10 نقش‌آفرینی‌ برجسته سال 2023 به انتخاب مجله تایم

تماشای هنر بازیگری در عمیق‌ترین لایه‌های سینما

حتی اگر فیلمی از اکران‌های سال 2023 شما را ناامید کند، بدون شک بازیگران ناامیدتان نمی‌کنند. درواقع نویسندگان و بازیگران، به عنوان افرادی که ستون فقرات هنر و سرگرمی را تشکیل می‌دهند، در این سال مجبور شدند برای حفظ معنای انسان بجنگند. شما نمی‌توانید هیچ فیلمی را بدون عشق به کاری که بازیگران انجام می‌دهند، دوست داشته‌باشید. توانایی بازیگران، در بدترین حالت ممکن، همه چیزهایی را که زندگی روزمره ما را تشکیل می‌دهند؛ ترس‌ها و ناامنی‌ها، لذتی که از عاشق شدن احساس می‌کنیم و دستاوردهای کوچک و بزرگی که به دست می‌آوریم، منعکس می‌کنند. اما گاهی بعضی هنرپیشه‌ها یه یکه‌تاز میدان صحنه تبدیل شده و مخاطب را بدون لحظه‌ای چشم برداشتن، با خود همراه می‌کنند. این هنرمندان به جای اینکه شخصیت فیلم را درون خود ببرند، خود را عقب کشیده و اجازه می‌دهند شخصیت نمایان شود. البته بدون شک این کاری است که از عهده هر بازیگری برنمی‌آید. در سال 2023 اما، تعداد قابل‌توجهی از بازیگران به این مهم دست پیدا کردند. انگار هر روز که می‌گذرد سینما بیشتر و بیشتر از قبل به بازی بازیگران وابسته می‌شود و البته قدرت این هنرمندان در نقش‌آفرینی بیشتر می‌شود.  

در اینجا 10 مورد از اجراهای سال 2023 نام برده می‌شود، که هیچ بازیگر دیگری نمی‌توانست به این خوبی آن را بازی کند.

10. کوجی یاکوشو در نقش هیرایاما – روزهای عالی (Perfect Days)

کوجی یاکوشو

در روزهای قبل از حضور پررنگ اینترنت و شبکه‌های اجتماعی در زندگی روزانه مردم، سینماهای هنری، تماشای جهان را برای ما به ارمغان می‌آوردند. تماشاگران سینما در آمریکا، کوجی یاکوشو را که در کشور خود ژاپن بسیار معروف است، در فیلم‌هایی مانند تامپوپو یا مایل هستید برقصیم، به یاد دارند. برای تماشاگران قدیمی سینما، بازی یاکوشو در فیلم روزهای عالی ویم وندرس، نوعی بازگشت به خانه است. شخصیت او، هیرایاما، بسته به دیدگاه شما، یا از جهان به کلی کنار کشیده‌است یا به طور کامل آن را در آغوش می‌کشد. هیرایاما یک سرایدار توکیویی است، که برای امرارمعاش توالت‌های عمومی را تمیز می‌کند و مدام از شغلی به شغل دیگر رانندگی می‌کند. البته این ماجراجویی هر روزه هیرایاما همراه با پخش موسیقی از نوار کاست خودروی ون او است. همراهان هر روز او پتی اسمیت، لو رید، کینکز و نینا سیمون هستند؛ هنرمندانی که او را به‌عنوان یک علاقمند حرفه‌ای موسیقی از سن خاصی به بعد می‌شناسند، اما گذشته را هم با آغوشی باز به حال پیوند می‌دهند. اجرای کوجی یاکوشو شگفت‌انگیز است. او در نقش شخصیتی مانند هیرایاما همه چیزهای اطرافش را با جزییات تماشا می‌کند؛ الگوی نور روی امواج یک رودخانه یا ردپای برگ‌ها روی درختی که هر روز می‌بیند. گویی دنیا را با هر نفس به درون خود می‌کشد، و به طور ناخودآگاه از ما هم می‌خواهد که همین کار را انجام دهیم.

