10 فیلم برتر رایان گاسلینگ – از باربی تا راننده
رایان توماس گاسلینگ که بیشتر او را با نام کوتاه شدهی رایان گاسلینگ میشناسیم، از موفقترین بازیگران سالهای اخیر سینماست که سال 1980 در شهر لندن ایالت انتاریوی کانادا به دنیا آمد. او اولین تجربهی بازیگری خود را در نوجوانی و سن 13 سالگی، وقتی که به عنوان بازیگر خردسال در ورایتی شو کمپانی دیزنی به نام «باشگاه میکی موس» (The Mickey Mouse Club) شرکت کرده بود به دست آورد که همین حضور کوتاه باعث شهرتش شد و در ادامه شانسش را برای انتخاب در پروژههای سینمایی و تلویزیونی دیگر بالا برد.
پس از این شروع نسبتا موفق، او در اواخر دههی90 و اوایل دههی 2000 به تلاش برای دیده شدن ادامه داد و در مجموعههایی مانند «ماجراجوییهای شرلی هلمز» (The Adventure of Shirley Holmes) و «سایهی وحشت» (Goosebumps) حضور یافت که دستاورد آنچنانی برایش نداشتند و صرفا به درد تجربهاندوزی میخوردند. در سال 2001 اما ناگهان ورق برگشت و گاسلینگ که تا آن موقع به کندی روند رو به رشدی را طی میکرد موفق به بازی در اولین فیلم بلندش به نام «قتل با اعداد» (Murder by Numbers) شد و در سال پس از آن یعنی 2002 نیز اولین نقش اصلیاش را در فیلم موفق «مومن» (The Believer) به دست آورد.
موفقیتهای پی در پی او ادامه یافت و گاسلینگ بالاخره اولین نقش ماندگار زندگیاش را که هنوز هم بسیاری او را با آن میشناسند بازی کرد. سال 2004 شخصیت نوآ کالهون در عاشقانهی به یاد ماندنی نیک کاساوتیس، «دفترچهی خاطرات» (The Notebook) و اجرای مسلط و با اعتماد به نفسش در کنار ریچل مک آدامز نام او را بیش از پیش سر زبانها انداخت و باعث شهرت بیشتر او شد. از آن زمان به بعد گاسلینگ همواره کیفیت بالای خودش را حفظ کرده و تلاش کرده تا در تمام نقشهایش بهترینش را عرضه کند. طی بیست سال گذشته او در تمام ژانرها از اکشن و درام گرفته تا عاشقانه و کمدی و حتی عیلمی – تخیلی فیلم داشته و از معدود بازیگرانی است که موفق شده در تمامشان نظر مثبت منتقدان و تماشاگران را جلب کند.
حالا او به سوپراستاری تبدیل شده که در جزیان اصلی فیلمسازی هالیوود یکی از مهمترین چهرههاست، نقشهای اول آثار مهم را برایش کنار میگذارند و یکی از عوامل بالا رفتن فروش آنهاست. پسری که در 13 سالگی به خاطر طلاق پدر و مادرش مدرسه را رها کرد و به دنبال رویای همیشگیاش یعنی بازیگری رفت، امروز در اوج است و کسی نمیتواند تواناییهاییش را انکار کند. این روزها همهچیز بر وفق مراد این بازیگر 42 ساله است و او به خاطر اجرای فوقالعادهاش در نقش متفاوت کن در فیلم «باربی» (Barbie) یکی از نامزدهای اصلی دریافت جایزهی اسکار بهترین بازیگر مرد است، اما این فیلم چه رتبهای در کارنامهی کاری او دریافت میکند؟
یکی از ایرادات قابل توجه در رزومهی بازیگری چشمگیر رایان گاسلینگ این بود که او نیز درست مانند تام کروز، تجربهی کار با یک کارگردان زن را نداشت. اما این رویه با قمار خطرناکش در فیلم «باربی» (Barbie) به کارگردانی غافلگیر کنندهی گرتا گرویگ، و حضور در نقشی دربارهی مردانگی سمی و اثرات مخرب مردسالاری، تغییر کرد. این مرد خوشتیپ کانادایی به خاطر رقصیدن و آواز خواندنش در نقش کن، «همراه زندگی» فرومایه و حقیر باربی (با بازی مارگو رابی) که یک شبه از یک پسر جذاب که تنها دغدغهاش در زندگی دلبری کردن در «ساحل» است، به یک مرد مجرد عصبی و لجوج در باربیلند تبدیل شد، مورد تحسین همگان قرار گرفت.
