چرا بازگرداندن تیم اصلی انتقامجویان ایده بدی است؟
استودیو مارول که در ماههای اخیر افت نسبتا چشمگیری را تجربه کرده در تقلای بسیاری برای تولید محتواهای تازه و بهرهمندی از خطوط داستانی و شخصیتهای محبوبش است. تقریبا هر روز خبر تازهای درباره آثار مارول منتشر میشود و احتمال ساخت آنها هم معمولا در هالهای از ابهام قرار دارد. سیستمی که روزی مثل یک ماشین بینقص عمل میکرد حالا به مشکل خورده و طبیعی است که مالکین آن هر کاری که برای تعمیرش از دستشان بربیاید انجام می دهند. یکی از این اقدامات بازگشت انتقامجویان به عنوان یکی از محبوبترین گروههای ابرقهرمانی چد سال گذشته است.
عجیبترین بخش ماجرا این است که ظاهرا قرار است تونی استارک (رابرت داونی جونیور) و بیوه سیاه (اسکارلت جوهانسون) که در «انتقامجویان: پایان بازی» (Avengers: Endgame) کشته شدند هم با تیم محبوبشان بازگردند! این ایده شاید روی کاغذ جذاب به نظر برسد اما در حقیقت خیانت بزرگی به تمام مخاطبانی است که سالها با انتقامجویان زندگی کردند، با خندههایشان قهقهه زدند و برای سرنوشت شومشان از ته دل اشک ریختند.
- 10 تئوری که سرنوشت فیلمهای مرد آهنی مارول را کاملا تغییر می دادند
- تحلیل شخصیت مرد آهنی: ابرقهرمانی که نماد سرمایهداری است
درست است این اتفاق فعلا در حد پیشنهاد است و مارول بازگشت انتقامجویان را رسما تایید نکرده اما دلایل بسیاری وجود دارد که ثابت میکند این احتمال حتی نباید از ذهن سازندگان هم بگذرد. «انتقامجویان: پایان بازی» یک نتیجه رضایتبخش و البته احساسی برای حماسه ابدیت (Infinity) MCU به حساب میآمد.
مخاطبان در 21 فیلم با شخصیتهای مختلف این دنیای سینمایی کم و بیش آشنا شدند و «انتقامجویان: جنگ ابدیت» یک حماسه واقعی برای نجات جهان را راهاندازی کرد. در بیست و دومین فیلم یعنی «انتقامجویان: پایان بازی» بعضی از قهرمانان محبوب مارول در جنگ از بین رفته بودند و انتقام جویان باید فکر میکردند چگونه آنها را بازگردانند و آسیبهای وارد شده توسط تانوس را به حداقل برسانند. دو لحظه بزرگ در این فیلم وجود دارد که منجر به نجات دنیا میشود و بازگرداندن انتقامجویان دقیقا به معنی نادیده گرفتن این دو لحظه و تمام حوادثی است که در طول همه این سالها در دنیای سینمایی مارول اتفاق افتاده است.
* هشدار: این مطلب حاوی اسپویل بخشی از داستان فیلمهای دنیای سینمایی مارول است.
فداکاری ابرقهرمانها نباید نادیده گرفته شوند
سفر ناتاشا رومانوف در دنیای سینمایی مارول نشان داد که او در حقیقت از نعمت کودکی بیبهره بوده و به سان یک سلاح جنگی برای نبردهای گوناگون آموزش دیده است، تا زمانی که عضو شیلد میشود. در فیلمهای مختلف میبینیم هم زمان با تشکیل انتقامجویان ناتاشا تلاش میکند بفهمد دقیقا به کجا تعلق دارد و در نهایت احساس می کند یک خانواده واقعی دارد.
ناتاشا مثل سایر همگروهیهایش از قدرتهای ابرانسانی بیبهره است و در حقیقت هر آنچه به دست آورده از طریق آموزشهای دشوار بوده. با این حال این خانوادهای است که او ساخته و بعضی از اعضای دوستداشتنیاش را در طول جنگ ابدیت و بشکن تانوس از دست میدهد.