9. ویرجینیا افریا – خاطرات پاریس و بچه‌های مردم دیگر ( Revoir Paris and Other People’s Children)

ویرجینیا افیرا

ویرجینیا افیرا، بازیگر بلژیکی فرانسوی در دو فیلم فرانسوی که در سال 2023 در ایالات‌متحده اکران شد، بازی‌های خارق‌العاده‌ای داشته‌است. این دو فیلم عبارتنداز؛ بچه‌های مردم دیگر به کارگردانی ربکا زلوتوفسکی و خاطرات پاریس اثر آلیس وینکور. در فیلم بچه‌های مردم دیگر، ویرجینیا افیرا نقش یک زن مجرد و بدون فرزند را بازی می‌کند، که در دوره میانسالی قرار دارد و خوشبختی را در رابطه عاشقانه‌ای می‌یابد که پایدار و همیشگی به نظر می‌رسد. هرچند که شگفت‌انگیزترین جنبه این زندگی تازه، دلبستگی او به دختر جوان دوست پسرش است. در فیلم خاطرات پاریس، ویرجینیا افیرا زنی است که از یک حمله تروریستی وحشتناک در کافه پاریس جان سالم به در می‌برد، هرچند هیچ‌یک از این رویدادها را به خاطر نمی‌آورد. تنها راهی که این شخصیت می‌تواند به دنیای زنده بازگردد، جستجوی دیگرانی است که زندگی آنها هم به این رویداد گره خورده‌است. این شخصیت‌ها زنانی هستند که در دوره‌های گذار شدید قرار دارند و در حالی که هر دو نوعی صلح و آرامش را پیدا می‌کنند، اما از حل مشکلات ناگهانی هم ابایی ندارند. ویرجینیا افیرا ممکن است مانند چهره بسیار زیبایی داشته‌باشد، اما این صراحت غیرقابل انکار او است که شما را جذب می‌کند. در هر دوی این اجراها، او زنی است که مسیر خود را در زندگی احساس می‌کند؛ زیرا تجربه ثابت کرده‌است که برنامه‌ریزی کردن تضمینی است برای اینکه، شما راه خود را گم خواهید کرد و به هدفتان نخواهید رسید!

8. جان ماگارو در نقش آرتور – زندگی‌های پیشین (Past Lives)

جان ماگارو

به نوعی، شما نمی‌توانید بازیگری بهتر از جان ماگارو پیدا کنید، که نقش مردی را بازی کند که در حاشیه‌های زندگی و موقعیت‌های رمانتیک ایستاده‌است، و منتظر است تا شریک زندگی‌اش ببیند که او همان کسی است که می‌خواهد. هر کاری که جان ماگارو در شخصیت آرتور فیلم زندگی‌های پیشین انجام می‌دهد کم‌رنگ است. او عقب می‌ایستد و انگار اعتماد‌به‌نفس زیاد دیده شدن را ندارد. نقش جان ماگارو در زندگی‌های پیشین سلین سانگ در نقش آرتور، شوهر نورا با بازی گرتا لی، زنی که دوباره با مردی که زمانی دوست صمیمی دوران کودکی‌اش در کره بوده، ارتباط برقرار می‌کند؛ فراتر از بازیگری است. عشق آرتور به نورا گهگاه و به طور قابل‌درک در تقابل با ریشه‌ها و کودکی نورا از دور خارج می‌شود. با این حال، در بیشتر مواقع آرتور مردی است که در کنار نورا ایستاده‌است، سعی می‌کند بفهمد، سعی می‌کند از سر راه نورا کنار برود، اما همچنین امیدوار است که کسی را که برایش عزیزترین است، از دست ندهد. در یک نقطه، جان ماگارو در نقش آرتور سعی می‌کند توضیح دهد، که چرا او عاشق زندگی با نورا است. برای او، نورا جهان را بزرگتر می‌کند. او حتی یک بار احساسش را به زبان می‌آورد و از نورا می‌پرسد: «من نمی‌دونم همونی هستم که تو می‌خوای یا نه؟». در عوض، او مردی سرگردان است، که شاید تلاشی برای ماندن نمی‌کند، برای نجات گریه نمی‌کند، اما امیدوار است که فراموش نشود.

