نقد فیلم پادشاهی سیارهی میمونها (Kingdom of the Planet of the Apes)
تحلیلی بر فیلم «پادشاهی سیارهی میمونها»
پادشاهی سیارهی میمونها (Kingdom of the Planet of the Apes) یک فیلم علمی تخیلی است که کارگردانی آن را وسبال و نویسندگیاش را جاش فریدمن به عهده داشته است. در این فیلم بازیگرانی همچون اوون تیگ در نقش نوآ، فریا آلن در نقش مای، کوین دورند در نقش پروکسیموس و پیتر میکون در نقش راکا بازی میکنند. این فیلم محصول 2024 آمریکا است. فیلم «پادشاهی سیارهی میمونها» توانسته در لیست پرفروشترین فیلمهای تابستانی قرار بگیرد.
پیشینهی سیارهی میمونها
سیارهی میمونها یک فرنچایز پرطرفدار است و فیلم «پادشاهی سیارهی میمونها» چهارمین فیلم ریبوت شده از این مجموعه است. داستان «پادشاهی سیارهی میمونها» داستان میمون جوانی است که سفری پرماجرا را آغاز میکند تا بتواند مسیر آینده را تغییر بدهد.
اولین فیلم از این مجموعه یعنی طلوع سیارهی میمونها داستان همه گیری یک ویروس آزمایشگاهی را به تصویر میکشد که باعث میشود میمونها جهش پیدا کنند و انسانها در معرض نابودی قرار بگیرند. در واقع این فیلم داستان جا به جایی جایگاه انسان و میمون است. فیلم دوم از این مجموعه زمانی اتفاق میافتد که میمونها رشد کردهاند و توانائیهای جدیدی به دست آوردهاند. آنها زیر لوای سزار که یک رهبر باهوش و قانونمند است زندگی میکنند. اما میمونی که درگذشته آسیبهای زیادی از طرف انسان متحمل شدهاست مانع از ادامه یافتن این زندگی آرام میشود و میخواهد آنچه را دشمن میپندارد نابود کند. در فیلم سوم رهبری که توانستهبود در قسمت قبل غائلهی جنگ را بخواباند، اکنون سعی دارد با ایجاد بیشترین فاصلهی مکانی بین میمون ها و انسانها از درگیریهای احتمالی آینده جلوگیری کند. اما به دنبال یک توطئه، دشمن ارزشمندترین دارائیهای او را گرفته و او را در موقعیت انتقام قرار میدهد و اینگونه است که ورق برمیگردد.
نگاهی به داستان «پادشاهی سیارهی میمونها»
داستان «پادشاهی سیاره میمونها» سیصد سال بعد از حوادثی که در فیلم سوم اتفاق افتاده آغاز میشود. اکنون جنگ بزرگ فراموش شدهاست و از سزار تنها اسطورهای کمرنگی به یادگار ماندهاست و پیروانی پراکنده در اینجا و آنجا. میمونها در قبایل مختلف زندگی کم و بیش آرامی را میگذرانند. در مقابل انسانها به اندازهی میمونها خوش شانس نبودهاند و وضعیت بدی دارند. آنها مبتلا به ویروسی هستند که اصلی ترین توانائیهایشان را از کار انداخته است و به ناچار در وضعیت اسفناکی زندگی میکنند. داستان از زمانی آغاز میشود که نوآ میمون نوجوان با بازی اوون تیگ که تازه به سن بلوغ رسیده و وارث قبیلهی پدرش است در یک موقعیت غیرقابل پیش بینی، فاجعه آمیز و غیرقابل جبران قرار گرفته و مسیر زندگیش به کلی تغییر میکند. هدف و آرزوهایش به باد میرود. اما نوآ اکنون هدف تازهای برای خود تعریف کرده است و پا در مسیری سخت و ناشناخته میگذارد تا بتواند به هدفش برسد. شخصیت منفی فیلم «پادشاهی سیارهی میمونها» به نام پروکسیموس که نقشش را کوین دوراند بازی میکند. یک شخصیت قوی و بسیارجاهطلب است که نقشههای بزرگ و ویران کنندهای در سر دارد. او یک رهبر تشنهی قدرت است که خویی وحشی دارد و میخواهد از هر طریق و با هر وسیلهای