16 شخصیت سینمایی بسیار واقعی که با جلوههای ویژه کامپیوتری طراحی شدند
از راکتِ نگهبانان کهکشان تا گالوم ارباب حلقهها
در طول 20 سال گذشته، پیشرفت عظیمی در تولید کاراکترهای واقعی و باورنکردنی که توسط کامپیوترها تولید شدند، اتفاق افتاده است. پیشرفت فناوری و استفاده از تکنیکهای جلوههای ویژه کامپیوتری در هالیوود باعث شده است تا شخصیتهایی خلق شوند که به قدری طبیعی ساخته شدهاند که چشمان ما را فریب میدهند تا فکر کنیم بازیگران واقعی پیش رویمان هستند یا این کاراکترها به جد محصول کامپیوترها هستند!؟ از میمونهای غولپیکر گرفته تا موجودات لاغر و نحیف ترسناک همگی در این دسته قرار دارند. هر چیزی که خالقان صنعت CGI و تکنولوژیهای دیجیتال میتوانند در تخیل خود تداعی کنند، در حال حاضر درست در مقابل چشمان ما روی صفحه بزرگ سینما ظاهر میشود.
در این مقاله قرار است به سراغ 16 شخصیت سینمایی برویم که به کمک جلوههای ویژه و CGI خلق شدهاند، اما آنقدر واقعی هستند که همه ما آنها را به عنوان یک موجود عجیب و غریب در دنیای واقعی قبول کردهایم. پس تا انتهای این مقاله همراه ما باشید تا با این کاراکترهای جذاب آشنا شویم.
گرانقیمتترین شخصیتهای CGI در فیلم های لایو اکشن
تکامل صنعت CGI و استفاده از آن در صنعت سینما و تلویزیون بسیار حیرت انگیز و چشمگیر بوده است. همین چند دهه پیش، جلوههای دیجیتال به قدری کم در سینما و تلویزیون استفاده میشد که واقعاً ناچیز بودند. اغلب از این تکنولوژی در خلق عناصر علمی تخیلی یا فیلمهایی که دارای پسزمینههای آیندهنگر بودند کمک گرفته میشد. اما در حال حاضر با قدرت گرفتن جلوههای ویژه، تماشاگران با شخصیت های CGI که به طرز شگفت انگیزی واقعی به نظر می رسند، در اکثر فیلمهای سینمایی به طرزشگفت انگیزی رو به رو شده اند. آنچه که باعث میشود مخاطب از دیدن این کاراکترها فکش روی زمین بی افتد این است که CGI در تقلید از پوست، مو، چشم و بیان انسان آنقدر پیشرفت کرده که دیگر مرزی بین واقعی و غیر واقعی وجود ندارد. ایجاد چین و چروک، لک و نقص عضو چیزی است که به ظاهر واقعی یک شخصیت کمک می کند و جلوههای ویژه در خلق این مولفهها کاملا پیروز بودهاند. علاوه بر این، حرکات و ژست های بدن نیز نقش ارزشمندی در ترکیبات ظاهری همان شخصیتها در خلق صحنه های دیدنی فیلمهای لایو اکشن دارند.
لیست شخصیتهای واقعی CGI تنها زمانی به رشد خود ادامه میدهد که هنرمندان مرزهای آنچه را که میتوان با استفاده از ضبط حرکت تولید کرد، افزایش داد. از طریق دستاوردهای مداوم، کارگردانان می توانند داستانی درخشان را به شیوه هایی که چندی پیش کاملاً غیرمحتمل به نظر می رسید، زنده کنند. بنابراین، بدون بحث بیشتر، بیایید از این آثار شگفت انگیز دیجیتال قدردانی کنیم.