7. لی‌لی گلادستون در نقش مولی – قاتلان ماه گل (Killers of the Flower Moon)

لی لی گلادستون

مارتین اسکورسیزی فیلم قاتلان ماه گل را با اقتباس از روایت تاریخی و جذاب دیوید گرن ساخته‌است. این فیلم درباره این یک رویداد تاریخی است که سوژه بسیاری از آثار هنری بوده‌است. در این رویداد که در دهه 1920 روی می‌دهد، تعداد زیادی از سرخپوستان اوسیج ثروتمند، به دست مردان سفیدپوست حریص در اوکلاهاما، به قتل می‌رسند این قتل‌ها طی چندین ساله ادامه دارد و طی آن، جان ده‌ها تن از اوسیج‌ها گرفته می‌شود. مارتین اسکورسیزی در این فیلم تمرکز را از قانون‌گذاران سفیدپوستی که جنایات را پیگیری و حل می‌کردند، به کسانی که این جنایات را مرتکب شدند تغییر داده‌است. با این وجود این فیلمساز مطرح آگاه است، که قلب فیلم او مولی بورکهارت با بازی لی‌لی گلادستون محسوب می‌شود. مولی بورکهات یک سرخپوست اوسیج است، که خانواده‌اش هدف قاتلان قرار می‌گیرند. به عنوان مولی، آنچه لی‌لی گلادستون به قاتلان ماه گل اضافه می‌کند، منحصر‌به‌فرد و خارق‌العاده است. حضور دغدغه‌مند او روح فراگیر فیلم است. ازطرفی تماشای عاشقی کردن محتاطانه مولی بورکهارت، با مردی که او را فریب می‌‎دهد (ارنست بورکهارت با بازی لئوناردو دی کاپریو)، نهایت جذابیت عاشقانه است. در ابتدای رابطه این زوج، وقتی لی‌لی گلادستون در نقش مولی به همسرش ارنست نگاه می‌کند، اعتماد عمیقی در چشمان او دیده می‌شود. تماشای ذره ذره آب شدن این اعتماد، مانند تماشای یک ماه گرفتگی است، که به سردی روی زمین سایه می‌اندازد. و بدون شک هیچ کس به اندازه لی‌لی گلادستون نمی‌توانست این فراز و نشیب را به تصویر بکشد. مولی زنی است که هم توسط مردانی که در مدارش بودند و هم به طور گسترده‌تر، توسط کشوری که درواقع بیشتر به او تعلق داشت تا به هر کسی یا چیزی دیگر، موردخیانت قرار گرفته‌است. لی‌لی گلادستون به گونه‌ای نقش مولی را بازی می‌کند، که مانند شخصی که با او ملاقات کرده‌اید، با او راه رفته‌اید، با او صحبت کرده‌اید یا حتی یک همسایه، به شما نزدیک است. و به هیچ عنوان این شخصیت برایتان یک روح، یک افسانه یا نماد، یا کسی که داستان تراژدی زندگی‌اش در همه جا پیچیده است، به نظر نمی‌رسد. این بازیگر از نظر چهره و به طور کلی ظاهر هم به خوبی با این نقش هماهنگ شده‌است. زیبایی متفاوت لی‌لی گلادستون در کنار بازی پر از آرامش و تسلطش، تا مدت‌ها در خاطر شما می‌ماند.

