تمام پرنسسهای فیلمهای لایواکشن دیزنی از بدترین تا بهترین
پرنسسهای دیزنی گروهی دستنیافتی و قدرتمند با ظرافتهای جذاب زنانه هستند که نه تنها برای خودِ کمپانی دیزنی عنصر سودآور و تبلیغاتی محسوب میشوند، بلکه بسیاری از آنها الگوی زنان و دختران سراسر جهان به شمار میروند. از زمانی که دیزنی تصمیم گرفت انیمیشنهایش را به صورت لایواکشن بازسازی کند، پرنسسهای دیزنی هم به نسخهای جدیدتری برای مخاطبان جوان امروزی تبدیل شدند.
بسیاری از این فیلمهای لایواکشن شاید به جذابیت و زیبایی نسخههای قدیمی و انیمیشنیشان نرسند اما پرنسسهای دیزنی با وجود تغییرات بهروز و مدرنی که دریافت کردند هنوز هم دل مخاطبان را میبرند. تماشای بازیگران جوانی که نقش پرنسسهای محبوب دیزنی را با چرخشها و تغییرات امروزی بازی میکنند واقعا دلنشین است. در ادامه بهترین پرنسسهای فیلمهای لایواکشن دیزنی را به ترتیب نام بردیم و لازم است بدانید که تنها نمونههای رسمی پرنسسهای دیزنی را در نظر گرفتیم و مثلا کاراکتری مثل آلیس در فیلم آلیس در سرزمین عجایب (Alice in Wonderland) اثر تیم برتون یا وندی در فیلم پیتر پن و وندی (Peter Pan & Wendy) در این فهرست جایی ندارند.
7. بل
دختر کتابدوستِ یک مخترعِ مطرود، وقتی میپذیرد به جای پدرش اسیرِ یک دیو خشن در قلعهاش شود زندگیاش برای همیشه شکل دیگری به خود میگیرد. با وجود شرایط دشوار، مهربانی و کنجکاوی ذاتیاش او را راهنمایی میکنند؛ ویژگیهایی که گاهی باعث دردسرش میشوند، بهویژه هنگام روبهرو شدن با خشم و تندخویی دیو. اما در نهایت، او موفق میشود از ظاهر هیولاگونهی دیو عبور کند و پیوندی حقیقی از عشق میانشان شکل میگیرد. نسخهی انیمیشنی و لایواکشن شخصیت بل تفاوت چندانی با هم ندارند؛ هر دو در پی زندگی ماجراجویانهتری هستند و از اینکه با گاستون، قهرمان خوشقیافهی روستا ازدواج کنند بیزارند. اما نکتهی قابل توجه دربارهی نسخهی لایواکشن، آگاهی بل از دوران کودکیاش است.
پدر بل اغلب آنقدر آشفته و دلشکسته است که نمیتواند دربارهی مرگ مادرش و زمانی صحبت کند که در پاریس که بل در آن متولد شد زندگی میکردند. اما بل با کمک کتابی جادویی که دیو در اختیارش میگذارد، به خانهی قدیمیشان میرود و درمییابد که مادرش در اثر طاعون از دنیا رفته است. اگرچه بل همچنان بخش جداییناپذیری از داستان دیو و دلبر (Beauty and the Beast) باقی مانده است، اما برخی از طرفداران احساس میکردند که اما واتسون نتوانست سرزندگی و شور شخصیت اصلی را بهطور کامل منتقل کند. بل در این نسخه کمی آرام و بیاحساستر به نظر میرسد مسالهای که باعث شد در پایین فهرست شخصیتهای محبوب و البته پرنسسهای فیلمهای لایواکشن دیزنی قرار بگیرد.
