اگرچه دنیای سینمایی مارول (MCU) امپراطوری خود را بر موفقیتاش از اقتباسهای داستانی مارول کامیکس و کمیک بوکها برای مدت زیادی است که ایجاد کرده است، اما خط داستانهای خاص و متمایزی در کمیک بوکها وجود دارد که مارول در هیچ فرنچایز دیگری نتوانسته از آنها استفاده کند. در سالهایی که از آغاز به کار این کمپانی مشهور میگذرد، دنیای سینمایی مارول، فیلم های ابرقهرمانی مدرن را متحول کرده است. این کمپانی چندین داستان مستقل را میگیرد و آنها را با روایتی بزرگ و بیش از حد اغراق آمیز در یک جهان مشترک پیوند میدهد. این یک کار شاهکار است که تا حد زیادی مدیون داستانهای اقتباسی از کامیک بوک های مارول کامیکس است. بسیاری از بزرگترین نقاط ارتباطی این مجموعه از داستانهای کتابهای کمیک الهام گرفته شده که در طول تاریخ محبوبیت زیادی در بر داشته شدهاند.
با این حال، همانطور که MCU به رشد خود ادامه می دهد، مشخص شده است که فرنچایز قادر به انطباق برخی داستان های خاص نخواهد بود. در جایی که قهرمانان خاصی در MCU مرده یا بازنشسته شده اند، شانس اقتباس از داستان های خاص نیز وجود دارد. بعضی موارد هم نشان میدهند اقتباس از برخی داستانها با لحن و ماهیت MCU چقدر دشوار است. همه قهرمانان MCU نیز کاملاً کمیک نیستند، که مشکلات بیشتری را در استفاده از داستان های خاص ایجاد می کند. با در نظر گرفتن این موضوع، در اینجا 10 کمیک مارولی وجود دارد که MCU دیگر نمی تواند از آنها استفاده کند.
- 10 ابزاری که باید در فیلم بتمن 2 به بتموبیل اضافه شود
- 13 فیلم دنیای سینمایی مارول که کودکان هم میتوانند تماشا کنند
- 13 سریال برتر مارول براساس امتیاز IMDb
10. باکی به به جای کاپیتان آمریکا (Bucky As Captain America)
مانند بسیاری از ابرقهرمانان، لباس کاپیتان آمریکا توسط تعدادی از قهرمانان کمیک دیگر پوشیده شده است. یکی از این شخصیت ها، باکی بارنز، بود که البته شخصیتش در MCU نیز وجود داشته است، اما هیچ شانسی وجود ندارد که بتواند به عنوان یک قهرمان اصیل موفقیت خود را پشت این سپر نمادین به دست آورد. علاوه بر این، شخصیت باکی قبلاً یک چرخش شرورانه در فرانچایزهای MCU داشته و توانسته لباس کاپیتان آمریکا را به تن کند، اما مارول تاکنون نتوانسته از این موقعیت به خوبی استفاده کند. به این معنی که تطبیق دادن او به عنوان کاپیتان آمریکای جدید چیزی است که فرنچایزهای مازول به سادگی نمی تواند آن را انجام دهد. شاید هم تصور مخاطب از کاراکتر باکی به اندازه کافی دقیق و جذاب نیست تا او را بعد از کاپیتان آمریکا به عنوان شخصیت جایگزین ببیند.
9. انتقام جویان برای همیشه (Avengers Forever)
شگرد اصلی MCU در ساخت فیلم های تیمی آن نهفته است. جایی که قهرمانان فرنچایز باید با هم متحد شوند تا با تهدیدات جهانی مبارزه کنند. در کمیکها، در یکی از این داستانهای چندجهانی این کمپانی، Avengers ها از گذشته، حال و آینده با هم متحد میشوند تا Immortus را متوقف کنند. با این حال، اجرای داستان به سادگی برای MCU مناسب نیست، چرا که پیاده کردن این خط داستانی نیاز به بازگرداندن استیو راجرز و بازنویسی دوباره تاریخ داستانهای مارول دارد. همچنین نیاز به نسخهای از هنک پیم دارد که پیش از این در MCU وجود نداشته که واقعا نمی تواند اتفاق بیافتد. علاوه بر این، تدارکات مورد نیاز جهت اقتباس از چنین داستانی نیازمند خط زمانی جدید است که در سری فیلمهای مارول تاکنون هیچ گاه به لایو اکشنی تبدیل نشده و عملاً این فرنچایز رویای ساخت Avengers Forever را به گور خواهد برد.
8. شیطان در بطری (Demon in a Bottle)
از برخی جهات، MCU سعی کرد به آرامی ایدههای داستان کمیک Demon in a Bottle را لمس کند، اما در نهایت از هرگونه کاوش واقعی در مورد اعتیاد به الکل تونی استارک اجتناب کرد. در کمیکها، خط داستانی لحظهای تعیینکننده برای تونی استارک بود، زیرا او را وادار میکرد تا خود را بهعنوان یک شخص و قهرمان در یکی از تاریکترین داستانهای مرد آهنی بررسی کند. اگرچه مرد آهنی 2 به الکلیسم استارک توجه داشت، اما آن را بررسی نکرد، و این یک موضوع داستانی بود که ظاهراً با گذشت زمان خودش را حل کرد. در نهایت، مرگ تونی استارک در Avengers: Endgame به هر شانسی که MCU بتواند ادامه داستان را بررسی کند، پایان داد.
