معرفی و نقد فیلم کد 3؛ تو قهرمانی رفیق!

تشویق شدن، مورد توجه قرار گرفتن و باارزش شمرده شدن را همه‌ی ما دوست داریم. از دوران کودکی با این نیاز بزرگ می‌شویم و وقتی وارد جامعه و محیط کاری می‌شویم این نیاز به شکل دیگری خودش را نشان می‌دهد. مثل دریافت حقوق به اندازه، مورد تقدیر قرار گرفتن از سمت کارفرما و ارباب‌رجوع و از همه مهم‌تر احساس ارزشمند بودن. حالا این نیاز را در کارهایی تصور کنید که جزو مشاغل خدماتی محسوب می‌شوند و با سلامتی، امنیت و جان و مال مردم در ارتباط است. اگر به قدر کافی در این مشاغل احساس کافی بودن و ارزشمند بودن نداشته باشیم چه می‌شود؟ فیلم کمدی درام و اکشن کد 3 (Code 3) دقیقا همین موضوع را زیر ذره‌بین می‌گیرد و تلاش می‌کند با نشان دادن سختی‌ها و فشار روحی و جسمی یک تیم پارامدیک داستانی خنده‌دار، اکشن و تاثیرگذار روایت کند. اما آیا موفق می‌شود؟ در ادامه با نقد فیلم کد 3 همراه باشید.

مشخصات فیلم کد 3
کارگردان کریستوفر لئونه
نویسنده کریستوفر لئونه
بازیگران رین ویلسون، ایمی کاررو، لیل رل هاوری
محصول 2025
  • توجه: در معرفی و نقد کد 3 داستان فیلم فاش می‌شود.

داستان فیلم کد 3 

code-3

فیلم کد 3 ساخته‌ی کریستوفر لئونه داستان مردی به نام رندی (رین ویلسون) را دنبال می‌کند که یک پارامدیک (متخصص فوریت‌های اورژانس) است. او به مدت 18 سال در این شغل پر استرس و سخت مشغول بوده و حالا به دلایل بسیاری که در ادامه به آن‌ها می‌رسیم قصد دارد تغییر شغل بدهد. پارامدیک دیگری به نام مایک (لیل رل هاوری) هم به‌عنوان دستیار و راننده‌ی آمبولانس با او همکاری می‌کند و این دو علاوه بر انجام وظایف روزانه و شیفت‌های طولانی و سختشان باید به کارآموزها هم آموزش بدهند.

داستان رندی و مایک با ماموریت‌ها و برخوردهایشان با افراد آسیب‌دیده و پزشکان و پرستاران و چالش‌های شخصی و کاری شروع می‌شود و با فراز و فرود و لحظات خنده‌دار و حتی تراژیک تا پایان ادامه پیدا می‌کند.

code-3

فیلم با صدای رندی آغاز می‌شود که خودش و شغلش را معرفی می‌کند. اگر کمی با کمدی‌های پزشکی آشنایی داشته باشیم با توجه به صحبت‌های رندی همان ابتدا می‌فهمیم که با چه داستانی روبه‌رو خوایم بود؛ یک ماجرای خنده‌دار که می‌خواهد در خلال ماجراهای تنش‌زا و صحنه‌های دل‌خراش پیام اخلاقی‌اش را حالا با زبان طنز به مخاطب برساند. دیالوگ‌های خشک و خنده‌دار رندی که درباره مرگ صحبت می‌کند او را برای ما به‌عنوان شخصیتی بی‌احساس معرفی می‌کند که آنقدر خون و مرگ دیده است که دیگر چیزی تحت تاثیر قرارش نمی‌دهد.

در اولین همراهی ما با رندی در یکی از ماموریت‌هایش که وارد خانه‌ی دو معتاد می‌شود، با سختی‌ها و خطرات شغل پارامدیک‌ها آشنا می‌شویم. خطری که حتی در آرام‌ترین لحظه هم مثل عروسک فنری از جعبه بیرون میپرد و هم رندی و هم مخاطب را غافلگیر می‌کند. اینجاست که رندی دچار حمله‌ی پنیک می‌شود و در همین شرایط باید جان بیمار را نجات دهد، به کارآموز دست‌وپا چلفتی‌اش بگوید چه بکند و چه نکند، به ماموران پلیس کارشان را گوشزد کند و با بیمارستان برای بردن بیمارش هماهنگ کند.

