نقد و بررسی انیمیشن جدید Luck | تماشای رایگان کارتون شانس اپل
سالهاست که انیمیشنهای سینمایی بلند، بخشی مهم و غیرقابل انکار از بازار فیلمهای سینمایی هستند و شرکتهای مختلف، سرمایهگذاریهای زیادی برای تولید و نشر این انیمیشنها میکنند. سیاستی که حاصل آن، همین انیمیشن جدید و مفرح Luck است. سالهای متمادی، شرکت دیزنی بود که یکهتاز و پادشاه بلامنازع این عرصه لقب داشت و با تصاحب استودیو پیکسار، سلطهی خود را بیش از پیش افزایش داد. امروزه اما تنها دیزنی و پیکسار نیستند که انیمیشنهای بلند سینمایی تولید میکنند و شرکتهای دیگری هم در این بازار حضور دارند. جدیدترین شرکتی که وارد این میدان شده، شرکت بزرگ و شهیرِ اپل است. این شرکت با تولید و انتشار انیمیشن شانس یا همان Luck به شکل رسمی، اولین محصول خود را در این حوزه روانهی بازار کرده تا او هم سهمی از این مارکت پرسود داشته باشد. قدم اولی که اصلا بد نیست، ولی چندان بدیع و عالی هم نیست. با بخش فیلم و سریال مایکت همراه باشید تا این انیمیشن را نقد و بررسی کنیم.
انیمیشن جدید Luck، داستانی خوب ساخته اپل
داستان انیمیشن شانس به شدت ساده و سرراست است. ویژگیای که اصلا چیز بدی نیست و با توجه به مخاطب هدف این دسته از انیمیشنها، اتفاقا یک ویژگی مثبت است.
ماجرا از این قرار است که دختری به نام سم گرینفیلد که از طفولیت در یتیمخانه زندگی کرده، به سن ۱۸ سالگی رسیده و طبق قوانین، باید زندگی مستقل خود را شروع کند و دیگر نمیتواند در یتیمخانه بماند. مهمترین ویژگی سم، بدشانسی فوقالعاده زیاد اوست. شانس به قدری از سم دور است که اگر دست به جواهر بزند، به احتمال زیاد آن را به خاکستر تبدیل میکند.
سم در تلاش است تا مشکلات جدیدی که به واسطهی زندگی مستقل در پیش دارد را در کنار مشکلات حاصل از بدشانسی همیشگیاش را کنترل کند ولی ناموفق است تا اینکه به شکل اتفاقی یک سکهی شانس پیدا میکند و این سکه، مسیر زندگی سم را برای همیشه تغییر میدهد.
برای جلوگیری از لو رفتن داستان، از توضیح بیشتر آن خودداری میکنم، چرا که برای تماشای فیلم، تنها کافی است سری به بخش فیلم و سریال مایکت بزنید و بدون پرداخت هزینهای برای اشتراک، از تماشای این فیلم مفرح در کنار اعضای خانواده لذت ببرید.
داستان انیمیشن شانس قرار است تا مثل هر انیمیشن دیگری با این شکل و شمایل که برای مخاطب کودک و نوجوان تولید میشوند، پیامهایی اخللاقی را منتقل کند. پیامهایی که در این فیلم، کودکان را به استقلال و عدم توجه به مفهومی انتزاعی به نام شانس دعوت میکند.
جنبههای مثبت داستان انیمیشن Luck
مهمترین نکتهی داستان فیلم در این است منکر وجود خوششانسی یا بدشانسی نمیشود، بلکه به مخاطب خود این پیشنهاد را میدهد که به جای تمرکز روی جملههایی از قبیل «وای! من چقدر بدشانسم!» سعی کند با مشکلات کوچک و بزرگ اطرافش کنار بیاید برای آیندهی خود، فقط و فقط به تلاش و کوشش متکی باشد، نه سکهای جادویی که برای او شانس به ارمغان بیاورد.
همین رویکرد مثبتاندیشی و عدم توجه به مشکلات کوچکی که ممکن است برای هر فردی در طول روز رخ دهد، تبدیل به نقطهی قوت فیلم شده و باعث میشود تا انیمیشن Luck تبدیل به گزینهی خوبی برای پیشنهاد دادن به خانودهها شود. اما این داستان و فیلمنامه خالی از ایراد هم نیست.
جنبههای منفی داستان و فیلمنامه انیمیشن شانس
مهمترین ایراد موجود در فیلمنامهی انیمیشن شانس، قابل پیشبینی و دم دستی بودن بیش از حد آن است. این مورد به قدری شدید است که احتمالا حتی کودکان هفت یا هشت ساله هم میتوانند اتفاقات نهایی فیلم را حدس بزنند. همچنین بخشهای پایانی فیلم که قرار است احساست مخاطب را در دست گرفته و پایانی خوب را در ذهن مخاطب به جای بگذارد، آن قوام لازم را نداشته تا حدی شتابزده جلو میرود.