6. مولان
در فیلم مولان محصول سال 1998، او دختری تیزهوش اما گاه دستوپا چلفتی نشان داده میشود که در جامعهای سختگیر و سنتی که از زنان میخواهد مطابق نقشهای جنسیتی و سنتی رفتار کنند احساس بیگانگی میکند. وقتی پدر بیمار او برای رفتن به جنگ فراخوانده میشود، مولان این موقعیت را فرصتی میبیند تا کاری شرافتمندانه برای خانوادهاش انجام دهد. او خودش را به جای یک مرد جا میزند تا جان پدرش را از خطر مرگ در میدان نبرد نجات دهد. در ابتدا، وقتی هویت واقعیاش فاش میشود آبرویش میرود، اما خیلی زود با هوش و پشتکارش، تمام چین را نجات میدهد و به خود و خانوادهاش ثابت میکند که ارزشی فراتر از حد تصور دارد.
در نسخهی بازسازیشدهی سال 2020 که برخلاف نسخهی دوران رنسانس یک فیلم موزیکال نیست، مولان دختری با حس نیرومندی از چی به تصویر کشیده میشود که نشاندهندهی نیروی حیات و انرژی درونی است. در ابتدای فیلم، پدر مولان به او میگوید که باید تعادل پیدا کند و یاد بگیرد چگونه چیِ خود را مهار کرده و از آن برای عبور از سختیهای زندگی بهره بگیرد. این عنصر، افزودهای جالب به شخصیت مولان است و ادای احترامی به فرهنگ چینی به شمار میرود.
در طول فیلم، نیروی چیِ مولان به نوعی قدرت فراطبیعی تبدیل میشود که او را برتر از سایر شخصیتها قرار میدهد حالتی که چندان طبیعی به نظر نمیرسد. با اینحال، مولان در این نسخه نیز لحظات مهم و تعیینکنندهای دارد که همگی حول سه ویژگی محوری شخصیتش شکل میگیرند؛ وفاداری، شجاعت و صداقت. سه واژهای که بر تیغ شمشیر پدر مولان حک شدهاند.
5. سفیدبرفی
اگرچه این فیلم لایواکشن حاشیههای زیادی با خود به همراه داشت، اما شخصیت سفیدبرفی یکی از نقاط قوت اصلی آن به شمار میرود. او قهرمان جسور و مصممی است برای قلمرواش میجنگد. روحیهی شجاع و نترس او در تمام صحنهها احساس میشود، با این حال، مهربانی و پایبندیاش به ارزشهایی که از پدر و مادری نیکسرشت آموخته است او را متعادل نگه میدارد. سفیدبرفی نه از چالشها میترسد و نه از شکست؛ چراکه میداند برای تبدیل شدن به فرمانروایی که همیشه قرار بوده باشد، باید با همهی اینها روبهرو شود.
او نقطهی مقابلِ ملکهی شرور است که ظواهر را بر همهچیز مقدم میداند و از زیردستانش اطاعت بیچونوچرا میخواهد. در مقابل، سفیدبرفی شجاع است و با شخصیتهای مختلفی رابطه برقرار میکند که در جریان آن، هم خودش و هم دیگران درسهای مهمی دربارهی ایستادگی برای حق و حقیقت میآموزند. ریچل زگلر نیز با صدای شگفتانگیزش به این شخصیت جان میبخشد که ترکیبی از وقار و زیبایی همراه با ایمانی خللناپذیر و پشتکاری ستودنی است.
4. یاسمین/ جزمین
جزمین در نسخهی سال 1992 فیلم علاالدین (Aladdin) نیز شاهزادهای جسور و بیپروا بود، اما نسخهی سال 2019 این ویژگیهای تحسینبرانگیز را به سطحی بالاتر برد. او در این نسخه از هیچکس واهمه ندارد و در برابر خطر با اقتدار میایستد. ترانهی بیکلام (Speechless) که او میخواند بهخوبی روحیهی پرشور و مقاومش را نشان میدهد؛ او هرگز اجازه نمیدهد فساد و شر، آگرابا را در بر بگیرد. در این نسخه، ما جنبهی آسیبپذیرتری از شخصیت جزمین میبینیم که احساساتش را با ندیمه و دوست صمیمیاش دالیا با بازی نسیم پدراد در میان میگذارد.
