رتبه‌بندی 10 تریلر توطئه‌محور برتر دهه‌ی 70 میلادی

کلاسیک و نفسگیر

دهه‌ی 1970 میلادی را باید دوره‌ای آکنده از تردید و بی‌اعتمادی دانست که همین شک فراگیر باعث خلق زیرژانری تحت عنوان تریلر توطئه‌محور (Conspiracy Thriller) شد؛ هر چند که مسلما اوضاع کنونی از این نظر به مراتب بدتر است. رسوایی واترگیت، جنگ ویتنام، ترورهای سیاسی و تغییر موازنه‌ی قدرت رسانه‌ها، آمریکا را وادار کرد تا تمام نهادهایی را که روزی به آن‌ها اعتماد داشت، زیر سؤال ببرد. و خب همان‌طور که اغلب – در بزنگاه‌های تاریخی – رخ می‌دهد، هنر آینه‌ی زندگی شد؛ فیلم‌سازان به این پارانویای عمومی واکنش نشان دادند و تریلرهایی خلق کردند که در آن‌ها، مشکل اصلی خودِ «سیستم» بود و بدل به نیرویی تهدیدآمیز می‌شد.

فیلم‌های این دوره اغلب روی آدم‌های معمولی تمرکز داشتند که به‌ طور اتفاقی میان چرخ‌ دنده‌های فساد و قدرت پنهان قرار می‌گرفتند. کسانی که گاه علیه آن مبارزه می‌کردند و گاه تنها در تلاش بودند تا از چنگال‌های به‌ ظاهر گریز ناپذیرش جان سالم به در ببرند. با در نظر گرفتن این بستر، فهرست پیش رو به رتبه‌بندی ب10 تریلر توطئه‌محور دهه‌‌ی 70 میلادی می‌پردازد؛ آثاری که از دل آن‌ موج بی‌اعتمادی سر برآوردند و هنوز هم الگو و نقشه‌ی راه سینمای توطئه‌محور مدرن به شمار می‌روند؛ هوشمندانه، بدبینانه و به‌ طرز نگران‌ کننده‌ای پیشگویانه.

10. کاپریکورن یک (Capricorn One)

  • کارگردان: پیتر هایمز
  • بازیگران: الیوت گولد، جیمز برولین، برندا واکارو، سام واترستون، او. جی. سیمپسون
  • تاریخ اکران: 1978
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 62 از 100
  • امتیاز IMDb به فیلم: 6.8 از 10

«مسئله این نیست که به تو باور ندارم… من فقط آنچه را که در حال وقوع است باور نمی‌کنم». چه می‌شد اگر واقعه‌ی عظیم و شگفت‌انگیز فرود انسان بر روی ماه ساختگی بود؟ «کاپریکورن یک»، به کارگردانی پیتر هایمز (کارگردان فیلم «عتیقه» (The Relic) )، این دغدغه‌ی فکری را به یک تریلر منسجم و دلهره‌آور تبدیل می‌کند. زمانی که ناسا برای حفظ آبروی خود به صحنه‌سازی یک فرود بر روی مریخ می‌پردازد، سه فضانورد به قربانیان ناگزیر یک دروغ ملی تبدیل می‌شوند. اما این همه‌ی ماجرا نیست و زمانی که آن‌ها به اطلاعاتی دست پیدا می‌کنند که نباید، این پنهان‌کاری به یک تعقیب و گریز مرگبار بدل می‌گردد. در طول این مسیر، فیلم ژانر علمی- تخیلی و «بی‌اعتمادی به دولت» را چنان در هم می‌آمیزد که نتیجه‌ی کار، حتی امروزه نیز به‌ شکل نگران‌ کننده‌ای باورپذیر جلوه می‌کند.