گاسلینگ نه تنها به خاطر موهای بلوند پلاتینیومی، سیکسپک و استایل مضحکش که با کن مو نمیزد بهترین انتخاب برای این نقش بود، بلکه آنقدر در قالب این شخصیت خندهدار فرو رفته و آن را به خوبی بازی میکند که لایق دریافت تمام عناوین در فصل جوایز است. همچنین حضور قدرتمندش موجب شد که نویسندهها و خوانندگان مجلهی معتبر Vanity Fair سر اینکه آیا این نقش او لیاقت دریافت جایگاه اول را در لیست بهترین کارهایش دارد یا نه با هم بحث کنند؛ این صحبتها ما را به این فکر انداخت که مقالهای در رابطه با 10 نقشآفرینی برتر رایان گاسلینگ بنویسیم و آنها را از 1 تا 10 رتبهبندی کنیم. بیایید بدون معطلی برویم سراغ اصل مطلب.
10. دیوانهوار، احمقانه، عشق (Crazy, Stupid, Love)
- کارگردان: گلن فیکارا، جان ریکوآ
- بازیگران: استیو کارل، رایان گاسلینگ، جولیان مور، اما استون، مریسا تومی، کوین بیکن
- تاریخ انتشار: 2011
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 79 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.4 از 10
«دیوانهوار، احمقانه، عشق» (Crazy, Stupid, Love) اولین باری بود که رایان گاسلینگ ماهیچههای تراش خوردهی بدن خود را برای اهداف کمدی در یک فیلم به نمایش گذاشت. البته تنها چند هفته قبل از بازی در این فیلم، او در دنیای واقعی و طی یک درگیری خیابانی در نیویورک برای جدا کردن مردم از هم نیز با بدن و هیکل خوبش به همه پز داد و عکسهایش حسابی وایرال شد. او در این فیلم کمدی محصول سال 2011 که توسط گلن فیکارا و جان ریکوآ کارگردانی شده بود، نقش یک جوان جذاب را بازی میکند که زندگی دلخواه خاص خود را دارد. اجرای گاسلینگ در نقش این جوان هوسباز که جیکوب پالمر نام دارد به شکل شگفتآوری بسیار خندهدار و طنزآمیز از کار درآمده است. او یک عیاش و قمارباز حرفهای است که هرشب با کت و شلوار اتو خورده و دوخت سفارشیاش برای اغوای زنان زیبا و تنها به یکی از باشگاههای شهر میرود.
در یکی از همین شبها، جیکوب با مردی رقتانگیز و پدری بدلباس به نام کال (با بازی استیو کارل) آشنا میشود که از بحران میانسالی رنج میبرد. کال پس از ربع قرن زندگی مشترک، پی میبرد که ازدواجش از درون متلاشی شده و همسرش امیلی (با بازی جولیان مور) با خیانت به او قصد دارد برای زندگی با مرد دیگری تنهایش بگذارد. کال که از لحاظ روحی و روانی کاملا به هم ریخته است قصد تحکیم روابطش را دارد اما پس از مدتی رفتارهای او حس بدی به شما میدهد زیرا پس از آشنایی با جیکوب سرگرم یک زندگی کاملا بیبندوبار میشود.
