10 فیلم جنگی برتر سال ۲۰۲۴
روی دیگر جنگ
در سال 2024، هالیوود و دیگر کمپانیها و بنیادهای فیلمسازی، همچنان بهطور مرتب فیلمهای جنگی تولید میکنند. مانند بیشتر فیلمهایی که قبل از سال 2024 درباره جنگ ساخته شدهاند، آثار جنگی سال 2024 حولمحور قهرمانان هستند، زیرا این سوژه همیشه جذاب است. هاوارد ویلیام استرکمپ کهنهسرباز جنگ کره زمانی گفت: «همه بهای خودشان را برای جنگ دادهاند، اما برخی همهچیزشان را دادهاند» و اظهارات او تا به امروز به یادگار ماندهاست، زیرا تصویر دقیقی از میدان جنگ ارائه میدهد.
در بعضی فیلمهای جنگی رویدادها با یک ارتش، یک واحد یا گروهی از غیرنظامیان شروع میشود، که برای جان خود میجنگند. در بعضی دیگر، یک نفر یا یک تیم کوچک بهدلیل شجاعتش و تصمیمگیری بهتر برجسته میشود. بعضی فیلمهای جنگی روی افراد شیطانصفت تمرکز میکنند، اما همیشه به مخاطب یادآوری میکنند، که گروههای تحتظلم، قهرمانان واقعی هستند. این آثار همچنین مضامینی مانند؛ استقامت، میهنپرستی، دوستی، فداکاری، خانواده و اثرات درگیری بر جامعه را پوشش میدهند. از همه مهمتر، این آثار وحشت جاری در جنگ را به بیننده القا میکنند.
اما آیا میدانید از بین فیلمهای جنگی اخیر، کدامیک همه این جنبهها را بهتر پوشش میدهند؟ در اینجا 10 مورد از این آثار را به شما معرفی میکنیم.
10. فرار از آلمان (Escape from Germany)
رویدادهای فیلم فرار از آلمان در اواخر آگوست 1939 آغاز میشود. در سرزمین اصلی آلمان، مبلغان دین با فروش مذهب عیسی به تودهها، اوقات خوشی را سپری میکنند. همه توبه میکنند و اشعار مذهبی میخوانند. اما این سرگرمی زیاد طول نمیکشد. به زودی، هبر جی. گرانت، واعظ دین، مهمانی را به هم ریخته و آنجا را ترک میکند، زیرا هیتلر در آستانه حمله به لهستان و شروع جنگ است. البته برخی همچنان شک دارند. ویژگی خاصی در فیلمهای جنگی وجود دارد که شخصیتهایی را نشان میدهد که سعی میکنند از هرجومرج فرار کنند و نه اینکه آن را مدیریت کنند. در اینجا، فیلمساز به تعداد زیادی از شخصیتها زمان کافی میدهد که در صفحهنمایش کارشان را انجام دهند. با اینحال، مخاطبان بهویژه تحتتأثیر شخصیتها قرار میگیرند، بهخصوص شخصیتی که وظیفه دارد واعظانی را که در روستاهای دورافتاده سرگردان بودند و مشتاق قرار دادن کتاب مقدس در دستان هر شهروندی بودند، ردیابی کند. تنش و ناامیدی بخش مهمی از فیلم را تعریف میکند.
9. تیغه جنگی (War Blade)
در فیلم تیغه جنگی کاپیتان رابرت بنکس با بازی جوزف میلسون وظیفه دارد با چتر به جنوبشرقی فرانسه پر از نازیها بپرد، تا یک رهبر مقاومت فرانسوی را که در تاسیسات زیرزمینی نگهداری میشود، نجات دهد. این ماموریت آسان فرض میشود زیرا همسر رهبر مقاومت همه اطلاعات را فراهم کردهاست، اما بنکس با چالشهای متعددی روبرو است، که هرگز در دستورالعمل عملیاتی گنجانده نشدهاست. تیغه جنگی به شما میگوید که چگونه با بودجه اندک یک فیلم عالی از جنگ جهانی دوم بسازید. کارگردان این فیلم نیکلاس وانیر با ساختن فیلم تیغه جنگی ثابت میکند که برای ساختن یک فیلم عالی از جنگ جهانی دوم، نیازی به بودجههای کلان فیلمهای جنگی اسپیلبرگ یا نولان نیست. فیلمبرداری این فیلم عالی است و باوجود اینکه به نظر میرسد همه بازیگران از گروهی انتخاب شدهاند که دستکم گرفته میشوند، اما بسیار با استعداد هستند. داستان تیغه جنگی روایت جدیدی نیست، اما شخصیتها منحصربهفرد و جذاب هستند. یک پرستار آلمانی در این فیلم وجود دارد، که بیشتر از سرنگ عاشق اسلحه است و یک دستیار ناشنوا که در بو کشیدن موادمنفجره مهارت دارد. با تشکر از تلاشهای دستیار ناشنوا، کاپیتان رابرت بنکس قبل از انجام ماموریت از وقوع انفجار جلوگیری میکند.