«کاپریکورن یک» با دست گذاشتن روی یک تئوری توطئه‌ی واقعی که تا به امروز نیز پابرجاست، و به لطف ترکیب غریبش از هجو  و جدیت – که همزمان پوچ و باورپذیر است – ماندگار شده است. ستارگانی همچون الیوت گولد و جیمز برولین با نمایش استیصال انسانی، به این نمایشِ بزرگ جنبه‌ای زمینی و واقعی می‌بخشند، در حالی که تدوین و فیلم‌برداری در لوکیشن‌های کویری، پارانویای فیلم «نمای پارالاکس» (The Parallax View) را تداعی می‌کند. در دوران عجیبی که دیپ‌فیک‌ها، اخبار ساختگی و جنگ روایت‌ها بر همه چیز سایه انداخته، هسته‌ی مرکزی فیلم – اینکه حقیقت می‌تواند تولید شود، دست‌کاری شود یا حتی از نو ساخته شود – امروز از هر زمان دیگری ترسناک‌تر است.

آیکون فیلم کاپریکورن یک Capricorn One
فیلم

کاپریکورن یک

Capricorn One

تماشای فیلم کاپریکورن یک

9. یکشنبه‌ی سیاه (Black Sunday)

  • کارگردان: جان فرانکن‌هایمر 
  • بازیگران: رابرت شاو، بروس درن، مارته کلر، فریتز ویور
  • تاریخ اکران: 1977
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 74 از 100
  • امتیاز IMDb به فیلم: 6.8 از 10

«جهان خواهد فهمید که من نترسیدم». «یکشنبه‌ی سیاه» یکی از حرفه‌ای‌ترین (از نظر فنی) تریلرهای توطئه‌محور دهه‌ی 1970 و یکی از تکان‌ دهنده‌ترینِ آن‌هاست. پیرنگ داستان بر یک توطئه‌ی تروریستی وحشیانه متمرکز است که هدفش حمله به مسابقات «سوپر بول» با استفاده از یک «کشتی هوایی» (Blimp) گودیرِ بمب‌گذاری شده است. در این سناریوی ملتهب، مامور آمریکایی خسته و فرسوده با بازی رابرت شاو و عامل افراطی با بازی مارته کلر، دو روی سکه‌ی «وسواس فکری» را نمایندگی می‌کنند: یکی برای محافظت و دیگری برای نابودی.

رئالیسم فیلم خیره‌ کننده است. کارگردان اثر، جان فرانکن‌هایمر (سازنده‌ی «کاندیدای منچوری» (The Manchurian Candidate) و «رونین» (Ronin) )، اکشن را همچون یک گزارش خبری به تصویر می‌کشد و فاصله‌ی میان داستان و «وحشتِ تلویزیونی» را از میان برمی‌دارد. در واقع، آنچه هولناک می‌نماید، این است که «شرارت» چقدر «روزمره» (Mundane) و معمولی جلوه می‌کند. فیلم هرگز دچار اغراق نمی‌شود و آرام‌ آرام به سمت سکانس پایانیِ کوبنده‌اش اوج می‌گیرد؛ جایی که فرود کشتی هوایی بر استادیوم مملو از جمعیت، همچنان یکی از نفس‌گیرترین «ست‌پیس‌های» (Set pieces- در فرآیند تولید فیلم ، دکور صحنه یا سکانسی از صحنه‌هایی است که اجرای آن مستلزم برنامه‌ریزی لجستیکی پیچیده و صرف هزینه قابل توجه است) تاریخ سینما باقی مانده است. در مجموع، «یکشنبه‌ی سیاه» جنبه‌ی سرگرم‌ کنندگی را به اضطراب محض تبدیل می‌کند؛ بازتابی بی‌نقص از آمریکای پس از جنگ ویتنام: مردمی میخکوب ‌شده پای صفحه‌ی نمایش و وحشت‌ زده از اینکه چه فاجعه‌ای ممکن است «به صورت زنده» رخ دهد.

8. اقدام اجرایی (Executive Action)

  • کارگردان: دیوید میلر
  • بازیگران: برت لنکستر، رابرت رایان، ویل گیر، گیلبرت گرین، دیانا درن، جان اندرسون
  • تاریخ اکران: 1973
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 42 از 100
  • امتیاز IMDb به فیلم: 6.4 از 10

