بهترین مرد عنکبوتی سینما کیست؟
مگوایر، گارفیلد، هالند یا مورالس؟
مرد عنکبوتی، این شخصیت دوست داشتنی دنیای کمیک، از زمان اولین حضورش بر پرده نقرهای در سال 2002، همواره مورد توجه علاقهمندان به سینما و دنیای ابرقهرمانان بوده است. این شخصیت تاکنون توسط چهار بازیگر مختلف به تصویر کشیده شده: توبی مگوایر، اندرو گارفیلد، تام هلند در نقش پیتر پارکر و شامیک مور در نقش مایلز مورالز. هر کدام از این بازیگران با تفسیر و اجرای منحصربهفرد خود، ابعاد جدیدی از شخصیت مرد عنکبوتی را به نمایش گذاشتهاند و در ذهن تماشاگران جاودانه شدهاند. اما سوالی که همواره مطرح میشود این است: کدام یک از این بازیگران بهترین تجسم از مرد عنکبوتی بودهاند و بهترین مرد عنکبوتی سینما کیست؟
برای پاسخ به این سوال، باید معیارهای مختلفی را در نظر گرفت. بازیگری، شخصیتپردازی، وفاداری به منبع اصلی (کمیک بوکها) و تاثیرگذاری بر مخاطب، از جمله عواملی هستند که در انتخاب بهترین مرد عنکبوتی نقش دارند. در ادامه، به بررسی هر یک از این بازیگران و نقش آنها در شکلگیری شخصیت مرد عنکبوتی در سینما میپردازیم و در نهایت، به این سوال چالشبرانگیز پاسخ خواهیم داد که: کدام یک از این چهار بازیگر، لقب «بهترین مرد عنکبوتی سینما» را از آن خود کرده است؟
چرا توبی مگوایر بهترین مرد عنکبوتی سینما است؟
- فیلمها: مرد عنکبوتی (2007-2004-2002)، مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست (2021)
اولینها هرگز فراموش نمیشوند و چه بسا اگر فیلم سال 2002 سم ریمی که توبی مگوایر نقش اول آن را بازی میکرد موفق نمیشد، شاید امروز تب فیلمهای ابرقهرمانی اصلا وجود نداشت. تصویری که مگوایر از پارکر ارائه کرد، به خصوص در انزوا، بچه مثبت بودن و کسی که در دبیرستان هیچ محبوبیتی ندارد بیشترین شباهت را به شخصیت کمیک بوکی او داشت. او همچنین دارای پیوند عاطفی عمیقتری با عمو بن بود، طوری که وقتی آن فاجعهی ناگوار رخ داد، به وضوح دیدیم که این اتفاق چگونه بر باقی زندگی او سایه افکند و مسیرش را به سمت تبدیل شدن به ابرقهرمانی که همه دوستش داریم و برایش احترام قائلیم دگرگون کرد.
از دیگر ویژگیهای مثبت مرد عنکبوتی مگوایر میتوان پرداختن به مفهوم زندگی دوگانه را نام برد. نسخهی او تنها نسخهای است که به ما نشان میدهد چگونه مرد عنکبوتی بودن بارها زندگی پیتر پارکر را دشوارتر میکند، چرا که او مدام لحظات مهم بودن با خانواده، دوستان و مری جین را از دست میدهد و اینکه چطور قهرمان بودن گاهی اوقات میتواند واقعا مزخرف باشد. نسخه او از این شخصیت همچنین تنها نسخهای است که به همان اندازه که به وجه مرد عنکبوتی بودن او اهمیت میدهد، به وجه پیتر پارکر بودن او در این زندگی دوگانه نیز توجه دارد. اگرچه او ابرقهرمانی است که با جرم و جنایت مبارزه میکند، اما هنوز هم باید دو شغله کار کند تا بتواند اجاره خانهاش را به موقع پرداخت کند و اشتباهاتش هم بهایی دارند. این موضوع باعث میشود که شعارِ «قدرت زیاد، مسئولیت زیاد به همراه دارد» برای او به یک انتخاب دشوارتر از آنچه که میتوان تصور کرد، تبدیل شود.
