12 فیلم درباره آخرالزمان هستهای که شما را به وحشت میاندازند
کاترین بیگلو کارگردان مطرح آمریکایی به تازگی فیلم مهیج و دلهرهآوری به نام خانهای از دینامیت (A House of Dynamite) ساخته است. این فیلم روایت هولناک لحظه به لحظهی واکنش کارمندان دولت آمریکا را نشان میدهد که در انتظار شلیک یک موشک هستهای نشستهاند. فیلمنامهی پرتنش نوا اوپنهایم بیوقفه بر این نکته تاکید میکند که برای چنین فاجعهای هیچ راه حل درستی وجود ندارد و همین حضور سلاحهای هستهای است که بشریت را محکوم به نابودی میکند. به بهانهی اکران خانهای از دینامیت در ادامه 12 فیلم درباره آخرالزمان هستهای نام بردیم که بر اساس میزان اضطرابی که از تصویر نابودی بشر القا میکنند رتبهبندی شدهاند.
12. جزر و مد سرخ (Crimson Tide)
- محصول: 1995
- کارگردان: تونی اسکات
- بازیگران: دنزل واشینگتن، جین هکمن، مت کریون
- امتیاز راتن تومیتوز: 89 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.4 از 10
قرار بود دوران گلاسنوست علاقهی تماشاگران سینما به درامها و تریلرهای جنگ هستهای را از بین ببرد، اما بهار سال 1990، مردم همچنان صف کشیده بودند تا شکار برای اکتبر سرخ (The Hunt for Red October)، فیلم اکشن پرهیجان دربارهی زیردریایی شوروی یاغی را ببینند. با این حال، فیلمسازان اکشن خیلی زود خود را با دنیای در حال تغییر وفق دادند و تروریستهایی که گروگان میگرفتند جای دشمنان هستهای را گرفتند و تهدید جنگ اتمی بیشتر به شکل اشتباهات تکنولوژیکی پیشرفته بازنمایی شد.
با این همه، یک حقیقت ثابت ماند و آن هم این بود که مردم هنوز هم عاشق فیلمهایی بودند که در زیردریایی رخ میدهد. خوشبختانه برای طرفداران این ژانر، تونی اسکات کارگردان و مایکل شیفلر فیلمنامهنویس، در میانهی دههی 90 میلادی بهخوبی گوششان به اخبار روز بود و نتیجهاش شد فیلمی به غایت نفسگیر و پرتنش به نام جزر و مد سرخ. آنها با بهرهگیری از تخیل و نگاهی واقعگرایانه، جنگ اول چچن و روسیه را به جنگ داخلی تمام عیار روسیه گسترش دادند.
در این ماجرا قرار است یک رهبر افراطی، کنترل یک پایگاه موشکی هستهای را به دست بگیرد. در پی این بحران، خدمهی زیردریایی آمریکایی به نام یواساس آلباما به ماموریتی در دریا اعزام میشوند که با دستوری وحشتناک مواجهند. دستور این است که اگر رهبر روس دستور سوختگیری موشکهایش را صادر کند، باید حملهی هستهای پیشدستانهای انجام دهند. دستور اولیه صادر میشود، اما در لحظهی آمادهسازی برای شلیک، پیامی دوم از فرماندهی میرسد.
در همین زمان، حملهای به زیردریایی باعث از کار افتادن رادیوی آن میشود و حالا خدمه با دستوری ناقص روبهرو هستند. از این نقطه، فیلم به جدالی بیرحمانه و نفسگیر میان کاپیتان فرانک رمزی (جین هکمن) و افسر اجرایی ران هانتر (دنزل واشینگتن) بدل میشود که یکی میخواهد طبق دستور اول عمل کند، دیگری اصرار دارد تا تایید پیام دوم صبر کنند چرا که اگر آن پیام در واقع فرمان توقف باشد، اقدام شتابزدهی آنان به معنای آغاز جنگ جهانی سوم خواهد بود.