«پیش از این هرگز در تاریخ آمریکا، یک خانواده چنین تمرکز عظیمی بر قدرت سیاسی نداشته است». کمتر تریلر توطئه‌محور جرئت می‌کند به صراحت «اقدام اجرایی» باشد. این فیلم که یک دهه پس از ترور جان اف. کندی اکران شد، بی‌هیچ تعارفی این فرضیه را مطرح می‌کند که مرگ رئیس‌جمهور حاصل یک عملیات سازمان‌ یافته توسط گروهی از نخبگان سایه‌نشین بود که با هدف حفظ قدرت شرکت‌های بزرگ و نظام سرمایه‌داری انجام گرفت. فیلم‌نامه‌ی اثر که دالتون ترامبو هم در نگارش آن نقش داشته، این ایده را در فضایی مملو از وحشت سرد و بوروکراتیک واکاوی می‌کند. برت لنکستر و رابرت رایان نیز در نقش توطئه‌گران «اقدام اجرایی» مردانی آرام و حرفه‌ای هستند که با قتل همچون کاغذبازی‌های اداری برخورد می‌کنند.

اما دقیقا همین خویشتن‌داری است که باعث موفقیت این تریلر توطئه‌محور دهه‌ی 70 می‌شود. خبری از صحنه‌های تعقیب و گریز یا افشاگری‌های بزرگ نیست. تنها چیزی که نصیبمان می‌شود، درک کند و هولناک این واقعیت است که چنین جنایاتی می‌توانند درست در مقابل چشمان عموم و بی هیچ مانعی سازماندهی شوند. «اقدام اجرایی» بیش از آنکه یک تریلر کلاسیک باشد، نوعی «روند‌نگاری» بر مرگ دموکراسی‌ست. شاید این اثر از زرق‌ و برق بصری همتایانش بی‌بهره باشد، اما چیزی را به تصویر می‌کشد که کمتر فیلمی موفق به انجام آن شده: اینکه  چگونه یک توطئه‌ی مرگبار با چنان آرامش و روال معمولی انجام می‌شود که انگار فقط بخشی از کار روزمره‌ی عاملانش است.

7. کلوت (Klute)

  • کارگردان: آلن جی. پاکولا
  • بازیگران: جین فوندا، دونالد ساترلند، چارلز سیوفی، روی شایدر، دروتی تریستان
  • تاریخ اکران: 1971
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 94 از 100
  • امتیاز IMDb به فیلم: 7.1 از 10

«آدم‌هایی هستند که فقط می‌نشینند و به حرف‌هایت گوش می‌دهند، می‌توانی هرچه می‌خواهی بگویی». پیش از آنکه دوران شکوفایی پارانویا در سینما رسما آغاز شود، فیلم «کلوت» اثر آلن جی. پاکولا، لحنی از اضطراب و ناآرامی را معرفی کرد که بعدها به امضای این ژانر بدل شد. این فیلم که در ظاهر یک داستان کارآگاهی است، در باطن به مضامینی همچون نظارت و شنود، از خود بیگانگی و بهای بیش از حد دقیق شدن می‌پردازد. در این فیلم، بازپرسی کم‌حرف و درون‌گرا با بازی دونالد ساترلند، برای یافتن یک مرد گمشده از زنی به نام «بری دنیلز» – با بازی خیره‌ کننده‌ی جین فوندا – کمک می‌گیرد؛ زنی که پشت آسیب‌پذیری‌اش، یک خودآگاهی تیز و بُرنده را پنهان کرده است. فوندا برای این نقش بی‌دلیل اسکار نگرفت: اجرای او آتشین و انفجاری است و هر جلسه‌ی تراپی و مونولوگ را به یک کالبدشکافی عاطفی تبدیل می‌کند.

سبک زیبایی‌شناسی فیلم نیز به همان اندازه تاثیرگذار است. پاکولا نیویورک را همچون یک هزارتوی روان‌شناختی به تصویر می‌کشد؛ مملو از دفاتر اداریِ بی‌روح، آپارتمان‌های تاریک و تلفن‌هایی که همچون یک تهدید، همهمه می‌کنند. هر مکالمه‌ای حسِ شنود شدن می‌دهد و سایه‌ها انگار جان دارند و هوشیارند. در نهایت، «کلوت» نه درباره‌ی یافتن حقیقت، بلکه درباره‌ی درک این واقعیت هولناک است که حقیقت، پیش‌تر شما را یافته است. «کلوت» یک شاهکار در فضاسازی و خلق موقعیت است. لحظه‌ای که تریلرهای پارانوید دههٔ هفتاد، ، صدای منحصر‌به‌فرد خود را پیدا کردند.