که شده به هدف بزرگش برسد. او باید برای رسیدن به هدفش حوزهی فرمانروایی خود را گسترش بدهد و قدرتش را به کمک نیروهای جدید افزایش بدهد. در ادامهی داستان نوآ که درمسیر سفرقهرمانانهی خود است با یک میمون خردمند برخورد میکند. نقش راکا میمون خردمند را پیتر میکون بازی میکند. نوآ تا اینجا نوجوانی تازه به بلوغ رسیده و خام است. او اطلاعات ناقصی در مورد دنیای قدیم و ماجراهای سیصدسال پیش دارد و علاوه بر آن راه درازی باید بپیماید تا جهان پیرامون خویش را بشناسد. اما مراوده با یک شخصیت خردمند او را با مفاهیم و معنای زندگی و حقیقت وجودی انسان آشنا میکند. از این پس شخصیت دیگری وارد داستان میشود که وجودش باعث غنای بیشتر داستان فیلم میشود و این شخصیت یک انسان است به نام مای با بازی فریا آلن. ذهنیت نوآ نسبت به انسان بعد از آشنایی او با مای به کلی تغییر میکند. مای کاری میکند که دیدگاه دگم و متعصبانهی نوآ نسبت به انسانها زیر سئوال برود. این سه شخصیت با هم همراه میشوند. آنها یکدیگر ا کامل میکنند و داستان فیلم را به پیش میبرند. در ادامه تماشاگر شاهد ماجراهای هیجانانگیز پرکشمکش و اکشن است.
نویسندهی فیلم چهارم از مجموعهی سیاره ممیونها، هوشمندانه داستان را از سیصدسال بعد از داستان سوم آغاز میکند. او این کار را کرده تا فرصت داشتهباشد خیلی از مسائل مربوط به فیلم سوم را در فیلم چهارم حل کند. به طور مثال سیصدسال زمانی کافی است تا جنگ بزرگ به فراموشی سپرده شود و سزار به سایهای از یک اسطوره تبدیل شود. دراین سیصد سال میمونها به اندازهی کافی برای زاد و ولد فرصت داشتهاند به طوری که اکنون آنقدر جمعیتشان زیاد شده است که قبایل متعددی را تشکیل دادهاند. سیصدسال زمانی کافی است تا نسل انسان روبه نابودی برود.
جاش فریدمن و وس بال به عنوان نویسنده و کارگردان کار توانستهاند به مفاهیم و معنایی که در فیلمهای پیشین وجود داشته وفادار بمانند و در عین حال دنیای جدیدی را خلق کردهاند. دنیای خلق شده توسط این دو تن روشنتر و سطحی تر از فیلمهای قبلی است. در فیلم «پادشاهی سیارهی میمونها» تلخی فیلمهای قبل حس نمیشود. نوآ قهرمان این فیلم فقط یک نوجوان بی تجربه است نه یک میمون رهبر و قدرتمند که چالشهای زیادی را پشت سر نهادهاست.
- نقد فیلم فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه (Furiosa A Mad Max Saga)
- نقد سریال بی گناه فرضی (Presumed Innocent)
- نقد فیلم بازگشت به سیاهی (Back to Black)
نقش آفرینیهای بازیگران
بازیگران فیلم«پادشاهی سیارهی میمونها» بازیهای فوقالعادهای از خود به نمایش گذاشتهاند و بیشتر از همه میکون درنقش راکا بسیار درخشان ظاهر شدهاست. گذشته از میکون بازیگر نقش منفی یعنی پرمکسیوس نیز با یک بازی قوی، توانسته یک رهبر قدرت طلب و تمامیت خواه را به تصویر بکشد به طوری که تماشاگر کاملاً خوی خشن او را در کنار جاهطلبی و تنشی را که در فیلم به وجود میآورد، حس میکند. بازیگر نقش نوآ و بازیگر نقش مای نیز هرکدام به سهم خود بازیهای خوبی را ارائه دادهاند. به واسطهی بازیهای جشمگیر، تماشاگر در طول فیلم هم با قهرمان فیلم و هم با نقش منفی ارتباط بی واسطهای برقرار میکند و مخاطب دغدغههای شخصیتها را از طریق بازی خوب بازیگران دریافت میکند.
