20 دیالوگ برتر شخصیتهای شرور دیزنی
جملات قصار شرورانه
کمپانی دیزنی در طول صد سال گذشته، با خلق شخصیتهای شرور به یاد ماندنی و شاخص، تاثیر عمیقی بر سینمای جهان و به خصوص صنعت انیمیشن گذاشته است. دیالوگهای شخصیتهای شرور دیزنی نیز از ملکهی بدجنس و شیطانی در «سفید برفی و هفت کوتوله» (Snow White and the Seven Dwarfs) محصول سال 1937 گرفته تا دستیار شهردار بلودر در «زوتوپیا» (Zootopia) سال 2017 ، با ترکیبی از انیمیشن خیره کننده، داستانهای جذاب و شخصیتهای پلید، کاملا در ذهن مخاطبان ماندگار شدهاند.
در طول این صد سال، دیزنی از راههای مختلفی در نمایش شرارت شخصیتهای منفی خود تبحر پیدا کرده است که یکی از آنها استفاده از دیالوگهای دقیق و حساب شده است و گاهی اوقات، تنها یک جمله به خودی خود میتواند معرف شخصیت یک شرور باشد. در ادامه، به بازخوانی 20 انتخاب از دیالوگهای شخصیتهای شرور دیزنی میپردازیم، که از پاسخهای گستاخانه گرفته تا آخرین جملات ترسناک، به شناسنامهی گویندهی خود تبدیل شدهاند.
20. گاستون: «زیباترین دختر شهر، و این باعث میشه که اون بهترین باشه! و آیا من لایق بهترین نیستم؟» / «دیو دلبر» (Beauty and the Beast)
- تاریخ انتشار: 1991
- جملهی انگلیسی: “?The most beautiful girl in town, that makes her the best! And don’t I deserve the best”
گاستون در این جمله، معیار خود برای «بهترین» بودن را صرفا زیبایی ظاهری میداند و با این استدلال که بل زیباترین دختر شهر است، پس بهترین است و او لایق بهترین است، سعی در توجیه خواستگاری خود از بل دارد. جملهای که نشان دهندهی خودشیفتگی، غرور و تفکر سطحی گاستون است. او ارزش انسانها را فقط در زیبایی ظاهری آنها میبیند و خود را محق میداند که با بهترین (به زعم خودش) ازدواج کند.
کم عمق و مغرور
در سکانس آغازین انیمیشن «دیو و دلبر» که با یک ترانهی دلنشین همراه است، تماشاگران با قهرمان داستان، بل، آشنا میشوند. این سکانس، اهداف و آرزوهای بل را آشکار میکند و همچنین نشان میدهد که چگونه اهالی شهر به دلیل عدم پذیرش روشهای ساده زندگیشان و تمایل بل به پیشرفت از طریق مطالعه و آموزش، او را طرد میکنند. در طول این آهنگ، در یک میان پردهی موسیقایی، تماشاگران از طریق مکالمهای کوتاه بین گاستون و همراهش لفو، با گاستون نیز آشنا میشوند.
این مکالمه، اولین نگاه اجمالی مخاطب به ذهن گاستون، خواستگار خودخواندهی بل، است و به خوبی شخصیت او را نشان میدهد. این مکالمه تمرکز سطحی گاستون بر زیبایی به جای هوش و غرور او در ادعای اینکه لیاقت بهترینها را دارد را نشان میدهد. این نقل قول، بینش خوبی از شخصیتی خودشیفته، سطحینگر و متوقع است که در نهایت به عنوان آنتاگونیست شرور فیلم شناخته میشود.
19. ملکهی بدجنس: «ای آینه، ای آینهی روی دیوار، چه کسی از همه زیباتر است؟» / «سفیدبرفی و هفت کوتوله» (Snow White and the Seven Dwarfs)
- تاریخ انتشار: 1937
- جملهی انگلیسی: “?Mirror, Mirror on the wall, who is the fairest of them all”
شخصیت شرور اولین انیمیشن بلند دیزنی یکی از خبیثترینهای آنها نیز هست. ملکهی شیطانی، خودشیفته و مغرور، با حسی نهفته از ناامنی، به طور مرتب از آینهی جادویی خود میپرسد که آیا زیباترین زن قلمروی پادشاهی است یا خیر. پاسخ آینه همواره او را راضی نگه میدارد، تا اینکه روزی آینه به او میگوید که سفیدبرفی اکنون زیباترین است. این پاسخ، دنیای ملکه را ویران میکند و او را به سمت نقشهای شیطانی برای از بین بردن همیشگی سفیدبرفی سوق میدهد.
