بهترین نقشآفرینیهای جنیفر لارنس در فیلمهای سینمایی
وقتی جنیفر لارنس اوایل دههی 2010 و با موج موفقیت فیلم بازیهای گرسنگی (The Hunger Games) به ستارهای تمام عیار تبدیل شد، چیزی که بیش از همه او را در ذهن مخاطب ماندگار کرد قابلیت ارتباط گرفتن با او بود. لارنس در برنامههای گفتوگومحور و مصاحبهها رفتاری صمیمی و بیپیرایه داشت، شوخطبعی بامزه و صمیمیت جذابی که او را به چهرهای از جنس مردم تبدیل میکرد و حتی زمین خوردنش هنگام بالا رفتن از پلههای مراسم اسکار هم به این تصویر کمک کرد.
اما این حس نزدیکی، نه فقط به ظاهرش بلکه به قدرت بازیگریاش مربوط بود. لارنس که از کودکی جلوی دوربین نرفته و آموزش رسمی بازیگری ندیده بود، در قاب دوربین نوعی صداقت بیواسطه داشت و همین باعث شد خیلی زود تماشاگر با او همراه شود. همین ویژگی باعث میشد نقش نوجوانانی را که در بحران گرفتارند مثل کاراکترهایش در زمستان استخوانسوز (Winter’s Bone) و بازیهای گرسنگی با قدرت بیشتری بازی کند.
او بهخصوص وقتی نقش شخصیتهایی را بازی میکرد که بدون تعارف و بیپردهاند، بیشترین درخشش را داشت. لارنس بازیگر نقشهای ظریف و پرجزییات نیست، اما همین صراحت برگ برندهی اوست. در هر صحنه دقیقا میدانید در ذهنش چه میگذرد و چه حسی دارد و همین باعث میشود ستون محکمی برای کاراکترهای داستانهایش باشد. با اینکه استعداد لارنس از همان سالهای اول کارش کاملا مشهود بود، اما تعداد نقشآفرینیهای واقعا درخشانش آنقدرها زیاد نیست.
بخشی از این موضوع به فاصلهای برمیگردد که بین سالهای 2019 تا 2021 از بازیگری گرفت. بخش دیگرش هم این است که سالهای اولیهی حرفهاش را درگیر مجموعههای بزرگی بود که تواناییهایش را درست به کار نمیگرفتند. کافی است به مردان ایکس (X-Men) نگاه کنیم که با هر قسمت، علاقهاش به بازی در آن جهان کمتر و کمتر میشد. حتی فیلمهایی که اوایل شهرتش تحسینشده بودند هم نتوانستند از او درست بهره ببرند.
جنیفر لارنس برای بازی در آثار دیوید او راسل در اوایل دههی 2010 دو بار نامزد اسکار شد و یک بار هم برد، اما آن فیلمها یعنی دفترچه امیدبخش (Silver Linings Playbook)، حقهبازی آمریکایی (American Hustle) و جوی (Joy) او را در نقش بیوههای خسته یا زنانی ناراضی قرار میدادند که برای یک بازیگر بیستوچند ساله بیش از حد پیر بودند و همخوانی طبیعی با او نداشتند.
حتی حالا که بزرگتر شده هم انتخابهایش همیشه درخشان نبودهاند. کافی است یادمان باشد بازگشت بزرگ او بعد از آن وقفه، با فیلم به بالا نگاه نکن (Don’t Look Up) رقم خورد. خوشبختانه لارنس این روزها وارد دورهای آرام اما واقعا جذاب شده است که در آن دست به انتخابهایی میزند که از درامهای جمعوجور و شخصیتمحور مثل گذرگاه (Causeway) تا کمدیهای جسور و بامزهای مثل به دل نگیر (No Hard Feelings) را شامل میشود.
تازهترین فیلمش جاهطلبانهترین تجربهاش تا امروز است که کمی حالوهوای بحثبرانگیزترین فیلمش یعنی مادر! (Mother!) ساختهی دارن آرونوفسکی را هم زنده میکند. در بمیر عشق من (Die My Love) به کارگردانی لین رمزی، لارنس در نقش مادری جوان به نام گریس که با همسرش به مناطق روستایی مونتانا نقلمکان میکند تا بچهشان را بزرگ کنند عمدا غریبه، ناپایدار و زخمی ظاهر میشود.