- 55 انیمیشن سریالی ویژه بزرگسالان
- 10 نسخهی بامزه از شخصیت مرد عنکبوتی در فیلمها و سریالها
- 15 انیمیشن ترسناک دیزنی که برای کودکان مناسب نیستند
16. دیوی جونز – دزدان دریایی کارائیب (The Pirates of The Caribbean Series)
اولین فیلم از مجموعه دزدان دریایی کارائیب هنوز هم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای ماجراجویی و اکشن که تاکنون ساخته شدهاند، شناخته میشود. این فیلم، که توسط گور وربینسکی کارگردانی شد، توانست هم نظر منتقدان را جلب کند و هم در گیشه بسیار موفق عمل کند. با این حال، دو دنبالهی بعدی یعنی صندوقچه مرد مرده و در پایان دنیا نیز به اندازه کافی مورد تحسین قرار نگرفتهاند و قطعاً سزاوار اعتبار بیشتری هستند. یکی از بزرگترین دلایلی که این دو فیلم تا این اندازه تاثیرگذار و موفق عمل کردند، حضور شخصیت دیوی جونز است؛ یک ملوان نفرین شده با صورتی از جنس موجودات دریایی و جانشین مرگ و زندگی ابدی بر عرشهی کشتی هلندی سرگردان.
دیوی جونز یک شخصیت پیچیده و جذاب است که هم از نظر ظاهری و هم از نظر شخصیتپردازی، تماشاگران را مجذوب خود میکند. نفرین او، که به خاطر عهدی شکسته شده است، باعث شده او به مرور زمان شبیه موجودات دریایی شود. او دارای یک پای چوبی شبیه به خرچنگ، یک دست چنگکی و ریشی متشکل از شاخکهای هشتپا است که هر کدام از این شاخکها بهنظر میرسد دارای حرکت و ذهن مستقلی هستند. ظاهر جونز که همزمان ترسناک و فانتزی است، به شکلی کاملا واقعگرایانه طراحی شده است، به گونهای که مخاطب در لحظهای میتواند احساس کند او واقعی است. حتی در مقایسه با برخی شخصیتهای CGI دیگر بسیار چشمگیرتر است. همین جزئیات کوچک مانند چسبیدن قطرات آب بر صورت دیوی جونز، نه تنها او را ترسناک و عجیب، بلکه به شکلی تاثیرگذار و قابل لمس نشان میدهد.
15. سزار – سیارهی میمونها (The Planet of the Apes)
بازگشت به دنیای نمادین سیاره میمونها کار سادهای نبود، حتی برای کارگردان برجستهای مانند مت ریوز. ریوز با تکیه بر هنرمند ماهر موشن کپچر، اندی سرکیس، توانست تیمی واقعگرایانه از میمونها را برای فیلم اول از سهگانهاش یعنی ظهور سیاره میمونها خلق کند. از آنجا، این مجموعه پیشدرآمدی بهطور فزایندهای واقعگرایانهتر شد. به گونهای که قهرمانان پیادهروی با بند انگشتهایشان توانستند همانند شخصیتهای انسانی احساسات و درام را به نمایش بگذارند.
در مرکز این شاهکار، شخصیت سزار قرار دارد. میمونی که نتیجه استفاده هوشمندانه از تکنولوژی CGI است و به شیوهای تأثیرگذار و بیکلام احساسات را با چهرهاش منتقل میکند. سزار، که از میمونهای معمولی هوشمندتر است، تنها با نگاهها و حرکاتش میتواند عمق احساسات خود را نشان دهد و این توانایی او باعث شده که یکی از بهترین نمونههای شخصیتهای ساختهشده با فناوری CGI در تاریخ سینما باشد. یکی از برجستهترین لحظات شخصیت سزار زمانی است که او بالاخره به زبان انسانها صحبت میکند. با اینکه صحبت کردن او ممکن است در ابتدا غیرمنتظره به نظر برسد، اما این امر هیچگاه از واقعگرایی این شخصیت نمیکاهد. تلاش دقیق برای طراحی و اجرای جزئیات مانند خزهای واقعی و حرکات بدن سزار باعث میشود که حتی صحبت کردن او نیز به شکل طبیعی و باورپذیر به نظر برسد.
14. راکت راکون – نگهبانان کهکشان (The Guardians of the Galaxy)
دنیای سینمایی مارول (MCU) پر از شخصیتهای باورناپذیر و تخیلی از کتابهای کمیک است، اما بدون شک شخصیت راکت راکون یکی از جسورانهترین انتخابهای مارول در خلق یک شخصیت CGI بوده است. یک راکون دوپایی سخنگو که با ژنتیک خود دستکاری شده، راکت حاصل آزمایشات های اولوشنری است. نمایش احساسات در شخصیتهایی مانند میمونها به دلیل شباهت بیشتر با انسان، کار آسانتری است. ولی در مورد راکت، چالش بزرگتری پیش روی تیم CGI قرار داشت. تبدیل یک راکون با پوزه و چشمهای سیاه به شخصیتی که بتواند احساسات واقعی را به مخاطب منتقل کند، کار بسیار دشواری بود. اما به طرز عجیبی، تیم سازنده توانستند این کار را انجام دهند و مدل CGI راکت بهطور خارقالعادهای موفق شد دیالوگهای درخشان بردلی کوپر را بدون هیچ نقصی به تصویر بکشد.