نیازی به گفتن نیست
«سفیدبرفی و هفت کوتوله» که در سال 1937 منتشر شد، با تبدیل شدن به اولین فیلم بلند انیمیشن تاریخ، انقلابی در دنیای انیمیشن ایجاد کرد. جملهی ملکهی بدجنس در این فیلمِ پر از لحظات به یاد ماندنی که نشان دهندهی غرور، خودشیفتگی و حسادت اوست، یکی از ماندگارترین جملات در تاریخ دیزنی است و با ارجاعات بیشمار در طول این سالها، به بخشی از فرهنگ عامه تبدیل شده است.
18. مالیفسنت: «ای احمقهای سادهلوحِ بیچاره! فکر میکردید میتوانید مرا شکست دهید. من! فرمانروای تمام پلیدیها!» / «زیبای خفته» (Sleeping Beauty)
- تاریخ انتشار: 1959
- جملهی انگلیسی: “!You poor, simple fools. Thinking you could defeat me. Me! The mistress of all evil”
این جمله توسط ملکهی شیطان صفت، شخصیت منفی انیمیشن «زیبای خفته»، خطاب به شاهزاده فیلیپ و همراهانش گفته میشود که برای نجات آورورا (زیبای خفته) به قلعهی او حمله کردهاند. ملکه با گفتن «ای احمقهای سادهلوح بیچاره!» به شدت به آنها توهین میکند و شاهزاده و سربازانش را به خاطر جسارتشان در مبارزه با او، تحقیر میکند. او با تاکید روی کلمهی «من» و اضافه کردن عنوان «فرمانروای تمام پلیدیها» سعی دارد قدرت و برتری خود را به رخ بکشد و آنها را بترساند.
همه چیز در مالیفسنت نمایانگر شرارت است
النور آدلی، پس از دریافت بازخوردهای مثبت از صداپیشگیاش به عنوان نامادری شیطانی در انیمیشن محصول سال 1950 دیزنی، «سیندرلا» (Cinderella) 9 سال بعد، با صداپیشگی مالیفسنت، در انیمیشن «زیبای خفته» شخصیتی به مراتب شرورتر را خلق کرد. مالیفسنت با سبک هنری تیره، پر از نیش و کنایه و دراماتیک و شخصیتی حتی تاریکتر و دراماتیکتر، نفرت مطلق خود را نسبت به اطرافیانش نشان میدهد و خود را به درستی «معشوقهی تمام بدیها» مینامد.
17. اسکار: «من در محاصرهی احمقها هستم». / «شیرشاه» (The Lion King)
- تاریخ انتشار: 1994
- جملهی انگلیسی: “.I’m surrounded by idiots”
این جمله نشان دهندهی تکبر، خودبزرگبینی و احساس برتری اسکار نسبت به اطرافیانش است. او خود را باهوشتر و شایستهتر از دیگران میداند و آنها را لایق حکومت نمیبیند. همچنین، این جمله میتواند نشان دهندهی انزوا و تنهایی اسکار باشد. او به دلیل جاهطلبی و توطئهچینیهایش، از سایر شیرها دوری میکند و خود را در میان آنها غریبه میبیند.
این جمله که ارزش تبدیل شدن به میم اینترنتی را دارد، اغلب در محصولات شیر شاه استفاده میشود
قرار دادن خود به عنوان رهبر گروه کفتارها شاید یک حرکت هوشمندانه و استراتژیک در نقشههای اسکار برای حکومت بر سرزمین افتخار بود، اما او هرگز خودبزرگبینی و کلافگیاش نسبت به زیردستان «حقیرش» را پنهان نکرد. تقریبا همه حداقل یک بار احساس کلافگی مشابه اسکار را تجربه کردهاند. این جمله که در بسیاری از میمهای اینترنتی دربارهی همکاران بیکفایت استفاده میشود و بر روی محصولات شیر شاه به چشم میخورد، به دلیل همین حس همذاتپنداری است که تا این حد ماندگار شده است.
16. ملکهی قلبها: «سر از تنشان جدا کنید!» / «آلیس در سرزمین عجایب» (Alice in Wonderland)
- تاریخ انتشار: 1951
- جملهی انگلیسی: “!Off with their heads”
این جمله معروف متعلق به ملکهی قلبها در داستان «ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب» اثر لوییس کارول است. ملکهی قلبها که احتمالا یکی از دمدمی مزاجترین شخصیتهای شرور دیزنی است، به کوچکترین بهانهای دستور میدهد سر اطرافیانش را از تنشان جدا کنند.
قطع سر، راه حل همیشگی ملکه قلبها است
هر زمان که ملکه قلبها احساس کند به هر نحوی به او بیاحترامی شده است، بیبرو برگرد فریاد میزند و به سربازانش دستور میدهد که سر مقصر را از تنش جدا کنند. در حالی که در این انیمیشن خانوادگی هیچ صحنهای از قطع سر نشان داده نمیشود، اما این واکنش همچنان تا حدودی افراطی است، اما به خوبی به طنز عجیب و فضای سورئال این داستان کلاسیک میافزاید. این جمله نشان دهندهی قدرت مطلق و بیرحمی ملکهی قلبها است که هیچ ارزشی برای جان انسانها قائل نیست و به راحتی حکم مرگ آنها را صادر میکند. در ادبیات و فرهنگ عامه، این جمله به عنوان نمادی از خشم و بیرحمی به کار میرود و اغلب به صورت طنزآمیز نیز استفاده میشود.
