نقد فیلم دیرشکفتهها (Late Bloomers)
کاوش دردناک کارن گیلان در هستی
با نگاهی به ادبیات هزاره، میتوان گفت که شاید نیهیلیسم به ذات خود بخشی از چیزی است، که اکنون هستیم. در نقطهای از زندگی، ترس در پوست و گوشت ما نفوذ میکند، راه خود را به استخوانهایمان پیدا میکند و جریان خون ما را مسموم میکند. و اکنون اندوه، باری است که باید به دوش بکشیم. بزرگسالان غمگین هستند، و افرادی که دیر شکوفا میشوند یا همان دیرشکفتهها از آن احساسات به شیوههای خاص، واقعی و وحشتناک استفاده میکنند. فیلم دیرشکفتهها این سوژه را بسط و پرورش میدهد. باوجوداینکه هیچ چیز جدیدی درباره فیلمهایی که به این سوژه میپردازند، وجود ندارد؛ اما فیلمنامه آنا گرینفیلد که توسط کارگردان لیزا استین ساخته شدهاست، کمی متفاوت است و تماشای آن لطف خودش را دارد. دیرشکفتهها میگوید که والدین بیمار، همسران سابق، حوادثی که زندگی را تغییر میدهد، یا مشکلات مالی، یا مشکلاتی که با دوستانتان دارید، هیچکدام هرگز متوقف نمیشوند. و هیچ کس واقعا شما را برای هیچ یک از آنها آماده نمیکند. دیرشکفتهها یک داستان بیرحمانه اما صادقانه درباره رویارویی با شرایط اجتنابناپذیر پیری است.
داستان فیلم دیرشکفتهها
فیلم دیرشکفتهها (Late Bloomers) به کارگردانی لیزا استین و نویسندگی آنا گرینفیلد، داستان بهظاهر سادهای دارد که موضوعات مهمی را بررسی میکند. در داستان این فیلم، لوییز با بازی کارن گیلان در 28 سالگی، در حال دستوپا زدن برای زندگی و بهشدت افسرده است. او بیکار، مجرد و تقریبا بدون دوست است، زیرا بهاصطلاح سربار است. لوییز هنوز پس از یک جدایی سخت به خود میپیچد، از تشخیص آلزایمر مادرش شوکه شده و از تلاش برای تبدیل شدن به یک موسیقیدان خسته شدهاست. لوییز یک شب نوشیدنی زیادی میخورد و مست میشود. در این شب او میخواهد بیاجازه وارد خانه دوست سابقش شود. در همین حین لوییز دچار حادثهای شده و با لگن شکسته در بیمارستان از خواب بیدار میشود، چیزی که برای یک پیرمرد 82 ساله انتظار میرود، نه یک زن در اواخر دهه بیست سالگی. شکستن لگن لوییز به جای بازو یا پا، یک ابزار روایی بسیار هوشمندانه است، زیرا او را مجبور میکند تا با مرگ روبرو شود. در بیماران مسنتر، شکستگی لگن اغلب حکم مرگ را دارد، اما برای لوییز، این یک ناراحتی جزئی و البته دردناک است که در تئوری میتواند به دلیل جوانیاش بر آن غلبه کند. در این موقعیت لوییز با آنتونینا با بازی مارگارت سوفی استاین، در بیمارستان آشنا شده و بعد در فیزیوتراپی با او همراه میشود. آنتونینا یک پیرزن لهستانی است، که به هر دلیلی از دنیا و آدمها عصبانی و خشمگین است. او یک مهاجر لهستانی است، که در زندگی با مشکلات زیادی روبرو شدهاست، از دست دادنها و در سالهای اخیر، عدم کنترل زندگیاش، شرایط را برای آنتونینا سختتر کردهاست. آنتونینا علاوهبر سناریوی زندگیاش و مشکلاتی که مربوط به پیری دارد، انگلیسی صحبت نمیکند و این چالشهای خاص خود را ایجاد میکند. برخلاف انتظار، لوییز و آنتونینا دوستی غیرمحتمل و البته سودمندی را شکل میدهند، که به هر دوی آنها کمک میکند تا با واقعیت بیرحمانه پیری کنار بیایند. پویایی بین لوییز و آنتونینا بهطرز خندهداری شروع میشود، اما به زودی به یک دوستی عالی تبدیل میشود که به بررسی چگونگی دیدن مردم آنگونه که درحقیقت هستند، میپردازد.