بزرگترین نقطه قوت مگوایر این است که به خوبی میداند چگونه اضطراب درونی پیتر را به نمایش بگذارد: او پسر خوبی است که زندگی ابرقهرمانیاش بیوقفه زندگی عادیاش را تحتالشعاع قرار میدهد و او از این بابت آزرده خاطر است، حتی با وجود اینکه میداند کار درست را انجام میدهد. همین موضوع باعث میشود که قدرتهایش برای او هم موهبت باشند و هم نفرین. این ایده در فیلم دوم، که به عقیدهی بسیاری بهترین دنبالهی ابرقهرمانی ساخته شده تاکنون است، به شکلی استادانه بسط داده میشود، جایی که پیتر برای مدتی از ایفای نقش قهرمان کناره میگیرد و به طرز چشمگیری شاهد بهبود اوضاع زندگی شخصیاش هستیم.
مرد عنکبوتی مگوایر یک مزیت مهم دیگر هم دارد. او تنها نسخهای از این شخصیت است که با دشمنانش پیوندهای شخصی عمیقی دارد و همین موضوع مبارزاتش را به نبردی دو سر باخت تبدیل میکند. او نورمن آزبورن (ویلم دفو) را نه فقط به عنوان یک شرور، بلکه به عنوان پدر صمیمیترین دوستش میشناسد. دکتر اتو اکتاویوس (آلفرد مولینا) هم برای او صرفاً یک دشمن نیست، بلکه الگویی الهامبخش و کسی است که به او فرصتی دوباره داده. این پیوندها باعث میشوند که مخاطرات برای پیتر بسیار بیشتر باشند، چرا که حتی در صورت پیروزی، بهای سنگینی میپردازد و عزیزی را از دست میدهد. مرگ گرین گابلین نمونهی بارز این ماجراست؛ جایی که هری (جیمز فرانکو)، بهترین دوست پیتر، تبدیل به بدترین دشمن او میشود.
چرا اندرو گارفیلد بهترین مرد عنکبوتی سینما است؟
- فیلمها: مرد عنکبوتی شگفتانگیز (2012)، مرد عنکبوتی شگفتانگیز 2 (2014)، مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست (2021)
قدم گذاشتن جای پای توبی مگوایر برای اندرو گارفیلد یک چالش بزرگ بود. با اینکه ظاهر گارفیلد به نوجوانها نمیخورد (در اولین فیلم 27 ساله بود)، اما به خوبی میدانست چگونه دغدغهها و اضطرابهای یک نسل زد را به تصویر بکشد. پیتر پارکرِ گارفیلد به اندازهی مگوایر غرق در درس و کتاب نبود و بیشتر در قالب یک جوان متفاوت و باحال ظاهر میشد، اما در کنار گوئن، دختری که به او علاقه داشت، رفتاری عجیب و سادهلوحانه از خود نشان میداد. بزرگترین نقطهی قوت گارفیلد این بود که به وضوح نشان میداد که یک نوجوان با داشتن قدرتهای فوقالعاده چقدر میتواند لذت ببرد و خوشگذرانی کند؛ سرخوشی و هیجان او موقع تاب خوردن در میان آسمانخراشهای نیویورک و به خصوص شوخطبعیاش هنگام مبارزه با خلافکارها، به خوبی این موضوع را اثبات میکند. مرد عنکبوتی در کمیکهای مارول، یک شوخطبع قهار بود که میتوانست به همان سرعتی که تار پرتاب میکند، جملات نیشدار و بامزه بگوید، و این نسخه از شخصیت همان کسی است که این بخش از کاراکتر را به بهترین شکل اجرا میکند. متلکهای هوشمندانه، زمانبندی دقیق در طنزپردازی و شوخطبعی ذاتی او، نبردهایش را به چیزی فراتر از یک زد و خورد صرف تبدیل میکند.