15. کروئلا د ویل: «بدبختم عزیزم، مثل همیشه. کاملا فلاکتبار». / «صد و یک سگ خالدار» (101 Dalmatians)
- تاریخ انتشار: 1961
- جملهی انگلیسی: “.Miserable, darling, as usual. Perfectly wretched”
کروئلا با گفتن «بدبختم عزیزم، مثل همیشه» به طور اغراقآمیزی از وضعیت خود شکایت میکند و با اضافه کردن «کاملا فلاکتبار» بر شدت ناراحتی و بدبختی خود تاکید میکند. او با این جمله سعی دارد توجه دیگران را به خود جلب کند و به آنها نشان دهد که چقدر زندگی سختی دارد. این در حالی است که کروئلا یک زن ثروتمند و مرفه است و هیچ دلیل واقعی برای بدبختی ندارد.
همیشه بدبین
پس از توقف ناگهانی ماشین جلوی خانهی دیِرلیها، تماشاگران با کروئلا د ویل آشنا میشوند؛ زنی که با انرژی دیوانهوار، موهای سیاه و سفید خاص، کت خز و سیگار روشن، در چهارچوب در ظاهر میشود. او که قطعا شخصیتی خوشبین نیست، وقتی آنیتا از او میپرسد که حال او چطور است، با بیتفاوتی و به سبک معمول کروئلا توضیح میدهد که مثل همیشه بدبخت و بیچاره است. این مقدمهای کامل برای شخصیتی است که از آن زمان به عنوان نماد طمع، غرور و شرارت شناخته شده.
14. مادر گاتل: «دنیا تاریک و خودخواه و بیرحم است. اگر حتی کوچکترین پرتویی از نور خورشید پیدا کند، آن را نابود میکند». / «گیسو کمند» (Tangled)
- تاریخ انتشار: 2010
- جمله انگلیسی: “.The world is dark and selfish and cruel. If it finds even the slightest ray of sunshine. It destroys it”
مادر گاتل با گفتن این جمله، تصویر بسیار منفی و ناامید کنندهای از دنیا ارائه میدهد. او دنیا را جایی تاریک، بیرحم و پر از خودخواهی معرفی میکند که هیچ جای امن و خوبی برای افراد معصوم و بیگناه مثل راپونزل در آن نیست. در واقع، مادر گاتل با گفتن این جمله میخواهد با ایجاد ترس و ناامیدی در دل راپونزل، او را تحت کنترل خود نگه دارد و از قدرت جادویی موهایش برای جوان ماندن استفاده کند.
ترساندن بیدلیل راپونزل
مادر گاتل، شخصیتی نفرتانگیز و سواستفاده است که پرنسس راپونزل را میدزدد و او را در برجی دورافتاده زندانی میکند تا از قدرت جادویی او برای پایدار ماندن جوانی و زیباییاش سواستفاده کند. او برای اینکه راپونزل را از ترک برج و در نتیجه رها شدن از کنترلش بازدارد، خود را به عنوان مادر مهربان و البته بیش از حد مراقب راپونزل معرفی میکند که مصمم است از او در برابر «ظلم» دنیای بیرون محافظت کند. او با پر کردن ذهن راپونزل از اخبار خطرات بیرون از برج، او را وادار میکند که بدون هیچ سؤالی در برج بماند. این جمله به خاطر فریبندگی شعرگونهاش بسیار برجسته است.
13. هادس: «اون باید یه نقطه ضعف داشته باشه، چون همه یه نقطه ضعف دارن». / «هرکول» (Hercules)
- تاریخ انتشار: 1997
- جملهی انگلیسی: “.He’s gotta have a weakness, because everybody’s got a weakness”
این جمله را هادس، خدای دنیای زیرین و شخصیت منفی انیمیشن «هرکول» به زبان میآورد. او در تلاش است تا هرکول، قهرمان داستان، را شکست دهد و برای این کار به دنبال یافتن نقطه ضعف اوست. هادس با گفتن «اون باید یه نقطه ضعف داشته باشه، چون همه یه نقطه ضعف دارن»، اعتقاد خود را مبنی بر وجود نقطه ضعف در هر فرد، حتی قهرمانان، بیان میکند. همچنین تفکر مکارانه و استراتژیک هادس در این جمله کاملا به چشم میخورد. او به جای اینکه مستقیما به مقابله با هرکول برود، سعی میکند با شناسایی نقطه ضعف او، از راه دیگری شکستش دهد.