به شکلی که درگیریها و کشمکشهای شخصیتهای اصلی و اهدافی که به واسطهی همین کشمکشها ایجاد میشوند، نمیتوانند تبدیل به دغدغهی مخاطب هم بشوند. یکی از دلایل این موضوع، عدم همذاتپنداری مخاطب با سم است. شخصیت سم به قدری بدشانس است و اتفاقهای اطرافش به قدری اغراقآمیز هستند که نمیتواند تبدیل به شخصیت بشود و سرنوشتش برای مخاطب اهمیت پیدا کند.
سم تا انتهای فیلم همان دختری است که صرفا بدشانس است و در تلاش است تا دوستش در یتیمخانه را از بدشانسی رها کند. حتی گاهی یتیم بودن سم هم فراموش میشود و فیلم مجبور است با روشهایی، زندگی سم در یتیمخانه را برای مخاطب یادآوری کند.
موضوع دیگری در مورد فیلمنامه که قابل ذکر است، رفتارها و مهارتهای ناگهانی شخصیتهاست. برای مثال میتوان به مهارت سم در آواز خواندن اشاره کرد. مهارتی که در ابتدای فیلم به شکل یک سرگرمی برای سم و دیگر دختران حاضر در یتیمخانه معرفی و در اواسط فیلم به ناگهان تبدیل به برگ برندهی سم برای عبور از یک مانع بزرگ میشود.
گرافیک و جلوههای ویژه انیمیشن Luck
سالهاست که پیکسار بر قلهی انیمیشنهای کامپیوتری ایستاده است. انیمیشنهایی که بر خلاف روش سابقاً مرسومی که تا اواخر دههی هشتاد و دههی نود میلادی، در استودیوهای هالیوود جریان داشت، تمام و کمال با سیستمهای کامپیوتری ساخته میشوند.
در سالهای اخیر، استودیوهای دیگری هم موفق شدند تا در کنار پیکسار، به کیفیت بصری بسیار بالایی در ساخت و تولید انیمیشنهای کامپیوتری برسند و پیکسار را از تنهایی خارج کنند. به همین جهت، سازندگان انیمیشن شانس چه خوششان بیاید و چه نیاید، از نظر فنی با انیمیشنهای دیگر مقایسه خواهد شد.
انیمیشن شانس که در همین سال ۲۰۲۲ میلادی منتشر شده است، بین آثار زیبا و باکیفیت این چند سال قرار میگیرد. نورپردازیها و رنگبندیهای موجود در فیلم بسیار زیبا هستند. همچنین طراحی شخصیتها و مدلهای سهبعدی، به شدت به زیبایی هرچه بیشتر فیلم کمک کردهاند.
همچنین محیطهایی که برای بخشهای مختلف داستان طراحی شده است، همگی زیبا و چشمنواز هستند و حسابی مخاطبانی که به دنبال تجربههای بصری هستند را سر ذوق میآورد. هم محیطهای شهری و هم سرزمینهای شانس و بدشانسی، همگی طراحیهای شاد و زیبایی دارند.
همهی این طراحیهای زیبا در کنار اجرای بسیار خوب، انیمیشن شانس را در میان بهترین انیمیشنهای سال، از نظر فنی قرار میدهد. این کیفیت به حدی است که شانس را بیش از هرچیزی به کیفیت انیمیشنهای اخیر دیزنی نزدیک میکند، ولی مخاطب دقیق، میتواند ریزهکاریهایی برسد که تنها و تنها در محصولات دیزنی و پیکسار قابل ردیابی هستند.
صدالبته که شانس در هیچ یک از لحظات خود به تازگی و زیبایی انیمیشنهای Pixar، Dream Works و استودیو انیمیشن سونی نمیرسد، ولی از طرف دیگر هرگز هم به مخاطب خود اجازه نمیدهد تا از تماشای رنگهایش خسته شود.
در نهایت میتوان به راحتی به بخشهای فنی و بصری شانس، نمرهی قبولی داد. نمرهی قبولی که آن را تا مرز بهترینهای بازار انیمیشنها بالا میبرد، ولی در انتها موفق به رسیدن به استانداردهای آنها نمیشود.
موسیقی متن و صداگذاری انیمیشن Luck
وقتی در مورد تجربهی صوتی حاصل از تماشای شانس فکر کنید، احتمالا به حسی متناقض خواهید رسید. از طرفی چیزی از موسیقی فیلم در ذهنتان نیست و از طرفی هم نمیتوانید صدای معرکهی باب را فراموش کنید.
بخشهای زیادی از فیلم شانس را قطعات موسیقی همراهی میکند، قطعاتی که در هنگام تماشای فیلم، توجهی را از مخاطب طلب نمیکنند و همین پنهان بودن بیش از حد در لایههای فیلم سبب میشود تا پس از پایان آن، چیزی از موسیقی فیلم را به یاد نیارید.
البته این شامل دقایقی که سم شروع به آواز خواندن میکند نمیشود. سم در طول فیلم ۲ بار میخواند. یک بار در ابتدای ماجرا ودفعهی دوم در میانهی داستان و برای پرت کردن حواس خرگوشها که این دو نوبت خواندن، تبدیل به بهیادماندنیترین لحظات موسیقیایی فیلم میشوند.
