نقد انیمه ارباب شیطانی ۲۰۹۹ (Demon Lord 2099)
ترکیب بامزه دنیای فانتزی و سایبرپانک
داستانهای فانتزی و سایبرپانک معمولا دو دنیای متفاوت هستند و خیلی کم پیش میآیند که با هم آمیخته شوند. ولی استودیو جی. سی. استاف در انیمه ارباب شیطانی ۲۰۹۹ (Demon Lord 2099)، یک ترفند هوشمندانه به کار برده و با یک داستان جذاب، این دو گونه داستانی متفاوت را با هم ترکیب کرده است.
مشخصات انیمه ارباب شیطانی ۲۰۹۹ | |
کارگردان | ریو آندو |
نویسنده | دایگو موراساکی |
استودیو سازنده | جی. سی. استاف |
تاریخ انتشار | ۲۰۲۴ |
«ارباب شیطانی ۲۰۹۹» که بر اساس رمان سبکی به همین نام از دایگو موراساکی و کورتا اقتباس شده است، داستان نبرد بین انسانهای فانی به رهبری گرَم و نیروهای اهریمنی نامیرا به رهبری وِلتول است که برای قرنها با هم مشغول نبرد بودهاند. بالاخره در یک نبرد پایانی، انسانها موفق به شکست نامیرایان میشوند و ولتول کشته میشود. پانصد سال بعد، به لطف تلاشهای ماکینا، از دستیاران باوفای ولتول، او دوباره زنده میشود. او با خوشحالی رویای جمع کردن ارتش و مبارزه دوباره با میرایان را در سر دارد، ولی در کمال تعجب متوجه میشود که در یک دنیای سایبرپانکی پیشرفته قرار گرفته است که هیچ اثری از دنیای فانتزی سنتی پیشین در آن دیده نمیشود. او کمکم به این نکته پی میبرد که در این دنیای جدید، با یک دشمن هولناکتر طرف است و باید به هر قیمتی شده او را از پیش رو بردارد.
برگ برنده انیمه ارباب شیطانی ۲۰۹۹
همانطور که ابتدای مطلب هم اشاره شد، بامزهترین ویژگی انیمه «ارباب شیطانی ۲۰۹۹»، ادغام جذاب عناصر فانتزی و سایبرپانکی است. ولتول به عنوان یک قهرمان سنتی فانتزی که از قرنهای گذشته وارد این دنیای پیشرفته شده است، باید چیزهای زیادی را یاد بگیرد. بخش عمدهای از روایت سریال صرف تلاش ولتول برای وفق دادن خود با این شرایط میشود. سازندگان انیمه اگرچه نگاهی به آینده داشتهاند، ولی با زیرکی برخی از عناصر مهم دنیای پیشرفته امروز خود ما را هم در داستان گنجاندهاند. مثلا ولتول در یک مقطع استریمر شده و به تجربه یک بازی شبیه «دارک سولز» میپردازد! تضاد بین دنیای پیشرفته و سایبرپانکی و قهرمان کلاسیکی که تلاش میکند خود را با آن وفق دهد، مهمترین برگ برده انیمه «ارباب شیطانی» است که سازندگانش به خوبی از آن استفاده میکنند.
این تضاد برای سازندگان انیمه هم اهمیت زیادی داشته است. آنها به خوبی متوجه شدهاند که باید بتوانند این تضاد را با نهایت توان نشان بدهند. به همین دلیل تمام تلاش خود را صرف خلق یک شهر سایبرپانکی پرجزئیات و تماشایی کردهاند. «ارباب شیطانی ۲۰۹۹» به جای این که به دنبال نمایش یک شهر پیشرفته آیندهنگرانه باشد که زرق و برق زیادی دارد، تلاش کرده است روی جزئیاتی تمرکز کند که معمولا در داستانهای سایبرپانکی درجه یک میبینیم. مواردی مثل اختلاف طبقاتی یا فساد و فقری که در لایه زیرین این شهر پیشرفته و پر زرق و برق دارد. در جاهای زیادی از سریال با آدمهای بیخانمان یا معتادی مواجه میشویم که گوشهای از این شهر زیبا و جذاب مشغول زندگی بخور و نمیر خود هستند. همین جزئیات باعث میشوند که موقعیت پیچیده ولتول و طنز جذاب سریال (تضاد بین یک سلحشور اساطیری در یک شهر پیشرفته آیندهنگرانه که او هیچ جایگاهی در آن ندارد) بیشتر به چشم بیاید.
سازندگان انیمه اگرچه نگاهی به آینده داشتهاند، ولی با زیرکی برخی از عناصر مهم دنیای پیشرفته امروز خود ما را هم در داستان گنجاندهاند. مثلا ولتول در یک مقطع استریمر شده و به تجربه یک بازی شبیه «دارک سولز» میپردازد!