جین هکمن و دنزل واشینگتن در این فیلم در اوج توان بازیگری خود ظاهر شدهاند، اما آنچه به جزر و مد سرخ هستهای هشیار و هولناک میبخشد، نه صرفا جدال میان دو مرد، بلکه اندیشهی کابوسوار یک پرتاب اشتباه است که میتواند پایان جهان را تسریع کند. در روزگاری که سراسر درگیری و تنش است، همین تصور کافی است تا این فیلم درباره آخرالزمان هستهای همچون هشداری تلخ و ماندگار در ذهن تماشاگر طنین بیندازد.
11. آکیرا (Akira)
- محصول: 1988
- کارگردان: کاتسوهیرو کوتومو
- صداپیشهها: میتسو ایوانا، نوزنومی ساساکی، مامی کویوما
- امتیاز راتن تومیتوز: 91 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8 از 10
کاتسوهیرو اوتومو از مانگای خودش به نام آکیرا اقتباس بلندپروازانهای انجام داد. فیلم با انفجار یک بمب هستهای بر فراز توکیو آغاز میشود. این انیمهی علمی–تخیلی و پادآرمانشهریِ تاثیرگذار در ظاهر دربارهی دار و دستههای موتورسوار نوجوان، کودکان مرموز با تواناییهای ذهنی عجیب و پسری خشمگین است که به تودهای هیولاوار بدل میشود. اما در عمق، هر تکه از این حماسهی عظیم اوتومو در تپشِ ترس از آخرالزمان هستهای ریشه دارد.
آکیرا تصویری است از جهانی که کودکانش را از دست داده است و دانشمندان در آن پس از کشف نیرویی شبیه به قدرت خدا، همه تلاش خود را کردند تا حتی بعد از آنکه همین نیرو، جهان را یک بار نابود کرده بود آن را به سلاح بدل کنند. در خیابانهای این آیندهی تاریک، اعتراضها و شورشها بیپایاناند، فرقههای مذهبی نوید پایان جهان را میدهند، سازمانهای مخفی در سایه مردم را میربایند و به گلوله میبندند و کودکانی با نیروهای ذهنی خارقالعاده، در خدمت دولتی هستند که از انسانیت فاصله گرفته است.
در دو ساعتی که پس از آن انفجار آغازین میگذرد، اوتومو هرگز اجازه نمیدهد تماشاگر فراموش کند چه بر سر جهانی آمده است که پیشتر نابود شده و با این حال صاحبان قدرت همچنان با وسوسهی تکرار آخرالزمان بازی میکنند. این فیلم دربارهی جلوگیری از فاجعه نیست، بلکه دربارهی آمادگی برای یک آخرالزمان هستهای است. جامعه در حال فروپاشی است، فساد همهجا را گرفته، شرارت و خشونت بیمهار جریان دارد. پایان دوبارهی جهان اجتنابناپذیر است. در بطن روایت، حسی از یاس و بدبینی ژرف موج میزند که میگوید دیگر تلاش برای نجات جهان بیفایده است.
10. سیاره میمونها (Planet of the Apes)
- محصول: 1968
- کارگردان: فرانکلین جی شافنر
- بازیگران: چارلتون هستون، رودی مکداوال، موریس اوانس
- امتیاز راتن تومیتوز: 86 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8 از 10
فیلم سیارهی میمونها تنها در دقایق پایانیاش برگ هستهای خود را رو میکند، اما همان لحظه کافی است تا تمام آنچه پیشتر دیدهایم معنایی تازه پیدا کند. این صحنه وقتی است که فضانوردی به نام تایلر که در سفر زمان گم شده است به تندیس نیمهویران آزادی مینگرد و درمییابد که در تمام این مدت روی زمین خودش بوده، بر زانو میافتد و انسانیت را نفرین میکند. ناامیدی و رنجی که در چهرهی چارلتون هستون موج میزند، این صحنه را به یکی از تکاندهندهترین و ماندگارترین پایانهای تاریخ سینما بدل کرده است.
