنان پررنگ باقی مانده است، هرچند لایه‌های درونی‌تری مانند رابطه‌ی پدر و پسر یا تجربه‌ی فقدان که در انیمیشن سوم اوج می‌گیرند، در این فیلم کمتر دیده می‌شود.

اولین قسمت انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» که در سال 2010 اکران شد، دست روی موضوعات مهمی گذاشته بود. این هم یک نکته جالب است که بعد از 15 سال، خیلی از مضمون‌های اصلی این انیمیشن، همچنان در دنیای امروز ما کارکرد دارند. مثلا مرزبندی‌های متعصبانه و دشمنی‌های کورکورانه با یک‌دیگر، یکی از نکات مهمی است که «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» به سراغش می‌رود، و حتی راه‌حلی هم که ارائه می‌دهد همچنان کارکرد دارد و تاثیرگذار است: این که با هم متحد شویم و علیه دشمن اصلی بجنگیم.

مقایسه با قسمت اول انیمیشن

قسمت اول مجموعه انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» در سال ۲۰۱۰، بسیاری را شگفت‌زده کرد. تماشای پروازهای نفس‌گیر هیکاپ و بی‌دندان، شکل‌گیری رابطه‌ تدریجی میان انسان و هیولا، و حس ماجراجویی در دل طبیعتی شگفت‌انگیز، باعث شد با فیلمی طرف باشیم که هم‌زمان کودک و بزرگسال را درگیر می‌کرد.

نسخه‌ی ۲۰۲۵، با آن‌که بسیاری از آن صحنه‌ها را بازآفرینی کرده، در دست‌یابی به همان حس جادویی کمی عقب‌تر می‌ایستد. شاید یک دلیلش آشنایی مخاطب با داستان باشد، یا شاید نبود آن لحن اغراق‌آمیز و شاعرانه‌ انیمیشن که به کودک درون ما مجال پرواز می‌داد. با این حال، اگر این فیلم را نه یک بازسازی صرف، بلکه یک بازخوانی‌ سینمایی بدانیم، موفقیت آن در خلق روایتی یک‌دست، قابل دفاع است. در مجموعه می‌توان گفت سازندگان نسخه ۲۰۲۵، از آزمون خود موفق بیرون می‌آیند و خیلی خوب موفق می‌شوند داستان بامزه نسخه انیمیشن خود را در یک فیلم واقعی، به همان اندازه بامزه و جذاب تعریف کنند.

نسخه ۲۰۲۵ «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» یک جانشین بی‌هویت نیست، و حتی یک ادای احترام نوستالژیک صرف هم نیست. این فیلم تلاشی جسورانه است برای ترجمه‌ یک جهان خیال‌پردازانه به زبانی زنده‌تر، برای نسلی که اگرچه با تصاویر دیجیتال خو گرفته‌ است، اما هنوز تشنه‌ی افسانه‌سرایی‌های انسانی است.

گرچه بخشی از لطافت کودکانه و جادوی انیمیشن در روند واقع‌گرایی از دست رفته است، اما در عوض، فیلم با لحنی سینمایی، تصویری تازه از رابطه‌ی انسان با طبیعت، با «دیگری»، و با خود ارائه می‌دهد. بازآفرینی‌ای که اگرچه کامل نیست، اما با صداقت، احترام و مهارت اجرا شده است. و برای خداحافظی، یا شاید آغاز یک پرواز دیگر، چه چیزی بهتر از این؟

نقاط قوت: 

  • وفاداری به نسخه انیمیشن
  • کارگردانی خوب
  • بازی‌های خوب

نقاط ضعف: 

  • لحن فانتزی و سرخوشانه انیمیشن کمی رقیق شده است

امتیاز فیلم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×