سعی شده است تمام این اتفاقات به شکل خنده‌دار و مهیجی کنار هم قرار بگیرند و همین ابتدا قلابِ فیلم بیننده را گیر می‌اندازد و تا انتها او را با خود همراه می‌کند. ما می‌دانیم که کار ماموران اورژانس بسیار سخت است اما درجه‌ی این سختی را هم می‌دانیم؟ قطعا نه! کارگردان دقیقا قصد دارد همین را نشان دهد و این کار را با اتفاقات داخل آمبولانس، صحنه‌های حوادث و فشار روحی و روانی به پارامدیک‌ها انجام می‌دهد.

از طرفی هم همان ابتدا با مقایسه‌ی درآمد پارامدیک‌ها با پرستاران، پزشکان، کارمندان و حتی گروه‌های خدماتی نشان می‌دهد که حتی حقوقشان هم از همه کم‌تر است. جدا از حقوق و سختی کار می‌بینیم که پارامدیک‌ها از سوی پزشکان و پرستاران مورد احترام قرار نمی‌گیرند و از سوی مردم هم خارج از دایره‌ی قهرمانانه‌ای که پلیس‌ها و آتش‌نشان‌ها دارند می‌افتند. همین‌ها رندی را در شرایطی قرار می‌دهد که با تمام تجربه و توانایی‌اش در این کار خسته شود، احساس استیصال کند و بخواهد به شغل دیگری مشغول شود.

شخصیت‌پردازی و بازی‌ها

code-3

از همینجا بگویم که این فیلم یک کمدی درام و اکشن ساده است که نباید از آن توقع اتفاق جدید یا محیرالعقولی داشته باشید. هم در شخصیت‌پردازی شاهد کلیشه هستیم هم در فیلمنامه. اما برسیم به شخصیت‌ها. بهترین قسمت فیلم کد 3 بازیگر نقش اصلی یعنی رین ویلسون در نقش رندی است. ویلسون به باور من تمام بار فیلم را به دوش می‌کشد. با نشان دادن فشار کاری و روانی، با شکستن دیوار چهارم و مخاطب قرار دادن بیننده، با شوخی‌ها و دیالوگ‌های طنزی که تلخی در آن موج می‌زند، با جمع شدن اشک در چشمانش وقتی مورد تشویق قرار می‌گیرد، با فریادها و از کوره در رفتن‌هایش و به واقع تام لحظاتی که در فیلم از او می‌بینیم.

رین ویلسون خودش کارگردان و طنزپرداز است پس توقع چیز دیگری هم نمی‌شد از او داشت. از شخصیت رندی که بگذریم جدی گرفتن باقی کاراکترها کار چندان راحتی نیست. شخصیت مایک در کنار رندی واقعا کم‌رنگ جلوه می‌کند و به نظر می‌رسد تنها برای خالی نبودن صفحه در فیلم قرار داده شده است. به جز یک صحنه‌ که برایش تلاش زیادی شد تا دراماتیک و تاثیرگذار شود (سکانس متقاعد کردن یک کهنه‌سرباز تحت فشار روانی برای سوار شدن به آمبولانس در حالی که افسران پلیس به سمتشان اسلحه نشانه رفته‌اند)، حضور مایک در فیلم چندان به چشم نمی‌آید.

سه شخصیت مکمل دیگر در فیلم کد 3 داریم که برایشان هیچ تلاشی نشده است. یک پزشک اورژانس (راب ریگل) که قرار است اعصاب ما و رندی را تحت فشار قرار دهد و نقش منفی ایفا کند اما به خاطر فخرفروشی‌های مداوم و دیالوگ‌های تکراری بیشتر حوصله‌سربر است. رییس رندی به نام شانیس (ویت نیکل براون) و دختر کارآموزی به نام جسیکا (ایمی کاررو) که هردوی آن‌ها در همان نگاه اول می‌شود شخصیت و نقششان را پیش‌بینی کرد.

شانیس همان رییس دلسوز و جدی است که در هر فیلم و سریال پزشکی دیگری می‌توانیم نمونه‌اش را به وفور پیدا کنیم و جسیکا هم همان ابتدا معلوم می‌شود که قرار است خار چشم رندی باشد اما خب از حق نگذریم چندباری هم او و هم ما را غافلگیر می‌کند و در نهایت هم در یک صحنه‌ی حساس معلوم می‌شود که انترن پزشکی است و با میل خودش به‌عنوان کارآموز پارامدیک کنار رندی و مایک قرار گرفته.