اسکات (نائومی اسکات) اجرای فوقالعادهای از خود به نمایش میگذارد و جزمین را شخصیتی باوقار و مصمم به تصویر میکشد. صدای قدرتمند و بازی ظریف چهرهاش، لایههای تازهای به شخصیت جزمین اضافه میکند. او نشان میدهد که در وجودش چیزهای بیشتری برای کشف کردن هست چه در مسیر عشق نوپایش با علاالدین و چه در وظیفهای که نسبت به مردمش برای ایستادگی در برابر شرارتهای جعفر قدرتمند دارد.
همهی ویژگیهایی که در نسخهی اصلی به چشم میآمدند، در این نسخه برجستهتر شدهاند و جزمین را به یکی از شایستهترین گزینهها برای عنوان بهترین پرنسسهای فیلمهای لایواکشن دیزنی تبدیل میکنند. با این حال، او در میانهی فهرست قرار میگیرد، چرا که برخی دیگر از پرنسسها حضوری حتی تاثیرگذارتر در فیلمهای لایواکشن از خود به جا گذاشتهاند.
3. آریل
هرچند در زمان اعلام انتخاب هلی بیلی برای نقش آریل در نسخهی لایواکشن پری دریایی کوچولو (The Little Mermaid)، بحثهای تبعیضآمیز زیادی در فضای آنلاین شکل گرفت، اما حالا تصور کسی غیر از او در این نقش دشوار است. بیلی شور و شادابی فوقالعادهای به آریل میبخشد حتی با وجود اینکه رنگهای کمرمق دنیای زیر آب چندان چشمگیر نیستند. در این نسخهی لایواکشن، تمرکز بیشتری بر قدرت درونی آریل وجود دارد، اما این موضوع چیزی از کنجکاوی ذاتیاش که او را به سمت زندگی در خشکی میکشاند، کم نمیکند.
در نسخهی لایواکشن، تغییری قابل توجه ایجاد شده است. این بار آریل خود ضربهی نهایی را به اورسولای شرور وارد میکند. این تغییر بسیار تاثیرگذار است، بهویژه اگر در نظر بگیریم که در نسخهی اصلی، بیشترِ نبردها را اریک انجام میداد و در نهایت هم او بود که با کشتیاش اورسولا را از پا درآورد و یکی از تاریکترین مرگها در تاریخ انیمیشنهای دیزنی را به نام خود ثبت کرد.
همچنین در این نسخه، آریل صاحب ترانهای جدید شده است که چون هنوز قادر به حرف زدن نیست بهصورت مونولوگی درونی اجرا میشود. این ترانه به تماشاگران امکان میدهد واکنشهای درونی او به انسان شدن را نه فقط از طریق حالات چهره، بلکه بهطور مستقیم با صدا و احساساتش تجربه کنند. آریل در این فیلم پرانرژی و در تعامل دائمی با دنیای تازهاش است و مخاطب را به ماجراجویی در این تجربهی نو دعوت میکند؛ سفری که در نهایت رویای او برای تبدیل شدن به یک انسان را محقق میسازد.
2. آرورا
آرورا در فیلم زیبای خفته (Sleeping Beauty) محصول سال 1959 اغلب به خاطر زمان اندک حضورش در فیلمی که ظاهرا دربارهی خودش است، مورد انتقاد قرار گرفته است. اما فیلمهای ملفیسنت (The Maleficent) تلاش کردند این کمبود را جبران کنند هرچند تمرکز اصلی آنها بر شخصیت شرور داستان است، نه بر قهرمان زیبارو. با این حال، این نسخهها به آرورا شخصیتی چندلایهتر بخشیدهاند و حتی رابطهای احساسی و انسانی میان او و ملفیسنت ایجاد کردهاند. آرورا با بازی ال فانینگ، معصومیت خاصی در خود دارد که باعث میشود بیشتر در دل تماشاگر جا باز کند بهویژه زمانی که گرفتار خواب ابدی میشود و قلب بیننده را به درد میآورد.