6. ماراتن من (Marathon Man)

  • کارگردان: جان شلزینجر
  • بازیگران: داستین هافمن، لارنس اولیویه، روی شایدر، ویلیام دیوین، مارته کلر، ویلیام دیون
  • تاریخ اکران: 1976
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 82 از 100
  • امتیاز IMDb به فیلم: 7.4 از 10

«آیا امن است؟». سه واژه، وحشتی بی‌پایان. «ماراتن من» یکی از کابوس‌وارترین تریلرهای سیاسی تاریخ سینماست. داستین هافمن در این فیلم  نقش یک دانشجوی فارغ‌التحصیل بی‌گناه را بازی می‌کند که ناخواسته به درون یک توطئه‌ی بین‌المللی – شامل الماس‌های دزدی نازی‌ها و یک جنایتکار جنگی سابق و سادیسمی (لارنس اولیویه) – کشیده می‌شود. یکی از اصلی‌ترین نقاط قوت فیلم حضور اولیویه است. او در نقش خود درخشان ظاهر شده و فیلم‌نامه‌ی معرکه‌ی ویلیام گلدمن بزرگ نیز او را در رسیدن به این سطح از کیفیت یاری رسانده. به طور کلی «ماراتن من» پلی‌ست میان سینمای هیچکاک و دوران پارانویای پس از واترگیت که ژانر جاسوسی را با «وحشت جسمانی» (Body horror) و آسیب‌های روان‌شناختی ترکیب کرد.

سکانس بدنام شکنجه در دندان‌پزشکی، همچنان یکی از دردناک‌ترین و زجرآورترین لحظات تاریخ سینماست. فیلم با اینکه به‌ طرز استادانه‌ای تعلیق‌آمیز است، اما لایه‌های عمیق‌تری نسبت به بسیاری از تریلرهای مشابه دارد. در واقع، وحشت اصلی «جنبه‌ی وجودی» (Existential) دارد: اینکه مردم عادی چقدر سریع می‌توانند توسط سیستم‌های مخفی له شوند. از این منظر، فیلم تصویری عمیقا بدبینانه از نهادها، اخلاقیات، و توهمِ امنیت ارائه می‌دهد. در نهایت، «اگر واقعا کسی قصد آزار یا شکار تو را داشته باشد، دیگر اسمش پارانویا نیست، واقعیت است» (it’s not paranoia if they really are out to get you) و در این فیلم، آن‌ها همیشه در تعقیبت هستند.

آیکون فیلم دونده ماراتن Marathon Man
فیلم

دونده ماراتن

Marathon Man

تماشای فیلم دونده ماراتن

5. سه روز کرکس (Three Days of the Condor)

  • کارگردان: سیدنی پولاک
  • بازیگران: رابرت ردفورد، فی داناوی، کلیف رابرتسون، ماکس فون سیدو 
  • تاریخ اکران: 1975
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از 100
  • امتیاز IMDb به فیلم: 7.5 از 10

نقش اصلی این تریلر خوش‌ساخت بر عهده‌ی رابرت ردفورد افسانه‌ای است. یک تحلیل‌گر رده‌ پایین سازمان سیا که پس از بازگشت از وقت ناهار با صحنه‌ی تکان‌ دهنده‌ی قتل‌ عام تمام همکارانش در دفتر کار روبرو می‌شود. آنچه در ادامه می‌آید، یک تعقیب و گریز شیک، بدون اضافه کاری و صیقل‌ خورده در نیویورک زمستانی است؛ جایی که حتی تلفن‌های عمومی مثل تله به نظر می‌رسند و وقتی که عکاس جوانی (با بازی فی داناوی)، ناخواسته، به متحد مضطرب «کرکس» تبدیل می‌شود، داستان به شکل ظریفی عشق و فنون جاسوسی را نیز در هم می‌آمیزد.