پاسخ درست جلوی چشم او بود
آشیل پاشنهی خود را داشت و ایکاروس بیاحتیاط بود، اما نقطه ضعف هرکول چیست؟ این سوالی بود که ذهن هادس، خدای دنیای زیرین را به خود مشغول کرده بود. تا این لحظه، هرکول نیمهخدا به راحتی بر هر چیزی که هادس به سوی او فرستاده بود، غلبه کرده بود. هادس، مگ، یکی از زیردستان خود را فرستاده بود تا اطلاعاتی در مورد هرکول به دست آورد. با نزدیکتر شدن مگ و هرکول، برای این شخصیت شرور و حیلهگر روشن میشود که مگ و عشق هرکول به او، در واقع نقطه ضعف هرکول است. هرچند در نهایت، عشق هرکول به مگ به عنوان قدرت نهایی او نیز ثابت میشود.
12. استرومبولی: «و وقتی خیلی پیر بشی، هیزم خوبی میشی!» / «پینوکیو» (Pinocchio)
- تاریخ انتشار: 1941
- جملهی انگلیسی: “!And when you are growing too old, you will make good… Firewood”
این جملهی بیرحمانه توسط استرومبولی، نمایشگردان خیمهشببازی در انیمیشن «پینوکیو»، خطاب به پینوکیو گفته میشود. استرومبولی، پینوکیو را به خاطر تواناییهایش در رقص و آواز اسیر کرده و از او برای کسب درآمد استفاده میکند. وقتی پینوکیو از او درخواست آزادی میکند، استرومبولی با خشم این جمله را به او میگوید. این جمله نشان دهندهی طمع، سودجویی و بیرحمی استرومبولی است. او به پینوکیو به عنوان یک وسیله برای پول درآوردن نگاه میکند و هیچ ارزشی برای او به عنوان یک موجود زنده قائل نیست. او حتی به آیندهی پینوکیو هم فکر نمیکند و تنها چیزی که برایش مهم است، سود و منفعت خودش است.
سفر پینوکیو (برای تبدیل شدن به یک پسر واقعی) یک تراژدی مصیبتبار است
«پینوکیو» یکی از محبوبترین انیمیشنهای دیزنی در جهان است، اما با نگاهی به گذشته، میبینیم که به هیچ وجه از موضوعات تاریک دوری نکرده است. این انیمیشن داستان پینوکیو، عروسکی چوبی که توسط یک پری دریای جان میگیرد را دنبال میکند که در تلاش است تا به یک پسر واقعی تبدیل شود. اما متاسفانه همهچیز برای پینوکیو خیلی بد پیش میرود. نه تنها بینی او هر بار که دروغ میگوید به طور قابل توجهی رشد میکند، بلکه به نظر میرسد که او به طور مداوم با اتفاقات وحشتناکی مواجه میشود.
از ربوده شدن و قاچاق گرفته تا بلعیده شدن توسط یک نهنگ، لحظات شادی بسیار کمی در این فیلم وجود دارد. ترسناکترین دشمن او استرومبولی است که چهرهی واقعی خود را زمانی نشان میدهد که تهدید میکند وقتی دیگر نتواند از پینوکیو سواستفاده کند، از بدن چوبی او به عنوان هیزم استفاده خواهد کرد.
11. مدوسا: «گیر کردی؟ یا اون الماس رو پیدا میکنی یا دیگه هیچوقت نور خورشید رو نمیبینی!» / «نجات دهندگان» (The Rescuers)
- تاریخ انتشار: 1977
- جملهی انگلیسی: “!Stuck tight? You get that diamond or you’ll never see daylight again”
انیمیشن «نجات دهندگان» که در سال 1977 روی پردهی سینماها رفت، با استقبال گسترده منتقدان روبرو شد و به خاطر طنز و احساسات قابل لمسش مورد تحسین قرار گرفت. این انیمیشن داستان دو موش به نامهای برنارد و بیانکا را دنبال میکند که در ماموریتی خطرناک برای نجات دختری ربوده شده از چنگال مادام مدوسا شرور شرکت میکنند.
طماع و بیرحم
مدوسا اغلب در بحثهای دربارهی ترسناکترین شخصیتهای شرور دیزنی نادیده گرفته میشود، اما این چیزی از بیرحمی و قساوت او کم نمیکند. او پس از ربودن پنی کوچولو، او را مجبور میکند که برای به دست آوردن یک الماس، وارد غاری تنگ و خطرناک شود. طمع مدوسا به این معنی است که او به دست آوردن الماس را بر ایمنی و سلامت پنی ترجیح میدهد و برای رسیدن به خواستهاش از هیچ کاری دریغ نمیکند.
