نقد فیلم اینجا (Here)؛ همکاری تازه تام هنکس و رابرت زمیکس
فیلم اینجا (Here) ساختهی رابرت زمکیس، نویسنده و کارگردان به نام سینما است. نویسندگی فیلمنامهی فیلم را اریک راث و رابرت زمکیس به عهده داشتهاند. بازیگرانی همچون تام هنکس در نقش ریچارد، رابین رایت در نقش مارگارت و پل بتانی و کلی ریلی در این فیلم نقش آفرینی کردهاند.
ایدههای شگفت انگیز و گاه پیچیده، فانتزی و یا واقعی تمامی ندارند شاید تا زمانی که نسل بشر بر روی زمین زندگی میکند. تا زمانی که انسان کشف میکند، اختراع میکند، میسازد، تا وقتی انسان متولد میشود، عشق میورزد، نفرت میپراکند و میمیرد ایدههای ناب برای داستانسرایی یافت میشود و فیلمهایی که انسان را به شگفتی وا میدارند، حاصل این ایدههای ناب هستند. ایدههایی که صرفاً برای سرگرمی نیستند. ایدههایی که انسان را به تفکر وا میدارند و قوانین جهان هستی را به چالش میکشند.
«اینجا» یک رمان تحسین شدهی گرافیکی از ریچارد مک گوتیر است که رابرت زمکیس برای ساخت فیلم «اینجا» از آن اقتباس کردهاست. رابرت زمکیس در این فیلم از ایدهی داستانسرایی غیر خطی و جلوههای بصری پیشرفتهای استفاده کردهاست. هدف این فیلم به تصویر کشیدن وقایعی است که در یک مکان واحد و خاص اتفاق افتاده و میافتد. رابرت زمکیس فیلمی ساخته که از نظر بصری شگفت انگیز و قابل توجه است. او با هوشمندی و جسورانه مفهومی خاص و منحصر به فرد را انتخاب کرده است. از مشخصههای قابل توجه فیلم «اینجا» ساختار روایی و غیر خطی آن است که ظاهراً قرار بوده در خدمت داستان باشد. مخاطب در فیلم شاهد در هم تنیدگی دورههای مختلف زمانی است. هدف رابرت زمکیس از این کار نشان دادن ماندگاری وقایع در همان فضای فیزیکی است که اتفاق افتادهاند. و این زمان شامل صد یا دویست سال قبل نیست، بلکه از دوران یخبندان زمین آغاز میشود. در فیلم در صحنههای تکراری مخاطب شاهد پرسه زدن دایناسورها در اطراف یک مهمانی شام آن هم در دههی چهل میلادی است. داستان زندگی خانوادههایی که در همان خانه زندگی میکردهاند که اکنون ریچارد و مارگارت زندگی میکنند و آنان نیز خاطراتی از خود باقی گذاشتهاند درست شبیه ریچارد و مارگارت که خاطرات زندگی عاشقانهی خود در آنجا جا خواهند گذاشت، حتی وقتی خودشان دیگر نباشند.
زیبایی شناسی بصری در اینجا
رابرت زمکیس در فیلم «اینجا» از فن آوری دیجیتالی پیری زدایی استفاده کردهاست و هنرمندانه بازآفرینی دقیق و با جزئیاتی از مکانهای تاریخی از عصر یخبندان تا سالهای کرونایی را برای مخاطب به نمایش میگذارد که مخاطب را غرق در لذت دیدن و شنیدن میکند. رابرت زمکیس آنچنان وسواس گونه به داستانسرایی بصری می پردازد که فراموش میکند فیلم تنها تصویر نیست. او از پرداخت به وجه احساسی و عاطفی روایت و داستان غافل میشود. مخاطب بیشتر از آن که داستان ببیند فن آوری می بیند. و داستان انسان و جهان هستی که قرار است رگ حیاتی فیلم باشد در میان هجوم پیاپی جلوههای بصری گم میشود.