کارن گیلان در قالبی تازه
گیلان حتی با داشتن یک نقش اصلی و محوری در سینمای مارول، هرگز از نقشهایی که به او امکان میدهد شکوفا شود و بر مخاطبان تاثیر بگذارد، غافل نمیشود. دیرشکفتهها یکی از این فیلمهاست. کارن در این نقش کاملا متفاوت از نسخهای است که در دکتر هو میبینیم. او با خوشحالی از بیثباتی ناشی از قرار داشتن در اواخر دهه بیست زندگی شخصیت لوئیز لذت میبرد، در حالیکه به آرامی نشان میدهد که چرا به سمت منفعل بودن متمایل شدهاست. شخصیت لوییز درحقیقت یک ماسک است یا راهی برای مسلح شدن خود در برابر واقعیت زندگیاش. در حالیکه استین کارگردان هوشمندانه از فلاشبکها استفاده میکند، اتفاقی را که برای مادر لوییز رخ داده را با هم ترکیب میکند. گیلان آن درد و اندوه را بدون نیاز به استفاده از فلاشبک به یاد میآورد. گیلان نقش را از آن خود میکند و آن را فراتر از آن چیزی که میتوانست با هر نقش دیگری باشد، ارتقا میدهد. دیرشکفتهها همان اندازه زیباست که بی رحمانه است و پتانسیل شکنندگی زندگی را نشان میدهد. همچنین چیزی به همان اندازه دردناک در این واقعیت وجود دارد که مشکلات زنان در سنین بالا را از طریق لوئیز، مادرش، آنتونینا و زنان فیزیوتراپی بررسی میکند. با وجود اینکه مردان در دوران پیری دچار مشکلات و بیماریهای مشابهی میشوند، زنان همه آنها را به مراتب سختتر تجربه میکنند.
- معرفی و نقد سریال عشق افلاطونی (Platonic)
- نقد فیلم بازگشت به سیاهی (Back to Black)
- معرفی و نقد سریال بریجرتون (Bridgerton)
درد خودخواسته دور از چشم مردم بودن
اگر موضوعی وجود داشته باشد که دیرشکفتهها به شیوهای نفسگیر آن را بررسی میکند، این است که چگونه نامرئی بودن و دوری از چشم مردم و یا به عبارتی تنها و در انزوا زندگی کردن، میتواند یک فرد را از بین ببرد و برای همیشه تغییر دهد. هیچکس نمیخواهد نادیده گرفته شود، اما همچنین نمیخواهد مردم از زندگیش خبر داشته باشد، برایش دل بسوزاند و ترحم کند. مردم همچنین دیگر نمیخواهند بچهدار شوند و این به انزوا و تنهایی ختم میشود. با این حال، شخصیت اصلی به نقطهای میرسد که درک این موضوع که آسیبپذیری در تمام مراحل زندگی وجود دارد، آسانتر میشود. اما همه سزاوار این هستند که کسی از آنها مراقبت کند. بنابراین، علیرغم مانع زبانی بین لوئیز و آنتونینا، واضح است که وابستگی آنها مبتنی بر درک جدی است که نگاه به درون را بررسی میکند تا برخی از دردهای خود را برای دیدن درد دیگران رها کند.
داستانسرایی هوشمندانهای که حقیقت را نشان میدهد
دیرشکفتهها از مخاطبان خود نمیخواهد که کار زیادی انجام دهند. صادقانه بگویم، در برخی صحنهها حتی فیلم، ما را بیرون نگه میدارد، زیرا اگر زبان انگلیسی و لهستانی را نمیفهمیم، زیرنویسها نمیتوانند همه بار معنایی دیالوگها را به ما بفهمانند. به این ترتیب، ما هم مانند لوییز، لحظه به لحظه با جریان زندگی همراه میشویم. دیرشکفتهها ما را وادار میکند بیشتر از آنکه اطلاعات به دست آوریم، احساس کنیم. همزمان، تعادل فیلم با چنین ابزار داستانسرایی هوشمندانهای، حقیقت را به ما نشان میدهد. این فیلم همچنین نگاهی جذاب به این حقیقت دارد، که چگونه زنان میتوانند به روشهایی به یکدیگر اعتماد کنند، که نیازمند آسیبپذیری صمیمانه برای حفاری در بخشهایی از روحشان است که بیان آنها با صدای بلند در نزدیکی مردان دشوار است. هم مردان و هم زنان در زندگی لوییز نقشی کلیدی دارند. با اینحال وقتی او شروع به تعامل با زنانی در تمام سنین میکند، تجربیات او را قادر میسازد تا با دردهایی که زندگی ناخواسته به او تحمیل کردهاست، کنار بیاید و آن را درک کند. روایات پیرامون افرادی که دیر شکوفا میشوند، اغلب با مخاطبان جوانتر یا در قطعات دورهای بررسی میشوند، اما تفاوتهای ظریف ارائهشده در این فیلم به بینندگان اجازه میدهد بفهمند که این اصطلاح بسیار پیچیدهتر از آنچه ما میدانیم است. درباره نحوه برخورد زنان با مسائل و اینکه دیگران چگونه میتوانند به ما شکل دهند، خیلی نقش دارد. بنابراین، در گفتن یک داستان پر از آسیب از دیدگاه لوییز، به درک نزدیکی از روابط انسانی دست مییابیم که دیدن آن زیباست.