این فقط یک پیچش روایی برای شوکه کردن مخاطب نیست، بلکه خنجری نهایی است که حقیقت را در قلب بیننده فرو میکند و میگوید این سرزمین نفرینشده، کابوسی دور از ذهن نیست بلکه خانهی خودِ ماست. دیدن یکی از آشناترین نمادهای جهان مدرن یعنی تندیس آزادی، نیمهویران و مدفون در شنهای زمان، نهتنها یادآور قدرت ویرانگر آخرالزمان هستهای است، بلکه غرور کورکنندهی بشر را به رخ میکشد که روزی زمین را از زیر پایمان خواهد کشید.
حتی پیش از آن پایان شوکهکننده، ما چهرهی هولناک جهان پس از فاجعهی هستهای را دیده بودیم نه فقط در این واقعیت که میمونها به گونهی حاکم بدل شدهاند و انسانها به موجوداتی گنگ و وحشی نزول کردهاند، بلکه در مناظر ویران و بیروحی که جای هر نشانهای از زیبایی پیشین را گرفتهاند. در ابتدای فیلم، تایلر با لحنی تلخ میگوید: «امیدوارم جایی در این جهان پهناور، چیزی بهتر از انسان وجود داشته باشد.» اما پایان فیلم پاسخی است بیرحمانه که میگوید نه، چنین چیزی وجود ندارد. زمین تنها چیزی بود که داشتیم و ما خودمان، با دستان خویش، آن را تا آخرین ذره نابود کردیم.
9. خانهای از دینامیت
- محصول: 2025
- کارگردان: کاترین بیگلو
- بازیگران: ادریس البا، ربکا فرگوسن، گابریل باسو
- امتیاز راتن تومیتوز: 81 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
شاید تنها بخش غیرواقعی فیلم درباره آخرالزمان هستهای خانهای از دینامیت ساختهی بلندپروازانهی کاترین بیگلو دربارهی آنچه ممکن است هنگام تهدید یک حملهی موشکی هستهای به خاک آمریکا رخ دهد این باشد که فیلم فرض میکند تمام مقامات بلندپایهی دولت، در لحظهی بحران، آرام، منطقی و افرادی بالغ و قابل اعتمادند. اما جدا از این رویای خوشباورانه، باقی فیلم همچون کابوسی زنده از دوران جنگ سرد پیش چشم مخاطب جان میگیرد.
بیگلو با دقتی مستندگونه و ضربآهنگی نفسگیر، فیلمی ساخته است که به معنای واقعی کلمه یک حملهی اضطراب تمام عیار و بازنمایی تصویری از عمیقترین ترسهای بشر، تحققیافته بر پردهی سینما است. در داستان، موشکی بالستیک قارهپیما با منشایی نامشخص در مسیر مستقیم به سوی شهر شیکاگو در حرکت است. با آن که دهههاست دولتها بازیهای جنگی و طرحهایی برای چنین سناریویی ترتیب دادهاند، اما فیلم ما را با حقیقتی سرد مواجه میکند که در تمام تاریخ بشر، هیچ چیز واقعا نمیتواند ما را برای چنین لحظهای آماده کند.
بیگلو در فیلم خانهای از دینامیت تمام هراس و درماندگیای را که نسلها در اوج تنشهای جنگ سرد تجربه کردند بازسازی میکند. سیاستمداران مجبورند تصمیمات فاجعهباری بگیرند که سرنوشت میلیونها زندگی را تعیین میکند، کارشناسان کم نام و نشان در سلسله مراتب نظامی ظرف چند ساعت به تاثیرگذارترین افراد جهان تبدیل میشوند و سرنوشت ملتها ناگهان بر دوش دایرهای کوچک از سربازان ناشناخته قرار میگیرد. تمام این وقایع با حسی از اجتنابناپذیری روزمره روایت میشوند و همین، وحشت آنها را چند برابر واقعیتر و تکاندهندهتر میکند. در این ژانر، کمتر چیزی را میتوان یافت که به این اندازه ترسناک و واقعگرایانه باشد.