اگرچه صحنههای مشترک گاسلینگ با اما استون در این فیلم بسیار دیدنی هستند – مخصوصاً صحنهی بازسازی شدهای از فیلم «رقص کثیف» (Dirty Dancing) که در مستی اجرا میشود – اما لحظات کمدی او همراه با کارل حقیقتاً درجه یک است؛ شیمی میان این دو بازیگر کاملا طبیعی و جذاب از کار درآمده و هرجا که این دو روبروی هم قرار میگیرند، باید منتظر یک غافلگیری باشیم. طرفداران فیلم میدانند، نگاهی که او به کارل بعد از بیرون آوردن کیف پول چسبیاش انداخت، تا ابدیت فراموش نخواهد شد. حقیقتاً برای کسانی که تابهحال فیلمهای دوران نوجوانی گاسلینگ، مانند «-» (Breaker High) و «هرکول جوان» (Young Hercules) را ندیدهاند، «دیوانهوار، احمقانه، عشق» اولین بازی تکان دهندهی کمدی گاسلینگ است که جنبهی دیگری از تواناییهای او و عملکرد خارقالعادهاش در این ژانر را نشان داد.
9. دفترچه خاطرات (The Notebook)
- کارگردان: نیک کاساوتیس
- بازیگران: رایان گاسلینگ، ریچل مکآدامز، جیمز گارنر، جنا رولندز، جوآن آلن
- تاریخ انتشار: 2004
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 54 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.8 از 10
بسیاری هنوز در شوک خبر احتمال همبازی شدن گاسلینگ با همکارش در «کلوپ میکی ماوس» (Mickey Mouse Club)، یعنی بریتنی اسپیرز که آن روزها به ملکهی پاپ تبدیل شده بود، در فیلم «دفترچه خاطرات» (The Notebook) هستند؛ همچنین این موضوع که چگونه گاسلینگ و ریچل مکآدامز – که در نهایت نقش مقابل او را به دست آورد – علیرغم تنشهای به وجود آمده و تنفری که از هم حین فیلمبرداری «دفترچه خاطرات» داشتند و جدال و دعواهایشان که مدام صحنهی فیلمبرداری را به هم میریخت، توانستند این فیلم را به انتها برسانند هنوز مثل یک راز باقی مانده؛ البته، این ماجراها برای قبل از این بود که آن دو عاشق هم شوند و رابطهی عاشقانهشان را از تور تبلیغاتی فیلم بهطور رسمی علنی کنند.
این سرکشی گاسلینگ در شخصیت نوآ کالهون هم کاملاً قابل مشاهده بود، مردی از طبقهی کارگر در کارولینای جنوبی سال 1940 که عاشق یکی از وارثان ثروتمند و پرفیس و افادهی خانوادهای اشرافی به نام آلی (با بازی مک آدامز) شده و موجب ناراحتی و نگرانی والدین دختر میشود. اولین صحنههای آشنایی گاسلینگ و مکآدامز در این فیلم بسیار دلنشین و بامزه است و جذابیت خالص و نوستالژیکی دارد و نشان دهندهی مهارت شگفتانگیز گاسلینگ در انتقال میل و شور سرشارش به مخاطب است. فیلمی که اصالت فیلمنامه و تلاش تمام نشدنی بازیگران جوانش برای خوب بودن باعث شده تا هنوز هم در دستهبندی بهترین فیلمهای عاشقانه بالاترین رتبهها را به خود اختصاص دهد و طرفدارانش با سکانسهایش خاطرهبازی کنند. مخصوصاً صحنهی «زیر باران» این فیلم با آن دیالوگ به یاد ماندنی «یک سال هر روز برات نوشتم… تموم نشده بود… هنوزم تموم نشده» یکی از تحسینبرانگیزترین سکانسهای فیلم است.