شخصیتپردازی
نویسنده فیلم به خوبی از عهدهی شخصیت پردازی شخصیتهای فیلم برآمدهاست. نوآ با این که نوجوانی کم اطلاع است و در سن بلوغ و به قولی خام است، بسیاردوست داشتنی از کار درآمدهاست. نویسنده رگههایی از بدبینی را به شخصیت نوآ اضافه کرده است و با این کار توانسته به این شخصیت بعد بدهد. نویسنده و کارگردان با استفاده از فاکتورهای شخصیتپردازی از نوآ یک شخصیت چند بعدی و پویا ساختهاند و روحیهی جستجوگر او را برای تماشاچی به نمایش گذاشتهاند. همهی این عوامل به اضافهی بازی خوب باعث شده تا مخاطب با نوآ همذات پنداری کرده و با او همراه باشد و او را به عنوان یک قهرمان بپذیرد. شخصیت پردازی پرمکسیوس نیز خیلی خوب از کار درآمده است. پرمکسیوس میمونی است که عقدهی حقارت دارد. او در حالی که ظاهراً انسان را موجودی بیارزش میشمارد اما میخواهد جایگاه او را تصاحب کند. و این چیزی است که مخاطب با کمک شخصیت پردازی حرفهای نویسندهی فیلم ،کشف میکند. عقدههای درونی شخصیت منفی و تمامیت خواهی او با استفاده از فاکتورهای شخصیت پرازی به خوب به نمایش گذاشته شدهاند. در سرتاسر فیلم فضایی تخیلی و فانتزی حاکم است. اما نه به گونهای که غیر قابل باور باشد. تمامی رفتار و اعمال فیزیکی میمونها چنان عادی به نظر میرسند که مخاطب احساس میکند با این موجودات آشنایی دیرینه دارد. احساسات میمونها از لا به لای میمیک صورت و نوع نگاهشان به خوبی حس میشود به گونهای که مخاطب میتواند به راحتی عواطف آنها را درک کند و اینها همه از معجزات جلوههای ویژه و یک کارگردان حرفهای است. اکش فیلم خوب است و هیجان در سرتاسر فیلم جریان دارد.
و اما داستان فیلم
شاید بشود گفت که بزرگترین نقد برداستان این فیلم وارد است. ایدهی اولیه فیلم تکراری است. ایده همان ایدهی فیلمهای قبلی این مجموعه است که لباسی نو به تن کردهاست. فیلم هیچ داستان خاصی که دارای زوایای پنهانی برای کشف کردن باشد ندارد و خیلی سطحیتر از آن است که مخاطب بخواهد به دنبال مفاهیم و معنایی حقیقی در آن باشد. «پادشاهی سیارهی میمونها» بیش از حد لازم طولانی شدهاست. ظاهراً نویسنده و کارگردان برای شناساندن شخصیتهای داستان به مخاطب، نشان دادن سیر تحول شخصیتی آنها، پیشبرد داستان و به سرانجام رساندن ماجرای فیلم به فرصت زیادی نیاز داشتهاند. از دیگر انتقاداتی که بر این فیلم وارد است شروع نه چندان قوی فیلم است. با توجه به فیلمهایی که پیش از فیلم چهارم ساخته شدهاند مخاطب توقع دارد که فیلم چهارم با یک افتتاحیهی چشمگیر آغاز شود که اینچنین نشدهاست.
به طور کلی کارگردان فیلم «پادشاهی سیارهی میمونها» به جنبههای ظاهری فیلم بیشتر از داستان فیلم اهمیت دادهاست. اکشن، جلوههای ویژه، بازیها، لوکیشنها و هر آنچه که مربوط به زیباییهای بصری فیلم است دارای کیفیتی بالا است. این جدیدترین اثر از فرنچایز سیارهی میمونها یعنی «پادشاهی سیارهی میمونها» آغازی است بر یک سه گانه. با تمام کاستیهای که این فیلم در بخش داستانپردازی دارد، اما توانسته جایگاه خوبی در بین علاقهمندان به فیلمهای علمی تخیلی، اکشن و هیجانانگیز بدست بیاورد.