8. در ساحل (On the Beach)
- محصول: 1959
- کارگردان: استنلی کریمر
- بازیگران: گریگوری پگ، اوا گاردنر، آنتونی پرکینز
- امتیاز راتن تومیتوز: 78 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.1 از 10
در فیلم در ساحل ساختهی استنلی کریمر، بشریت پیش از هر چیز بر لبهی انقراض ایستاده است. آخرین بازماندگان شناختهشده در ملبورن در انکار مطلق سرنوشت محتوم خود به سر میبرند و لحظهای کوتاه از امید غیرمنتظره به آنها القا میکند که شاید همه چیز هنوز از دست نرفته باشد. در این میان، عشق میان فرماندهی زیردریایی (گریگوری پک) و یک زن (آوا گاردنر) جوانه میزند اما سایهی محتوم مرگ بر نیاز ناامیدانهی همه برای چسبیدن به زندگی روزمره سنگینی میکند.
فیلم با ظرافتی تلخ، ترکیبی از امید کوتاهمدت و واقعیت غیر قابل تغییر نابودی را به تصویر میکشد. در فیلم در ساحل، انفجارهای هستهای نمایشی یا تصاویر نابودی کامل را نمیبینیم، اما یاس زندگی در جهانی آلوده به تشعشعات از خلال مکالمات مرگبار و نگاههای بیکلام به مخاطب منتقل میشود. تلاشهایی برای غرق کردن این اضطرابها در شور زندگی، شجاعت و نوشیدن انجام میشود، اما در مقابل درِ مرگ که به رویشان میکوبد، هیچ چیز کارساز نیست.
فیلم با این شیوهی ظریف، وحشت پایان بشریت را با سکوت و جزئیات انسانی به بیننده منتقل میکند. لبخندهای دردناک بر چهرهی شخصیتها، همه چیز را فریاد میزند و نشان میدهند که سطوح تشعشعات هنوز فروکش نکردهاند و هیچ راهی برای گریز از بارش هستهای پیش رو وجود ندارد. مویرای گاردنر با اندوه میاندیشد: «زمانی نیست. نه زمانی برای عشق… نه چیزی برای به یاد آوردن… هیچ چیزی ارزش به یاد سپردن ندارد.» این جملهها زمینهی داستان را با حس عمیق تاریکی و یاس تثبیت میکنند. تصاویر زنده و تکاندهندهی نیهیلیسم درمانده تا مدتها پس از پایان تیتراژ با بیننده میماند، گویی او را به اجتناب از چنین سرنوشتی هولناک، تا زمانی که هنوز فرصت داریم، فرا میخواند.
7. عهد (Testament)
- محصول: 1983
- کارگردان: لین لیتمن
- بازیگران: جین الکساندر، ویلیام دیون، راس هریس
- امتیاز راتن تومیتوز: 89 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.9 از 10
در فیلم عهد ساختهی لین لیتمن خبری از آتشفشان و ابر قارچی نیست، بلکه مخاطب را به یک شهر کوچک در شمال خلیج کالیفرنیا میبرد. وقتی یک اخبار فوری از وقوع انفجارهای هستهای در ساحل شرقی آمریکا خبر میدهد زندگی عادی خانوادهی ظاهرا خوشحال وِذرلی پایان مییابد. ثانیهای بعد، نور خیرهکنندهای اتاق نشیمن وِذرلیها را روشن میکند. همه به نظر سالمند، همانطور که محلههایشان، اما تمام راههای ارتباطی با جهان خارج قطع شده است.
وقتی یک اپراتور رادیویی محلی سعی میکند با شهرهای بزرگ مثل سانفرانسیسکو تماس بگیرد، تنها با صدای خشخش رادیو مواجه میشود. کارول وِذرلی (با اجرای درخشان جین الکساندر) در ابتدا بیشتر نگران همسرش (ویلیام دوِین) است که در سانفرانسیسکو کار میکند. اما با گذشت زمان و بعید شدن بازگشت او، توجهش به سلامت فرزندانش معطوف میشود که یکی پس از دیگری دچار بیماری ناشی از تشعشعات میشوند.