8. لا لا لند (La La Land)
- کارگردان: دیمین شزل
- بازیگران: اما استون، رایان گاسلینگ، جی.کی. سیمونز، جان لجند، رزمری دویت، میگن فی
- تاریخ انتشار: 2016
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 91 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8 از 10
هرکسی که مصاحبههای گاسلینگ را در برنامهها و شوهای تلوزیونی (یا یوتیوب و پادکستها) دیده و شنیده باشد، میداند که او در کودکی یک رقصنده بود و کارش را در ابتدا از یک گروه رقص محلی شروع کرد. همین توانایی او در رقصیدن باعث شد که برای حضور در پروژهی سال 1993 دیزنی با نام «باشگاه میکی ماوس» (The Mickey Mouse Club) انتخاب شود و در کنار افراد نامآشنایی مانند جاستین تیمبرلیک، بریتنی اسپیرز و کریستینا آگیلرا بازی کند. اما اگر بخواهیم روراست باشیم هیچکس نتیجهی سالها رقصیدن و تمرینهای پیاپی او در این زمینه را تا قبل از فیلم موزیکال «لالا لند» (La La Land) به کارگردانی دیمین شزل که دربارهی دو لسانجلسی سختکوش است، به این وضوح ندیده بود.
مطمئناً، لحظات ضعیفی هم در این فیلم وجود دارد (گاسلینگ با شیوهای زمخت جاز را به اما استون توضیح میدهد، تنها بازیگر مرد سیاهپوست فیلم هم جان لجند است که گوناگونی نژادی در پروژه حفظ شود)، اما زیباییها چیره هستند و همه «لا لا لند» را بیشتر بیشتر با آوازخوانی، رقص زیر نور ماه و نگاههای غمانگیز و عاشقانهای است که گاسلینگ به اما استون میکند به یاد میآورند. در نهایت هرچند که او صدایی به قدرتمندی استون ندارد و بازیاش هم از مرتبهای ضعیفتر از او قرار میگیرد اما با این حال، تماشای قدرت رقص او در این فیلم بسیار لذتبخش خواهد بود.
7. ولنتاین غمگین (Blue Valentine)
- کارگردان: درک سیانفرانس
- بازیگران: میشل ویلیامز، مایک ووگل، رایان گاسلینگ
- تاریخ انتشار: 2010
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 86 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
یکی از غمگینترین فیلمهای لیست که روی تاریکتر عشق را به تماشاچی نشان میدهد. پس از دریافت فیلمنامه، دو بازیگر اصلی «ولنتاین غمگین» (Blue Valentine) یعنی رایان گاسلینگ و همبازیاش، میشل ویلیامز، تعهد فوقالعادهای به نقشهایشان در فیلم نشان میدهند. داستان آنقدر برایشان جذاب بود که برای رسیدن به بهترین نتیجه، حتی خانهای را اجاره کردند تا به عنوان یک زوج باهم زندگی کرده و مشاجرههای بین شخصیتهایشان در فیلم را شبیهسازی کنند. زوجی که در جوانی عاشق هم شدهاند اما پس از گذشت 5 سال زندگی مشترک، چیزی جز نفرت و کینه بین آنها وجود ندارد، در نتیجهی این تلاشها گاسلینگ و ویلیامز موفق شدند به بهترین شکل برای نقشهایشان آماده شوند و حسهای میان شخصیتهای داستان را در متعالیترین حالت به مخاطبین منتقل کنند، تا جایی که این فیلم یکی از بهترین آثار کارنامهی هنری هردوی آنها به شمار میرود.
سکانسهای دارای دیالوگ در این فیلم بسیار کوتاه هستند و اثر برای پیشبرد داستان بیشتر به فضاسازیها و بازی بدن – به خصوص چشمها – بازیگران متکی است. جالب است بدانید که تعدادی از سکانسهای این فیلم که در آن گاسلینگ تلاش میکند دلِ ویلیامز را در خیابانهای شهر نیویورک ببرد، به شکل کاملاً بداهه توسط هردوی این بازیگرها اجرا شده. درست مانند قطعهی موسیقی عاشقانهای که گاسلینگ با یوکهلیلی (نوعی گیتار کوچک) برای ویلیامز اجرا کرد تا به نوعی تواناییهایش در موسیقی را هم به رخ بکشد. رایان گاسلینگِ «ولنتاین غمگین» در جذابترین حالت خودش قرار دارد، هرچند که نباید از گریم کچلِ او که بهطرز ناخواستهای خندهدار و درعینحال بسیار افسرده کننده است بگذریم!