یکی از جذابیتهای این شخصیت، جزئیات ظاهری فوقالعاده اوست. پشمهای واقعگرایانه، پوزهی تکاندهنده و سبیلهای ظریف که با نورپردازی هر صحنه به نرمی حرکت میکنند. همه باعث میشوند که راکت راکون به یکی از چشمگیرترین شخصیتهای CGI در تاریخ سینما تبدیل شود، چه برسد به دنیای سینمایی مارول. این شخصیت نه تنها از لحاظ طراحی گرافیکی برجسته است، بلکه به دلیل توانایی عمیق در نمایش احساسات و همچنین دیالوگهای طنز و دراماتیک، یک پیوند قوی با مخاطبان ایجاد میکند.
13. کینگ کونگ – مجموعه فیلمهای هیولایی محور
هرچند سزار، شخصیت بینظیر اندی سرکیس، بهطور گستردهای به عنوان یکی از بهترین شخصیتهای سینما شناخته میشود. اما میتوان ادعا کرد که این روزها کینگ کونگ به عنوان مرد اصلی سینما در یک مجموعه بزرگ فیلم، برتری بیشتری دارد. در نخستین حضور کینگ کونگ در کنگ: جزیره جمجمه، این بزرگپیکر غولآسا بیشتر به عنوان یک نیروی طبیعی معرفی میشود تا یک شخصیت با عمق داستانی. در این فیلم، ترس انسانها عنوان نمای اصلی روایت قرار دارد و کونگ به عنوان تهدیدی عظیم و اسرارآمیز در مقابل آنها است.
اما در فیلم گودزیلا در برابر کونگ: امپراتوری جدید، کونگ به وضوح به عنوان قهرمان داستان مطرح میشود و بخشهای بیصدای زیادی از فیلم به دنبال کردن داستان او اختصاص داده شده است. در حالی که سزار از مزیت گفتار بهرهمند است و توانایی بیان احساسات خود را از طریق دیالوگ دارد، کنگ این قابلیت را ندارد. این موضوع کار انیماتورها را دشوارتر میکند تا احساسات و افکار او را بهطور مؤثری از طریق حرکات صورت و بدن منتقل کنند.
یکی از ویژگیهای برجسته کنگ این است که او میتواند بدون نیاز به کلام، مکالمات کامل و معناداری را از طریق چهرهاش برقرار کند. این قابلیت بهویژه قابل توجه است، چرا که کنگ به وضوح بیشتر شبیه به یک شامپانزه واقعی به نظر میرسد تا سزار. این واقعگرایی، حتی با وجود اینکه کنگ صدها فوت قد دارد، باعث شده تا او به یکی از باورپذیرترین و واکنشپذیرترین شخصیتهای CGI در عصر مدرن سینما تبدیل شود.
12. کارآگاه پیکاچو – کارآگاه پیکاچو (Detective Pikachu)
با توجه به سابقهی نهچندان موفق بسیاری از فیلمهای اقتباسشده از بازیهای ویدیویی. میتوان درک کرد که طرفداران پوکمون پیش از انتشار فیلم کارآگاه پیکاچو نسبت به ظاهر پیکاچوی CGI فوتورئالیستیک کمی نگران بودند. در حالی که طراحی برخی از پوکمونهای دیگر در این سبک هنری کمی عجیب به نظر میرسد مثلا آقای مایم و موهای بچگانهاش در ذهن میآید. اما خود پیکاچوی کارآگاه برقی به بهترین شکل ممکن طراحی شده و این شخصیت با بالاترین استانداردها ظاهر میشود.