بهزودی روشن میشود که تمام ساکنان این جامعه و احتمالا همهی کسانی که در پناهگاه نبودهاند از این آلودگی جان خواهند باخت. لیتمن هیچ امید واهیای به بیننده نمیدهد و در فیلمش میبینیم که جامعه فروپاشیده است و تا پایان فیلم، تنها کاری که میتوان انجام داد این است که از آخرین نیروی باقیماندهی عزیزان خود بهره بگیری و در انتظار آخرین نفسهای خودت باشی.
عهد یک فیلم درباره آخرالزمان هستهای است که قلبت را میشکند و همین نکته، پیام بیپردهی لیتمن است که آیا میتوانی خانواده و دوستانت را در چنین درد و رنجی ببینی، فقط به این خاطر که رهبران ابرقدرتها عقلشان را از دست دادهاند؟ چرا که این دقیقا همان چیزی است که برای بازماندگان یک انفجار هستهای رخ خواهد داد.
6. روز بعد (The Day After)
- محصول: 1983
- کارگردان: نیکلاس مایر
- بازیگران: جیسون روباردز، جوبت ویلیامز، استیو گوتنبرگ
- امتیاز راتن تومیتوز: 86 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7 از 10
نیکلاس مایر عمدتا به خاطر کارگردانی فیلم پیشتازان فضا 2: خشم خان (Star Trek: The Wrath of Khan) شناخته میشود، اما تاثیرگذارترین اثر او یک فیلم تلویزیونی برای شبکهی خانگی به نام روز بعد است که در سال 1983 ساخت. این فیلم درباره آخرالزمان هستهای با ترسهایی سروکار دارد که آن زمان کاملا واقعی به نظر میرسیدند. فیلم روز بعد داستان پیامدهای بارش رادیواکتیو ناشی از یک درگیری با اتحاد جماهیر شوروی در ایالات متحده را روایت میکند.
در آن دوران، روابط آمریکا با همتایان شوروی چندان دوستانه نبود، اما این فیلم واقعا نقشی در بهبود این روابط ایفا کرد. فیلم روز بعد به ترسها و اضطرابهای هستهای دوران جنگ سرد میپردازد، اما هراس اصلی را با صبر و تعلیق به مخاطب منتقل میکند. در صحنههای ابتدایی، زندگی چند تن از ساکنان میسوری را میبینیم که روزمرگیشان را ادامه میدهند و از پذیرفتن امکان وقوع انفجار هستهای طفره میروند.
گزارشهای تلویزیونی و رادیویی نشان میدهد که روابط میان آمریکا و شوروی ناپایدار و پرتنش است اما مطمئنا هیچ دولتی به افراطیترین تصمیمات خود عمل نخواهد کرد، درست است؟ نه، اشتباه میکنید. تصمیم خلاقانه برای تمرکز بر مردم عادی، وحشت فیلم روز بعد را چند برابر موثرتر میکند. این افراد میتوانستند دوستان و همسایگان ما باشند، پس تماشای عبور آنها از چنین مصیبتی عمیقا ناراحتکننده است.
فیلم تصویری از بارش رادیواکتیو هستهای ارائه میدهد که در آن مردان و کودکان ناپدید و شهرها ویران میشوند، حیوانات گریزی ندارند و زمین مسموم میشود. علاوه بر این، این وحشتها با وقار و جدیت نمایش داده میشوند، بهطوری که رونالد ریگان، رئیسجمهور وقت آمریکا متوجه فیلم شد و چند سال بعد معاهدهی نیروهای هستهای میانبرد را امضا کرد. روز بعد فیلمی قدرتمند و استدلالی عالی علیه سلاحهای هستهای است.