6. لارس و دختر واقعی (Lars and the Real Girl)
- کارگردان: کریگ گیلِسپی
- بازیگران: رایان گاسلینگ، امیلی مورتیمر، پل اشنایدر، کیلی گارنر، پاتریشا کلارکسون، داگ لنوکس
- تاریخ انتشار: 2007
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 81 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
شاید قبلتر خوانه باشید که این حس غم و اندوهی که گاسلینگ در بسیاری از شخصیتهایش (یا همهی آنها) ایجاد میکند، درست مانند نگاه کردن به چشمان مظلوم یک توله سگ است. هرچند قیاس معالفارقی است، اما واقعا نگاه حسرتبار او با یکی از چشمهای نیمهبازش در فیلم «لارس و دختر واقعی» (Lars and the Real Girl) این قدرت را دارد که در کسری از ثانیه، قلبتان را سوراخ کند. رایان گاسلینگ در این فیلم نقش لارس لیندستروم را بازی میکند، مردی با روح آسیب دیده که مادرش پس از به دنیا آوردن او فوت میکند و او میماند با احساس گناهی عمیق، جدایی و لمس هراسی؛ پدرش اخیراً فوت شده و او حالا در گاراژ خانهی پدریاش زندگی میکند. این نقش، یکی از عجیبترین و غیرعادیترین شخصیتهایی است که ما تا به حال از او دیدهایم. از همه عجیبتر آن که این مرد جوان رابطهای عاشقانه با یک عروسک در ابعاد انسانی دارد که آن را به صورت آنلاین خریداری کرده و نامش را بیانکا گذاشته. زیرا از ایجاد ارتباطات واقعی و معنادار با یک انسان میترسد. او آنقدر در این رابطهی غیرعادی فرو رفته که همهجا بیانکا را نامزد خودش معرفی میکند.
این نقش یک تحول کمنظیر و قابل توجه در کارنامهی کاری گاسلینگ بود و او آنقدر این کار را بهخوب انجام داد که باوجود عجیبوغریب بودن شخصیت، باز هم شما را وادار میکند که در تمام سکانسهای این فیلم، از ته دلتان طرفدارش باشید و با او همذات پنداری کنید. شخصیتی که به جرات میتوان گفت اگر کسی جز گاسلینگ بازیاش میکرد نمیتوانست به خوبی از پس به تصویر کشیدنش برآید.
کارگردان «لارس و دختر واقعی» کریگ گیلسپی، به مجلهی اینترتینمنت ویکلی گفته: «رایان یک هفته و نیم قبل از فیلمبرداری با 20 تا 30 پوند اضافه وزن و یک سبیل پیش من آمد و گفت کاملآً برای این نقش آماده است، من اصلاً انتظارش را نداشتم، فقط داستان کلی را برایش فرستاده بودیم و ما حتی هنوز در مورد جزئیات صحبت هم نکرده بودیم. اما من واقعاً از او ممنونم که این کار را برای نقشش کرد». او در نهایت برای نقش لارس نامزد بهترین بازیگر دارم – کمدی گلدن گلوب شد.
