بهترین صحنههای اکشن انیمیشنهای دیزنی
فیلمها و انیمیشنهای دیزنی مملو از داستانهای عجیب، شاهزادهها و پرنسسها، پریهای دریایی و حیوانات سخنگو هستند. اما حتی شادترین انیمیشنهای دیزنی هم در بخشهایی سکانسهای اکشن دارند. برخی حتی مرزهای اکشن و ممنوعیتهای مخصوص فیلمهای کودکان را نادیده میگیرند که البته به تماشاییتر شدن داستان کمک زیادی میکنند و آن را از یکنواختی درمیآورند. در این مطلب بهترین صحنههای اکشن انیمیشنهای دیزنی را نام بردیم که هرکدام به دلیلی ماندگار شدند.
10. نبرد السا با سربازان در انیمیشن یخزده (Frozen)
در انیمیشن یخزده میبینیم که السا (ایدینا منزل) یکی از دختران شاه مدتها به خاطر قدرتهای فراطبیعیاش که کنترلشان از دستش خارج شده، از جامعه و خانوادهاش فاصله گرفته است. او در یک قصر یخی زندگی میکند که خودش آن را خلق کرده است و آنجاست که خود را در محاصره سربازانی میبیند که قدرتهای او را خطر بزرگی برای پادشاهی میبینند. او با استفاده از قدرتهای خود برای دفاع در برابر سربازها موانع و سلاحهایی میسازد. السا موفق میشود از این حمله جان سالم به در ببرد، اما این به قیمت فرو ریختن قلعهاش تمام میشود. این خرابی تا حدی جدی است که السا خودش هم به سختی موفق به فرار از آن میشود.
این مبارزه به خاطر جلوههای بصریاش فوقالعاده است. این نبرد در قلعه یخی السا رخ میدهد و جایی است که ما میتوانیم قدرتهای او را بیشتر ببینیم. یخی که او با دستانش میسازد خطرناک و تهدیدآمیز است، اما به طرز عجیبی زیبا هم هست. صحنهی سقوط لوستر هم پایان خیرهکنندهای برای این صحنه محسوب میشود.
9. مبارزهی شاهزاده فیلیپ با ملیفیسنت در انیمیشن زیبای خفته (Sleeping Beauty)
در انیمیشن زیبای خفته، پرنسس آرورا (مری کاستا) توسط ملکه شرور ملفیسنت (الینور آدلی) به خواب عمیقی فرو میرود. با کمک پریها، فیلیپ (بیل شرلی) به مقابله با او میپردازد تا پرنسس را نجات بدهد. آنها به فیلیپ یک شمشیر و سپر جادویی میدهند که او را از حملات ملفیسنت حفظ میکند. فیلیپ موفق میشود با شمشیرش به ملفیسنت ضربه بزند و مالفیسنت که به شکل اژدها درآمده بود شکست میخورد و در نهایت فیلیپ فرصت پیدا میکند که آرورا را از خواب بیدار کند.
این یکی از بهترین صحنههای اکشن انیمیشنهای دیزنی است زیرا حتی قبل از رویارویی فیلیپ و ملفیسنت، شدت و هیجان خاصی دارد. شاهزاده درحالی باید از قلعه فرار کند که در مسیرش با تهدیدات زیادی مواجه میشود که سعی دارند نقشهاش را خراب کنند. اما بدون شک، فرم اژدهای ملفیسنت است که همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهد. او ترسناک است و شکست دادنش غیرممکن به نظر میرسد و وقتی فیلیپ موفق میشود او را از سر راهش بردارد به یک برد رضایتبخش تبدیل میشود.
8. نبرد اریک و اورسولا در انیمیشن پری دریایی کوچولو (The Little Mermaid)
در انیمیشن پری دریایی کوچولو آریل یک پری دریایی باهوش و جوان (جودی بنسون) است که آرزو دارد مثل انسانها روی زمین راه برود. او برای رسیدن به آرزویش بر سر صدای زیبایش با یک جادوگر دریایی شرور به نام اورسولا (پت کارول) معامله میکند. پدر آریل، پادشاه تریتون (کنث مارس) هم برای نجات آریل با اورسولا معاملهای میکند و قدرتهایش را به او میبخشد. اورسولا با قدرتهای شاه تریون به اندازهای غولپیکر میشود و طوفانی وحشتناک به راه میاندازد که آریل را در میان آن گرفتار میکند. پرنس اریک (کریستوفر دانیل بارنز) برای نجات آریل میآید و کشتیاش را به سمت اورسولا هدایت میکند و او را نابود و طلسم آریل را بیاثر میکند.