گریس کمکم ارتباطش با واقعیت را از دست میدهد و وارد روانپریشی هولناکی میشود. این بازی جسورانهترین کاری است که لارنس انجام داده. چیزی کاملا دور از فیلمهای اسکاری، اما دقیقا به همین دلیل ثابت میکند تا چه اندازه توانمند است و چه ظرفیتهایی در وجودش دارد. حالا که بمیر عشق من به تازگی اکران شده بهتر از هر زمان دیگری میتوان نگاهی دوباره به کارنامهی نسبتا کوتاه جنیفر لارنس انداخت. در این فهرست، نقشآفرینیهای او در مجموعهها و فرنچایزها یکجا در نظر گرفته شدهاند و بهتر است انتظار نداشته باشید نام مردان ایکس را اینجا ببینید!
10. گنجشک سرخ (Red Sparrow)
- محصول: 2018
- کارگردان: فرانسیس لارنس
- امتیاز راتن تومیتوز: 45 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.6 از 10
سه سال بعد از پایان بازیهای گرسنگی، جنیفر لارنس دوباره با فرانسیس لارنس، کارگردان همان فرنچایز همکاری کرد اما این بار برای تریلر جاسوسی گنجشک سرخ که در بهترین حالت میتوانیم بگوییم فیلم بدی نیست. این فیلم که اقتباسی از رمان جیسون متیوز است، بیش از حد طولانی است و شخصیتپردازیهای کمعمقی دارد که نه آنقدر باهوش و تفکربرانگیزند و نه آنقدر ساده که فیلم را تبدیل به یک اثر سرگرمکننده و جذاب کنند.
با این حال فیلم عاری از مفاهیم تفکربرانگیز هم نیست. لارنس نقش نسبتا اغراقآمیز یک بالرین حرفهای را بازی میکند که به یک مامور مخفی خطرناک روسی تبدیل میشود و این نقش را با جدیت تمام دنبال میکند. این شخصیت کاملا خارج از فضای معمول بازیهای اوست؛ زنی اتوکشیده و منظم که برای زنده ماندن در دنیای مرگبار جاسوسی، مدام هویتهای مختلف به خود میگیرد و لارنس به شکل قابل توجهی از پس این تغییر برمیآید. این نقش نشان میدهد دامنه تواناییهایش بیشتر از چیزی است که بعضی منتقدان تصور میکنند.
9. جوی
- محصول: 2015
- کارگردان: دیوید او راسل
- امتیاز راتن تومیتوز: 61 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.6 از 10
بازیهای گرسنگی جنیفر لارنس را به نامی شناختهشده تبدیل کرد، اما سه فیلمی که بین سالهای 2012 تا 2015 با دیوید او راسل کار کرد، او را به یکی از چهرههای محبوب فصل جوایز بدل کردند. با این حال، هر سه فیلم مشکل دارند و هر سه به شکلی متفاوت از لارنس درست استفاده نکردند. او در آن سالها حدودا 22 تا 25 ساله بود، اما نقشهایی به او داده شد که چند درجه از سن و تجربهاش جلوتر بودند.
این موضوع در حقهبازی آمریکایی خودش را بیشتر نشان میدهد که لارنس نقش همسر تلخکام و ناراضی کریستین بیل را بازی میکند. یا در جوی، فیلمی درباره زندگی جوی منگانو که از او میخواهد نقش مادر دو فرزندی را بازی کند که باید با خانوادهای پیچیده و همسر سابق آزاردهندهاش دستوپنجه نرم کند. بعد از حقهبازی آمریکایی و دفترچه امیدبخش، جوی ضعیفترینِ این سهگانه محسوب شد که به حق هم بود.
داستانی آشفته، بیتمرکز و بدریتم که سخت میشود با آن همراه شد. بازی لارنس هم با بیمهری منتقدان روبهرو شد، اما اگر بتوانید از کنار انتخاب نادرست نقش بگذرید، او تنها نیرویی است که فیلم را سر پا نگه میدارد. اجرای مصمم و سرسخت او در نقش زنی که با تمام وجود تلاش میکند سرنوشتش را عوض کند، یادآوری میکند که لارنس حتی وقتی فیلم ضعیف باشد خودش همچنان میتواند خیلی خوب ظاهر شود.
8. دفترچه امیدبخش
- محصول: 2012
- کارگردان: دیوید او راسل
- امتیاز راتن تومیتوز: 92 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.7 از 10
دفترچه امیدبخش فیلمی که اسکار را برای جنیفر لارنس به ارمغان آورد، در 13 سالی که از انتشارش گذشته چندان ماندگار نشده است. درام-کمدی دیوید او راسل درباره رابطه یک مرد دوقطبی (بردلی کوپر) و بیوهای جوان که درگیر غم از دست دادن همسرش (لارنس) است، مدام بین واقعگرایی تلخ و کمدی اغراقشده تاب میخورد و در پایان هم بهجای یک نتیجهگیری واقعی و قدرتمند، راهحل احساسی و عامهپسند انتخاب میکند.