5. مردان خوب (The Nice Guys)
- کارگردان: شین بلک
- بازیگران: راسل کرو، رایان گاسلینگ، انگوری رایس، مت بومر، مارگارت کوالی، کیث دیوید
- تاریخ انتشار: 2016
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 91 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.4 از 10
گاسلینگ با بازی در فیلمهایی مانند «دیوانهوار، احمقانه، عشق» (Crazy, Stupid, Love) مقابل استیو کارل و یا در تور تبلیغاتیاش با هریسون فورد برای فیلم «بلید رانر 2049» (Blade Runner 2049)، به همه نشان داد که ترکیبش با یک بازیگر مسنتر و کارکشتهتر فوقالعاده میشود و فیلمهای کمدی پرهرجومرج بین نسلی، همراه با تحسین و خشم را میسازد. البته هیچکدام از آنها به پای فیلم سال 2016 شین بلک یعنی «مردان خوب» (The Nice Guys) نمیرسند. فیلمی کمدی و اکشن که داستان آن در دههی هفتادی اتفاق میافتد و گاسلینگ در آن نقش یک کارآگاه بیعرضه و دستوپاچلفتی به نام هالند مارچ را به بهترین شکل بازی میکند. شخصیت او در این فیلم به دنبال حل معمای ناپدید شدن یک ستارهی بازیگر زن است که همه فکر میکنند در تصادف اتومبیل کشته شده است.
اما هیچچیز آنطور که به نظر میرسد نیست و مارچ برای یافتن زن وارد یک توطئهی تمام عیار بزرگ در سطح شهر میشود. در نهایت، کنار هم قرار گرفتن گاسلینگ بزدل و بیعرضه و راسل کرو خفن و عضلانی کنار هم یک کمدی طلایی را میسازد که از اول تا انتها سرگرم کننده است. واقعا هیچ سکانسی به پای لحظهای که کرو پس از درگیریهای فراوان بالاخره به همکاری با مارچ راضی میشود، درحالی که او در توالت نشسته و روزنامه میخواند، نمیرسد؛ حقیقتاً این مرد باید بیشتر فیلمهای کمدی بازی کند!
4. رانندگی (Drive)
- کارگردان: نیکولاس ویندینگ رفن
- بازیگران: رایان گاسلینگ، کری مولیگان، برایان کرانستون، ران پرلمن
- تاریخ انتشار: 2011
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.8 از 10
اگرچه گاسلینگ محصول پرهزینهی نتفلیکس، «مرد خاکستری» (The Gray Man) را بهعنوان فرنچایز اکشن خود ادامه میدهد، اما به نظر ما، او میبایست این وقت و انرژی را صرف ساخت یک سهگانه از فیلم «رانندگی» (Drive) میکرد. فیلمی بیادعا با بازی فوقالعادهی رایان گاسلینگ که تبدیل به یکی از بهترین آثار دههی گذشته شد. در این فیلم، او نقش یک شوفر گمنام و بدلکار حرفهای هالیوودی عشق سرعت (و خشونت افراطی) را بازی میکند که طی اتفاقاتی متوجه میشود قصد جانش را کردهاند. گاسلینگ و کارگردان «رانندگی» یعنی نیکلاس ویندینگ رفن، تصمیم گرفتند، به قول خود این ستاره «یک فیلم خشن به سبک جان هیوز» بسازند و کاملا توانستند با ساخت این فیلم نئو-نوآر ( آثاری که شاخصههای اصلیشان مانند نوآرهای دههی 40 و 50 میلادی است اما سبک، فرم و محتوای آن با عناصر امروزی بهبود بخشیده شده) شیک و پرجنبوجوش به هدف خود برسند.
این جذابترین ترکیب گاسلینگ با شخصیتی خویشتندار، مرموز و کنایهآمیز با لباسهای خاص و باشکوه (ترکیب کت ساتن، دستکشهای چرمی و غیره) و لهجه بروکلینی مصنوعی اما فوقالعادهاش، روی پردهی سینماست. شخصیت او بسیار جذاب و چشمنواز است، تا جایی که در درگیری فیزیکی با کسی، وقت ریختو قیافهاش داغون شده و موهایش بهم میریزد، تقریباً فیلم را فراموش میکنید و محو کاریزمایش میشوید. این فیلم بهترین تیر خلاص به فیلمهای استیو مک کوئین بود و دورهای جدید را در عمر هنری گاسلینگ آغاز کرد. تا فراموش نکردهایم بگوییم که فیلمنامهی این اثر را یک ایرانی به اسم حسین امینی نوشته است.