جالب این است که «ارباب شیطانی ۲۰۹۹» وقتی از فضای شاد و صمیمی اولیه جدا میشود و سراغ یک داستان جدیتر میرود، جذابتر میشود. مخصوصا وقتی صحنههای مبارزه شروع میشود و فرصتی برای هنرنمایی مهارتهای سازندگان سریال فراهم میشود. این صحنههای مبارزه پرهیجان و تماشایی نشان میدهند که آن ریتم آرام و کمهزینه قسمتهای اول عمدی و بر اساس نیازهای داستان است، و هرجا که لازم باشد، سازندگان سریال میدانند چطور مهارتهای خود را به رخ بکشند.
شخصیت پردازی هم یکی دیگر از نقاط قوت سریال است. نمیتوانیم بگوییم شخصیتهای «ارباب شیطانی ۲۰۹۹» بسیار پیچیده و بکر و چند لایه هستند. بیشتر بحث سر این است که شخصیتها در بستر داستانی که در آن قرار گرفتهاند به خوبی مینشینند و دوست داشتنی هستند. دایره شخصیتهای سریال تنوع خوبی دارد و همه جور آدمی در دیده میشود. از یک هکر بیخیال و نابغه مثل تاکاهاشی (دوست ماکینا) گرفته تا یک جنگجوی افسرده و غمگین مثل گرَم. اما جذابترین شخصیت سریال بدون تردید خود ولتول است. اوست که بار اصلی سریال را به دوش میکشد و به لطف پیچیدگیها و ظرافتهایی که با خود دارد، مخاطب را تا انتهای داستان نگه میدارد.
ایرادات انیمه ارباب شیطانی ۲۰۹۹
مهمترین نقطه ضعف «ارباب شیطانی ۲۰۹۹»، کلیشهای بودن است. این درست است که این انیمه عناصر جذاب زیادی دارد و تضادهای دوست داشتنی ایجاد کرده است، ولی باز هم این واقعیت را نمیتوان کتمان کرد که سریال، مجموعهای از کلیشههایی است که پیشتر جواب پس دادهاند. حتی ایده اصلی داستان، یعنی حضور یک قهرمان کلاسیک در یک محیط آیندهنگرانه هم پیشتر در آثار دیگری مورد استفاده قرار گرفته است. کلیشهای بودن فقط مربوط به یک بخش انیمه نیست، تقریبا رد تمام عناصر آن را در آثار انیمهای و غیرانیمهای دیگری میتوان مشاهده کرد. از شخصیتهای تکراری گرفته تا ضد قهرمان تکراری یا فناوری مثل فامیلیا و حتی اتحاد بین نیروهای خیر و شر برای رسیدن به یک هدف مشترک. مساله این است که نویسندگان انیمه هم تلاشی برای خروج از دایره کلیشه نشان نمیدهند. خیلی از انیمهها با یک ایده مرکزی کلیشهای شروع میکنند (مثلا انیمه جوجوتسو کایسن از نظر هسته مرکزی داستان، یعنی مبارزه انسانها با نیروهای اهریمنی، واقعا تفاوت چندانی با انیمه «شیطانکش» ندارد)، ولی تلاش میکنند در بخشهای دیگر داستان یا حتی کارگردانی نوآوریهایی به خرج دهند تا خود را از بقیه آثار متمایز کنند. مشکل «ارباب شیطانی ۲۰۹۹» این است که دنبال چنین بلندپروازیهایی نیست. تنها میخواهد یک فرمول جواب پس داده را تا انتها پیش ببرد.
این درست است که «ارباب شیطانی ۲۰۹۹» عناصر جذاب زیادی دارد و تضادهای دوست داشتنی ایجاد کرده است، ولی باز هم این واقعیت را نمیتوان کتمان کرد که سریال، مجموعهای از کلیشههایی است که پیشتر جواب پس دادهاند.
البته از حق نگذریم در این انیمه هم چند ایده خلاقانه و بامزه دیده میشود (مثل همان قضیه استریم کردن ولتول)، ولی هم تعدادشان کم است و هم تاثیرگذاری چندانی در روند تنه اصلی داستان ندارند. به همین دلیل وقتی داستان جدیتر میشود، خیلی زود فراموش میشوند و با همان فرمولهای کلیشهای آشنا در بقیه داستان مواجه میشویم. البته «ارباب شیطانی ۲۰۹۹» ظرفیتهای زیادی دارد و اگر کمی خلاقیت و نوآوری چاشنی داستان شود، میتواند به جایگاه بالاتری دست پیدا کند.
نقاط قوت:
- ترکیب جذاب عناصر سایبرپانکی و فانتزی
- شخصیتهای دوست داشتنی
نقاط ضعف:
- تکیه بیش از حد روی عناصر کلیشهای
- حرف تازهای برای گفتن ندارد.