نقد فیلم تصور – عاشقانهای لطیف و خیالانگیز
ادای احترام جدی علی بهراد به عشق
بادکنکی به شکل قلب از پنجره باز ماشین پرواز میکند. اواخر شب است و زنی که این هدیه به او داده شدهاست، بهسادگی نمیتواند به این خرتوپرتهای بیفایده دلخوش کند. او بیشتر به مقایسه کیفیت جعبههای شکلات همراه بادکنک، که توسط مردهای متفاوت و البته علاقمند به او هدیه داده شدهاست، علاقه نشان میدهد. این زن در شب عشق یا همان ولنتاین، با کنار گذاشتن احساساسات، بهطور منطقی وضعیت خود را بهعنوان یک زن مجرد جوان و جذاب بررسی میکند، تا بتوانید همسری را پیدا کند که مطمئن است، زندگی راحتی که لیاقتش را دارد، برای او فراهم میکند. ازدواج در اینجا، همانطور که فلورنس پیو در نقش ایمی مارچ در زنان کوچک محصول 2019 ساخته گرتا گرویگ بیان میکند، فقط یک معامله تجاری است. تصور با کندوکاوی رازآلود در ماشینسواریهای شبانه دو شخصیت اصلیش که در جایجای تهران با هم تلاقی دارند، بیننده را تشویق میکند تا حسوحال لطیف، عاشقانه و درعینحال مرموز داستان را در آغوش بگیرد و این درصورتی است؛ که فیلم بازیگوشانه از تعیین دقیق آنچه در حال وقوع است، سر بازمیزند.
کارگردان و نویسنده این فیلم، علی بهراد، یک زن و یک راننده را به ما معرفی میکند، درحالیکه هیچیک از آنها نام و نشانی ندارند و هیچ اطلاعاتی از گذشتهشان در دست نیست. سپس این دو شخصیت در فیلم در قالب چندین روایت دنبال میشوند و درظاهر هر رویارویی بهعنوان یک شروع دوباره بین آنها عمل میکند. در واقع، عنوان فیلم مانند دعوتی است برای خلق معنای شخصی خود از روایت و با این حساب، «تصور» بهترین کارکرد را بهعنوان یک استعاره غمانگیز دارد، که چیزی فراتر از یک مراقبه زودگذر اما خوشحسوحال درباره عشق و اشتیاق نیست.
بزرگترین پیروزی فیلم اول علی بهراد
در آغاز فیلم همان شبی که ماشین زن را به بالای تپه میبرد، جایی که او خاکستر برادر مقتول خود را در آنجا به باد میدهد، یک تراژدی بزرگ رخ دادهاست. اما، به دلیل عدم تمایل زن به تسلیم شدن در برابر غم و اندوه، تراژدی سبک میشود. او به شوخی در حالی که خاکستر جامانده روی بارانی زرد خود را پاک میکند، می گوید: «او اضافه وزن داشت، خاکستر زیادی تولید کردهاست». بازیگر زن با جذابیتی که بهسادگی روی مخاطب تاثیر میگذارد، در فضایی چالشبرانگیز بین شوخی و ملودرام پرسه میزند. او در حالی که تکهای پارچهای را به جای برفپاککن روی شیشه جلوی ماشین میچرخاند، شکایت میکند و با بیاعتنایی، بیدستوپایی ناموجه راننده را میپذیرد. البته راننده آنقدرها هم درمانده و بیانگیزه نیست. او یک مرد عاشقپیشه است، که البته احساس امنیت ندارد. او از اشتیاق مسافرانش برای صحبت کردن استفاده کرده و سوال پشت سوال مطرح میکند. زن سوالات راننده را بیدرنگ پاسخ میدهد. گستاخی خاصی در صحبت کردن زن وجود دارد اما اثری از آن بیادبی، در شخصیت و باورهایش وجود ندارد. ظرافتی که در مکالمات بین راننده و مسافر وجود دارد، بزرگترین پیروزی فیلم تصور علی بهراد است. این فیلم که تقریبا بهطور کامل در فضای یک ماشین بازی میشود، رابطه افلاطونی بین دو نفر را بررسی میکند، درحالیکه مرد و زن بارها و بارها به یکدیگر باز میگردند. علیرغم عذاب اینکه زمان با هم بودن فقط در فضای صمیمی و محدود ماشین سپری میشود، رابطه این دو نفر برای مخاطب بسیار خاص و جذاب است. فیلم شاید درباره افرادی است، که سرنوشت آنها را سر راه هم قرار میدهد.