این نبرد به دلایل زیادی حماسی است. رشد ناگهانی اورسولا ترسناک است و دیدن آریل که به طرز معصومانهای در آب گرفتار شده و در دست اورسولا است، بسیار استرسزا است. اما همچنین خیرهکننده است چون طوفان عنصر فشار بیشتری را اضافه میکند و صفحه را با رنگهای بنفش روشن میکند در حالی که رعد و برق در اطرافشان میزند. اورسولا یکی از بدترین شروران انیمیشنهای دیزنی است و تماشای شکست خوردن او بعد از تمام کارهای پلیدش بسیار رضایتبخش است.
7. سقوط بهمن در انیمیشن مولان (Mulan)
انیمیشن مولان داستان زن جوانی به نام فا مولان (مینگ نا ون) را روایت میکند که دختر یک جنگجو است و برای جایگزینی پدرش در جنگ، خود را به شکل یک مرد در میآورد. زمانی که او و سایر سربازان توسط ارتش هونها مورد آزار قرار میگیرند، مولان نقشههای همرزمانش را خنثی کرده و کنترل توپخانه را به دست میگیرد. او توپ را به سمت قله برفی کوه نشانه میگیرد و باعث به وجود آمدن بهمن میشود که ارتش هونها را نابود کرده و ارتش خود را نجات میدهد، هرچند که در این فرآیند خودش هم آسیب میبیند.
در حالی که این صحنه از لحاظ گستردگی بزرگترین نبرد در انیمیشن مولان نیست، اما به خاطر ویرانی وسیعش بهیادماندنی است. ریزش بهمن واقعا ترسناک است و با اینکه مولان زخمی میشود و به همراه دیگران نزدیک است که جان خود را از دست بدهند، فداکاری او در آن لحظه قابل تامل است. همچنین این صحنه بسیار عظیم و انیمیشن آن چشمگیر است چون بهمن طوری طراحی شده است که به نظر میرسد به سمت تماشاگر میآید. صحنههای زیادی در انیمیشن مولان وجود دارد که میتواند جایزه بهترین صحنه نبرد را بگیرد، اما تماشای تلاشهای مولان که مورد تحسین قرار میگیرد، صحنه بهمن را به یکی از بهترین صحنههای اکشن انیمیشنهای دیزنی تبدیل میکند.
6. نبرد هرکول و هیدرا در انیمیشن هرکول (Hercules)
انیمیشن هرکول داستان یک نیمهخدا با قدرت فوقالعاده به نام هرکول (تیت دونوان) را روایت میکند که باید برای جایگاهش در کوه الماس بجنگد. او در نبردی با هیدرا، موجودی شبیه به اژدها با گردن بلند و دندانهای تیز و برنده قرار میگیرد. وقتی که او توسط این هیولا بلعیده میشود، ابتدا به نظر میرسد که قصه به پایان رسیده است، اما قهرمان با استفاده از شمشیرش از درون، سر هیدرا را میبرد.
اما وقتی که هیدرا سرش را از دست میدهد، دو سر دیگر به جایش رشد میکند، به این معنی که مبارزه هرکول هنوز به پایان نرسیده است. در نهایت، چندین سر بر روی این هیولا بوجود میآید، اما ریزش سنگ باعث میشود هیولا از پا دربیاید و هرکول پیروز شود.
از آنجایی که هرکول خود را بهعنوان یک قهرمان ثابت کرده است، صحنههای مبارزهی زیادی در طول فیلم دارد اما نبردش با هیدرا از همه برجستهتر است. طراحی این هیولا به تنهایی شایسته ستایش است. هیدرا یکی از ترسناکترین هیولاها است. موسیقی هم به این صحنه کمک زیادی میکند و وقتی هرکول از ویرانهها پیروز و زنده بیرون میآید، موسیقی اوج میگیرد.