چیزهای زیادی برای تقدیر از طراحی کارآگاه پیکاچو در فیلمش وجود دارد. فیلم در طراحی پیکاچو موفق به حفظ تعادلی دقیق میان حالت کارتونی و واقعگرایانه شده است. بهگونهای که او همزمان هم احساسی و پر از واکنشهای چهرهای است و هم به عنوان یک موجود زنده و واقعی باورپذیر باقی میماند. تصمیمات خلاقانهای مانند تبدیل کردن گونههای قرمز پیکاچو به رنگی طبیعی در الگوی خز او یا تبدیل نقاط سیاه چشمهایش به قهوهای تیره و بازتابدهنده به طرز فوقالعادهای کار میکنند.
همین امر باعث تعادل خوبی بین عناصر غیرواقعی طراحی او، مانند دم رعد و برق شکلش، برقرار میسازند. یکی از برجستهترین ویژگیهای پیکاچو در این فیلم، صداپیشگی لذتبخش رایان رینولدز است که به شخصیت او جذابیت بیشتری میبخشد. ترکیب این صداپیشگی با طراحی بامزه و پر از جزئیات او، کارآگاه پیکاچو را به موجودی دوستداشتنی و پشمالو تبدیل میکند که تماشاگران دوست دارند از طریق صفحه نمایش به او دست بزنند و او را نوازش کنند.
11. آپتیموس پرایم – تبدیل شوندگان (The Transformers)
سری مجموعه تبدیل شوندگان ساختهی مایکل بی همواره با انتقادات زیادی مواجه شدهاست. بدون شک این فیلمها در بخش جلوههای ویژه به هیچ عنوان کوتاهی نکردهاند. این مجموعه فیلمها با ارایهی یک دیدگاه منحصربهفرد و جدید نسبت به طراحیهای کلاسیک رباتها سطح جدیدی از واقعگرایی را به این موجودات سایبرترونی اضافه کردهاند. طراحیهای پیچیده و تعداد زیاد قطعات متحرک که در این موجودات دیده میشود. اگرچه گاهی باعث میشود که تشخیص آنها در صحنههای نبرد دشوار باشد؛ اما نمیتوان انکار کرد که این انتخاب باعث شد تا این موجودات روباتیک بسیار واقعیتر به نظر برسند.
یکی از ویژگیهای برجستهی این فیلمها، ترکیب حالتهای مختلف رباتها با اشیا واقعی است. از آنجا که حالتهای وسایل نقلیه ترانسفورمرها شامل خودروها، هواپیماها، هلیکوپترها و بسیاری وسایل دیگر است. به عنوان مثال: اپتیموس پرایم یکی از چشمگیرترین نمونههاست. در طراحی او، هر جزئی از کامیون نیمه سنگینش، حتی کوچکترین جزئیات مانند خطوط روی جلوی کامیون، در شکل رباتی او کاملا به صورت واضح مشخص است.
هرچند که فیلمهای تبدیل شوندگان از نظر داستانی و کارگردانی با نقصهایی مواجه هستند. اما تماشای لحظهای که یک ربات از حالت وسیله نقلیه به حالت رباتیک تبدیل میشود. به قدری زیبا و جذاب است که باعث میشود مخاطب تنها به خاطر این لحظات ارزشمند، فیلمها را تماشا کند. این تبدیل بینظیر و دقیق یکی از برجستهترین جنبههای این فیلمها است که هر بار تماشاگران را به حیرت وا میدارد.
10. تی رکس – پارک ژوراسیک (Jurassic Park)
سهگانهی ارباب حلقهها ساختهی پیتر جکسون ممکن است هنر ترکیب جلوههای ویژه CGI با موشن کیچر را به کمال رسانده باشد. اما بدون شک، این فیلم پارک ژوراسیک به کارگردانی استیون اسپیلبرگ بود که نخستین بار پتانسیل واقعی CGI را به نمایش گذاشت. حتی چندین دهه پس از نمایش اولیهاش، جلوههای ویژهی پارک ژوراسیک همچنان به خوبی عمل میکنند، به ویژه در مورد تیرانوسوروس رکس. چه زمانی که او در حال تعقیب انسانهاست و چه در صحنههای نبرد با ولوسیراپتورها، تی رکس همچنان یکی از تاثیرگذارترین جلوههای ویژهی سینمایی به شمار میآید.