- نقد سریال ریپلی (Ripley) – بازگشت به ریشههای سبک نوآر
- نقد فیلم پنجه آهنی (The Iron Claw)
- نقد فیلم طعم چیزها (The Taste of Things)
معلق در برزخ بیزمان بین غروب و سپیدهدم
هیچ روایتی از گذر روزهای زن و راننده وجود ندارد، درست مانند گذشتهشان که معلوم نیست. داستان فیلم فقط در شب اتفاق میافتد. این روایت با الهام از دو کارگردان بزرگ جهان یعنی وونگ کار وای و ریچارد لینکلیتر، داستانی از عاشقان محکوم به فنا را که در برزخ بیزمان بین غروب و سپیدهدم معلق هستند، ساخته شدهاست. روایت این فیلم در زیر پوشش تاریک شب، فضای امنی برای کلماتی است که اغلب ناگفته میمانند. درست مانند آثار عاشقانه دو کارگردانی که نام بردیم، پیشنهادهایی که در این شرایط مطرح میشوند، به احتمال زیاد بیدرنگ تبدیل به دلشکستگی میشوند. فیلمنامه بهطرزی هوشمندانه لحظات کمدی که خنده مخاطب را درمیآورد هم، در فیلم گنجانده است. حتی میتوان گفت فیلم، آسیبپذیری و دلشکستگی عشق را با کمدی خود سبکتر میکند.
تصور بهعنوان یک درام سبک که برای منتقدان در جشنواره کن پخش شدهاست، بازیگر فیلم جدایی نادر از سیمین، بیپولی و لیلا؛ لیلا حاتمی را بهعنوان یک زن ناشناس که راننده تاکسی تلفنی با بازی مهرداد صدیقیان را مجذوب خود کرده، به مخاطب معرفی میکند. در یک صحنه درحالیکه اشک از چشمان زن که آرایشش پخش شده سرازیر میشود، به صندلی چنگ میزند، زیرا دنیایی که فکر میکرد بر آن غالب است، دارد به سرعت در اطرافش فرو میریزد. راننده یا بهعبارتی مهرداد صدیقیان در این فیلم در سکوتی سخاوتمندانه، واکنش سنجیدهای به هنرنمایی لیلا حاتمی که همه توجه صحنه را جلب خود میکند، نشان میدهد. با این حال این مرد به وضوح شیفته زن است و در حالیکه چشمهایش را در آینه عقب قاب میکند و در حسرت دست نیافتنیهاست، هرگز از شخصیت خونسرد و آرامش عبور نمیکند.
رویاروییهای عاشقانه، زودگذر و ناامیدکننده
فیلم در شبی آغاز میشود که راننده، زن را که بهتازگی خاکستر برادر فقیدش را بدون هیچ تشریفاتی در باد رها کردهاست، سوار میکند. در ادامه این دو شروع به صحبت درباره زندگی و روابط خود میکنند، و این الگویی برای تصور میشود. زن بارها و بارها وارد تاکسی راننده میشود و او را از آنچه در زندگیاش میگذرد مطلع میکند. مدت زمان بین رویاروییها هرگز مشخص نمیشود، همچنین مشخص نیست که آنها فراتر از این تاکسیسواریها چقدر درباره یکدیگر میدانند یا حتی آیا نام یکدیگر را میدانند یا نه. علی بهراد در این فیلم داستانهای عاشقانه زیادی را روایت میکند که همگی معنا و مفهوم خود را دارند. به همین دلیل ممکن است مخاطب به این موضوع فکر کند که شاید باید هر کدام از این داستانها، یک فیلم کوتاه مستقل میشدند. تصور، بازتابی مستقیم از عشق ملموس کارگردان به رویاروییهای عاشقانه، زودگذر و درعینحال ناامیدکننده است.