گارفیلد بهترین بازیگر اقتباسهای لایو- اکشن از کمیک مرد عنکبوتی است و این موضوع به دلایل متعددی کاملا مشهود است. او یک قهرمان دست و پا چلفتیست که با وجود اینکه از مرگ عمویش کاملا درهم شکسته بود، اما سعی میکرد این موضوع را از دختری که دوستش داشت مخفی نگه دارد و شما به عنوان مخاطب تاثیر تمام این ویژگیها بر یکدیگر در خلق شخصیتی چندلایه و پیچیده را باور میکنید (ترکیب تمام این ویژگیها (رنج، پنهانکاری، دست و پا چلفتی بودن) باعث میشود که شخصیت مرد عنکبوتی با بازی گارفیلد باورپذیر و چند بعدی باشد). اما چیزی که این مرد عنکبوتی را از بقیه متمایز میکند، رابطهی عمیق او با گوئن استیسی (با بازی اما استون) است. شاید به این دلیل که آنها در دنیای واقعی هم با هم در رابطه بودند، اما شما تمام لحظات عاشقانهی آنها را باور میکنید؛ عشقی که نشان میدهد شور و حرارت دوران جوانی تا چه حد میتواند پرشور و آشتین باشد. گوئن به خودی خود یک شخصیت بینظیر است و هیچچیز زیباتر از این نیست که او پیتر را بیشتر از مرد عنکبوتی دوست دارد. اما استون با بازی درخشان خود، به این شخصیت روح میبخشد و به او هویتی مستقل میدهد. تمام اینها باعث میشوند که پایانِ ماجرای گوئن بسیار غمانگیزتر باشد، شاید تراژیکترین لحظه در بین تمام فیلمهای مرد عنکبوتی با بازی این دو.
قسمت سوم «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» – البته اگر ساخته میشد، زیرا حق ساخت فیلمهای مرد عنکبوتی که در دست سونی بود پس از دو قسمت دوباره به مارول استودیوز بازگشت – میتوانست پیامدهای این فقدان بزرگ را به تصویر بکشد. مارک وب، کارگردان فیلم، در گفتوگو با ایندیپندنت دربارهی احتمال ساخت قسمت سوم گفته بود: «من عمیقا معتقدم که مرد عنکبوتی متعلق به دنیای سینمایی مارول است. من اصلا از این بابت دلخور نیستم. راستش را بخواهید، ساختن یک فیلم دیگر بدون حضور اما [استون] کار بسیار دشواری بود. اکنون مرد عنکبوتی در دستان افراد لایقی است و نمیتوان از این بابت حس بدی داشت. فوقالعاده است، برای دیدن فیلم جدید لحظهشماری میکنم». هرچند که ما شانس دیدن قسمت سوم را نداشتیم، اما شاید بتوان گفت که قوس شخصیتی مرد عنکبوتیِ گارفیلد، در فیلم «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» به رستگارانهترین شکل ممکن به پایان میرسد، جایی که او موفق میشود امجی (زندایا) را از تجربهی سرنوشتی مشابه با گوئن نجات دهد.
چرا تام هالند بهترین مرد عنکبوتی سینما است؟
- فیلمها: مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه (2017)، مرد عنکبوتی: دور از خانه (2019)، مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست (2021)
تام هالند، به عنوان آخرین بازیگری که لباس مرد عنکبوتی را در سینما به تن کرده، از نظر بسیاری بهترین تجسم از این شخصیت است. این بازیگر چندین برگ برنده دارد که او را از بقیه متمایز میکند، اول از همه اینکه او هنگام ایفای نقش در فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (Captain America: Civil War) واقعا یک نوجوان بود و همین موضوع او را از نظر سنی به خودِ شخصیت مرد عنکبوتی نزدیکتر میکند. پیتر نوجوانی خجالتی، بیدست و پا و معذب است، که فکر میکند دعوت دختر مورد علاقهاش به قرار شام، به اندازهی مبارزه با خلافکارها سخت و نفسگیر است. سهگانهی هالند روایتگر داستان بلوغ و پختگی اوست، جایی که ما شاهد تمام درسهایی هستیم که او باید بیاموزد تا مرد عنکبوتی درونش برای ورود به دوران دانشجویی این شخصیت آماده شود.
از طرفی مرد عنکبوتی هالند کسی است که هر دو روی سکهی این شخصیت را به بهترین شکل به نمایش میگذارد: مگوایر یک پیتر پارکر بینقص بود و گارفیلد یک مرد عنکبوتیِ معرکه، اما هالند کسی است که به هر دو بخش از این شخصیت به درستی ادای دین میکند و کاملترین قهرمان را در بین سه بازیگر نشان مخاطب میدهد. پیترِ او معصومیت و سادگی کودکانهای دارد، ذوقزدگیاش کاملا بیریاست و هنگام حرف زدن از شدت دستپاچگی لکنت زبان میگیرد، در حالی که مرد عنکبوتیِ او کمی با اعتماد به نفستر است؛ اما در نهایت، هر دوی آنها یک نفر هستند.