آیکون فیلم قاتلان ماه کامل Killers of the Flower Moon
فیلم

قاتلان ماه کامل

Killers of the Flower Moon

تماشای فیلم قاتلان ماه گل

6. فرانتس روگوفسکی در نقش توماس – معابر (Passages)

فرانتس روگوفسکی

آیا شما می‌دانید راز اینکه آدم‌های بد گاهی‌اوقات به طرز باورنکردنی کاریزماتیک هستند، در چیست؟ فرانتس روگوفسکی در درام نیمه‌کمدی و نیمه‌تراژدی و البته مثلث عشقی ایرا ساکس کارگردان؛ نقش توماس را بازی می‌کند. توماس کارگردانی تمام‌عیار است، که به تدریج از رابطه صمیمانه‌ای که با شریک زندگی‌اش دارد، کم می‌شود. به نظر می‌رسد شریک زندگی توماس، روز به روز به او کم‌توجه‌تر می‌شود. اما زندگی جریان دارد تا اینکه، توماس با یک زن جوان به نام آگاته با بازی آدل اگزارکوپولوس رابطه‌ای عاشقانه‌ برقرار می‌کند. این رابطه یک ماجراجویی تجربی ممنوع است، که برای او هیجان‌ تازه‌ای به همراه دارد. اما در نهایت این رابطه در ظاهر جذاب، باعث رنج و عذاب همه‌جانبه می‌شود. فرانتس روگوفسکی یک توجیه غیرقابل اتکا را برای این کارش مطرح می‌کند. او فکر می‌کند چون شریک زندگی‌اش خودخواه است و به او ظلم می‌کند، می‌تواند نسبت به او بی‌وفا باشد. فرانتس روگوفسکی به مخاطب اجازه می‌دهد، نیازهای انسانی را در عمیق‌ترین لایه‌های درونی او ببیند، بنابراین قضاوت درباره اعمال این شخصیت غیرممکن است. مخاطب با تمام وجود می‌خواهد توماس را دوست داشته‌باشد، اما از راه دور که بهترین روش ممکن است! هرچه که هست، فرانتس روگوفسکی به خوبی از پس نقش‌آفرینی در قالب این شخصیت پر از تضاد، برآمده‌است.  

5. کیلی اسپینی در نقش پریسیلا – پریسیلا (Priscilla)

کیلی اسپینی

پریسیلا بولیو 14 ساله بود، که با الویس پریسلی 24 ساله آشنا شد. او سریع و سخت عاشق الویس پریسلی شد، که البته در این سن و سال احتمالش زیاد است. در پریسیلا به کارگردانی سوفیا کاپولا که براساس خاطرات پریسیلا پریسلی در سال 1985 ساخته شده‌است، کیلی اسپانی نقش زنی را بازی می‌کند، که همسر الویس پریسلی است. درواقع پریسیلا همسر یک سلطان موسیقی شده و وارد مجموعه‌ای می‌شود، که به نوعی زندانی برای او است. الویس پریسلی با بازی جیکوب الوردی می‌خواهد پریسیلا را دوست داشته‌باشد، اما در عوض به دنبال کنترل کردن او است. مهربانی و حساسیت پریسیلا برای الویس بسیار جذاب است، و درست به همین دلیل او فکر می‌کند باید این گنج را برای خودش در قفل و زنجیر نگه دارد. کیلی اسپینی نقش پریسیلای جوان را بازی می‌کند، که به طور طبیعی از آگاهی بزرگسالی برخوردار شده‌است. البته او نمی‌داند وارد چه چیزی شده‌است، ولی حتی باوجود ساده‌دلی‌اش، پریسیلا هرگز اهل تنش و دعوا نیست. ما در این فیلم شاهد این هستیم که پریسیلا بزرگتر، عاقل‌تر و مستقل‌تر می‌شود و با الویس در این رویای عجیب و غریب، قدم می‌زند. کیلی اسپینی به خوبی جنبه منفی آن رویا را به ما نشان می‌دهد، بدون اینکه هرگز جذابیت آن را انکار کند. درست مانند زندگی در این فیلم هم ثابت می‌شود که، جوانان همیشه نمی‌توانند کاری که درست‌تر است را انجام دهند، که البته این، بخشی از جوان بودن است. کیلی اسپینی در پشت یک نمای پر زرق و برق از موهای پوش داده‌شده و خط چشم دنباله‌دار، این حقیقت تلخ و شیرین را درباره عشق زنده می‌کند.