داستان فیلم «اینجا» داستان زندگی عاشقانهی ریچارد و مارگارت است. آنها زوجی هستند که بعد از گذشت سالها عاشقی حالا کار شان شده به یاد آوردن خاطرات خود. اما خاطرات کم کم محو میشوند. داستان تنها به ریچارد و مارگارت محدود نمیشود. در مکانی که آنها زندگی میکنند در دوران مختلف ساکنینی بودهاند که از آنان نیز خاطراتی به جا مانده است. فیلم تفاوتی که بین خانواده در زمانهای متفاوت اما درمکانی مشترک وجود داشتهاند، را به تصویر کشیدهاست. مخاطب با دنبال کردن فیلم «اینجا» به این نظریه میرسد که گرچه انسان ناپایدار است و خاطرات به ظاهر محو میشوند اما همه چیز درهمانجایی که اتفاق افتاده روی هم انباشته میشوند. آیا واقعاً این چنین است؟ و این سئوالی است که تماشاگر بعد از دیدن فیلم «اینجا» ساختهی رابرت زمه کیس از خود می پرسد. آیا با نیستی انسان همهی چیرهای متعلق به او حتی خاطراتش نیر نیست میَشوند و یا آثاری از آنها بر روی زمین باقی میماند. در اینجا منظور از آثار، باقیماندههای فیزیکی مانند سازهها نیست و یا تأثیراتی که بر جامعه گذاشتهاند، نیست بلکه منظور از تأثیر ، اثری از زندگی که داشتهاند در مکانی که زندگی کردهاند. آیا همهی آن خاطراتی که پر از شادی، غم، احساس و عاطفه است نیز با نیستی انسان به نیستی میپیوندند یا جایی در زمان و مکانی مشخص به یادگار باقی میمانند.
نگاهی به بازیهای فیلم اینجا
تام هنکس در نقش ریچارد با تمام وجود بازی میکند. او در نقش خود حل شده است به گونهای که مخاطب به راحتی با شخصیت ارتباط برقرار میکند و اما بازی رابین رایت در نقش مارگارت یانگ نیز دیدنی و ستودنی است. پل بتانی و کلی ریلی در نقش آل و رز یانگ نیز در نقشهای خود عالی بازی میکنند. میشل داکری در نقش پائولین هارتر زنی است که در اوایل قرن بیستم در آن خانه زندگی میکند و نقش کوتاهی به عهده دارد. بازی بازیگران فیلم همگی قابل تحسین هستند. باتمام اینها این بازیهای خوب، نتوانستهاند جای شخصیت پردازی را پر کنند.
یک داستان اپیزودیک و فاقد حس
فیلم اپیزودیک است و این امر باعث شده تا شخصیتها زمان کافی برای ابراز وجود نداشتهباشند. شخصیتها حتی با بازی خوب بازیگران نتوانستهاند در نظر مخاطب به عمق و پختگی دست پیدا کنند و درک شوند. شخصتهای فیلم
«اینجا» همانند نمادهایی از شخصیتهای واقعی داستان فیلم هستند که برای زمانی کوتاه در فیلم ظاهر میشوند و بدون ایجاد همدلی ناپدید میشوند. رابرت زمکیس باید بیشتر از اینها روی شخصیتها تمرکز میکرد تا همدلی مخاطب را برانگیزد. شخصیت درداستان فیلم مهرهی اصلی است که بار داستان را به دوش میکشد. وقتی شخصیت به اندازهکافی در دید و دسترس مخاطب نباشد نمیتواند وظیفهای که در داستان فیلم دارد را به خوبی انجام بدهد. از دیگر فاکتورهایی که در فیلم «اینجا» باید مد نظر قرار بگیرد کمبود حس لازم در این فیلم است. صحنهها، شخصیتها، دیالوگها فاقد حس لازم برای انتقال مفاهیم هستند. به همین خاطر مضامین مطرح شده در فیلم مانند کلماتی نوشته بر سنگنوشتههای باستانی میمانند که فقط باستانشناسان میتوانند آن را بفهمند. این مضامین سنگی نتوانستهاند آن تأثیر عمیقی را که مد نظر بوده بر مخاطب بگذازند. در فیلم « اینجا» همه