معرفی و نقد سریال بریجرتون (Bridgerton)

روایت تاریخی یا تمسخر تاریخ؟

اگر علاقه‌مند به سریال‌های عاشقانه تاریخی یا خواننده رمان‌هایی چون غرور و تعصب و مادام بواری باشید، بدون شک تا به حال یک بار نام سریال بریجرتون (Bridgerton) را شنیده‌اید. سریالی خوش رنگ و لعاب با لباس‌های اشرافی و فضای قدیمی که در طول سه فصل پخش خود از نتفلیکس، مخاطبان بی‌شماری برای خود دست و پا کرده است. در این مطلب به معرفی و نقد سریال بریجرتون می‌پردازیم و بررسی می‌کنیم که آیا این سریال ارزش تماشا کردن دارد یا نه.

بریجرتون

یک اقتباس نه چندان تاریخی

Bridgerton

بریجرتون بر اساس مجموعه رمان عاشقانه معروف و هشت جلدی جولیا کوین، نویسنده کهنه‌کار داستان‌های عاشقانه‌ای به همین نام ساخته شده است. این سریال، مانند بسیاری از رمان‌های عاشقانه تاریخی دیگر، دوران نیابت سلطنت (که انگلیسی‌ها به آن Regency Era می‌گوید) را با برداشتی آزاد -و نه لزوما تاریخی- دستمایه روایت خود قرار می‌دهد. دوران نیابت سلطنت لحظه‌ای خاص در تاریخ بریتانیای قبل از صنعتی شدن بود؛ زمانی که اشراف لندن آنقدر ثروتمند بودند و در عین حال حوصله‌شان سر رفته بود که زندگی هر سالشان را حول یک فصل از مهمانی‌ها و رویدادهای شبانه برنامه‌ریزی می‌کردند.

در آن زمان جامعه لندن آداب و رسوم پیچیده‌ای داشت و مهمانی‌های فصلی معمولاً با هدف ضمنی آشنایی دختران و پسران واجد شرایط ازدواج برگزار می‌شد. این مراسم که به آن بازار ازدواج می‌گفتند، به همان اندازه که اکنون برای ما مضحک به نظر می‌رسد، در آن زمان جدی و بی هیچ جای شوخی برگزار می‌شد.

همان‌طور که اشاره کردیم، رمان‌های عاشقانه زیادی حول این دوره نوشته شده‌اند. با این حال، رسانه‌ها معمولا وقتی به سراغ ساخت فیلم یا سریالی در خصوص این دوره می‌روند، رمان‌های جین آستین را منبع اقتباس قرار می‌دهند. جالب اینکه هر شش رمان آستین در خارج از لندن روایت می‌شدند، آن هم در حالی که لندن مرکز اصلی شلوغی‌ها و بروبیاها و اقدامات آن زمان بود. در نتیجه وقتی به دنبال به دست آوردن تصویری دقیق از آن روزگار می‌گردیم، شاید خواندن کتاب‌های آستین جواب اصلی ما نباشد.

آیکون سریال ملکه شارلوت: داستان بریجرتون Queen Charlotte: A Bridgerton Story
سریال

ملکه شارلوت: داستان بریجرتون

Queen Charlotte: A Bridgerton Story

تماشای سریال ملکه شارلوت: داستان بریجرتون

انتخاب شخصیت‌ها، از سر احترام به تفاوت‌ها یا چیزی دیگر؟

نقد bridgerton

گلدا روشوول در نقش ملکه شارلوت، همسر جورج سوم، در غیاب همسرش ریاست جامعه لندن را بر عهده دارد. نتفلیکس در انتخاب این بازیگر به استدلال‌های اخیر مورخان مبنی بر اینکه این ملکه ممکن است سیاه‌پوست بوده است، اتکا کرده است. به همین ترتیب، با حضور او دربار با اشرافی از میان مردان و زنان رنگین‌پوستی که توسط پادشاه و ملکه ارتقا یافته‌اند، پر شده است.

در میان این نجیب‌زاده‌های رنگین‌پوست، سایمون (با بازی رجی ژان پیج) به تازگی با عنوان دوک هیستینگز لقب گرفته است. سایمون علی‌رغم واجد شرایط بودن خود برای ازدواج، بنا به دلایلی که دارد، به خودش قول داده است که هرگز ازدواج نکند. با این حال او با دافنه بریجرتون (با بازی فیبی داینور) فرزند چهارم خانواده اشرافی قدرتمند بریجرتون و اولین فرزند آماده ازدواج آن‌ها آشنا می‌شود.