4. بردلی کوپر در نقش لئونارد برنستاین – مایسترو (Maestro)

بردلی کوپر

زمزمه‌هایی به گوش می‌رسد، که خیلی از مخاطبان و بعضی منتقدان از اینکه فیلم ماستروی بردلی کوپر به اندازه کافی درباره حرفه لئونارد برنستاین، سوابق کاری او به عنوان رهبر ارکستر و آهنگسازی او و همچنین نشان دادن او به عنوان مردی که در آموزش لذت‌های موسیقی کلاسیک به جوانان و بزرگسال‌ها نقش مهمی دارد، ابراز ناامیدی می‌کنند. اما فیلمی که بردلی کوپر ساخته‌است و به‌طور عمده بر ازدواج پیچیده و گاه طوفانی لئونارد برنستاین با بازیگری به نام فلیسیا مانتیلگره با بازی کری مولیگان تمرکز می‌کند، بدون شک از هر فیلم زندگی‌نامه‌ای استانداردی جسورانه‌تر و قانع‌کننده‌تر است. بازی بردلی کوپر در نقش لئونارد برنستاین در این فیلم بسیار درخشان و در عین حال گیرا است. با این وجود فیلم تازه بردلی کوپر حواشی زیادی را به همراه داشته‌است. حتی پیش از نمایش فیلم، جنجالی درباره گریم کوپر به‌ پا شده‌است. خیلی از علاقمندان به سینما با دیدن بینی مصنوعی بردلی کوپر در نقش برنستاین، ادعا می‌کردند که او این کار را کرده‌است، تا بیشتر در فیلم جلب‌توجه کند. اما طرفداران بردلی کوپر معتقدند که انتخاب بینی بزرگ، راهی برای فرو رفتن بهتر در نقش بوده‌است، تا حدی که خود را به‌طور کامل پنهان کند. این طرفدارن معتقدند که بردلی کوپر به عمد می‌خواسته‌است، تا لئونارد برنستاین به عنوان یک مرد درخشان، خودخواه و پرهیاهو، بتواند به جلو قدم بگذارد. چیزی که درباره اجرای بردلی کوپر در نقش لئونارد برنستاین شگفت‌انگیز است، نحوه عقب‌نشینی کوپر به جای بزرگ‌نمایی در نقش است. او خود را تا جایی که توانسته در نقش محو کرده‌است تا بتواند بیشتر و بیشتر برنستاین را نشان مخاطب دهد. نگاه او به همسرش فلیسیا، انسانی که با گرایشات برنستاین مطابقت نداشت، این حقیقت را یادآور نمی‌شود که عشق به هیچ عنوان یک جریان ساده و سرراست نیست. بردلی کوپر به‌گونه‌ای این نقش را بازی می‌کند، که گاهی دلتنگی او آشکار است و درعین‌حال نمی‌تواند با محدودیت‌های موجود کنار بیاید. این نقش‌آفرینی نمایشی از خویشتن‌داری و فروتنی است، در خدمت شخصیتی واقعی که از استفاده از آزادی‌هایش پرهیز نکرده‌است.