بزرگترین برگهای برندهی هالند، همبازیهای – یا بهتر بگوییم، دوستان صمیمی – او هستند که باعث میشوند مرد عنکبوتیاش بیشترین حمایت را از طرف یک گروه فوقالعاده دریافت کند و تنها مرد عنکبوتیای باشد که راز هویت مخفیاش را با تمام کسانی که عمیقا دوستشان دارد، در میان بگذارد. او یک رابطهی صمیمی و واقعی با زنعمو می (مریسا تومی) دارد، یک دوست به تمام معنا به نام ند (جیکوب باتالون) که نقش «مغز متفکر پشت صحنه» را هم برای او ایفا میکند و یک عشق به نام امجی (زندایا) که به خودی خود یک شخصیت بینظیر است. اولین رویارویی آنها در فیلم دوم به همان اندازه که دیدار اول هر نوجوانی میتواند باشد، شیرین و پراسترس است. وجود همین سه رابطه بود که پایان فیلم «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» (Spider-Man: No Way Home) را تا این حد غمانگیز و تاثیرگذار کرد، چرا که در انتها او تک و تنها میماند و هیچکس خاطرهای از او در ذهنش ندارد. نسخههای دیگر این شخصیت همیشه حضور گرم زنعمو می را در کنار خود داشتند، اما مرد عنکبوتیِ هالند همهکس و همهچیزش را از دست داده است. شاید این یک تمهید هوشمندانه برای خلق یک خط داستانی و گروهی از دوستان جدید در صورت ساخت سهگانهای دیگر با محوریت این بازیگر باشد، اما فعلا که فقط پایانی تلخ و ناامید کننده به نظر میرسد.
جان واتس، کارگردان فیلم، در گفتگو با نشریه ورایتی دربارهی همکاری با سه بازیگر نقش مرد عنکبوتی در فیلم آخر گفته بود: «این فوقالعاده بود، ما سه نفر از بازیگرانی را در اختیار داشتیم که نقش مرد عنکبوتی را در سینما بازی کرده بودند و هر کدام از آنها چه در جلوی دوربین و چه در پشت صحنه، تجارب فراوانی را از سر گذرانده بودند. حضور آنها مثل یک جلسهی رواندرمانی برای مرد عنکبوتی بود».
چرا شِمیک مور بهترین مرد عنکبوتی است؟
- فیلمها: مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی (2018)، مرد عنکبوتی: در میان دنیای عنکبوتی (2023)
شِمیک مور صداپیشگی یک شخصیت متفاوت را بر عهده دارد. نقشی که فعلا انیمیشنی است و اولین اقتباس سینمایی از کاراکتر مایلز مورالز به شمار میرود. ما با مایلز اولین بار در فیلم اختصاصی خودش، «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» (Spider-Man: Into the Spider-Vers) آشنا شدیم، اثری که به عقیدهی برخی بهترین فیلم ابرقهرمانی تاریخ سینماست و در آن شاهد مرگ غیرمنتظرهی پیتر پارکر در همان ابتدای داستان هستیم. مایلز هم توسط عنکبوت رادیواکتیو گزیده شده اما هنوز آمادگی لازم برای تبدیل شدن به یک ابرقهرمان تمام عیار را ندارد. او در این مسیر پر پیچ و خم با پیتر پارکرِ یک دنیای موازی آشنا میشود و رابطهای استاد و شاگردی میان آنها شکل میگیرد. رابطهای که درآن پیتر با تجربه و دانش خود، فوت و فن ابرقهرمان بودن را به مایلز میآموزد و او را برای رویارویی با چالشهای پیش رو آماده میکند.