10. ایزما: «واقعا باید قبل از اینکه تبدیل به رعیت بشید به این موضوع فکر میکردید!» / «زندگی جدید امپراطور» (Emperor’s New Groove)
- تاریخ انتشار: 2000
- جملهی انگلیسی: “!You really should have thought of that before you became peasants”
با گفتن این جمله، ایزما بیرحمی، غرور و بیاعتنایی خود را نسبت به مردم عادی و شرایط زندگیشان نشان میدهد. او فقر و بیخانمانی آنها را تحقیر میکند و نداشتن قدرت و ثروت را به رخشان میکشد. در واقع، او با بیمنطقی تمام میگوید که اگر آنها میخواستند خانههایشان را نگه دارند، نباید به طبقهی پایین جامعه تعلق داشته باشند. این جمله همچنین نشان دهندهی دیدگاه ایزما نسبت به قدرت و طبقات اجتماعی است. او معتقد است که قدرتمندان حق دارند هر کاری که میخواهند انجام دهند و مردم عادی باید از آنها اطاعت کنند.
به طرز خندهداری بیخبر از دنیا
انیمیشن «زندگی جدید امپراتور» در دورهای نسبتا پرآشوب برای دیزنی، یعنی در پایان رنسانس این کمپانی، در دههی 90 منتشر شد. اگرچه این انیمیشن به موفقیت مالی بسیاری از فیلمهای قبلی دیزنی دست نیافت، اما از آن زمان تاکنون طرفداران زیادی پیدا کرده است. کسانی طرفدار «زندگی جدید امپراطور» شدهاند که از طنز عجیب و غریب، بیاحترامی – یا بهتر بگوییم، رک بودن – و لحظات فراواقعی آن لذت میبرند. شخصیت منفی اصلی فیلم، ایزما، در رفاه و آسایش زندگی کرده است و عطش او برای قدرت، درک او از نحوهی عملکرد نظام طبقاتی در قلمرو را مختل کرده است. این موضوع به طرز خندهداری در پاسخ نادانستهی او به خانوادهای که توانایی خرید نان برای خوردن را ندارند نشان داده شده است.
9. پروفسور رتیگن: «دوستان من، ما در شُرُف آغاز شنیعترین، شرورانهترین و شیطانیترین نقشه در دوران حرفهایِ درخشان من هستیم! جنایتی که بر تمام جنایات برتری خواهد داشت، جنایتی که تا ابد در تاریخ ننگ ثبت خواهد شد!» / «کارآگاه موش بزرگ» (The Great Mouse Detective)
- تاریخ انتشار: 1986
- جملهی انگلیسی: “My friends, we are about to embark on the most odious, the most evil, the most diabolical scheme of my !illustrious career! A crime to top all crimes, a crime that will live in infamy”
«کارآگاه موش بزرگ» یکی از جذابترین انیمیشنهای کلاسیک دیزنی است که به طور ناعادلانهای دستکم گرفته شده است. این انیمیشن بر اساس ماجراهای شرلوک هلمز ساخته شده، اما شخصیتهای اصلی آن موش هستند. شخصیت شرور اصلی انیمیشن نیز پروفسور راتیگان نام دارد که بر اساس شخصیت موریارتی در کتابهای سر آرتور کانن دویل خلق شده است. راتیگان شخصیتی حیلهگر و شرور است که به همیشه یک قدم جلوتر بودن از باسیل (کارآگاه موش که بر اساس شخصیت شرلوک هلمز ساخته شده است) افتخار میکند.
درخشش وینسنت پرایس
راتیگان که صداپیشگیاش را وینسنت پرایس افسانهای بر عهده دارد، از بدنامی و بیآبرویی خود لذت میبرد. پرایس که در ایفای نقش شخصیتهای شرور تجربهی زیادی دارد، در این نقش با مونولوگهای شیطانی و خندههای جنونآمیز، که همگی با صدای تاثیرگذار و مخملی پرایس همراه هستند، به خوبی شرارت را به تصویر میکشد. راتیگن با استفاده از صفاتی مثل «شنیعترین»، «شرورانهترین» و «شیطانیترین» سعی دارد اهمیت و بزرگی نقشهی خود را به رخ دیگران بکشد و آنها را تحت تاثیر قرار دهد. او همچنین با گفتن «جنایتی که بر تمام جنایات برتری خواهد داشت» و «جنایتی که تا ابد در تاریخ ننگ ثبت خواهد شد» به دنبال کسب شهرت و جاودانگی از طریق این جنایت است.
8. بلودر: «ترس همیشه جواب میده!» / «زوتوپیا» (Zootopia)
- تاریخ انتشار: 2017
- جملهی انگلیسی: “!Fear always works”
شخصیت شرور غافلگیر کنندهی «زوتوپیا» که احتمالا هیچکس تا لحظهی لو رفتنش به او شک نکرده بود، یکی از قدرتمندترین جملات دیزنی را بیان میکند. جملهی «ترس همیشه جواب میده!» نشان میدهد که ترس قدرتمندترین ابزار برای کنترل و نفوذ است. این جمله، مانند بسیاری از موضوعات فیلم، در دنیای واقعی نیز به اندازهی سرزمین زوتوپیا مهم و قابل درک است.