یکی از جنبههای نبوغ اسپیلبرگ در زنده کردن تی رکس، استفاده از ترکیبی از جلوههای عملی (پراتیکال) و کامپیوتری است. در مواقعی که مناسب باشد، برخی از نماها به یک مدل انیماترونیک (روبات مکانیکی) تغییر میکند که این امر باعث میشود هیولا زمانی که کامل نشان داده میشود، واقعیتر به نظر برسد. چه در حالی که از باران خیس شده باشد، چه در سایه شب پنهان شده یا در روشنایی کامل روز مشغول خوردن توریستها باشد.
این ترکیب ماهرانهی فناوری و نوآوری سینمایی به اسپیلبرگ این امکان را داد تا یک موجود غولپیکر را به گونهای به تصویر بکشد که حتی تماشاگران مدرن نیز نمیتوانند به راحتی تفاوت بین دنیای واقعی و مجازی را تشخیص دهند. پارک ژوراسیک با استفاده از این روشها نه تنها یک فیلم ماندگار در تاریخ سینما شد. بلکه انقلابی در کاربرد جلوههای ویژه به پا کرد و ثابت کرد که CGI میتواند فراتر از تصورات ما به کار گرفته شود.
9. شیر خان – کتاب جنگل (The Jungle Book)
تیزر کتاب جنگل (Shere Khan) درست قبل از اینکه دیزنی ما را با یک بازسازی کاملاً انیمیشنی از شیر شاه آشنا کند، به عنوان یک اثر جذاب و دیدنی معرفی شد. کتاب جنگل اثر جان فاورو سراسر دارای شخصیتهای جذابی است که به کمک جلوههای ویژه خلق شدهاند. اگر فیلم اصلی که در 1967 ساخته شد را به خاطر داشته باشید، میدانید که شخصیت شیر خان چقدر هیجان انگیز بود، مخصوصا در سکانسی که چنگالهایش را بی پروا به سمت موگلی پرتاب میکند. به لطف CGI که این شکارچی مرگبار را به زندگی واقعی مدعوت میکند، باید شخصیت شیر خان را به عنوان یکی از شخصیتهای ترسناک جذاب در این فهرست بدانیم.
هر المانی از خز و سبیل، چشمهای باریک و طبیعی، دندانهای نیش و صدای خرخره حیوانی، او را با کیفیت واقعی یک ببر نزدیک میکند که تقریباً از ما می طلبد که همواره نسبت به او با ترس و احتیاط برخورد کنیم. در فیلم، ادریس البا شدت ترسناکی این موجود را با حرکات حساب شده، نگاه هدفمند و هوشمندی در بازی خود به این شخصیت کارتونی هدیه داده که نشان می دهد او بیشتر یک شرور متفکر است تا یک حیوان معمولی!
8. گودزیلا – گودزیلا (Godzilla)
شخصیت گودزیلا که از داستانهای ژاپنی سرچشمه می گیرد و اولین حضور خود را در مجموعه ای از فیلم های توکوساتسو نشان می دهد، هرج و مرج مخرب محض را در شهر مدرن توکیو در فیلم «گودزیلا» محصول سال 2014 به کارگردانی گرت ادواردز به مخاطب نشان میدهد. CGI شگفت انگیز، هیولای نمادین جدیدی را برای مبارزه با موجودات به نام MUTO پیش چشم مخاطبان می آورد. جزئیات باورنکردنی در شخصیت پردازی این کاراکتر سینمایی عظیم و بزرگ به قدرت وحشتناکی که در هر ضربه زدن به کمک دم میخ دارش منتقل می شود، اضافه میکند. گودزیلا شخصیتی است که آنقدر واقعی ساخته شده که گویا واقعا قابل لمس است.
حرکات او به دلیل جثهاش غالباً هولناک و سنگین هستند، اما این جانور باستانی آنقدر وحشی و بسیار دقیق است که میتواند بر این جثه بزرگ غلبه کند و هر چیزی را از سر راهش بردارد. علاوه بر این، هنرمندان مختلف از طیف وسیعی از خانههای VFX که روی این هیولا کار میکردند به دقت آناتومیکی نیز توجه کردند و در نهایت موجودی را خلق کردند که واقعاً به نظر میرسد در اقیانوسها تکامل یافته است.