مثل دیگر فیلمهای راسل، اینجا هم لارنس در نقشی بازی میکند که سن و سالش با آن جور درنمیآید. او هنگام فیلمبرداری حدود 21 سال داشت و طبیعی است که گاهی به نظر برسد تجربهی زندگیِ سنگینتری را بازی میکند که در ابتدا آن هاتاوی که هشت سال بزرگتر است برایش انتخاب شده بود. با این حال، اینکه لارنس برای همین نقش اسکار گرفت، به بهترین شکل نشان میدهد چقدر استعداد دارد.
او در نقش تیفانی مثل یک نیروی مهارنشدنی ظاهر میشود. شوخطبعی تندوتیز مخصوص خودش و کاریزمای فراوانش را بیوقفه وارد نقش میکند. شیمیِ پیچیده و جذابی که با کوپر برقرار میکند هم فوقالعاده است. لارنس فیلم را عملا از چنگ کوپر درمیآورد و مال خود میکند.
7. خانهی پوکر (The Poker House)
- محصول: 2008
- کارگردان: لوری پتی
- امتیاز راتن تومیتوز: 63 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.3 از 10
خانه پوکر به کارگردانی لوری پتی و برگرفته از سالهای کودکی خودش یکی از اولین نقشآفرینیهای سینمایی جنیفر لارنس است. لارنسِ 18 ساله در این فیلم نقش دختری نوجوان در آیوا در دهه 70 را بازی میکند که مجبور است از دو خواهر کوچکترش مراقبت کند، آن هم وقتی مادرشان به اجبار به روسپیگری کشیده و خانهشان عملا به یک فاحشهخانه تبدیل شده است. فیلم برای پتی اثری بسیار شخصی است، اما با وجود موضوع سنگین و تلخش، پرداختی خام و نامنسجم دارد و آنطور که باید مخاطب را به خود جذب نمیکند.
با این حال، بازی لارنس فوقالعاده است. او هم در نقش خواهر بزرگتری که تلاش میکند خواهرانش را از آسیبهای این محیط حفظ کند کاملا قابلباور است و هم در نقش نوجوان سادهدلی که فکر میکند موادفروش مادرش واقعا عاشق اوست. خانه پوکر در مرور کارنامه لارنس تقریبا فراموش شده است، اما امروز خیلی راحت میتوان دید این تجربه چطور مسیر او را به سمت فیلم زمستان اسخوانسوز و در نهایت ستاره شدن هموار کرد.
6. مادر!
- محصول: 2017
- کارگردان: دارن آرونوفسکی
- امتیاز راتن تومیتوز: 68 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.6 از 10
بحثبرانگیزترین فیلم تمام دوران کاری جنیفر لارنس، مادر! ساختهی دارن آرونوفسکی است که تماشاگران عادی بهشدت از آن بیزار بودند و منتقدان هم به دو دستهی عاشق و متنفر تقسیم شدند. بعضیها شیفتهی اغراق، هرجومرج و نمادپردازی سنگین فیلم درباره دین، نابودی محیطزیست و دهها مفهوم دیگر شدند و بعضیها هم همینها را تحملناپذیر دانستند. اما تقریبا همه سر یک چیز اتفاق نظر داشتند.
اینکه بازی لارنس در نقش مادر خیرهکننده است. او نقش زن جوانی را بازی میکند که زندگی آرامش در یک خانهی دورافتاده زمانی به هم میریزد که همسرش (خاویر باردم) یک زوج عجیبوغریب را به خانه دعوت میکند و طولی نمیکشد که سیلی از آدمها و در نهایت نوعی فرقهی عجیب به آنجا سرازیر میشوند. لارنس در این فیلم بیش از آنکه شخصیتی را به تصویر بکشد، در حال تجسم بخشیدن یک ایده است.
اما دلیل اینکه فیلم اصلا کار میکند، همین مسیری است که او طی میکند. یعنی معصومیت و آرامش اولیهاش کمکم جای خود را به وحشت، سردرگمی و درماندگی میدهد. بهخصوص وقتی اطرافیانش مدام او را نادیده میگیرند و له میکنند. در فیلمی که همه چیز را در مقیاسی بزرگ و اغراقشده روایت میکند، لارنس موفق میشود درد و اندوهِ اوج فیلم را کاملا انسانی و قابل لمس به تصویر بکشد.