8. سرزمین بد (Land of Bad)
سرزمین بد آنطور که عنوانش نشان میدهد، فیلم درجه ب نیست. این فیلم که با هنرمندی راسل کرو و دو همسورث یعنی لیام و لوک همسورث ساخته شدهاست، صحنههای اکشنی با ریتم بالا در خود جای دادهاست. سرزمین بد داستان یک تیم نیروی دلتا را روایت میکند، که در یک کشور آسیایی ناشناس در حالی که تلاش میکنند یک مامور سیا را نجات دهند، مبارزه میکنند. باوجود اینکه آنها برای بقا میجنگند، خلبان هواپیمای بدون سرنشین، کاپیتان ادی گریم شبانهروز کار میکند تا به آنها کمک کند تا خارج شوند. گروهبان کینی با بازی لیام همسورث در حالیکه تلاش میکند از نیروهای دشمن در جنگل طفره برود، انعطافپذیری تزلزلناپذیری از خود نشان میدهد. با این وجود راسل کرو در نقش کاپیتان گریم حتی زمانی که افسران همکار در مرکز فرماندهی پهپاد اوقات فراغتشان را میگذرانند، متمرکز میماند. در یک صحنه نمادین، شخصیت کرو مشغول خرید سبزیجات از فروشگاه مواد غذایی است و پس از اینکه متوجه میشود کینی به مشکل خوردهاست، به پایگاه بازمیگردد، اما هیچ یک از همکارانش تلفن را پاسخ نمیدهند. وقتی همهچیز تمام شود، هرکسی که فیلم را تماشا می کند احساس میکند که باید کار خود را جدیتر بگیرد.
7. یک زندگی (One Life)
یک زندگی که اوایل سال 2024 اکران شد، با بازی آنتونی هاپکینز بهعنوان یکی از فیلمهای خیلی خوب درباره هولوکاست شناخته میشود. در این فیلم، نیکلاس وینتون، کارگزار سهام لندن، چکسلواکی را برای یک ماموریت تجاری هدایت میکند. او با دیدن شرایط بد زندگی یهودیانی که از آلمان و اتریش گریختهاند، از کارهای روزمره و معمولی خود فاصله میگیرد و پیشنهاد میکند که کودکان پناهنده را به انگلستان منتقل کند. بهعنوان یک فیلم جنگی، یک زندگی بیشتر درباره غلبه بر بوروکراسی است، تا شکستن موانع میدان نبرد. وینتون قصد دارد بچهها را بهطور غیرقانونی منتقل کند و آنها را با والدینی مناسب مطابقت دهد، اما همانطور که یک مقام دولتی به او میگوید: «این کار زمان میبرد». البته او هم پاسخی معقول میدهد و اعلام میکند که «زمان نداریم»، زیرا آلمانیها در حال نزدیک شدن هستند. حالات چهره این شخصیت بهطور متناوب بین امید و ناامیدی در طول فیلم تغییر میکند. در زمان رسیدن به نتیجه، او موفق میشود 669 کودک را در 10 قطار منتقل کند. نهمین قطار توسط نازیها متوقف میشود و تا آخر عمر، او به جای خوشحالی بابت کسانی که نجات دادهاست، نسبت به کسانی که نتوانسته نجات دهد، احساس تاسف میکند.
6. منطقه تحتنظر (The Zone of Interest)
منطقه تحتنظر تصویری ترسناک از زندگی بهظاهر کامل بالادستیهای نازی در طول جنگ جهانی دوم ترسیم میکند. این فیلم مخاطبان را با رودولف هاوس آشنا میکند با بازی کریستیان فریدل، فرمانده اردوگاه کار اجباری آشویتس، که با خانوادهاش در خانهای شبیه به بهشت درست در کنار اردوگاه زندگی میکند. خانه این فرمانده توسط رودخانه، حیاطی تمیز و کوههایی سرسبز احاطه شدهاست. داخل اردوگاه هرگز نشان داده نمیشود. گاهیاوقات صدای جیغ به گوش میرسد. دود ناشی از اجساد در حال سوختن هم دیده میشود با اینحال، فرزندان رودولف هاوس بهطور عادی زندگی میکنند، بدونتوجه به صداهای وحشتناکی که در همسایگیشان شنیده میشود. بهدلیل صداهایی که از اردوگاه شنیده میشود، حس وحشتناکی در کل فیلم پخش میشود. گریهها و جیغهای پسزمینه، تیراندازی و صدای قطار پس از هر چند صحنه شنیده میشود، با اینوجود خانواده هاوس به زندگی روزمره خود ادامه میدهند. آنها در همین حین به پیکنیک و مهمانیهای خود میرسند. همسر رودولف قتل یهودیان را یک اتفاق عادی و ضروری میداند. او یک بار پس از مشاهده نشانههایی از نارضایتی یک زن دایه میگوید: «میتوانم از شوهرم بخواهم خاکستر شما را در مزارع بابیس پخش کند». جدا از صدا، فیلم از برداشتهای مداوم طولانی استفاده میکند و نشان میدهد که چقدر زندگی برای آلمانیها متفاوت است، در حالیکه هموطنان آن طرف دیوار رنج میبرند. در نتیجه، فیلمبرداری هم در این فیلم نفسگیر است. تصاویر متعددی از گلها، علفها، آب و هر چیزی که میتواند یک بهشت ایدهآل را بسازد وجود دارد، و همه اینها نزدیک به یک جهنم واقعی است.