7. اسماگ – فرنچایز هابیت (The Hobbit)
شخصیت اژدها را در فیلم (The HobbitWarner Bros) به یاد بیاورید. فرنچایز هابیت قبلاً به خاطر فیلمبرداری حماسی و مناظر بصری خیره کننده اش یک فیلم تمام عیار شناخته شده است. بنابراین کاملاً طبیعی است که اژدهای قسمت نخست این مجموعه عنوان یازدهمین و طبیعیتری موجود ساخته شده با سی جی آی را از آن خود کند. اسماگ به لطف CGI فوقالعادهطبیعی توسط Weta Digital و صداپیشگی بندیکت کامبربچ، سرزمین میانه را به یکی از شهرهای بزرگ و ترسناک تبدیل کرده است. اژدهای غول پیکر با بال های چرمی غول پیکر، پولک های خمیده، چنگال های تیغ مانند و دهان آتشین، به راحتی شهرها را به هم می زند و خانه ها را زیر وزن خود می سوزاند.
با تمرکز سیستم دیجیتال CGI روی این شخصیت منحصر به فرد، کاری سخت پیش روی سازندگان بوده است ولی خب به هر حال نتیجه داده است؛ زیرا اسماگ به طرز شگفت انگیزی واقعی به نظر می رسد. حالات چهره او مملو از احساسات متفاوت است و در یک لحظه از رضایت و خشنودی به عصبانیت و خشم آلودی تغییر چهره میدهد. به طور کلی، حرکات و رفتارهای او همراه با غرش عمیق صدای او به خلق یکی از خطرناک ترین اژدهایانی که روی صفحه نمایش دیده می شود کمک می کند.
6. اصلان – سه گانه سرگذشت نارنیا (The Chronicles of Narnia)
اصلان غمگین، شیر شاهی در تواریخ افسانهای نارنیا که والت دیزنی آن را به مخاطب شناخت. (The Chronicles of Narnia) درها را به روی دنیای شگفت انگیزی از جادو و شگفتی برای طرفداران ژانر فانتزی باز کرد. این فیلم پر از شخصیت های غنی است. این سه گانه تاریخ و نقشه های خاص خود را در یک جهان فانتزی خلق کرد. علیرغم حضور کوچک و بسیار اندک او در بخشهایی از فیلم، شیر باشکوه داستان ما اصلان، با صدای لیام نیسون، با حضور شاهانه ای که تنها از طریق CGI خلق شده و تصاویر خیره کنندهای که از او میبینیم، همه مخاطبان را تسخیر میکند و شخصیت وی بر کل فضای داستان تسلط داشت.
اصلان از یال باشکوه و چشمان پر زرق و برقش گرفته تا ماهیچه های جذاب قدرتمندش، سطحی از واقع گرایی را که به ندرت برای یک موجود فانتزی دیده می شود، ارائه می کرد. چهره او همیشه رسا و پر جذبه است. بیان و لحن گیرا، غم، شادی، گناه و خشم و در عین حال برازنده بودن، هسته اصلی موفقیت در شخصیت پردازی اوست. گاه و بیگاه غرش و صحبتهای اوبرای اعلانها و فرمانهایی که میدهد باعث ایجاد هیبت بزرگ و کاریزمای شخصیت وی میشود، در حالی که در صحنههای دیگر یال نرم و صحبتهای پرمحبت آمیز او باعث ایجاد آرامش در مخاطب شده و هر کسی را غرق تماشای او میکند.
سرگذشت نارنیا؛ شیر، کمد و جادوگر
The Chronicles of Narnia: The Lion, the Witch and the Wardrobe
5. راکت – نگهبانان کهکشان (Guardians of the Galaxy)
در دسته بندی خلاقانهترین و عجیبترین فیلمها در فازهای داستانی دنیای سینمایی مارول، فرنچایز (Guardians of the Galaxy) قرار دارد که شخصیتهای جذابی را به مخاطب معرفی کرده است. با انتشار آخرین نسخه Vol. 3، به نظر می رسد که استودیو دوباره به دوران سلطنت خود بازگشته است. این فیلم حول محور ماجراهای قهرمانان محبوب ما از جمله گروت (هیبرید انسان و درخت) گامورا، یک قاتل بیگانه و راکت (راکون) که راه میرود و سخنگو است؛ به طرز شگفت انگیزی از طریق افکت های CGI ساخته شدهاند، می چرخد.