از اینجا به بعد، فیلم به دنیایی از ایده‌های جذاب و تامل‌برانگیز می‌پردازد، به‌ ویژه درباره‌ی اینکه چگونه سیستم‌ها می‌توانند آنقدر پیچیده و درهم‌تنیده شوند که افراد فراموش کنند اصلا چرا و چگونه همه چیز آغاز شده است. برای مثال، سیا توطئه‌ها را صرفا برای «ادامه دادنِ بازی» مهندسی می‌کند بی‌آن‌ که حتی ذره‌ای از مقصد خبر داشته باشد. کاریزمای ردفورد به داستان روح و قلب می‌بخشد، اما این لحنِ سیدنی پولاک است – فاخر، سرخورده و عمیقا آمریکایی – که میراث «سه روز کرکس» را تثبیت می‌کند. هیچ اغراق، هیجان‌زدگی یا احساسات بیش از حدی در کار نیست؛ همه‌ چیز حساب شده، منظم و بدون شلختگی پیش می‌رود. محصول نهایی هم یک تریلر توطئه‌محور سرگرم کننده است و هم یک مرثیه برای اعتماد از دست رفته؛ گواهی بر اینکه گاهی «خود سیستم» بزرگ‌ترین توطئه است.

آیکون فیلم سه روز کرکس Three Days of the Condor
فیلم

سه روز کرکس

Three Days of the Condor

تماشای فیلم سه روز کرکس

4. نمای پارالاکس (The Parallax View)

  • کارگردان: آلن جی. پاکولا
  • بازیگران: وارن بیتی، هیوم کرونین، ویلیام دنیلز، پائولا پرنتیس، بیل مک‌کینی، والتر مکگین
  • تاریخ اکران: 1974
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از 100
  • امتیاز IMDb به فیلم: 7.1 از 10

«هیچ آرمانی وجود ندارد. تنها کسانی هستند که قدرت می‌خواهند». پاکولا دوباره ضرب شست نشان می‌دهد. «نمای پارالاکس» حتی هولناک‌تر از «کلوت» است. این فیلم مسحور کننده، وارن بیتی را در نقش روزنامه‌نگاری به تصویر می‌کشد که در حال تحقیق درباره‌ی مجموعه‌ای از ترورهای سیاسی مرموز است. در این فرآیند او به برنامه‌ای مخفیانه برمی‌خورد:. شرکتی که افراد را برای تبدیل شدن به قاتلان حرفه‌ای استخدام و تربیت می‌کند. داستان فیلم تکه‌تکه، انتزاعی و به‌ طرز نگران‌ کننده‌ای باورپذیر است. بخش اصلی آن مونتاژی از تصاویر، تبلیغات ایدئولوژیک و پروپاگاندای آمریکایی برای شستشوی مغزی است که همچنان به عنوان یکی از تکان‌ دهنده‌ترین سکانس‌های سینمای دهه‌ی 70 باقی مانده است. یک کالیدوسکوپ («چرخ‌نما» یا «پرانگاره»؛ همان لوله‌های اسباب‌بازی که وقتی داخل‌شان را نگاه می‌کنیم، با هر تکان، الگوهای رنگی و هندسی عوض می‌شود. در سینما، وقتی می‌گوییم یک سکانس کالیدوسکوپی است یعنی تکه‌تکه و چند پاره است، تصاویر با سرعت و زاویه‌های متفاوت تغییر می‌کنند، معناها و نمادها روی هم می‌لغزند و ذهن تماشاگر در یک سرگیجه‌ی دیداری غوطه‌ور می‌شود) سرگیجه‌آور که شات‌هایی از نیکسون، هیتلر، ثور و لی هاروی اسوالد را کنار یکدیگر می‌نشاند.

کل فیلم استادانه ساخته شده و از نظر بصری بی‌اندازه تاثیرگذار است. تصاویر پاکولا خشک و معماری‌محور هستند و بشریت را به مورچه‌هایی تقلیل می‌دهند که در فضاهای عظیم و سنگی (Monolithic) می‌لولند. شاید بتوان گفت هیچ فیلمی تا به حال شرارت نهادینه‌ شده – شرارت برخاسته از خودِ ساختار قدرت – را با چنین ظرافتی به تصویر نکشیده است. «نمای پارالاکس» پرتره‌ای موثر از بی‌ثباتی آمریکای پس از کندی است و پایان‌بندی‌ صریح، بی‌رحم و غیردراماتیکش نه یک پیچش داستانی غافلگیرانه، که امری گریزناپذیر می‌نماید: سیستم پیروز می‌شود، چون هرگز مجبور نبوده چیزی را توضیح دهد.