3. گرتا لی در نقش نورا – زندگی‌های پیشین (Past Lives)

گرتا لی

در رمان عاشقانه و تاثیرگذار زندگی‌های پیشین به کارگردانی سلین سانگ، نورا با بازی گرتا لی، نمایشنامه‌نویسی است که در کره متولد شده و در کودکی به همراه خانواده‌اش به تورنتو مهاجرت می‌کند. سال‌ها می‌گذرد و نورا در حال حاضر در نیویورک مشغول به کار نویسندگی است. او دوباره با معشوق دوران کودکی خود هه سونگ با بازی تئو یو ارتباط برقرار می‌کند. این ارتباط زمینه بازگشت نورا به ریشه‌ها و فرهنگی است، که او فکر می‌کند پشت سر گذاشته‌است. شوهر نورا آرتور با بازی جان ماگارو، که او هم یک نمایشنامه‌نویس است، در حالی‌که نورا احساساتش را نسبت به دوست قدیمی‌اش کنترل می‌کند، کنار می‌ایستد. زندگی‌های پیشین فیلمی درباره این حقیقت است که انسان نمی‌تواند هرگز اطمینان حاصل کند که در زندگی چه می‌خواهد، ​​حتی وقتی فکر می‌کند همه چیز را فهمیده است. گرتا لی وضعیت گذرا و ناگهانی و غافلگیرکننده نورا را به زیبایی به تصویر می‌کشد. او زنی را بازی می‌کند، که چشمش را به روی همه چیزهایی که فکر می‌کرد بدون ناراحتی از آن دست کشیده‌، بسته‌است؛ از جمله، تا حد زیادی، هویت کره‌ای‌اش را. اما این داستان، روایتی جهانی و قصه همیشه تکرار مهاجرت به دنیاهای بزرگتر و استفاده از امکانات جهانی و پذیرا بودن آن برای به حرکت درآمدن و رو به جلو رفتن است. گرتا لی تپش قلب اینگونه موقعیت‌ها را به سطح می‌آورد. چهره او دنیایی از شگفتی و سردرگمی است، حتی گاهی اوقات هر دو در یک زمان. با این وجود تغییراتی که فکر می‌کنیم نمی‌توانیم از پس آن زنده بمانیم، اغلب آن‌هایی هستند که به ما بیشتر احساس زنده بودن می‌دهند. این حقیقت به خوبی در چهره و بازی گرتا لی به عنوان نورا نشسته‌است.

2. کیلین مورفی در نقش اوپنهایمر – اوپنهایمر (Oppenheimer)

کیلین مورفی

کاری که کیلین مورفی در اوپنهایمر کریستوفر نولان انجام می‌دهد، یادآور این است که مکانیسم بازیگری برای نمایش‌های بزرگ به خصوص اگر آن را در ایمکس ببنید، به ظرافت بال یک حشره است. کریستوفر نولان می‌داند که نمی‌تواند داستان مردی که اغلب پدر بمب اتمی نامیده می‌شود را بدون لایه‌بندی آن در چندین داستان به همان اندازه مهم، بازگو کند. پس داستان این که چگونه دولت ایالات‌متحده، زمانی که دیگر به اوپنهایمر نیازی نداشت، تصمیم گرفت وفاداری او را زیر سوال ببرد، یا اضطراب اخلاقی خود اوپنهایمر نسبت به وحشت ناشی از اینکه کمک کرده‌بود تا بمب اتمی در جهان رها شود؛ لایه‌های دیگر فیلم شدند. جی رابرت اوپنهایمر به خودی خود شخصیت بزرگی است، اما اجرای کیلین مورفی او را از نزدیک نشانمان می‌دهد. اجرای کیلین مورفی صمیمیتی باورنکردنی بین اوپنهایمر و مخاطب ایجاد می‌کند. مورفی دوران دانشجویی و جوانی شخصیت را در کمبریج و در شرایطی که او دلتنگ آمریکا شده‌است و حقایق هولناک زندگی اوپنهایمر را به تصویر می‌کشد. کاریزمای متلاطم او به عنوان یک فرد بسیار باهوش و اندوه متعاقب او از نقشی که در ساخت سلاحی ایفا کرده‌است، که می‌توانست و هنوز هم می‌تواند، عامل پایان جهان باشد؛ به خوبی از طریق کیلین مورفی به مخاطب نشان داده می‌شود. پوست کیلین مورفی بسیار نازک و شفاف است. گویی او همه چیز را در برابر بیننده آشکار می‌کند، و به ما اجازه می‌دهد تا ببینیم مردی که باهوش‌تر از همه ماست، هنوز همان شبکه‌ای از رگ‌ها، شریان‌ها و سیستم عصبی را دارد. اینگونه است که کیلین مورفی با باز کردن دریچه‌ای بین مخاطب و تصویر، ما را به عمیق‌ترین بخش صحنه نمایش می‌برد و دنیای غول‌پیکری را نشانمان می‌دهد که ما در برابر آن بسیار کوچکیم. شما هر احساسی را می‌توانید به راحتی در چشمان کیلین مورفی ببنید. همچنین روند پیری به خوبی در این چهره تغییر ایجاد کرده و نقش را باورپذیرتر کرده‌است. جدای از صحنه‌هایی که بیننده با اوپنهایمر سازنده بمب اتم طرف است، کیلین مورفی عاشقانه‌های این شخصیت را هم بسیار زیبا به تصویر کشیده‌است.