5. مبارزه تارزان و سابور در انیمیشن تارزان (Tarzan)
انیمیشن تارزان داستان پسری یتیم به نام تارزان (تونی گلدوی) را روایت میکند که پس از اینکه والدینش توسط یک پلنگ به نام سابور کشته میشوند، توسط یک گوریل با قلب مهربان به نام کلا (گلن کلاوز) پذیرفته میشود، که خود او نیز پسرش توسط همان پلنگ کشته شده است. سالها بعد، سابور دوباره حمله میکند و این بار هدفش کرچک (لنس هنریکسن)، شریک کلا و پدرخوانده تارزان است. تارزان و سابور در جنگل مقابل هم قرار میگیرند و در نهایت در یک چاله سقوط میکنند. در ابتدا به نظر میرسد که سابور پیروز شده است، اما به سرعت مشخص میشود که تارزان پلنگ مرده را روی دستش بلند کرده است.
رویارویی تارزان با سابور یکی از رضایتبخشترین لحظات این انیمیشن است، زیرا میبینیم که تارزان انتقام دیرینهی والدینش را از سابور میگیرد. نه تنها این، بلکه او خود را به کرچاک ثابت میکند که مخالف پذیرش تارزان بود چون باور داشت که او یک انسان است و انسانها دشمن ساکنان جنگل هستند. علاوه بر این زمانی که تارزان بدن سابور را بالای سرش بلند میکند و فریاد جنگی معروفش را سر میدهد لحظهای واقعا تاثیرگذار است.
4. نبرد علاالدین و جعفر در انیمیشن علاالدین (Aladdin)
انیمیشن علاالدین دیزنی محصول سال ۱۹۹۲ درباره یک جوان فقیر اما جذاب به نام علاالدین (اسکات وینگر) است که به پرنسس زیبایی به نام یاسمین (لیندا لارکین) دل میبازد. علاالدین با کمک یک جن (رابین ویلیامز) تلاش میکند تا جلوی جادوگر شروری به نام جعفر (جاناتان فریمن) را بگیرد که قصد دارد پادشاهی یاسمین را سرنگون کند.
اما این نقشه به هم میخورد و جعفر علاالدین را به یک سرزمین سردسیر تبعید میکند و سپس یاسمین و جن را میرباید. علاالدین موفق میشود فرار کند و به برنامهاش برای بازپسگیری چراغ جادو و استفاده از آخرین آرزویش برای متوقف کردن جعفر میپردازد. تنها زمانی که به آنجا میرسد، جعفر قدرتهای جدید و تهدیدآمیزش را به نمایش میگذارد و برای رویارویی نهایی به یک مار کبرای بزرگ تبدیل میشود.
علاالدین در نهایت پیروز میشود جعفر را درون یک چراغ به دام بیاندازد و او را فریب میدهد تا آرزو کند که یک جن شود، اما تا آن لحظه هنوز یک رویارویی استرسزا وجود دارد. جعفر از هر جادویی که در چنته دارد استفاده میکند و قدرتهایش را به نمایش میگذارد و سعی میکند علاالدین را شکست دهد. برای اینکه وضعیت حتی استرسزاتر شود، یاسمین درون یک ساعت شنی گرفتار شده که به سرعت با شن پر میشود. این یک نبرد بهیادماندنی و پرخطر است، اما قهرمان پیروز میشود و دختر را نجات میدهد.
3. نبرد کوازیمودو و فورلو در انیمیشن گوژپشت نوتردام (The Hunchback of Notre Dame)
گوژپشت نوتردام یکی از تاریکترین فیلمهای دیزنی است، زیرا داستان آن حول یک ناقصالخلقه به نام کوازیمودو (تام هولس) میچرخد که در یک برج زندگی میکند. او توسط پدرخواندهاش، کلود فرولو (تونی جی) که میخواهد جمعیت رومانیها را از پاریس پاک کند، پنهان نگه داشته میشود. فرولو به اسمرالدا (دمی مور) چشم دوخته است که بارها او را نادیده گرفته و به همین خاطر و از روی خشم، فرولو سعی میکند اسمرالدا را در آتش بسوزاند. کوازیمودو وارد عمل و با فرولو در کلیسا روبرو میشود.
خیابانهای در حال سوختن صفحه را با رنگهای قرمز و نارنجی روشن میکنند و این رویارویی را حتی شدیدتر و وحشتناکتر جلوه میدهند. اما برخلاف دیگر نبردها، کوازیمودو در زمانی که فرصت دارد، واقعا فرولو را نمیکشد. حتی پس از اینکه فرولو اعتراف میکند که او کسی است که مادر کوازیمودو را کشته، کوازیمودو به ردای او چنگ میزند و مانع از مردن او میشود. اما سرنوشت برنامههای دیگری دارد و در حالی که فرولو قصد دارد کواازیمودو را بکشد، مجسمهها زیر پای او فرو میریزند و او در آتش سقوط میکند و یک پایان رضایتبخش را برای فیلم به یادگار میگذارد.