5. ترمیناتور 2: روز داوری (Terminator 2: Judgment Day)
- محصول: 1991
- کارگردان: جیمز کامرون
- بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، لیندا همیلتون، رابرت پاتریک
- امتیاز راتن تومیتوز: 91 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.6 از 10
فرنچایز نابودگر بهعنوان برجستهترین مجموعه بلاکباستری در زمینهی پرداخت به جنگ هستهای شناخته میشود. این مجموعه آخرالزمان هستهای را با فناوری هوش مصنوعی که ممکن است نابودی ما را رقم بزند ترکیب میکند. یک سیستم خودکار کنترل موشکها به نام اسکاینت به شعور میرسد و جهان را با سلاح هستهای ویران میکند. برای تضمین وقوع این جهنم خودساخته، اسکاینت نابودگران رباتیک را به گذشته میفرستد تا جان کانر، رهبر آیندهی مقاومت بشر را از میان بردارند.
در حالی که این آیندهی آخرالزمانی در همهی فیلمهای نابودگر نقش مهمی دارد، ترسناکترین بازنمایی جنگ هستهای در نابورگر 2: روز داوری رخ میدهد. فیلم با صحنههایی از زندگی روزمرهی مردم آغاز میشود و بزرگسالان را در ترافیک آزادراهها، کودکان را در حال بازی روی تابها میبینیم تا این که همه چیز در یک چشم بر هم زدن ناپدید میشود. سپس با یک برش ناگهانی، 30 سال بعد شهری را میبینیم که اکنون در قالب تودهای از استخوان و خرابه زیر پای سربازان فلزی اسکاینت له شده است.
فیلم نابودگر 2 در سال 1995 روایت میشود و جهانی را به تصویر میکشد که روز داوری قریبالوقوع است، اما تعداد کمی آن را درک میکنند. سارا کانر (لیندا همیلتون) کابوسی میبیند که از پشت نردههای پارک فریاد میزند به نسخهای از خودش که با شادی و بیخبر از فاجعهی پیشرو، در حال بازی با کودکان روی زمین بازی است. سپس موشکهای هستهای فرود میآیند.
کارگردان جیمز کامرون وحشت ناشی از انفجار را هم در مقیاس کلان و هم در مقیاس خرد به نمایش میگذارد. با این حال نابودگر 2 لحظاتی از خوشبینی پساجنگ سرد را نیز در خود جای داده است. در پایان، روز داوری مهار میشود و سارا اکنون رویایی از آیندهای در سر دارد که در آن بشر یاد میگیرد خود را نابود نکند.
4. وضعیت رفع خطر (Fail-Safe)
- محصول: 1964
- کارگردان: سیدنی لومت
- بازیگران: والتر ماتائو، لری هگمن، دن اوهرلیهی
- امتیاز راتن تومیتوز: 93 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.1 از 10
فیلم وضعیت رفع خطر ساختهی سیدنی لومِت همزمان با فیلم دکتر استرنجلاو (Dr. Strangelove) ساختهی استنلی کوبریک روی پرده رفت. با این حال، تفاوت اساسی در لحن آنها وجود دارد. کوبریک از طنز برای بررسی ترسهای مرتبط با جنگ سرد و ابرقدرتهای هستهای جهان استفاده میکند، در حالی که لومِت یک تریلر نفسگیر ساخته که هدفش غمگین کردن مخاطب است و این کار را با مهارت و تسلط کامل انجام میدهد.
فیلم وضعیت رفع خطر داستان یک نقص فنی را روایت میکند که بمبافکنهای هستهای آمریکا را به سوی مسکو میفرستد و همه را در ناتوانی از جلوگیری از نابودی شهر قرار میدهد. برای جلوگیری از یک جنگ هستهای تمام عیار، رئیسجمهور (هنری فوندا) و رهبر شوروی به توافقی تلخ و هولناک میرسند که ویران کردن شهر نیویورک و نابودی تمامی شهروندان بیگناه و غافل از خطر و کسانی است که به هیچ وجه سزاوار چنین سرنوشتی نیستند.