گرگی در لباس میش
آنچه بلودر را به شخصیتی شرور و تاثیرگذار، و این جمله را به دیالوگی به یاد ماندنی تبدیل میکند، این است که در بیشتر فیلم، شخصیت ترسو و آرامش، او را به عنوان شخصیتی دوست داشتنی و مظلوم نشان میدهد. او که در گمراه کردن و سواستفاده از دیگران مهارت دارد، تا آخرین دقایق فیلم چهرهی واقعی خود را نشان نمیدهد و مشخص نمیشود که این شخصیت ساختگی بخشی از نقشهی او برای به دست گرفتن قدرت بوده است. در واقع، تازه پس از شنیدن این جمله است که مخاطب میفهمد بلودر برای رسیدن به قدرت، از هیچ کاری دریغ نمیکند و حتی حاضر است با ایجاد ترس و ناامنی، جامعه را به آشوب بکشاند. برای او هدف وسیله را توجیه میکند.
7. هادس: «من چی هستم، یه پژواک یا یه همچین چیزی؟ الو؟ الو؟! دارم با چی حرف میزنم، فضای ابرمکان؟ الو، منم! هیچکس گوش نمیده». / «هرکول» (Hercules)
- تاریخ انتشار: 1997
- جملهی انگلیسی: “What am I, an echo or something? Hello? Hello?! Am I talking to, what, hyperspace? Hello, It’s me! .Nobody listens”
هر جملهی به یاد ماندنی از یک شخصیت شرور لزوما نباید ترسناک باشد. هادس نه تنها یکی از حیلهگرترین و پستترین شخصیتهای شرور دیزنی است، بلکه یکی از خندهدارترین آنها نیز هست. هادس که پر از طعنه، گستاخی و طنز فراواقعی است، با حضور در انیمیشن «هرکول» جایگاه خود را در میان خندهدارترین آنتاگونیستهای دیزنی تثبیت میکند. هادس در این صحنه با دو شخصیت احمق و دستوپا چلفتی به نامهای «درد» و «وحشت» حرف میزند که به دستورات او گوش نمیدهند و حواسشان به او نیست. یک شبه مونولوگ که به خوبی شخصیت پرخاشگر، بیصبر و خودشیفتهی او را نشان میدهد.
شکستن دیوار چهارم
احتمالا خندهدارترین نمونه از شکستن دیوار چهارم توسط هادس که احتمالا اکثر مخاطبان متوجه آن نشدهاند، در صحنهای پس از پایان تیتراژ اتفاق میافتد. در زمانی که هنوز نمایش صحنهها پس از تیتراژ به یک رسم رایج تبدیل نشده بود، صدای هادس شنیده میشود که از نداشتن یک پایان خوش برای خود شکایت میکند، در حالی که تیتراژ به تدریج به پایان میرسد.
همینطور که تصویر محو و سیاه میشود، صدای او را میشنویم که فریاد میزند «سلام… سلاممم!» و التماس میکند که کسی به او توجه کند. این صحنه نه تنها به تبعید و انزوای او در فیلم اشاره دارد، بلکه به این واقعیت هم اشاره میکند که احتمالا دیگر کسی در سینما باقی نمانده است که به او توجه کند.
6. جعفر: «قدرت! قدرت مطلق!» / «علاءالدین» (Aladdin)
- تاریخ انتشار: 1992
- جملهی انگلیسی: “!The power! The absolute power”
این جمله معروف توسط جعفر، وزیر اعظم سلطان و شخصیت منفی انیمیشن «علاءالدین»، هنگامی که با استفاده از چراغ جادو به قدرتمندترین جادوگر جهان تبدیل شده، فریاد زده میشود. جملهای که به خوبی اشتیاق سیریناپذیر جعفر برای قدرت و تسلط بر دیگران را نشان میدهد. او سالها در انتظار به دست آوردن چنین قدرتی بوده و اکنون که به آن رسیده، از شوق و هیجان سر از پا نمیشناسد. فریاد «قدرت مطلق» توسط جعفر، نشان دهندهی احساس برتری و سلطهی کامل او بر همه چیز و همه کس است. او اکنون خود را فراتر از قوانین و محدودیتها میبیند و میخواهد از قدرت بیحد و حصر خود برای تحقق اهداف پلیدش استفاده کند.
عطش جعفر برای قدرت، عامل سقوط اوست
تمام داستان جعفر حول محور عطش سیریناپذیر او برای قدرت میچرخد. جعفر که در ابتدای فیلم به عنوان وزیر اعظم شهر آگرابا حضور دارد، نقشهای شیطانی برای ربودن کنترل پادشاهی از سلطان طراحی میکند. در اواخر فیلم، زمانی که جعفر صاحب چراغ جادو میشود، به ظاهر به تمام خواستههای خود میرسد. اما برای مردی مانند او، این هرگز کافی نیست. این نیاز شدید به قدرت است که به علاءالدین اجازه میدهد تا او را فریب دهد و وادار به آرزوی تبدیل شدن به یک غول چراغ جادو (قدرتمندترین موجود روی زمین) کند. در حالی که او به یک غول چراغ جادو تبدیل میشود، صدای فریاد دیوانهوار او شنیده میشود که میگوید: «قدرت! قدرت مطلق!». اما در نهایت، همین آرزو باعث سقوطش میشود، زیرا حالا او در یک چراغ جادو گرفتار شده است.