5. جنگ داخلی (Civil War)
جنگ داخلی آیندهای دیستوپیایی را ارائه میدهد که در آن، ایالاتمتحده همان ایالتهای تقسیمشده آمریکا است. یک دیکتاتور بدخواه در سومین دوره ریاستجمهوری خود اکنون بر این سرزمین حکومت میکند، اما سیاستهای تفرقهافکنانه او باعث جنبشهای تجزیهطلبانه شدهاست. با گسترش هرجومرج، گروهی از روزنامهنگاران از نیویورک به واشنگتن از طریق جاده سفر میکنند، به این امید که قبل از رسیدن شورشیان به پایتخت با ریاست جمهوری ایالت متحده امریکا مصاحبه کنند و او را از قدرت بیرون کنند. تماشاگرانی که امیدوارند فیلمی شبیه به بسیاری از فیلمهای محبوب جنگ داخلی آمریکا ببینند، ناامید خواهند شد، زیرا این اثر بیشتر درباره سیاست و پوشش رسانهای جنگ است تا سربازان. با اینحال، تعداد زیادی گلوله و انفجار در این فیلم وجود دارد. بهطور کلی، جنگ داخلی بیشتر یک داستان هشداردهنده است و هشدار میدهد، که اگر آمریکاییها اصول دموکراسی خود را نادیده بگیرند، چه اتفاقی میافتد. آیا این فیلم نوعی تفسیر بر سیاست مدرن آمریکاست؟ پاسخ این سوال قابلبحث است و نکاتی برای تامل وجود دارد. برای مثال، رئیسجمهور در حالیکه در کاخ سفید محصور شدهاست، قول میدهد که انقلابیون را شکست دهد و ادعا میکند که این بزرگترین پیروزی در تاریخ بشریت خواهدبود. این گفتهها به صحبتهای ترامپ شبیه است!
4. پرنده سفید (White Bird)
در فیلم پرنده سفید، سارا، زنی سالخورده، داستانی دلخراش را برای نوهاش تعریف میکند که در مورد روزهایش بهعنوان یک دختر جوان یهودی در فرانسه تحت اشغال نازیها است. در طول جنگ جهانی اول، سارای جوان پس از اینکه همکلاسیاش جولین او را در انبار خانهشان پنهان میکند، از گرفتار شدن در دام نازیها فرار میکند. عصرها، جولین به سارا همه چیزهایی را که در مدرسه به او آموختهاند، آموزش میدهد، و طولی نمیکشد که یک عاشقانه بین آنها شکل میگیرد. پرنده سفید از رمانی با همین نام اثر آر. جی. پالاسیو اقتباس شدهاست. در پرنده سفید، جولیان را دنبال میکنیم، کسی که از زمانی که از مدرسه قبلیاش اخراج شد، برای تعلق داشتن به جایی تلاش کردهاست. مادربزرگ جولیان با بازی هلن میرن برای دگرگونی زندگی خود، سرانجام داستان شجاعت خود را برای جولیان فاش میکند. در این داستان در دوران جوانی او در فرانسه تحت اشغال نازیها، پسری او را از خطرات مرگبار پناه میدهد. جیلین اندرسون یکی از بازیگرهای فیلم پرنده سفید است. مانند رمان نوجوانی که براساس آن ساخته شدهاست، پرنده سفید هرگز خودش را پیچیده نمیکند و باعث گیج شدن شما نمیشود. این فیلم به اصول عاشقانه و جنگی پایبند است و از این رو بهعنوان یکی از فیلمهای عاشقانه جنگ جهانی دوم شناخته میشود. پرنده سفید هرگز در خردهروایتهای عملیاتی نازیها عمیق نمیشود، رویکردی که فیلم را برای همه انواع مخاطبان لذتبخش میکند. علاوهبر این، این یک فیلم ایدهآل برای هر پدر و مادری است، که امیدوار است اصولی را در فرزندان خود ایجاد کند، زیرا بر اهمیت مهربانی، شفقت و با هم بودن تأکید میکند.