اجتناب کارگردان از قراردادهای روایی معمول
علی بهراد در اولین فیلم خود به بسیاری از سوالات پاسخ نمیدهد و اجازه میدهد رویدادها، حس تصور و خیال بودن را القا کنند. در واقع، لحنی رویایی در روند این داستان وجود دارد که این حس را میدهد که بخشی یا شاید، بسیاری از چیزهایی که ما میبینیم، واقعاً اتفاق نمیافتد. چند سکانس فانتزی آشکار در این فیلم وجود، اما غیر از آن، جاهای دیگر علی بهراد بهعمد از قراردادهای روایی معمولی که به جهتدهی بیننده در داستان کمک میکند، اجتناب میکند. در یک رویارویی، زن بخشی از گروه موسیقی خیابانی است که در حال هماهنگ شدن هستند. در دیگری، او به فرودگاه میرود تا برای مسابقه تیراندازی با کمان به خارج از کشور برود. یک بار، او در لباس عروس به دنبال دامادی است که در عروسی حاضر نشدهاست. دفعه بعد، او با ترس بارداری روبرو است. این ناپیوستگی واضح هرگز توسط شخصیتها یا فیلمساز تعیین نمیشود، تا تصور و خیال اجازه داشتهباشند از راه باریکی هم که شده، خود را وارد قصه کند.
نمایی مالیخولیایی از لیلا حاتمی
لیلا حاتمی و مهرداد صدیقیان با انسجام در ایفای نقش شخصیتهایشان، کمک میکنند که روایتی مقاوم در برابر منطق پایهریزی شود. لیلا حاتمی نمایی مالیخولیایی را به اجرای خود وارد میکند، زنی که در صندلی عقب تاکسی همیشه دور از دسترس راننده تاکسی است، که به حرفهایش گوش میدهد، واکنش نشان میدهد ولی هرگز به طور کامل با دنیای زن ارتباط برقرار نمیکند. میتوانید فیلم تصور را یک عاشقانه پر از تردید بنامید، با این تفاوت که حتی در این توصیف، فرضیاتی درباره آنچه در طول این تعاملاتی که تقریبا همه آن در تاکسی اتفاق میافتد، ایجاد میکند، که فیلم این را نمیخواهد. فیلم تصور فقط دو غریبه را نشان ما میدهد که در شهر تهران سوار تاکسی تلفنی هستند و چهرههایشان به طور موقت با چراغهای خیابان روشن شدهاست.
فیلم تصور مطابق با ماهیت سینمای تجربی، چیزی بیش از یک خیال لطیف و عاشقانه ملایم است. این فیلم درباره ناامیدی از یافتن همراه، همسر، جفت و هر کسی است که بتوان بیدغدغه به او عشق ورزید. اولین اثر سینمایی علی بهراد بهطور کامل درباره شرایط است و ماهیت تکراری روایتها که با آن صبر و شکیبایی انسان را به چالش میکشد. این فیلم به شما فرصت میدهد آنچه را میبنید با پندار خود درک کنید. تصور، تلاشی است برای تجسم اشتیاقی که در برخوردهای تصادفی شکل میگیرد. این اثر متفاوت روح ناامیدکننده ماجراجوییهای شبانه و لذتهای زودگذر را به ما نشان میدهد. در تصور علی بهراد ما را به یک سواری بهیادماندنی میبرد، که هیچ اطلاعات اضافه یا قصه درگیرکنندهای در آن مزاحممان نمیشود.
فیلم منتخب هفته منتقدان کن 2022
با وجود همه چیزهایی که در آن برتری دارد، تصور هنوز هم بهعنوان اولین فیلم بلند یک کارگردان جوان خودنمایی میکند. سکانسهای این اثر سینمایی که بیشتر اوقات طولانیاند، انگار از لحظات عاشقانه و دلشوره شیرین دوران عاشقی الهام گرفتهاند. بهراد در مصاحبههایش درباره آنچه قرار است در طول تماشای فیلم تصور اتفاق بیفتد، صحبت کردهاست، اما به مخاطبان توصیه میشود از اطلاع از این توضیحات اجتناب کنند، زیرا هدف و ایده این کارگردان جوان این است که فرصتی به شما بدهد تا خودتان جاهای خالی را پر کنید. تصور یکی از هفت فیلم منتخب برای رقابت در هفته منتقدان جشنواره فیلم کن سال ۲۰۲۲ بود. این فیلم همچنین در جشنواره فیلم کابورگ، جشنواره بینالمللی فیلم ادینبورگ، جشنواره فیلم بخارست و هفته سینمای جهان جاکارتا هم به نمایش درآمدهاست.