5. کلود فرولو: «و او نابکاران را در هم خواهد کوبید و به چاه آتشین خواهد افکند!» / «گوژپشت نتردام» (The Hunchback of Notre Dame)
- تاریخ انتشار: 1996
- جملهی انگلیسی: “!And he shall smite the wicked and plunge them into the fiery pit”
این جمله را کلود فرولو، قاضی شرور و متعصب انیمیشن «گوژپشت نتردام» گفته است. او فردی به شدت مذهبی است اما تفسیر افراطی و خشک او از دین منجر به تعصب، نفرت و خشونت میشود. فرولو با گفتن این جمله، در واقع خود را مجری احکام الهی میداند و به خود اجازه میدهد که به نام دین دست به هر جنایتی بزند. او «نابکاران» را کسانی میداند که با او و باورهایش مخالف هستند و معتقد است که وظیفه دارد آنها را مجازات کند.
مردی عمیقا آشفته
در رویارویی اوج گیرندهی پایانی، کلود فرولو، قاضی قدرتمند شهر و شخصیت منفی فیلم، آخرین جملات خود را فریاد میزند. این جمله که اشارهای به کتاب مقدس دارد، با وجود رفتارهای غیراخلاقی او در طول فیلم، نشان دهندهی تعصب بیچون و چرای او نسبت به خدا و مذهب است. فرولو مملو از آشفتگیهای درونی است و در طول فیلم با مشکلاتی مانند پذیرش خود و رابطهاش با خدا دست و پنجه نرم میکند. او که با افکار ناپاک مبارزه میکند، رنج درونی خود را در قالب عدم تحمل و نفرت از دیگران نشان میدهد.
4. شیر خان: «مهم نیست چقدر سریع بدوی، مهم نیست کجا قایم بشی، من بالاخره میگیرمت». / «کتاب جنگل» (The Jungle Book)
- تاریخ انتشار: 1967
- جملهی انگلیسی: “.No matter how fast you run, no matter where you hide, I will catch you”
این جمله توسط شیر خان، ببر بنگال و شخصیت منفی داستان «کتاب جنگل» گفته میشود. او کینهی شدیدی از موگلی، پسر بچهای که در جنگل بزرگ شده، دارد و به دنبال کشتن اوست. شیر خان با گفتن این جمله، عزم راسخ و بیرحمی خود را برای شکار موگلی نشان میدهد. او به موگلی هشدار میدهد که فرار از دست او غیرممکن است و سرانجام او را به چنگ خواهد آورد.
موگلی مجبور میشود با ترسهایش مواجه شود
موگلی به عنوان تنها انسانی که در جنگل رها شده است، با خطرات مختلفی روبرو میشود، اما هیچ خطری بزرگتر از تهدید شیر خان، ببر مرگبار جنگل، نیست. شیر خان کاملا روشن میکند که میتواند از هر جهت موگلی را شکست دهد. موگلی که جایی برای فرار یا پنهان شدن ندارد، در نهایت مجبور میشود با بزرگترین ترس خود روبرو شود و مستقیما با شیر خان مبارزه کند. او با استفاده از هوش و ذکاوت خود و کمی آتش، بر دشمن حیوان خود غلبه میکند.
3. گاستون: «درست نیست یه زن کتاب بخونه. خیلی زود شروع میکنه به ایدهپردازی و فکر کردن». / «دیو ودلبر» (Beauty and the Beast)
- تاریخ انتشار: 1991
- جملهی انگلیسی: “.It’s not right for a woman to read. Soon she starts getting ideas and thinking”
این جمله توسط گاستون، شخصیت منفی انیمیشن «دیو و دلبر»، گفته میشود و نشان دهندهی طرز فکر متحجرانه و زنستیزانهی اوست. گاستون با گفتن این جمله، نگرش سنتی و تبعیضآمیز خود را نسبت به زنان نشان میدهد. او معتقد است که جایگاه زن در خانه است و وظیفهی او صرفا اطاعت از مرد و تربیت فرزندان است، نه مطالعه و تفکر. در واقع، گاستون از این میترسد که اگر زنان کتاب بخوانند و آگاهی خود را افزایش دهند، دیگر تحت سلطه و کنترل مردان نخواهند بود. به همین دلیل، او سعی میکند با بیان این جمله، بل را از مطالعه منصرف کند و او را به سمت زندگی سنتی و کلیشهای که برایش در نظر گرفته است سوق دهد.