سازندگان میتوانستند موسیقیهای بهیادماندنیتری برای فیلم خود تهیه کنند تا با پایان آن، چیزی از فیلم در ذهن مخاطب باقی بماند. انیمیشنهای داستان اسباببازی یا شگفتانگیزان را به یاد بیاورید. این دو نمونههایی هستند که با در اختیار داشتن قطعات موسیقی درجه یک، همیشه و به سادگی به یاد مخاطبان خود برمیگردند.
از طرف دیگر اما با یکی از دوبلههای خوب در بخش انیمیشن طرف هستیم. تمام صداگذاران فیلم، کار خود را به نحو احسن انجام دادهاند. بدون این افراد، تمام شخصیتهای انیمیشن، تنها مدلهای سهبعدی بودند ولی گویندگان به خوبی و با مهارتی زیاد، به این مدلهای سهبعدی جان بخشیدهاند.
گل سرسبد این گویندگان اما شخص شخیص سیمون پگ است که به جای شخصیت باب صحبت کرده است. افرادی که فیلمهای معروف سینما را دنبال میکنند احتمالا وی را از فیلمهایی نظیر مجموعه فیلمهای ماموریت غیرممکن یا سری فیلمهای مدرن پیشتازان فضا بشناسند. بازیگری توانمند که به زیبایی به گربهای سخنگو، شخصیت بخشیده است.
یادآوری این نکته نیز خالی از لطف نیست که هر دو مجموعه فیلمهای نام برده، در بخش فیلم و سریال مایکت موجود بوده و شما میتوانید بدون خرید اشتراک، به تماشای این فیلمهای جذاب بنشینید. همچین خود انیمیشن شانس را نیز میتوانید در کنار تماشا با زبان اصلی و زیرنویس فارسی، از دوبلهی فارسی اختصاصی آن هم لذت ببرید. برای تماشا تنها کافیست به بخش فیلم و سریال مایکت رجوع کنید.
کارتون شانس را ببینیم یا نه؟
در انتها باید گفت که اولین انیمیشن بلند و سینمایی کمپانی اپل که برای نمایش در سرویس Apple TV+ تولید شده بود، اثر قابل قبولی است. نویسندگان این فیلم، داستانی ساده را دستمایهی انتقال پیامهای اخلاقی خوبی قرار دادهاند تا مخاطب هدف خود را که اغلب کودکان و نوجوانان هستند را تحت تاثیر قرار دهند.
انیمیشن شانس میتواند به راحتی لحظات مفرح و خوبی را برای کودکان و البته دیگر اعضای خانواده آنها به ارمغان بیاورد. شوخیهایی که عمدتا حول بدشانسی سم میچرخند، شکلی بزن بکوب به خود میگیرند و میتوانند هر مخاطبی را با هر سنی به خنده بیاورند.
همچنین پیامهای اخلاقی موجود در فیلم که بیشتر از هرچیزی، بر اهمیت تلاش و ناامید نشدن تمرکز دارد، میتوانند تاثیرات بسیار خوبی روی کودکان و نوجوانهایی بگذارند که در دنیای امروز، با بیشترین حجم ممکن از خبرهای بد و ناامیدکننده مواجه هستند.
افراد کم سن و سالی که قرار است وارد سالهای مهمی از زندگی خود شوند و دانستن این موضوع که روزهای خوششانسی بد شانسی آنها قرار نیست ابدی باشند و در نهایت این تلاش آنهاست که قرار است زندگی را برای آنها شیرین کند، شاید مهمترین درس ممکن باشد.
اما ای کاش نویسندگان کمی بیشتر تلاش میکردند و داستان و روایتی بدیعتر و مهندسی شدهتر را تحویل مخاطب میدادند. کاشی کمی بیشتر بر جنبههای انسانی سم تمرکز میکردند و از او شخصیتی عمیقتر میساختند.
همین عمق شخصیت باعث میشد تا مخاطبان به راحتی هرچه بیشتر با او همدل شوند و برای مشکلاتش غصه بخورند و به عبارتی دقیقتر، با او همذاتپنداری بیشتری بکنند. اتفاقی که در محصول نهایی رخ نداده و همین، کار مخاطب را برای دنبال کردن داستان سم، کمی سخت میکند.
ولی همین نویسندگان موفق شدند تا دو شخصیت فرعی درجه یک (باب و جری) خلق کنند و به سادگی آنها را در قلب مخاطب خود جا کنند. موضوعی که نشان میدهد نویسندگان مهارت کافی برای خلق شخصیتهای جذابتر را داشتند ولی برای سم که اتفاقا شخصیت محوری داستان هم هست، کمکاری کردهاند.
در انتها، میتوان به راحتی انیمیشن بلند شانس، با نام انگلیسی Luck را به هر فردی و با هر سلیقهای پیشنهاد داد. البته با این شرط که قرار باشد تجربهای مفرح و گاها خندهدار را در کنار دوستان یا اعضای خانواده داشته باشد. در غیر اینصورت، فیلم برای مخاطب خود، تنها انیمیشنی رنگارنگ است که داستانی قابل پیشبینی و حتی دمدستی را روایت میکند.