کل قامت و افعال راکت فوق العاده واقعی به نظر می رسد. حالات چهره او تا حد بسیار زیادی متحرک سازی شده است تا طیف کاملی از احساسات را نشان دهد. از شیطنت هوشمندانه تا اندوه عمیق همه را میتوان در شخصیت او مشاهده کرد. به خصوص هنگامی که راکت حرکت می کند، او از تمام بدن خود درست مانند یک راکون واقعی استفاده می کند و با مهارت بسیار زیادی حرکت میکند و از این ور و اون ور می رود. به طور کلی، فرم زیبای CGI راکت او را به رقیبی نفس گیر با بسیاری دیگر از شخصیتهای دیجیتالی تبدیل میکند.
4. دابی – هری پاتر (Harry Potter)
فیلم «هری پاتر و تالار اسرار» ساخته برادران وارنر سومین عنوان جذاب در فهرست ماست. برای یک فرنچایز فانتزی، شاید به نوعی طبیعی بود که هری پاتر با عناصر فرا زمینی و به نوعی اسرارآمیز و جادویی عجین شود. اما جلوههای ویژه آنقدر خوب هستند که این اتفاق نمیافتد. مثلا چه در حین تماشای سکانسهایی باشید که شاهد حضور باشکوه هاگوارتز در فیلم هستید و چه در حین تماشای سکانسهایی باشید که شامل جادوهایی است که در سرتاسر فیلم رخ می دهد، این خلاقیت دیجیتالی جایگاه بالایی در لیست ما دارد که همه چیز را به نفع جلوههای ویژه تمام میکند. اما شاید بهترین قسمت سری فیلم های هری پاتر شخصیتهای جذابی باشد که دارد . ما داریم در مورد یک مورد خاص از این مجموعه شخصیتها صحبت می کنیم، درست است Dobby در واقع نوعی اجنه است که توسط CGI ساخته شده اما حس فوق العاده ای توامان از شیطنت و شادی را به این فرانچایز میبخشد.
گوشهای غولپیکر و خفاشمانند او، همچنین چشمهای برآمده که شبیه به توپ تنیس هستند و دستها و پاهای لاغرش، همه این ویژگیهای تناسبی عجیب و غریبی برایش ایجاد کردهاند که کاملا طبیعی است. در واقع ویژگیهای فیزیکی دابی با همدیگر به خوبی مچ هستند تا شخصیتی جذاب، قابل باور و رئالیستی خلق کنند. دابی با شور و شوق کودکانه اش، لبخندهای اغراق آمیز، اخم ها و بالا انداختن ابروهایش یک شخصیت تمام عیار ساخته که همه اینها تنها با جلوههای ویژه کامپیوتری به وجود آمده است. همچنین با وجود فقدان هر گونه ویژگی انسانی، موفق می شود طیف کاملی از احساسات را در خود جمع کند و به مخاطبش ارائه دهد.
3. ناویها – آواتار و آواتار: راه آب (The Avatar series)
فیلمهای آواتار و آواتار: راه آب هر دو به عنوان برخی از پیشروترین پروژههای ساخت دنیای CGI در تاریخ سینما شناخته میشوند. این فیلمها، بهویژه فیلم اول، نه تنها به دلیل داستان و جلوههای ویژهی نفسگیرشان مورد تحسین قرار گرفتند، بلکه تاثیر عمیقی بر روان مخاطبان داشتند. در واقع، بعد از اکران اولین فیلم آواتار در سال ۲۰۰۹، پدیدهای به نام افسردگی پس از فیلم در بین برخی از تماشاگران مشاهده شد؛ بسیاری از آنها پس از تماشای سیارهی پاندورا و بازگشت به دنیای واقعی احساس ناامیدی و افسردگی میکردند. این واکنش عجیب نشاندهندهی تاثیر عمیق دنیای بصری و تخیلی ساختهشده توسط جیمز کامرون است که مخاطبان را غرق در دنیای پاندورا میکرد.