5. گذرگاه
- محصول: 2022
- کارگردان: لیلا نوگبارو
- امتیاز راتن تومیتوز: 84 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.6 از 10
شاید کمی عجیب به نظر برسد اگر گذرگاه را بازگشت جنیفر لارنس به ریشههایش بنامیم، با توجه به اینکه هنوز جوان است. اما بعد از سالها غرق شدن در فرنچایزها و فیلمهای پرخرج و پرمدعا، این درام مستقل محصول سال 2022 حرکتی جالب از سوی این ستاره بود چون وارد فضایی شد که از زمان فیلم زمستان استخوانسوز کمتر تجربه کرده بود. در این درام ظریف و ملایم به کارگردانی لیلا نوگبارو، لارنس نقش یک سرباز بازنشسته به نام لینزی را بازی میکند.
او که در افغانستان دچار آسیب مغزی شده با اکراه به زندگی سخت در نیواورلئان بازمیگردد و آرامش را در رابطه با مردی مشابه خودش به نام جیمز (برایان تایری هنری) که او هم زخمی و بیهدف است پیدا میکند. اگرچه هنری با اجرای خیرهکنندهاش که او را برای اسکار نامزد کرد، لحظاتی او را تحتالشعاع قرار میدهد، اما لارنس همچنان بهتنهایی حضور بسیار جذاب و قابل توجهی دارد.
4. فرنچایز بازیهای گرسنگی
- محصول: 2012، 2013، 2014، 2015
- کارگردان: گری راس، فرانسیس لارنس
- امتیاز راتن تومیتوز: 84 از 100، 84 از 100، 70 از 100، 70 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.2 از 10، 7.2 از 10، 6.6 از 10، 6.6 از 10
پیش از اینکه جنیفر لارنس نقش کاتنیس را در بازیهای گرسنگی بپذیرد، برای فیلم زمستان استخوانسوز نامزد اسکار شده بود، اما اقتباس از مجموعه محبوب دیستوپیای نوجوانان سوزان کالینز بود که او را وارد مسیر شهرت و ستاره شدن کرد. حتی از همان فیلم اول که کمی ساده بود، مشخص بود لارنس یک ستاره واقعی است. او هم یک بازیگر اکشن توانمند و باورپذیر بود، دختری عادی که وارد بازی مرگ میشود و هم با صراحت و حسرتی بازی میکرد که همیشه جوانی شخصیتش را در مرکز توجه نگه میداشت.
او در دنباله واقعا عالی با عنوان اشتعال حتی قویتر ظاهر میشود و به چالشهای کاتنیس عمق و جدیت واقعی میبخشد و با احساسات پیچیدهاش نسبت به پیتا (جاش هاتچرسان) و ناگهان جایگاهش بهعنوان نماد انقلاب دستوپنجه نرم میکند. متاسفانه در فیلمهای شلختهتر زاغ مقلد میتوان به وضوح دید که لارنس آمادهی حرکت به سوی پروژههای جدیدتر بود و اجراهایش کندتر شدهاند. با این حال، بازی او در دو فیلم اول همچنان بهعنوان نمونهای واقعی از اجرای موفق در ژانر فیلمهای اکشن و ماجراجویی باقی میماند.
3. به دل نگیر
- محصول: 2023
- کارگردان: جین استوپنیتسکی
- امتیاز راتن تومیتوز: 71 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.3 از 10
یک کمدی درجه R معمولا جایی نیست که یک بازیگر برنده اسکار بخواهد بهترین اجرای دورانش را نشان دهد، اما جنیفر لارنس در فیلم به دل نگیر واقعا و بدون هیچ اغراقی درخشان است. این رمانتیک-کمدی شیرین و کمی تند به کارگردانی جین استوپنیستکی، او را در نقش زنی خوش اقبال اما خسته به نام مَدی قرار میدهد که توسط یک زوج ثروتمند استخدام میشود تا پسر نوجوان خجالتی آنها را عاشق کند.
اگر بازیگرِ مناسب در نقش اصلی نبود، ایده فیلم میتوانست کلیشهای یا حتی زننده باشد، اما لارنس با طبیعی بودن و طنز بیپیرایهاش این نقش را میسازد. او در کمدی فیزیکی عالی است، به ویژه در صحنهای که برهنه درگیر دعوا میشود و با همان شدت و جسارت صحنهای بهیادماندنی خلق میکند. همچنین تعادل دقیقی در بازی مَدی هنگام تلاشهای خجالتآور برای جذب معشوقش برقرار میکند و طرز نگاه و لبخند شرمآلودش پیش از عقبنشینی از عمل خود واقعا دیدنی است.