شخصیت جسیکا به محض ورود به فیلم چند نکته را به ما یادآور می‌شود. یکی اینکه به‌عنوان یک زن در چنین شرایط سختی قرار است چه واکنش نشان دهد (که خب قهرمانانه ظاهر می‌شود) و ما می‌دانیم که قرار است حسابی با وجود او غافلگیر شویم. حتی می‌توانیم پیش‌بینی کنیم که چرا جسیکا داوطلبانه وارد بخش پارامدیک شده است (که داستان زندگی‌اش را لحظه‌ای که رندی دچار پنیک شده است برایش تعریف می‌کند).

حتی درباره شانیس هم می‌توانیم تمام کارهایش را در قبال رندی و در شرایط حساس کاری حدس بزنیم. این قابل پیش‌بینی بودن شخصیت‌ها از فیلم کد 3 می‌توانست یک اثر سطحی و خسته‌کننده بسازد که به لطف لحظه‌های دراماتیک و حوادثی که در فیلم اتفاق می‌افتد قسر در می‌رود.

فیلمنامه و کارگردانی

code-3-review

فیلم کد 3 اصلا طرح پیچده‌ای ندارد. یک فیلم بسیار ساده است که در یک روز تعطیل می‌توانید بدون اینکه ذهنتان درگیر پیچیدگی خاصی شود پای تماشایش بنشینید. نقاط ضعف فیلمنامه از قدرتش بیشتر نیست. قابل پیش‌بینی و کلیشه‌ای بودن بخش زیادی از داستان بیننده را ناامید می‌کند در صورتی که با داستان قابل احترام و ارزشمندی طرفیم که حتی در قالب کمدی هم می‌تواند جذاب باشد.

مثلا برداشتی که مردم از ماشین آمبولانس و متخصصان پارامدیک دارند جالب است. اینکه چراغ و بوق آمبولانس را باور نمی‌کنند و آن‌ها را قهرمان نمی‌دانند، یا تصوری که از این فراد دارند که همیشه حق‌به‌جانبند و هر جا دوست دارند آمبولانس را پارک می‌کنند. این در صورتی است که خود پارامدیک‌ها چنین حسی ندارند و برعکس احساس می‌کنند نه در داخل و نه در خارج از بیمارستان اعتباری که باید را دریافت نمی‌کنند.

نکته‌ی دیگر درباره فیلم کد 3 این است که ما قرار است یک روز کاری با رندی و تیمش همراه شویم و در همین مدت زمان حسابی بالا و پایین کار پارامدیک‌ها را می‌فهمیم و با رندی به خوبی هم‌دردی می‌کنیم. از صحنه‌های خنده‌داری مثل تصادف موتورسواری که یک شاخه در چشمش فرو رفته تا تصادفی دل‌خراش که جان یک مادر در خطر مرگ قرار گرفته اتفاقات و حوادث زیادی را همراه با رندی و تیمش پشت سر می‌گذاریم.

این صحنه‌ها که قرار است دلخراش باشند با کمی شوخ‌طبعی متعادل می‌شوند که قابل تقدیر است. اما مشکل دیالوگ‌ها و مراودات شخصیت‌هاست که گاهی تا مرز خسته‌کننده شدن پیش می‌رود. بارها می‌بینیم که هیچ‌کس رندی و تیمش را به‌عنوان متخصص قبول ندارد، بارها می‌‌شنویم که پزشک رندی را تحقیر می‌کند یا مردم او تیمش را نادیده می‌گیرند. اگر این بخش از فیلمنامه کمی قدرتمندتر بود شاید فیلم نمره‌ی بالاتری می‌گرفت.

اما چیزی که در فیلم کد 3 به خوبی به آن پرداخته شده این است که وقتی شخصی به اندازه‌ی زحمتی که می‌کشد حقوق مکفی دریافت نمی‌کند و بیش از اندازه با صحنه‌های دلخراش و تصادفات مواجه می‌شود، کم‌کم نسبت به کارش وجدان کم‌تری به خرج می‌دهد و به عبارتی بی‌حس می‌شود حتی اگر این کار با جان مردم در ارتباط باشد. این را در رفتارهای جسیکای تازه‌کار و رندی کارکشته می‌بینیم.

جسیکا نسبت به هر اتفاق کوچکی حساس است اما رندی که 18 سال در این کار پرفشار مشغول است خون‌سرد و گاهی هم بی‌تفاوت است و حتی به حساسیت‌های جسیکا می‌خندد. بخش زیادی از فیلم صرف مکالمات طولانی شخصیت‌ها می‌شود که بسیار خسته‌کننده است و هیچ بار طنز یا دراماتیکی هم ندارد که کشش داشته باشد یا پیشبرد داستان کمک کند. حتی اگر با دقت بیشتری به حرف‌هایشان گوش کنیم می‌بینیم که چند جمله‌ی واحد را به اشکال و لحن‌های مختلف به کار می‌برند که مشخص است تنها برای پر کردن و پیش بردن فیلم در نظر گرفته شده‌اند.