یکی از دلایلی که سیاره پاندورا تا این حد زنده و واقعی به نظر میرسد، تصویرسازی حیرتانگیز و واقعگرایانه از گونهی بومی غالب در این سیاره، یعنی ناویها است. ناویها، موجوداتی آبیرنگ و شبیه به گربههای انساننما هستند که اگرچه از نظر ظاهر بسیار متفاوت و فرازمینی به نظر میرسند، اما در هر دو فیلم به شکلی پرداخته شدهاند که گویی واقعا وجود دارند. مهمترین ویژگی برجسته این فیلم شخصیت ناویها هستند. شخصیتهای ناوی، عمق احساسی و انسانی آنها است. با وجود تفاوتهای ظاهری و فیزیکی، این شخصیتها به گونهای پرداخته شدهاند که مخاطب بتواند با آنها همدلی کند. حرکات چهره، بدن و حتی نگاههای ناویها به خوبی احساسات آنها را منعکس میکند. از طریق تکنولوژی موشن کپچر، بازیگران توانستند تمام عواطف و حالات درونی خود را به شخصیتهای دیجیتالی منتقل کنند و به آنها زندگی و روح ببخشند.
2. تانوس – مجموعه فیلمهای انتقام جویان (Avengers)
راکت راکون تنها شخصیت برجسته و تاثیرگذار CGI در فیلمهای دنیای سینمایی مارول نیست. اگر او یک رقیب در این دستهبندی داشته باشد، بیشک آن تانوس، تایتان دیوانه است؛ شخصیت اصلی شرور که به عنوان نیروی پشت پرده فازهای اول تا سوم این مجموعه عمل کرده و سرانجام در انتقامجویان: پایان بازی به اوج خود رسید.
تانوس همچنان به عنوان یک موجود منحصربهفرد و جداگانه احساس میشود. پوست او پر از منافذ، جای زخمهای کوچک و چینوچروکهایی است که سن بالا و تجربههای زیاد او را منعکس میکند. احساسات و حالات چهرهاش به اندازه هر بازیگر انسانی ظریف و دقیق است و این واقعگرایی به عمق شخصیت او افزوده است.
با توجه به ظاهر ذاتا مضحک و عجیب تانوس در طراحیهای کمیک بوکی. جای تعجب است که دنیای سینمایی مارول توانسته او را به شخصیتی اینچنین قدرتمند و واقعگرایانه تبدیل کند. آنها توانستهاند با بهرهگیری از فناوریهای نوین و توجه به جزئیات، تانوس را از یک شخصیت فانتزی به یک موجود زنده و باورپذیر تبدیل کنند. در اینجا، حرکات ظریف چهره و جزئیات بینظیر پوست او به خوبی نقش دارند. همه اینها باعث میشوند تا مخاطبان بتوانند بهطور کامل با شخصیت تانوس ارتباط برقرار کنند.
1. گالوم – هابیت و ارباب حلقهها (The Lord of the Rings)
این شخصیت همچنان به عنوان یکی از متقاعدکنندهترین نمونههای استفاده از CGI برای خلق یک موجود فانتزی شناخته میشود. گالوم که در ابتدا یک هابیت بود، تحت تاثیر قدرت حلقه، از لحاظ ذهنی و جسمی دچار تحریف و تغییر شد. او به شخصیتی با دوگانگی روانی و ظاهری شوم تبدیل شد که در اولین فیلم ارباب حلقهها به نمایش درآمد.
یکی از شگفتانگیزترین ویژگیهای گالوم، توانایی چهره او در تغییر سریع بین دو شخصیت متفاوت و متضادش است. یکی شخصیت شاد و معصوم اسمیگل و دیگری چهرهی تاریک و تلخ گالوم. این تغییرات به گونهای انجام میشود که تماشاگر به راحتی میتواند تشخیص دهد در هر لحظه کدام شخصیت کنترل را به دست گرفته است.
از دیگر ویژگیهای قابل توجه گالوم، تعامل او با محیط و دیگر شخصیتهای انسانی است. گالوم به راحتی در فضای پیرامونش حرکت میکند، میخزد، و با دیگر شخصیتها ارتباط برقرار میکند. به طوری که تماشاگر به مرور فراموش میکند که در واقع با یک شخصیت CGI طرف است و او را به عنوان یک موجود واقعی در جهان فیلم میپذیرد. این توهم واقعی بودن به قدری قوی است که گالوم را به یکی از برجستهترین و ماندگارترین شخصیتهای سینما تبدیل کرده است. گالوم، به عنوان یک شاهکار در حوزه موشن کپچر، نمایانگر تحولی بزرگ در صنعت فیلمسازی است که تا دههها پس از آن، فیلمسازان را تحت تأثیر قرار داده و الگو قرار داده است.
منبع: movieweb