1. کری مولیگان در نقش فلیسیا – مایسترو (Maestro)

کری مولیگان

مایستروی بردلی کوپر، که در آن خود کوپر نقش آهنگساز و رهبر ارکستر بزرگ امریکایی لئونارد برنستاین را بازی می‌کند، درواقع یک فیلم زندگی‌نامه‌ای نیست. به عبارت دقیق‌تر، این فیلم تصویری از یک ازدواج است، ازدواجی که در زمان خود و شاید حتی در زمان خود ما، رادیکال تلقی می‌شود. در اوایل ماسترو، برنستاین که علایق خاص خود را دارد، با بازیگر جوان و درخشان شیلیایی کاستاریکایی یعنی فلیسیا مانتیلگره با بازی کری مولیگان ملاقات می‌کند. در همین ملاقات کوتاه شما به عنوان بیننده به سرعت می‌توانید اشتیاق و جرقه بین این دو شخصیت را ببینید. تمایل بین این دو شخصیت فوری و غیرقابل انکار است. فلیسیا می‌داند که لئونارد برنستاین چگونه آدمی است، اما به هر حال او را دوست دارد. آنها تصمیم می‌گیرند شانس خود را در ازدواج و تشکیل خانواده امتحان کنند، حتی اگر لئونارد نمی‌تواند از تمایلات خاص خود دست بکشد. هنرنمایی کری مولیگان هم زیبا و هم بسیار شفاف است، مانند یک سیگار روشن که در تاریکی شناور است. فلیسیا ظرفیت زیادی برای لذت بردن از زندگی دارد، اما او محدودیت‌های خود را هم می‌داند. اگر سکانس روز جشن شکرگزاری فیلم را دیده باشید، صحنه‌ای که در آن فلیسیا نقص‌های شوهرش را در یک تک‌گویی ویرانگر بیان می‌کند، به مهارت بالای بازیگری کری مولیگان پی می‌برید. البته لئونارد برنستاین بدون شک مستحق این جملات کوبنده است، به طوریکه شما هم در دلتان جملات را تکرار می‌کنید. اما بیشتر از آن، توان بالای کری مولیگان برای فرو رفتن در نقش‌هایش در این سکانس به چشم می‌آید. شما هرگز این صحنه و عملکرد کری مولیگان را فراموش نخواهید کرد. کری مولیگان در نقش شخصیت فلیسیا با رفتارهای زنانه و بی عیب‌و‌نقصش به نظر می‌رسد، تصویری از نجابت و گذشت باشد؛ تا زمانی که متوجه می‌شوید در چند لحظه کوتاه قرار است فیلم را به آتش بکشد. به هر حال عملکرد کری مولیگان در نقش فلیسیا به هر شکل که باشد، شما به خوبی با او همزادپنداری خواهید کرد.

منبع: Time

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×