پیشگویی
گاستون مردی جنسیتزده و غیرقابل تحمل با غروری بیجا است. او که سطحی و خودشیفته است، معتقد است که ظاهر بر هوش ارجحیت دارد، به خصوص وقتی که صحبت از زنان باشد. او که به این باور پایبند است که زنان باید «دیده شوند و نه شنیده»، نگران است که علاقهی بل به مطالعه به او «افکار و ایدههای فراتر از جایگاهش» بدهد. دیدگاههای گاستون نشاندهندهی طرز فکر منسوخ و خطرناکی است. این نشانههای اولیه از جنسیتزدگی، زمانی که میزان کامل عدم تحمل او در اواخر فیلم آشکار میشود، چندان تعجبآور نیست.
2. اسکار: «من موفاسا رو کشتم!» / «شیرشاه» (The Lion King)
- تاریخ انتشار: 1994
- جملهی انگلیسی: “!I killed Mufasa”
این جملهی تکان دهنده در میان دیالوگهای شخصیتهای شرور دیزنی، توسط اسکار، شخصیت منفی انیمیشن «شیرشاه» گفته میشود. او برادر موفاسا، پادشاه سرزمین افتخار و پدر سیمباست. اسکار با دسیسه و خیانت، باعث مرگ برادرش میشود و سیمبا را مقصر این اتفاق جلوه میدهد تا خودش به پادشاهی برسد. این جمله نشاندهندهی عمق شرارت و بیرحمی اسکار است. او نه تنها برادرش را به قتل میرساند، بلکه با افتخار به این جنایت اعتراف میکند و از آن برای شکستن سیمبا و تحکیم قدرت خود استفاده میکند. این جمله همچنین نقطه عطفی در داستان است و باعث آشکار شدن حقیقت و مواجهه سیمبا با عمویش میشود. سیمبا که سالها با عذاب وجدان زندگی کرده است، با شنیدن این اعتراف، به خود میآید و برای انتقام و بازپسگیری حق خود به سرزمین افتخار بازمیگردد.
سخنان اسکار عامل نابودی او شد
در حالی که مخاطب در این مرحله کاملا از اعمال شنیع اسکار آگاه است، سیمبا هنوز به طور کامل عمق شرارت او را درک نکرده است. اسکار که فکر میکند در جایگاهی از قدرت غیرقابل توقف و پیروزی قطعی در مقابل سیمبا قرار دارد، از این فرصت استفاده میکند و به قتل پدر سیمبا اعتراف میکند. سیمبا تا این لحظه هنوز فکر میکرد که مسئول مرگ پدرش است. اعتراف اسکار به قتل موفاسا به سیمبا انگیزهی لازم را داد تا نتیجهی نبرد را به نفع خود تغییر دهد.
1. کاپیتان هوک: «من یه ماهی کادم!» / «پیتر پن» (Peter Pan)
- تاریخ انتشار: 1953
- جملهی انگلیسی: “!I’m a codfish”
این جملهی خندهدار توسط کاپیتان هوک، شخصیت منفی انیمیشن پیتر پن، گفته میشود. او در این صحنه توسط پیتر پن شکست خورده و برای فرار از دست کروکودیل، مجبور میشود این جمله را با صدای بلند فریاد بزند. کاپیتان هوک غرور زیادی دارد و حاضر نیست به راحتی تسلیم شود. اما ترس او از کروکودیل به قدری زیاد است که او را مجبور میکند هر کاری که پیتر پن میگوید انجام دهد، حتی اگر به معنی تحقیر شدن و به زبان آوردن جملهای احمقانه مثل «من یه ماهی کادم!» باشد. نکتهی جالب اینجاست که «ماهی کاد» در فرهنگ انگلیسی نماد شخصی احمق و بیارزش است. بنابراین، با گفتن این جمله، کاپیتان هوک نه تنها تسلیم شده، بلکه خودش را هم تحقیر کرده است.
پیتر پن دلسوزی نشان میدهد
رضایتبخشترین لحظه در تقریبا هر فیلم دیزنی، زمانی است که قهرمان داستان بر شخصیت شرور غلبه میکند و او را به زانو درمیآورد. در این فیلم این لحظه زمانی است که پیتر پن کاپیتان هوک را در حالی که بیدفاع در پرچم پیچیده شده است، در مقابل نوک شمشیر خود دارد.
در حالی که کاپیتان هوک برای زنده ماندن التماس میکند، پیتر پن به او رحم میکند و اجازه میدهد زنده بماند، اما قبل از آن کمی او را دست میاندازد. پیتر پن در ازای بخشیدن جان کاپیتان هوک، او را مجبور میکند تا با صدای بلند فریاد بزند که او چیزی جز یک ماهی نیست. به نظر میرسد که این بهای کمی برای نجات جان یک نفر است.
منبع: movieweb