اما فیلم گاهی به کلیشه‌های خودش هم تلخند می‌زند. مثل وقتی که از رندی این سوال تکراری پرسیده می‌شود که «بدترین صحنه‌ای که در دوران کاری دیده‌ای چیست؟» و او با شکستن دیوار چهارم و مخاطب قرار دادن بیننده از تجربیات قبلی‌اش می‌گوید که هر انسان عادی را می‌تواند از پا بیاندازد (مثل بوی مغز انسان یا قطع شدن سر دو کودک در یک تصادف) و او با تمامشان کنار آمده و درون خودش حل کرده است.

در بخش‌های مختلف فیلم کد 3 می‌بینیم که کارگردان برای قهرمان نشان دادن پارامدیک‌ها، از دیگران یک ضدقهرمان می‌سازد. مثل وقتی که پلیس‌ها کارشان را درست انجام نمی‌دهند و رندی باید وظایفشان را گوشزد کند. یا صحنه‌ای که پلیس‌ها به جای درک شرایط و آرام کردن مضنون (منظورم صحنه‌ی برخورد با همان کهنه‌سربازی است که خودش را رییس‌جمهور می‌نامد) تنش فضا را بیشتر می‌کنند و پارامدیک‌ها را به زحمت می‌اندازند.

یا پزشکانی که به جای همراهی و هم‌دردی تنها فخرفروشی می‌کنند و رتبه کاریشان را توی سر پارامدیک‌ها می‌کوبند. حتی در خانه سالمندان وقتی یکی از ساکنانشان ساعت‌ها مرده است و پرستاران متوجه نشدند. شاید در دنیای واقعی همینطور باشد که در فیلم می‌بینیم، مطمئن نیستم اما بیش از اندازه مظلوم و بیچاره نشان دادن پارامدیک‌ها کمی در این فیلم توی ذوق می‌زند. می‌رسیم به اوج داستان که قرار است به مردم ثابت شود پارامدیک‌ها هم قهرمانند.

یعنی وقتی که در زمین بازی بیسبال یک توپ به سینه‌ی یک نوجوان برخورد می‌کند و باعث ایست قلبی‌اش می‌شود. وقتی رندی و تیمش پسرک را سوار آمبولانس می‌کنند همه به شکل نمادینی برایشان دست می‌زنند و آن‌ها هم با نگاهی غرورآمیز به راهشان ادامه می‌دهند. از خنده‌دار بودن این صحنه (که قرار بود تاثیرگذار باشد) بگذریم، در نهایت و با تمام تلاش‌های رندی و وقتی در نهایت پسرک زنده نمی‌ماند کاملا با او همدلی می‌کنیم و بلند در دل می‌گوییم: پسر عجب کار مزخرفی!

می‌رسیم به یک‌سوم پایانی فیلم کد 3 و زمانی که رندی بعد از یک روز کاری سخت و پرفراز و نشیب از کارش استعفا می‌دهد و بعد وارد یک کار اداری می‌شود و به عبارتی به همان آرامشی که دنبالش بود می‌رسد. اما آیا این همان آرامشی است که رندی به دنبالش بود؟ پس چرا با دیدن چراغ چشمک‌زن و شنیدن بوق آمبولانس دوباره دلش می‌لرزد؟ کارگردان از ابتدا تا انتها در تلاش بود تا این مفهوم را برساند که چقدر کار پارامدیک‌ها سخت است و آن‌ها علاوه بر حقوق بیشتر نیازمند احترام هستند و دوست دارند هم خودشان و هم شغلشان ارزشمند شمرده شود.

تا حد زیادی هم به لطف بازی خوب رین ویلسون موفق می‌شود. به همین خاطر هم در نهایت رندی وقتی می‌بیند که تجربه و تلاشش از دید دیگران پنهان نمی‌ماند به کاری برمی‌گردد که ابتدا با میل قلبی شروعش کرده بود و دوباره همان دیالوگ ابتدای فیلم را به زبان می‌آورد که «ما بهترین دوست شما در بدترین روز زندگیتان هستیم»

نقاط قوت:

  • بازی رین ویلسون در نقش اصلی
  • تعادل خوب میان کمدی و لحظات دل‌خراش
  • داستان قابل احترام

نقاط ضعف:

  • دیالوگ‌های کلیشه‌ای
  • ضعف در فیلمنامه
  • عدم تعادل در لحن
  • ضعف در شخصیت‌پردازی 

code-3-score

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×