علاوه بر این، شیمی زیبایی با همبازیاش اندرو بارث فلدمن دارد که صمیمیت آن باعث میشود چرخش داستان به سمت احساسات واقعی و حتی کمی دلانگیز بهدرستی رخ دهد. اگرچه لارنس در درامها فوقالعاده هیجانانگیز است اما بازی او در فیلم به دل نگیر نشان میدهد که او شاید به همان اندازه در کمدی هم توانمند است.
2. زمستان استخوانسوز
- محصول: 2010
- کارگردان: دبرا گرانیک
- امتیاز راتن تومیتوز: 94 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.1 از 10
وقتی زمستان استخوانسوز اکران شد، جنیفر لارنس فقط 20 سال داشت و در نقشی ظاهر شد که حتی از سن خودش هم کمتر بود. او در نقش دختری 17 ساله ظاهر شد که در کوهستانهای اوزارک دنبال پدرش میگردد تا خانه و زندگیاش را حفظ کند. دلیل اینکه فیلم دبرا گرانیک آن زمان اینقدر تحسین شد این بود که برخلاف بسیاری از فیلمهایی که درباره جوامع فقیر و روستایی ساخته میشوند، هیچ ظاهرسازی و سادهسازی مصنوعی نداشت.
قلبِ این نگاه واقعگرایانه و بیریا، بازی لارنس بود؛ اجرایی بهشدت قانعکننده، پر از استقامت تلخ و درماندگی صادقانه، بدون ذرهای درخشش هالیوودی در چهرهی خسته و زخمیاش. لارنس در نقش ری، قوی است اما نه به معنای قهرمان بودن. او فقط یک دختر نوجوان است که با تمام توان تلاش میکند از وضعیتی هولناک جان سالم به در ببرد. نامزدی اسکار برای همین نقش که هنوز او را سومین جوانترین نامزد تاریخ بهترین بازیگر زن میکند مسیری را آغاز کرد که به ستاره شدنش ختم شد.
بازی لارنس در این فیلم همچنان یکی از بهترین و ماندگارترین اجراهای تمام دوران حرفهای او است.
1. بمیر عشق من
- محصول: 2025
- کارگردان: لین رمزی
- امتیاز راتن تومیتوز: 74 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.5 از 10
اوایل فیلم بمیر عشق من جنیفر لارنس را در نقش نویسنده و مادری به نام گریس میبینیم که همراه همسرش، جکسون (رابرت پتینسون) تازه به خانهای در مونتانا نقل مکان کرده و با چاقویی میان انگشتهایش روی چمنهای حیاط مثل یک گربه چهار دستوپا میخزد. در دلِ این صحنه، این رفتار جنبهی بازیگوشی دارد، اما لحظهای است که ماهیت وحشی، رها و رامنشدنیِ بازی لارنس را به بهترین شکل آشکار میکند.
همان کیفیتی که اجرای او را اینقدر مسحورکننده میکند. او نیروی مرکزی و جاذبهی اصلی این پرتره عجیبِ شخصیتمحور لین رمزی است؛ روایتی که لغزش آرام گریس از ثبات بهسوی روانپریشی، خشم و آشوب را دنبال میکند. بخشی از این فروپاشی به مشکلات پس از زایمان برمیگردد، بخشی به فشارهای خفهکنندهای که در نقش زن و همسر احساس میکند، اما بیشتر از همه چیزی است تاریک و ناشناخته که از اعماق وجود خودش سربرمیآورد.
خشم گریس انگار ته ندارد و لارنس در نشان دادن تغییرات ناگهانیاش از مهربان به عصبانی، از پرانرژی به خسته حیرتانگیز است. او هر کاری را که گریس انجام میدهد، از کشتن یک سگ گرفته تا آنقدر خراش دادن دیوارهای حمام که ناخنهایش به خون میافتد، هم ترسناک و هم عمیقا قابل درک جلوه میدهد. درست مثل غریزهی محض و رهاشده در شکل ناب خودش. این اجرای انفجاری گاهی خندهدار و گاهی ویرانگر است و همیشه آنقدر گیرایی دارد که نمیتوان چشم از او برداشت.
تجسم میلِ گریس به رها شدن از واقعیت، به شکل غافلگیرکنندهای آشنا و قابل لمس است. درست شبیه همان کیفیتی که لارنس در تمام دوران حرفهایاش به آن شناخته شد؛ یعنی عمیقا قابل ارتباط بودن.
منبع: indiewire