دافنه خیلی زود به جواهر اصلی فصل ازدواج تبدیل شده و توجه خواستگاران مختلف و حتی شخص ملکه را به خود جلب می‌کند. با این حال برادر بزرگترش که در غیاب پدر نقش تصمیم‌گیرنده خانواده را بر عهده دارد، هیچ یک از خواستگاران را برای خواهرش مناسب نمی‌داند. به دنبال اتفاقاتی و با هدف بازارگرمی بیشتر برای خود، دافنه از سایمون می‌خواهد که در نقش خواستگار او بازی کند تا توجه همه به آن دو جلب شود. اما خیلی زود این رابطه قلابی، به عشقی واقعی و پر فراز و فرود تبدیل می‌شود.

زوال اخلاقی در عصر زیبایی‌های ظاهری

در سراسر داستان بریجرتون، شخصیت‌ها از اسرار برای اعمال کنترل بر موقعیت‌های اجتماعی خود استفاده می‌کنند. این چیز جدیدی برای چنین داستان‌های عاشقانه‌ای نیست. با این حال آنچه که جالب است، نگاه سریال نسبت به افشای رازهاست. کسی که رازی را افشا کرده، بی هیچ عذاب وجدانی از کار خود، در نهایت قرار است خوش‌بخت شود. تاوانی برای اعمال شوم در کار نیست.

بریجرتون با تمام تلاشش برای فرصت دادن به تک‌تک بازیگران، تمرکزش را روی شخصیت‌های متنوع نمی‌گذارد. همچنین به بررسی دیدگاه‌ها و تضادهای جالب شخصیت‌های مختلف نمی‌پردازد. بهترین دوست سایمون، یک بوکسور سیاه‌پوست، اساساً فقط یک وسیله و گاهی اوقات فقط یک کیسه بوکس است. گویی این شخصیت فقط در سریال قرار گرفته تا به سایمون ریشه‌های متعلق به طبقه کارگرش را در جامعه سیاه‌پوست یادآوری کند. یک خواننده اپرا از طبقه کارگر، سخنرانی بی‌سروتهی در مورد تاثیر سرنوشت در زندگی سر می‌دهد، یا یکی از خدمتکاران بریجرتون‌ها می‌گوید وقتی برای لذت بردن از شایعات ندارد، چراکه سخت مشغول خدمتکار بودن است!

کنار گذاشتن شخصیت‌های رنگین‌پوست و دیگر شخصیت‌های به حاشیه رانده شده در سریال، موقعیتی ناخوشایند برای تماشاست. این ناخوشایندی به ویژه در مورد خط داستانی مارینا ناامیدکننده می‌شود، زیرا داستان او را در موقعیتی آشکارا غارتگرانه قرار می‌دهد. او یکی از شخصیت‌های اصلی رنگین‌پوست است که از هر راه ممکن، از فریب گرفته تا دروغ، برای پیش بردن زندگی خود استفاده می‌کند. در نهایت، این پیدا شدن یک مرد سفیدپوست است که سعادت را به او هدیه می‌دهد.

بریجرتون و فصل‌های بعدی

این روزها فصل سوم بریجرتون از نتفلکیس منتشر شده و کماکان نظر طرفداران پروپاقرصش را به خود جلب کرده است. در این فصل دیگر خبری از دافنه و سایمون نیست و شخصیت‌های دیگر، به ویژه پنه‌لوپه فدرینگتون و کالین بریجرتون در کانون توجه قرار دارند. در واقع هر یک از هشت کتاب مجموعه کوین بر روی یکی از فرزندان بریجرتون و تلاش آن‌ها برای پیدا کردن عشق در زندگی تمرکز می‌کند.

بریجرتون تا اینجا در سومین فصل نمایش خود توانسته به صدر فهرست پربیننده‌ترین سریال‌های نتفلیکس راه پیدا کند. اما در صورت طولانی‌تر شدن فصل‌های سریال، باید دید آیا جدا از جذابیت‌های ظاهری، صحنه‌های چشم‌نواز و لباس‌های تماشایی، چیزهای بیشتری هم برای عرضه دارد یا نه. در غیر این صورت، بی‌شک توجه مخاطبان طرفدار این ژانر خیلی زود به سریالی دیگر جذب خواهد شد.

خروج از نسخه موبایل