3. باربی (Barbie)
- کارگردان: گرتا گرویگ
- بازیگران: مارگو رابی، رایان گاسلینگ، آمریکا فررا، کیت مککینون، ایسا رای، رئا پرلمان
- تاریخ انتشار: 2023
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7 از 10
اولین همکاری او با یک کارگردان زن بسیار درخشان و تاثیرگذار از آب درآمد و موجب شد تا گاسلینگ بهطور کامل «انرژی کنِ» درون خود را کشف و آن را در مسیر درست هدایت کند. یا به عبارت دیگر، سمیترین خصلتهای مردانهاش را برای بازی در این فیلم کمدی از اعماق وجودش بیرون بکشد. به همان اندازه که احتمالاً امسال (یا هر سال دیگر) میبینید، این یک ترند کمدی تبآلود خواهد بود، زیرا گاسلینگ این الگوی شوخطبعی مردانه را به یک زندگی هیجانانگیز سرگرم کننده میآورد که بسیار جذاب است.
هرگز نمیتوانید از شخصیت کن که در این فیلم آواز میخواند، میرقصد، چهرهی بیاحساسی دارد، و حتی به عنوان یک هیبو تروگلودیت (مرد جذاب و عضلانی مانند انسانهای اولیه) که علاقهی زیادی به کتهای خز، هدبند و زیر سلطه نگه داشتن زنان دارد، بدتان بیاید زیرا میتوان کاملاً احساس کرد که خود گاسلینگ هم از کن بودن لذت میبرد و در بالاترین استانداردها اجرایش میکند. او در باربی درخشان است و احتمالاً اولین اسکار خود را برای بازی در این فیلم خواهد گرفت که البته حقش هم هست؛ لطفاً بیشتر کن بازی کن!
2. مومن (The Believer)
- کارگردان: هنری بین
- بازیگران: رایان گاسلینگ، بیلی زین، تریسا راسل، سامر فینیکس
- تاریخ انتشار: 2001
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 82 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.1 از 10
گاسلینگ پیش از حضور در این فیلم، آثار زیادی را بازی کرده بود، مثلاً «-» (Breaker High) و «هرکول جوان» (Young Hercules)، یک قسمت از «آیا از تاریکی هراس دارید؟» (Are You Afraid of the Dark)، به عنوان یک نژادپرست، یا در «تایتنز را به یاد آور» (Remember the Titans) در نقش یک مدافع گوشهی زمین که توان پوششدهی بازی را نداشت. اما زمانیکه در فیلم «مومن» (The Believer) بازی کرد، همه متوجه استعداد درخشانش شدند.
او در این فیلم محصول سال 2001 نقش جوانی 22 ساله به نام دنی بالینت، یک یهودی نیویورکی را بازی میکند که تناقضات فکری متعدد، عدم پذیرش کتاب مقدس (انجیل) و نفرت از خودش، او را به یک نئونازی خشن تبدیل کرده. او به همراه گروهی از فاشیستهای کچل و چاقوکش، قصد دارند تا با کار گذاشتن بمبی در یک کنیسه، به آرزوی دیرینهی خود یعنی کشتن این گروه از جامعه، جامهی عمل بپوشانند. ایفای نقش یک نئونازی با توجه به نگاهی که اجتماع به آنها دارد، در آن زمان برای این بازیگر جوان و نترس کار عجیبی بود. بازیگران زیادی از گری اولدمن و راسل کرو گرفته تا ادوارد نورتون و استفان گراهام، نقشهای مشابهی را بازی کردهاند، اما اجرای گاسلینگ بالاتر از تمام آنها قرار میگیرد و اجرای ظریفش سرشار از درگیریهای درونی و کاریزمایی درخشان است.