یک کاوش صادقانه و صمیمانه درباره هراس وجودی
فیلم دیرشکفتهها یک کاوش صادقانه و صمیمانه درباره هراس وجودی است، که پر است از اجراهای زیبا از کارن گیلان و مارگارت سوفی استاین. دیرشکفتهها بر روی کاغذ، ممکن است یک داستان انقلابی نباشد، اما به وضوح، در این زیرژانر خاص، ترس هزارهای نیهیلیستی را بررسی میکند. این فیلم بهشدت از مخاطبان خود آگاه است و بهطور دقیق میداند که چگونه ترسها و ناامنیهایی را که آنها بهطور مشابه در زیر کلمات گستاخانه و شخصیتهای متفاوت مدفون نگه میدارند، درست مانند لوییز برانگیزد. دیر شکفتهها فیلمی کاملا ویرانگر است، که باید با آن دست و پنجه نرم کرد، زیرا آخرین شمارش معکوس برای اواخر دهه 20 زندگی را نشان میدهد. این فیلم به شما یادآوری میکند که نمیتوانید از آینده فرار کنید، مهم نیست چطور به آن نقطه میرسید.
نقاط ضعف دیرشکفتهها
فیلم دیرشکفتهها از آن دسته آثاری است که نمیتواند خودی نشان دهد. با وجود همه سرنخها و درسهایی از زندگی که دیرشکفتهها به مخاطب میدهد، نقاط ضعفی در این فیلم وجود دارد که آن را به عقب برگردانده است، بهویژه درباره وضعیت زندگی لوییز. لوییز قبل از اینکه بهعنوان پرستار آنتونینا استخدام شود، هیچ شغل واقعی ندارد، فراتر از کنایههای همیشگی که اشاره میکند او یک موزیسین است. همچنین فیلمنامه به ما میگوید که لیست بریک با بازی جرمین فاولر، یک شانس بزرگ در زندگی لوییز است. فردی که مستقل، ثروتمند، کاریزماتیک و خوشچهره است و بهعنوان یک لنگر برای لوییز عمل میکند. او همیشه آنجاست تا به لوییز گوش دهد، خواه حرف مهمی بزند یا نه. اما مشکل شخصیت بریک در همین جا نهفته است. او یک مرد سیاهپوست است، که تمام روز در خانه مینشیند، بازیهای ویدیویی انجام میدهد و برای دختر سفیدپوست شلختهای که با او زندگی میکند، نقش درمانگر را بازی میکند. با اینحال، فاولر روی پرده سینما، برجسته است و شیمی او با گیلان کمک میکند تا مسیر دوستی آنها پیش برود. این اثر دقیقهها و دقیقهها بدون کشش مناسب میگذرد و به دلایل زیادی میسوزد.
آیا شما هم دیرشکفتهاید؟
فیلم دیرشکفتهها آنچه را که لوییز در طول دوران همراهی خود با آنتونینا میآموزد، به پویایی تغییریافته با مادرش گسترش میدهد و بخشی از صمیمانهترین صحنهها را به نمایش میگذارد؛ که بخشش، عشق و گرمای صمیمیت را همزمان منعکس میکند. کاوش در چالشهای زندگی در دیرشکفتهها به ما سیلی نمیزند، اما در عوض، با رشد شخصیتی بنیادی سروکار دارد، که کارن گیلان بهویژه در تسلط بر آن عالی است. در لحظاتی این فیلم به آرامی اشتیاق عمیق برای موفقیت را نشان میدهد و در لحظاتی بالا رفتن بدونتوقف سن به ما ضربه میزند و درست در آن ضربات است که فیلم با مخاطب ارتباط برقرار میکند. تصور کنید که شما هم یک شخص دیرشکفتهاید که در حال تماشای فیلمی مانند این اثر، به فکر فرو میروید. حتی شاید شما کمی از شخصیت لوییز بزرگتر باشید و هنوز هم این سوال را دارید که با شغلی در صنعتی بیرونق، چه کنید؟ حالا اگر خانه مستقلی نداشتهباشید، ارتباط عمیقتری با فیلم و شخصیت اصلی برقرار میکنید. اگر چنین است، دیرشکفتهها به شما نشان میدهد که نه همه ما شکوفا هستیم، نه همه ما شکوفا میشویم، و این هیچ اشکالی ندارد. در یک صحنه از فیلم، شخصیت آنتونینا با شادی در یک کافه میرقصد. این صحنه ممکن است اشک شما را جاری کند. بنابراین، اگرچه دیرشکفتهها بهخودیخود منحصربهفرد نیست، اما کاوشی خیرهکننده در جزئیات است، که برای امتحان کردن آن دیر نیست. برای رقصیدن اگر این چیزی است که میخواهید، برای ایجاد ارتباطات جدید، برای شرع شغلی تازه و برای دوباره و دوباره و دوباره تلاش کردن، هیچوقت دیر نیست.