چیز از نظر بصری چشمگیر و شگفت انگیزاست اما هیچ چیز عمق لازم برای تأثیر گذاری را ندارد. صحنهها فاقد حس و عاطفه لازم برای درگیرکردن مخاطب با این مضامین هستند. در فیلم «اینجا» ساختار غیر خطی است. غیر خطی بودن ساختار فیلم یک شگرد خلاقانه است که در ایجاد فضا و فرم متفاوت تأثیر مستقیم دارد به شرطی که خوب پرداخت شود. اما موضوع اصلی این است که داستان یکدست و روان نست و همچنین روایت انسجام لازم را ندارد. در فیلم « اینجا» داستان بیشتر شبیه طرحی چند پاره و تقسیم شدهاست که کنار یکدیگر چیده و به هم چسبیده شدهاند و محل چسبکاری بین تکههای طرح فاصله انداخته است. فاصلهای که با هیچ چیز پر نشدهاست. به طور مثال کارگردان فرصت نکرده به رابطهی عاشقانه ریچارد و مارگرت بپردازد. زمکیس به اندازهی کافی این قصهی اصلی و مرکزی فیلم را بسط ندادهاست. بنابراین مخاطب لزوم این زندگی عاشقانه در فیلم را به خوبی درک نمیکند. در واقع رابرت زمکیس حلقهی اتصال مخاطب با مضمون فیلم را که احساس و عاطفه است را فراموش کردهاست و چند پارهگی داستان هم مزید بر علت شدهاست. مخاطبانی که به تماشای فیلم «اینجا» ساختهی رابرت زمکیس مینشینند آنقدر غرق زیباییهای بصری و قدرت جلوههای دیجیتالی میشوند که فرصت نمیکنند به داستان فیلم توجه کنند و مفاهیم را بدون تفکر به آنها از دست میدهند. فنآوری باید در خدمت داستان باشد و باعث پیشرفت داستان رو به جلو شود اما در فیلم «اینجا» اینگونه نیست و ظاهراً داستان در خدمت جلوههای دیجیتالی و زیباییهای بصری قرار گرفته است.
نسخهی ایستای زمان
رابرت زمکیس در فیلم «اینجا» به موضوعات خاصی میپردازد. او با استفاده از تئوریهایی همچون قوانین فیزیکی زندگی، جایگاه موقت انسان در جهان هستی نقش و ناپایداری حافظه، میراثی نا دیدنی که از گذشتگان مانده است و حلقهی ارتباطی بین ساکنان اکنونی یک مکان خاص و ساکنین پیشین همان مکان داستانی نوشته و فیلمی ساخته که قابل توجه و قایل تحسین است. در تئوری رابرت زمکیس نسخههای متعدد و ایستایی از زمانهای مختلف و اتفاقات متفاوت در یک مکان واحد وجود دارند که ماندگارند. مفهوم، مفهومی پیچیدهاست که زمکیس سعی کرده با داستانی ساده آن را به تصویر بکشد و برای مخاطب بازش کند. رابطهی بین مفاهیمی همچون زمان، گذشته و آینده با مفاهیم فیزیکی مانند مکان همواره دغدغهی اندیشمندان و هنرمندان بودهاست. فیلم «اینجا» تعریفی است از این مفاهیم در رابطه با یکدیگر.
رابرت زمکیس با استفاده از جلوههای بصری چشمگیر و با انتخاب مضمونی پیچیده فیلمی ساخته که تجربهای نو و غیر کلیشهای را به مخاطب منتقل میکند. ناپایداری انسان در جهان هستی، ماهیت خاطراتی که ممکن است در فضای فیزیکی به یادگار بمانند و همپوشانی انسانهایی که در گذر زمان در همان مکان مستقر میشوند. همه و همه فاکتورهایی است که رابرت زمکیس در فیلم «اینجا» به تصویر کشیدهاست. این فیلم ارزشمند که البته دارای کاستیهایی نیز هست مفاهیمی را به چالش میکشد که شاید برای انسانی که سرگرم روزمرگیهای خود است تازه و بیگانه باشد. اما این مفاهیم برای کسانی که در جستجوی ماهیت واقعی زندگی انسان و جهان هستی با توسل به هنر و صنعت یک دغدغهی جدی است.