صحنهای که او در آن با روزنامهنگار نیویورک تایمز در یک غذاخوری مصاحبه میکند، درست لحظهای که صبرش لبریز شده و یهودستیزیاش افشا میشود و اندکی بعد، او را تهدید میکند که اگر ماهیت واقعیاش را افشا کند، خود را خواهد کشت، یکی از بهترین لحظات بازیگری حرفهای گاسلینگ بود؛ ستارهی سینما در این لحظه متولد شد.
1. نیمه نیلوفر (Half Nelson)
- کارگردان: رایان فلک
- بازیگران: رایان گاسلینگ، شارکا اپس، آنتونی مکی
- تاریخ انتشار: 2006
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 91 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.1 از 10
رایان گاسلین با حضور در فیلم «دفترچه خاطرات» (The Notebook) به یک ستارهی شناخته شده تبدیل شد و حالا نوبت آن رسیده بود که با بازی در فیلم محصول سال 2006 رایان افلک به نام «نیمه نیلوفر» (Half Nelson) جایگاه خود را به عنوان بااستعدادترین بازیگر نسلش تثبیت کند. او در این فیلم نقش دن دان، معلم تاریخ جوان یک مدرسهی راهنمایی در بروکلین را بازی میکند که یک کلاس پر از دانشآموزان رنگینپوست او را با چالشی مهم در حرفهاش روبرو میکند. دان تصمیم میگیرد که به جای پایبندی به برنامهی درسی تدوین شده، از شیوهی یادگیری از طریق دایلکت (یادگیری با بررسی استدلالهای مختلف) استفاده کرده و دانشآموزانش را تشویق به بیان نظراتشان پیرامون مسائل مختلف کند.
اگرچه، او در مدرسه یک معلم محبوب و مربی تیم بسکتبال دختران است، اما در زندگی شخصیاش درگیر اعتیادش به کراک بوده و تأثیرات منفی ابن ماده روی زندگی و شغلش او را به مرز نابودی کشانده. نگاه وحشتناکی که بین او و یکی از شاگردانش به نام دری (با بازی شریکا اپس)، در آزمایشگاه مدرسه هنگامی که او به صورت اتفاقی گاسلینگ را در حال مشتولگد زدن به در و دیوار میبیند، بسیار آزار دهنده است. این اتفاق ناراحت کننده اما به زودی جای خود را به یک دوستی دور از انتظار میدهد. این فیلم اجرایی زنده و پرانرژی از یک بازیگر نوظهور را نشان میدهد که همه باید نامش را به خاطر بسپارند و درست مانند دنیرو که با «خیابانهای پایین شهر» (Mean Streets) شناخته شد و یا دنزل واشینگتن در «آزادی را فریاد کن» (Cry Freedom)، با صدای بلند، ورود او را به عرصههای جدیتر بازیگری برای رسیدن به مقاصد بزرگ اعلام میکند.
همچنین، این فیلم، نمونهی دیگری از میزان سخاوتمندی و تعهد گاسلینگ در کارش است؛ او هیچ مشکلی با زنان ندارد، چه با میشل ویلیامز در «ولنتاین غمگین» (Blue Valentine)، اما استون در «لالا لند» (La La Land) یا مارگو رابی در «باربی» (Barbie)، و سعی نمیکند با اضافهکاری یا رکات مزخرف صحنه را از آنها بدزدد. یکی از صحنههای این فیلم که پیچیدگی کار گاسلینگ را به خوبی نشان میدهد، سکانسی است که در آن شخصیت دان سعی میکند برای دفاع از دری در مقابل یک فروشندهی مواد مخدر محلی به نام فرانک (با بازی آنتونی مکی)، که او را زیر بالوپر خود گرفته، بایستد. او این صحنه را آنقدر صادقانه و طبیعی بازی میکند و به بازیگر مقابلش فرصت درخشش میدهد که شما را شگفتزده خواهد کرد.
منبع: rollingstone
فیلم stay هم خوبه