3. پادشاهی 4: بازگشت ژنرال بزرگ (Kingdom 4: Return of the Great General)
این فیلم داستان مبارزاتی را میگوید که برای کنترل چین باستان در دوره تجاوز کشورهای متخاصم اتفاق افتادهاست. آخرین قسمت غمانگیز مجموعههای مانگا تا لایواکشن، ترکیبی از استراتژیهای ماکیاولیستی است، که کنتو یامازاکی در آن نقش یک جنگجو را بازی میکند. مبارزه او با نیروهای مخوف دشمن سختتر از آن چیزی است که انتظارش را داشتهباشید، اما او به تلاش خود ادامه میدهد و مشتاق است میراثی ماندگار از خود به جای بگذارد. طرفداران ژانر اکشن بدون شک از تماشای این فیلم لذت خواهندبرد، زیرا فیلم هرگز ریتم هیجانیاش را از دست نمیدهد. تعداد کشتهها لحظه به لحظه افزایش مییابد، اما درگیری هرگز متوقف نمیشود. رویدادها از کوه به جنگل و صحرا جریان دارد. این فضایی را برای تیم تولید ایجاد میکند، تا مهارتهای تخصصی فیلمبرداری و جلوههایویژه خود را به نمایش گذارند.
2. وزارت جنگ ناجوانمردانه (The Ministry of Ungentlemanly Warfare)
راههای زیادی برای کشتن مار وجود دارد که یکی از آنها محروم کردن آن از غذا است. این یکی از تاکتیکهایی است که در وزارت جنگ ناجوانمردانه گای ریچی بهکار رفتهاست. این فیلم جنگ جهانی دوم روایتی تخیلی از یکی از عملیات مهم است؛ برنامهای بریتانیایی برای سوار شدن بر قایقهای ایتالیایی و آلمانی و هدایت آنها به لاگوس، و رها کردن نیروهای مجهز. وزارت جنگ ناجوانمردانه فیلمی درباره جنگ جهانی دوم است. این فیلم داستان یک واحد جنگی فوقسری را دنبال میکند، که توسط وینستون چرچیل برای شکار نازیها تشکیل شدهاست. این فیلم به کارگردانی گای ریچی و براساس کتاب وزارت جنگ ناجوانمردانه: چگونه جنگجویان مخفی چرچیل اروپا را آتش زدند و عملیات سیاه مدرن را به دنیا آوردند نوشته دیمین لوئیس ساخته شدهاست. این فیلم با حضور هنری کویل و آلن ریچسون، بازیگری قدرتمندی دارد و شما را بارها شگفتزده میکند. هر دو مرد در این روایت بسیار قانعکننده به نظر میرسند، و بازیگران دیگر هم به کمکشان میآیند. فیلم وزارت جنگ ناجوانمردانه شما را در فضایی جذاب با واقعیت جنگ آشنا میکند و باعث میشود تا مدتها به آن فکر کنید.
1. آخرین جبهه (The Last Front)
آخرین جبهه تغییر مسیر یک روستایی بلژیکی را از یک کشاورز به یک جنگنده، در طول جنگ جهانی اول بهتصویر میکشد. این شخصیت که لئونارد نام دارد و ایان گلن نقش آن را بازی میکند، در حالیکه نیروهای آلمانی در حال نزدیک شدن به محل زندگیش هستند، قول میدهد که از دوستان، خانواده و همسایگان خود محافظت کند. باوجود اینکه مردم محلی در قلمرو روستایی خود فعالیت میکنند، ستوان لورنتس همچنان آنها را تحتنظر داشته و مشتاق است که این مردم را اولین قربانیان خود کند. هایت کرکناوی، کارگردان فیلم، درباره این فیلم میگوید که میخواهد از تمام ویژگیهای فیلمهای جنگ جهانی اول اجتناب کند. در ادامه این کارگردان فیلمیش را اینگونه توصیف میکند: «بدون سنگر، بدون متفقین سمت چپ و آلمانیهای سمت راست. من میخواهم به مردم نشان دهم که خود مردم چگونه جنگ جهانی اول را مدیریت کردند، چگونه باید بجنگند و مبارزه کنند». این هنرمند به آرزویش رسیدهاست. جبهه آخر نبردهای درون زندگی شهروندان عادی را به نمایش میکشد. مردم نمیخواهند بجنگند، اما مجبورند برای حفظ آرامش خود این کار را انجام دهند. این مردم بهسختی تلاش میکنند و درنتیجه داستانی شگفتانگیز از مقاومت، شجاعت و امید خلق میکنند.
منبع movieweb.com