3. مکالمه (The Conversation)

  • کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
  • بازیگران: جین هکمن، جان کازال، آلن گارفیلد، فردریک فارست، هریسون فورد، سیندی ویلیامز
  • تاریخ اکران: 1974
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 97 از 100
  • امتیاز IMDb به فیلم: 7.8 از 10

«ما به شما گوش خواهیم داد». فرانسیس فورد کاپولا این شاهکار ماندگار توطئه‌محورش را با آسودگی خیال و در فاصله‌ی میان ساخت دو فیلم «پدرخوانده» خلق کرد. «مکالمه» شاید بررسی نهایی و تمام‌عیار «اضطراب ناشی از نظارت» (Surveillance anxiety) باشد. جین هکمن یکی از بهترین اجراهای کارنامه‌اش را در نقش «هری کال» ارائه می‌دهد؛ یک متخصص صدای منزوی و کمال‌گرا که وسواس بیمارگونه‌اش نسبت به حریم خصوصی، او را وا می‌دارد تا از طریق قطعات درهم‌ ریخته‌ی یک فایل ضبط ‌شده، توطئه‌ی یک قتل را کشف (یا شاید تصور) کند. فیلم به‌ طرز درخشانی مبهم و دوپهلو است: آنچه هری می‌شنود ممکن است هیچ‌ چیز نباشد، یا شاید همه‌ چیز باشد.

«مکالمه» نه به‌ خاطر آنچه فاش می‌کند، بلکه به‌ خاطر آنچه هرگز تایید نمی‌شود، ذهنتان را رها نمی‌کند. در جهانی اشباع‌ شده از اطلاعات، این فیلم پرسشی را مطرح می‌کند که معرف عصر مدرن است: «چگونه می‌توانید به آنچه می‌شنوید اعتماد کنید؟» و جلوه‌های بصری و طراحی صدا این پیام را تقویت می‌کنند. کاپولا و فیلم‌بردارش، بیل باتلر، سان‌فرانسیسکو را به شهر ارواحی از بازتاب‌ها و پژواک‌ها تبدیل می‌کنند؛ جایی که هر قاب شیشه‌ای، راز دیگری را پنهان کرده است. در نهایت، موسیقی متن مینی‌مالیستی  دیوید شایر هم انزوای هری را بازتاب می‌دهد: مکانیکی، تکرار شونده، و محکوم به بازپخش ابدی.

2. همه‌ی مردان رئیس‌جمهور (All the President’s Men)

  • کارگردان: آلن جی. پاکولا
  • بازیگران: رابرت ردفورد، داستین هافمن، جیسون روباردز، جک واردن، مارتین بالسام، هال هالبروک
  • تاریخ اکران: 1976
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 94 از 100
  • امتیاز IMDb به فیلم: 8 از 10

«رد پول رو بگیر». یکی از برجسته‌ترین آثار این لیست، چون علاوه بر این که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده، حداقل کمی امید هم ارائه می‌دهد. به‌ علاوه، «همه‌ی مردان رئیس‌جمهور»  از معدود فیلم‌هایی‌ست که روزنامه‌نگاری را عملی قهرمانانه جلوه می‌دهد، بدون آنکه آن را رمانتیزه و غیرواقعی کند. کارگردانی روشمند و بدون زرق‌ و برقِ آلن جی. پاکولا، جان‌ کندن‌های تحقیقی و فرساینده‌ی گزارش‌نویسیِ ماجرای واترگیت در روزنامه‌ی واشنگتن پست را بازتاب می‌دهد. رابرت ردفورد و داستین هافمن در نقش‌های «وودوارد» و «برنشتاین»، کاریزما و وسواس را به یک اندازه به نمایش می‌گذارند و حقیقت‌جویی را به عنوان نوعی دیوانگی به تصویر می‌کشند، به‌ ویژه زمانی که شانس موفقیت ناچیز به نظر می‌رسد.