در نهایت، آمریکا با پیشنهاد روسیه موافقت میکند و ما شاهد مردم معمولی هستیم که زندگی عادی خود را ادامه میدهند در حالی که شمارش معکوس به سوی انقراضشان آغاز شده و این ترسناکترین بخش فیلم است. وضعیت رفع خطر نیازی به افکتهای ویژهی چشمگیر ندارد تا وحشت ناشی از بارش هستهای را منتقل کند. کافی است همان زمان که جتها در آسمان ظاهر میشوند ببینیم که کودکان در خیابان بازی میکنند و مردم سگهایشان را به گردش میبرند. پیام داستان در این صورت چه میتواند باشد؟ این که بیگناهان (و حیوانات) بیش از همه در جنگ هستهای آسیب میبینند، تنها به این خاطر که رهبران ناتوان و/یا بدخواه، اصرار دارند بمب هستهای داشته باشند.
3. موضوعات (Threads)
- محصول: 1984
- کارگردان: میک جکسون
- بازیگران: پل وان، کارن میگر، ریس دینزدیل
- امتیاز راتن تومیتوز: 100 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.9 از 10
فیلم موضوعات ساختهی میک جکسون در پاسخ به شدت گرفتن تنشهای اواخر جنگ سرد و افزایش نگرانی عمومی در بریتانیا اوایل دههی 80 شکل گرفت و بهعنوان یکی از ترسناکترین فیلمهای تاریخ شناخته میشود. جکسون پیش از این تحقیقاتی دربارهی جنگ هستهای و پیامدهای احتمالی آن انجام داده بود و با همکاری بری هاینز دست به خلق تصویری بیرحمانه واقعگرایانه از سقوط یک بمب هستهای بر شفیلد بریتانیا زد.
حس طبیعی بری هاینز به گویش یورکشایر و رویکرد واقعگرایانهی جکسون، در پردهی اول فیلم احساس اصالت و نزدیکی ایجاد میکند. مردم در زندگی روزمره خود غرقند و تنها توجه اندکی به بحران فزاینده در خاورمیانه دارند. وقتی اتفاق غیر قابل تصور رخ میدهد و بمب فرود میآید، هرچند بودجه محدود فیلم است، اما بهشکلی خردکننده و وحشتناک ویرانی و ترس شهروندان را نشان میدهد.
اما بدترینها هنوز در راه است و فیلم موضوعات بیش از یک دهه پس از حمله ادامه مییابد و فروپاشی جامعه و نزول بازماندگان به سطح زندگی ابتدایی و فقر مطلق در عصر تاریک جدید را به تصویر میکشد. اولین پخش تلویزیونی فیلم موضوعات بریتانیا را از درون تکان داد و به زمان پخش آن لقب شبی که کشور نخوابید داده شد. از آن زمان تاکنون، تنها چند بار از تلویزیون بریتانیا پخش شده است.
فیلم مرزهای تصاویر کابوسوار را جابهجا میکند، اما ترسناکترین نکته شیوهی مستندگونهی روایت و خودداری جکسون از ارائه حتی کوچکترین جرعهای امید است. او به جای آن، یاس مطلق را انتخاب میکند. رویکردی که قطعا تنها روش مسئولانه برای پرداختن به تهدید واقعی جنگ هستهای است. موضوعات تاریک، صریح و به شکل باورنکردنی واقعگرایانه است و قدرت شگرف خود را طی دههها از دست نداده. پیام تلخ آن پس از فریاد یخزده و خشن پایان فیلم، همچنان در ذهن میماند.