2. نبرد گستون و دیو در انیمیشن دیو و دلبر (Beauty and the Beast)
در انیمیشن دیو و دلبر گستون (ریچارد وایت) با جذبه و کاریزما برای جلب توجه بل (پیج اوهارا) تلاش میکند، اما او هیچ توجهی نمیکند. در عوض بل به هیولا (رابی بنسون) که در قلعهاش اسیر شده است علاقهمند میشود. پس از اطلاع از وخامت حال پدر بل، هیولا او را آزاد میکند، با وجود اینکه به او عشق ورزیده است.
گستون از عشق بل به هیولا باخبر میشود و مردم شهر را برای کشتن هیولا تحریک میکند که این موضوع باعث شروع یک درگیری شدید در قلعه میشود. در حالی که خدمتکاران قلعه با مردم شهر مقابله میکنند، هیولا و گستون به پشت بام میروند که باران میبارد و خیس است و هیولا به شدت آسیب میبیند. این موضوع به گستون برتری میدهد، اما باران باعث میشود که گستون تعادلش را از دست بدهد و از پشت بام به زمین بیفتد و جانش را از دست بدهد.
این رویارویی خاص منحصربهفرد است چون در ابتدا به نظر میرسد که دیو قصد نبرد ندارد. با رفتن بل، او دلشکسته است و هر امیدی برای تبدیل شدن به یک شاهزاده دوباره از بین رفته است، بنابراین به نظر میرسد که شکست را میپذیرد. او شروع به مقابله میکند و حتی برتری پیدا میکند و گستون را از لبهی سقف آویزان نگه میدارد.
اما دلش نرم میشود و دوباره مرد را پایین میآورد و به او میگوید که برود و هرگز برنگردد. گستون در نهایت پس از تلاش برای کشتن دیو، با وجود اینکه به او رحم کرده بود میمیرد. بل بعدا عشقش را به جانور اعلام میکند و نفرین او را میشکند و به او و خدمتکاران قلعه اجازه میدهد تا به شکل انسانی خود بازگردند.
1. نبرد سیمبا و اسکار در انیمیشن شیرشاه (The Lion King)
شاید هیچ کدام از شخصیتهای شرور دیزنی به اندازه اسکار (جرمی آیرونز) در شیر شاه بیرحم نباشند. او برادر خود را کشت، برادرزادهاش سیمبا (متیو برودریک) را به خاطر مرگش مقصر معرفی کرد و در ادامه سلطنت را به دست گرفت و در این فرآیند آن را ویران کرد. وقتی سیمبای بزرگسال متوجه میشود که اسکار چه کرده است، پس از دریافت راهنمایی از روح پدرش، با عمویش در یک نبرد آتشین در صخرهی افتخار روبرو میشود.
در ابتدا، مبارزهی آنها چیزی جز رجزخوانی نیست، زیرا اسکار بار دیگر سیمبا را به قتل موفاسا (جیمز ارل جونز) متهم میکند. اما این موضوع وقتی که اسکار سیمبا را به لبهی صخرهی افتخار میکشاند و او را با گفتن اینکه در واقع خودش موفاسا را کشته است مسخره میکند شدت میگیرد. این موضوع باعث شروع یک رویارویی شدید بین شیرها و کفتارهای اسکار میشود.
این نبرد بدون شک بهیادماندنیترین نبرد در تمام صحنههای اکشن انیمیشنهای دیزنی است. هیچ چیز رضایتبخشتر از این نیست که ببینیم اسکار در نهایت به خاطر طبیعت ظالم و تمایلات بیرحمش افشا میشود. به علاوه، شعلههای آتش که دور تا دور صخرهی افتخار را احاطه کردهاند، این نبرد را به مراتب ترسناکتر و پرخطرتر میکند. در پایان این مبارزه، اسکار به طور قطعی توسط کفتارها پس از سقوط از صخرهی افتخار در این رویارویی از پا درمیآید. سیمبا بهعنوان پادشاه قانونی صخرهی افتخار به سلطنت میرسد و به پدر عزیزش ادای احترام میکند.
منبع: collider