نبوغ فیلم در خویشتن‌داری آن نهفته است. خبری از تیراندازی یا صحنه‌های پرهزینه و پیچیده نیست؛ در عوض، فیلم تنش را تنها از صدای زنگ تلفن‌ها و تق‌تق ماشین‌های تحریر بیرون می‌کشد. قاب‌بندی‌های پاکولا عریض، کلینیکال (سرد و دقیق) و خفقان‌آور است و کاری می‌کند که حتی نور مهتابی‌های اداره هم خطرناک به نظر برسند. این فیلم حس اینکه کل دولت ممکن است زیر سنگینی یک راز فرو بریزد را کاملا ملموس می‌کند – تحقیقات وودوارد و برنشتاین آن‌قدر جدی، خطرناک و گسترده می‌شود و زنجیره‌ی دروغ‌ها و پنهان‌کاری‌های سیاسی آن‌قدر بزرگ است که انگار یک حقیقت، فقط یک حقیقت، می‌تواند کل دستگاه قدرت را از جا بکند – . در نهایت، «همه‌ی مردان رئیس‌جمهور» تاریخی است که به تریلر تبدیل شده، و همچنان تعریف می‌کند که فساد روی پرده‌ی سینما باید چگونه دیده شود (مثلا نورپردازی‌های سرد، قاب‌بندی‌های تهدیدآمیز)، چگونه شنیده شود (زنگ‌های ناگهانی تلفن، صدای ماشین‌ تحریر مثل ضربات پتک بر سر محاطب) و چه احساسی ایجاد کند (ترس، اضطراب، احساس معلق بودن یک حقیقت عظیم در هوا).

آیکون فیلم همه مردان رئیس‌جمهور All the President's Men
فیلم

همه مردان رئیس‌جمهور

All the President’s Men

تماشای فیلم همه مردان رئیس‌جمهور

1. محله‌ی چینی‌ها (Chinatown)

  • کارگردان: رومن پولانسکی
  • بازیگران: جک نیکلسون، فی داناوی، جان هیوستون، رومن پولانسکی، داین لد
  • تاریخ اکران: 1974
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 99 از 100
  • امتیاز IMDb به فیلم: 8.1 از 100

«در میانه‌ی یک خشکسالی، کمیسر آب غرق می‌شود. فقط در لس‌آنجلس چنین چیزی ممکن است». در اوج موج پارانویای دهه‌ی 70، «محله‌ی چینی‌ها» از راه رسید. این فیلم نقطه‌ی کمال نوآر است؛ اثری که از مرزهای ژانر عبور می‌کند تا به یک تراژدی وجودی تبدیل شود. کارآگاه خصوصی، جیک گیتس (با بازی جک نیکلسون)، پرده از شبکه‌ی فسادی برمی‌دارد که از منابع آب شهر تا قلب کانون‌های قدرت امتداد دارد و این افشاگری در نهایت او را نابود می‌کند. فیلم‌نامه‌ی رابرت تاون (که غالبا در زمره‌ی برترین فیلم‌نامه‌های تاریخ رده‌بندی می‌شود) و کارگردانی پولانسکی، جبرگرایی نوآر را با یاس مدرن پیوند می‌زند.

لس‌آنجلس آفتاب‌ سوخته‌ی فیلم، زیبا اما در حال پوسیدن است؛ سطوح درخشانش، فساد افسار گسیخته، طمع و فروپاشی مدنی را پنهان می‌کنند. در کنار نیکلسون، فی داناوی هم حضوری درخشان و فوق‌العاده دارد و بازی جان هیوستون در نقش نوآ کراس نیز عمیقا لرزه بر اندام می‌اندازد؛ البته نه به این خاطر که دیوانه است، بلکه چون کاملا منطقی‌ست. داستان‌های درهم‌ تنیده‌ی آن‌ها نه با عدالت، بلکه با تسلیم و استعفا پایان می‌یابد: «فراموشش کن جیک، اینجا محله‌ی چینی‌هاست». این خالص‌ترین عصاره از اخلاقیات و روحیه‌ی تریلرهای توطئه‌محور دهه‌ی 70 میلادی است. جهانی که در آن، فساد پایان ندارد.

منبع: Collider

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×