2. اوپنهایمر (Oppenheimer)
- محصول: 2023
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: کیلین مورفی، امیلی بلانت، رابرت داونی جونیور
- امتیاز راتن تومیتوز: 93 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.3 از 10
وقتی کریستوفر نولان اعلام کرد قصد دارد فیلم زندگینامهای جی رابرت اوپنهایمر را بسازد، حتی وفادارترین طرفدارانش هم نمیتوانستند تصور کنند که این کارگردان چگونه با دقت و جدیت این شخصیت تاریخی را با تمام پیچیدگیهایش به تصویر خواهد کشید. ایدهی بازنمایی یک کمونیست مظنون و عاشق علم که از نبوغ بینظیر خود برای ساخت مرگبارترین سلاح تاریخ استفاده کرد که قادر است تمام زندگی شناختهشده را پایان دهد، بار سنگینی برای هر فیلمی است.
اما اوپنهایمر به روشنی ثابت کرد که حتی سرگرمی عامهپسند هم میتواند عمق و وسعت داشته باشد. اوپنهایمر هم یک بلاکباستر پرهیجان و هم یک درام عمیق و متفکرانه برای بزرگسالان دربارهی مردی است که تنها مسئول آغاز عصر اتمی کنونی ما بود. فیلم نقابهای سیاست، ریاکاری و توجیههای خودمحورانه لازم برای قدم گذاشتن در چنین مسیر تاریکی را روشن میکند. و وقتی اوپنهایمر سرانجام طبیعت را علیه خود به کار میگیرد و قدرت وحشتناک بمب اتمی را نشان میدهد، نمایش حاصل به همان اندازه تهوعآور و دلآشوبکننده است که هیچگاه نولان پیش از این روی پرده به تصویر نکشیده بود.
1. دکتر استرنجلاو
- محصول: 1964
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: پیتر سلرز، جرج سی اسکات، استرلینگ هایدن
- امتیاز راتن تومیتوز: 98 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.3 از 10
همانطور که از عنوان کامل فیلم دکتر استرنجلاو: یا چگونه یاد گرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم پیداست، کمدی سیاه سیاسیِ استنلی کوبریک بیپرده به موضوع ویرانی هستهای میپردازد. در واقع، فیلم هیچ نشانهای نمیدهد که طرح پارانوئیدِ ژنرال ریپر (استرلینگ هیدن) برای راهاندازی حملهی هستهای یاغیمآبانه علیه اتحاد شوروی ممکن است به چیزی جز نابودیِ تضمینشده متقابل منجر شود.
تمام عناصرِ داستان مانند گامهایی در راهِ رفته بهسوی پایانِ اجتنابناپذیرِ جهاناند و اندک شخصیتهایی که در این مسیر میبینیم به شنیدن خبری خلاف این نتیجه، دل خوش نمیکنند. هرچند فیلمنامهی منسجم و ایفای نقش سهگانهی پیتر سلرز لحظاتِ بسیاری از طنز را فراهم میآورند، امیدِ راستین بندرت روی میز قرار دارد و حتی وقتی شعلهای از امید روشن میشود، رادیوی شکستهی یک هواپیمای بمبافکن خیلی زود آن را خاموش میکند.
بیش از هر چیز، وقایعی که رخ میدهند بیرحمانه و تاریکاند، آنهم پیش از آنکه همه از وجود دستگاه نابودیِ خودکار شوروی در واکنش به حملهی قریبالوقوع آگاه شوند. دکتر استرنجلاو در لحظات پایانی، آخرین نشانههای زیرمتنی خود را به باد هستهای میسپارد. وقتی مایور کانگ (اسلیم پیکنز) سوار بر بمب هستهای سرنوشتساز به سوی هدف میرود، فیلم پیشتر تماشاگر درمانده را آماده کرده است تا پایان جهان را به عنوان نتیجهای طبیعی بپذیرد.
مجموعهی پایانی مشهور از انفجارها در کنار آهنگ طعنهآمیز کلاسیک «دوباره همدیگر را خواهیم دید» تصویری هنری از ویرانی جهانی هستهای خلق میکند. تصاویر بسیاری از آخرالزمان هستهای کامل ساخته شدهاند، اما تنها دکتر استرنجلاو از ابر قارچیها استفاده میکند تا بنایی بر بزرگترین وحشت انسانها بسازد که حماقت خودِ بشر است.
منبع: slashfilm