وقتی وارد «انتقامجویان: پایان بازی» میشویم اعضای باقی مانده انتقام جویان را میبینیم که تلاش میکنند بفهمند چگونه باید اشتباهات تانوس را جبران کنند. اولین کاری که ناتاشا در این سفر و پر پیچ و خم انجام میدهد پیدا کردن کلینت است که پس از فقدان همسر و سه فرزندش در خلال بشکن معروف تانوس شخصیت تازهای پیدا کرده و خودش را رونین نامیده. او به یک ماشین کشتار بیرحم تبدیل شده که فکر میکند چیزی برای از دست دادن ندارد اما ناتاشا امید بازگرداندن چیزهایی که از دست داده را در او زنده می کند.
ناتاشا و کلینت برای بازگرداندن سنگ روح فرستاده میشوند اما شرط دستیابی به آن قربانی کردن چیزی است که دوستش دارید. در این لحظه ناتاشا میداند باید چه کار کند و حاضر است برای به بازگشت خانواده از دسترفتهاش بمیرد. کلینت و ناتاشا برای انجام این فداکاری با هم میجنگند اما ناتاشا خوب میدادند که تنها عامل محرک کلینت امید دیدار دوباره با همسر و فرزندانش است. تصمیم ناتاشا یکی از لحظات محوری دنیای سینمایی مارول را رقم میزند.
با این حال بدون شک فداکاری نهایی تونی استارک مهمترین تصمیم روایی MCU تا امروز است. تونی استارک در ابتدا به عنوان یک نابغه ثروتمند عیاش معرفی میشود که هیچ ایدهای درباره زیر و بم مدیریت شرکتش ندارد. تونی به شدت خود شیفته است اما زمانی که سلامتیاش در معرض آسیب قرار میگیرد و راکتور را در قلبش قرار میدهد شروع به تغییر میکند.
رویارویی تونی با مرگ او را به این فکر میاندازد که باید هدفی را در زندگیاش را دنبال کند و علیرغم حفظ حس شوخ طبعی همیشگیاش، به دنبال هدف والای نجات بشریت باشد.
فداکاری تونی استارک محوری ترین لحظه MCU است
اوج رشد شخصیت تونی استارک در تمام فیلمهای دنیای سینمایی مارول همان چیزی است که منجر به نبرد نهایی او با تانوس میشود. لحظهای که مرد آهنی میبیند دکتر استرنج (بندیکت کامبربچ) انگشتش را بلند میکند می داند او همان کسی است که می تواند تیمش و جهان را نجات دهد. این اتفاق برای شخصیتی که در ابتدا به عنوان یک مرد ثروتمند خودخواه به مخاطبان معرفی میشود، یک سفر قهرمانه تمام عیار به حساب میآید.
فراتر از نبرد نهایی مرگ تونی استارک بی برو و برگرد یکی از حماسیترین لحظات MCU است که احتمالا اشک بسیار از مخاطبان را درآورده است. تقریبا همه قهرمانهای به جا مانده در مراسم وداع با او حضور داشتند. اگرچه پایان «انتقام جویان: پایان بازی» تلخ بود اما قهرمانان به جا مانده در نهیات متوجه شدند فداکاری واقعی چیست و قوی تر از قبل شدند.
اگر احساس خطر واقعی وجود نداشته باشد تنشی هم در داستان به وجود نمیآید و در نتیجه داستان روی یک خط صاف پیش میرود و تعلیقآمیز نیست؛ زیرا مخاطب میداند در نهایت آدم خوبهای داستان زنده میمانند.
بعضی از مخاطبان میگویند بسیاری از شخصیتهای محبوب در کمیک بوکها زنده میشوند اما توجه داشته باشید دنیای سینمایی مارول نسبت به کمیکهای این کمپانی اندکی واقع گرایانهتر عمل میکند در نتیجه زنده کردن ناگهانی و بیدلیل شخصیتهای مختلف میتواند به جایگاه آنها در ذهن مخاطب لطمه اساسی وارد کند.
منبع: movieweb