قلب بزرگ و آمادگی آرورا برای دوست داشتن، از وجودش میدرخشد ویژگیای که بازتابی از شخصیت او در نسخهی اصلی است، اما در این نسخهی تازه، با حس کنجکاوی عمیقتری نسبت به دنیای اطرافش همراه شده است. تماشاگران در ملیفیسنت: بانوی اهریمنی (Maleficent: Mistress of Evil) شاهد رشد و بلوغ آرورا هستند؛ جایی که او ناچار میشود با احساسات متضاد روبهرو شود و به مادرخواندهاش یادآوری کند که عشق حقیقی هنوز وجود دارد. تماشای آرورا در حال کشف سرزمین افسانهایای که نماد آن است و تاثیری که این کشف بر شکلگیری هویت شخصیاش دارد نیروبخش و الهامبخش است. همهی اینها باعث شدهاند که آرورای جدید، بازآفرینی بسیار موفقی از این شخصیت کلاسیک باشد.
1. سیندرلا
سیندرلا بهعنوان یکی از شناختهشدهترین پرنسسهای دیزنی، تجسمی است از تمام ویژگیهای خوب و پاک. او از پس موانع بیشمار و رنجهای عمیق زندگیاش برمیآید و در نهایت به زنی شجاع تبدیل میشود که شایستهی تمام خوشبختیهای جهان است. در فیلم اصلی سیندرلا (Cinderella) محصول سال 1950، دوران کودکی غمانگیز او بهسرعت و توسط یک راوی بیان میشود که توضیح میدهد سیندرلا در کودکی یتیم شد و همین باعث شد تا توسط نامادری و خواهرخواندههای بیرحمش مورد سواستفاده و آزار قرار بگیرد.
در فیلم سیندرلا محصول سال 2015، همین اتفاق با جزئیات بیشتری به تصویر کشیده میشود و زمانی که مادرش بهطور ناگهانی بیمار میشود تماشاگران شاهد فروپاشی تدریجی خانوادهی مهربان و دوستداشتنی سیندرلا هستند. پیش از مرگ، مادرش جملهای را تکرار میکند که به شعار زندگی سیندرلا تبدیل میشود «شجاع باش و مهربان بمان». سیندرلا در ادامهی زندگی پرفشار و پررنجش، با تمام وجود به این جمله چنگ میزند و آن را چراغ راه خود میسازد.
پس از مرگ پدر، سیندرلا خیلی زود به اتاق زیرشیروانی خانهی خودش تبعید و به نوعی بردهی نامادری و خواهرخواندههایش میشود که مدام بدرفتاری و او را تحقیر میکنند. اما نقطهی عطف داستان زمانی رقم میخورد که سیندرلا در پایان فیلم بالاخره در برابر نامادریاش میایستد و با لحنی قاطع اما وفادار به اصول اخلاقیاش از او میپرسد چرا با او چنین نامهربان بوده است. همین برخورد، عمق شخصیت سیندرلا را نشان میدهد که دختری است شجاع، باوقار و همواره مهربان.
پایان خوش او در این نسخه بهمراتب دلگرمکنندهتر از نسخهی اصلی است هرچند برخی معتقدند سیندرلا شایستهی پایانی حتی باشکوهتر و پاداشی بزرگتر بوده است. با این حال، مجموعهی این ویژگیها از قدرت درونی تا استواری اخلاقی و داستانی که در دل مخاطب جا باز میکند باعث میشوند سیندرلا بیرقیبترین گزینه در فهرست بهترین پرنسسهای فیلمهای لایواکشن دیزنی باشد.
منبع: cbr