زندگی و شخصیت مایلز با پیتر پارکر متفاوت است. اگرچه هر دو افرادی خجالتی و اهل نیویورک هستند و به راحتی میتوانند نمایندهی قشر متوسط جامعه باشند، اما شباهتها همینجا به پایان میرسد. شرایط خانوادگی و پویایی روابط مایلز تفاوتهای عمدهای با پیتر دارد، چرا که او در خانوادهای چندفرهنگی بزرگ شده و از حمایت دو والد مهربان برخوردار است؛ او برخلاف پیتر که دارای شخصیتی کمحرف و درونگراست از ابراز احساسات و سرگشتگیهای خود ابایی ندارد. مایلز یک هنرمند است، نه یک دانشمند. او مجبور نیست به تنهایی نحوهی کارکرد قدرتهایش را یاد بگیرد، زیرا مردان/زنان/خوکهای عنکبوتی در مسیر تبدیل شدن او به یک قهرمان یاریاش میکنند. نکتهی جالب اینجاست که مایلز در دنیایی زندگی میکند که ابر قهرمانان دیگری نیز در آن حضور دارند. او پس از گزیده شدن توسط عنکبوت، از ماهیت ماجرا و میداند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. همهی این عوامل دست به دست هم میدهند تا مایلز مورالز را به شخصیتی منحصربهفرد و متفاوت از پیتر پارکر تبدیل کنند.
قدرتهای مایلز نیز متفاوت هستند، زیرا عنکبوتی که او را نیش میزند ویژگیهای متفاوتی نسبت به عنکبوتی که پیتر را نیش زده دارد، این گزش علاوه بر اینکه تمام تواناییهای مرد عنکبوتیِ اصلی را به او میدهد، قابلیت یک شوک بیوالکتریکی و استتاری شبیه به نامرئی شدن را هم به آنها میافزاید. شخصیت او شعار «هر کسی میتواند مرد عنکبوتی باشد» را حتی بهتر از پارکر به مخاطب القا میکند، زیرا او یک پیشینهی فرهنگی متنوع دارد که میداند کار درست چیست: کمک به مردم. او هم مانند پیتر، عمویی دارد که با مرگش مسیر زندگی او را دستخوش تغییر میکند، با این تفاوت که در این مورد، عمو آرون او یک خلافکار بود که مایلز نتوانست او را از مسیر تباهی نجات دهد. شاید مایلز در ابتدای مسیر جوانتر و کمتجربهتر از پیتر پارکر باشد، اما او شخصیت مستقلی هم دارد که تفاوتهای شخصیتی بین این دو را کاملاً آشکار میسازد.
اگرچه شِمیک مور تنها صداپیشگی این شخصیت را بر عهده دارد، اما با هر جمله، هر لحن و هر تعاملی میتوان کل شخصیت، احساسات و افکار او را درک کرد. این موضوع مایلز را به کاراکتری کامل تبدیل میکند که تجسمی از تمام ویژگیهایی است که مرد عنکبوتی را همیشه با آنها به یاد میآوریم: مهربانی، نبوغ، بیدست و پا بودن و نوجوانی با دغدغههای خاص دوران بلوغ.
و اما حکم نهایی
پس از بررسی دقیق و موشکافانهی نسخههای مختلف یکی از محبوبترین شخصیتهای دنیای سینما، به این نتیجه میرسیم که تام هالند با توانایی شگفتانگیزش در ارائهی ترکیبی متعادل از هر دو جنبهی انسانی و ابرقهرمانی مرد عنکبوتی، به واقعیترین و ملموسترین تجسم از این ابرقهرمان دوست داشتنی تا به امروز تبدیل شده است.
اگرچه هالند برای تبدیل شدن به نسخهای بینقص، به خصوص در زمینهی طنز و حرفهای بامزهای که در حین مبارزه میگوید هنوز جای کار دارد، اما این قابلیتی است که با کسب اعتماد به نفس بیشتر در گذر زمان و پس از چند سال تجربهی مرد عنکبوتی بودن به دست خواهد آمد. فعلا بیایید امیدوار باشیم که دنیای سینمایی مارول یک فرنچایز سینمایی دیگر از مرد عنکبوتی – با محوریت تام هالند – در چنته داشته باشد، تا بتوانیم نبرد او با دشمنان جدید را تماشا کنیم، دوستیاش با هری آزبورن را ببینیم و شاید حتی شاهد دل باختن او به گوئن استیسی یا فلیشیا هاردی باشیم. بیایید با همهی اینها دربارهی بهترین مرد عنکبوتیای که تاکنون بر پردهی سینماها ظاهر شده، رویاپردازی کنیم و منتظر بمانیم.
منبع: movieweb