7. تانوس پیروز میشود (Thanos Wins)
علیرغم اینکه تانوس یکی از قویترین شخصیتهای شرور در MCU است، اما از نظر ساختار روایی در سری فیلمهای مارول، فقط یک بار نشان داده شده که «برنده» ماجرا شده است و بعداً توسط انتقامجویان مجدد شکست میخورد. این امر هر گونه اقتباس از خط داستانی کمیک Thanos Wins را غیرممکن میکند، زیرا در ادامه سفر تانوس در این کمیک داستانی، او به سنگ زمان هم دسترسی پیدا میکند و پس از کشتن تقریباً همه افراد موجود در کره خاکی، موفق میشود شخصیت آینده خودش را ملاقات کند. این کمیک بر اساس این ایده استوار شده است که تانوس به ندرت (اگر نگوییم هرگز) شکست میخورد اما این موضوع در نسخههای ساخته شده MCU نادر بوده و قطعا هیچ گاه چنین ظرفیتی را برای او نمیتوان در نظر گرفت. علاوه بر این، انتقامجویان قبلاً دو بار تانوس را کشتهاند و احیای او مطمئناً اولویتی برای آینده MCU نیست.
6. دووم کوئست (DoomQuest)
همانطور که داستان های مارول پیش میروند و یکی بعد از دیگری موفق عمل میکنند، DoomQuest نیز ممکن است ساخته شود البته احتمالش خیلی کم است اما بدون شک فیلم خوبی خواهد شد. این فیلم داستان مرد آهنی و دکتر دووم را دنبال میکند که به دوران افسانه آرتوریان سفر میکنند و قهرمان و شرور این کمیک بوک خواندنی در یک محیط قرون وسطایی به میدان نبرد با یکدیگر میروند. مرده بودن تونی استارک مانع آشکاری برای ساخت DoomQuest است. از این رو این عامل را میتوان دلیل اصلی این موضوع دانست که دوم کوئست چرا تا کنون در MCU ساخته نشده است. از آنجایی که به نظر می رسد این دو شخصیت هرگز در فرنچایزی با همدیگر ملاقات نخواهند کرد، پس میتوان نتیجه گرفت که ساخت DoomQuest عملاً غیرممکن است.
5. جنگ داخلی 2 (Civil War II)
خط داستانی جنگ داخلی دوم که بهعنوان ادامهی فیلم (Captain America: Civil War) نوشته شده است، تونی استارک را در مقابل کارول دانورز قرار میدهد و که البته هیچوقت در MCU اتفاقی این چنینی رخ نداد. به این خاطر که اولاً، مرگ استارک در پایان بازی ساخت چنین داستان را نفی میکند، زیرا تعداد کمی از قهرمانان یا بهتر است بگوییم انتقام جویان وجود دارند که بتوانند جای او را پر کنند. علاوه بر این، کارول دانورز به نوعی تبدیل به شروری میشود که رو در روی او باید یکی از قوی ترین قهرمانان MCU قرار بگیرد که در حال حاضر مارول فاقد چنین ویژگی است. همچنین شخصیتهای دیگری وجود دارند که برای داستان بسیار مهم هستند و در MCU مردهاند و انطباق خط داستان با چینش خط داستانی مارول را غیرممکن میکنند.
4. دردویل و بیوه سیاه (Daredevil & Black Widow)
در کمیکها، چالشی وجود دارد که در آن Daredevil و Black Widow با هم درگیر میشوند و به سانفرانسیسکو میروند تا با هم بجنگند. طبیعتاً با توجه به اینکه Black Widow قبل از معرفی Daredevil مرده است، انطباق خط داستانی این دو کاراکتر با یکدیگر در MCU غیرممکن است. اگرچه خط داستان اساسی ترین عنصر تعیین کننده برای مارول نیست، اما به هر حال کنار هم قرارگیری این دو قهرمان همچنان جذاب است و این موضوع در واقع همان چیزی است که MCU پس از قربانی شدن ناتاشا رومانوف برای همیشه روی آن خط کشید.
3. حماسه نسل اژدها (Dragon Seed Saga)
فین فانگ فوم یکی از مهمترین شخصیتها در قاموس اژدها در جهان داستانی مارول است و خط داستانی Dragon Seed Saga به عنوان مقدمهای بر کتاب کمیکی این شخصیت بنا شده بود. این خط داستانی جذاب در کمیک بوک نام برده شده به مخاطبان نشان داد که Iron Man با ماندارین برای جلوگیری از نابودی زمین همکاری می کند، اما این داستانی است که MCU دیگر نمی تواند آن را با فضای کنونیاش تطبیق دهد. چرا که درجهان کنونی مارول نه تنها تونی استارک مرده است، بلکه این فرنچایز قبلاً شخصیت ماندارین را هم از دست داده است. (یکبار در Iron Man 3، سپس شخصیت اصلی ماندارین در Shang-Chi و The Legend of the Ten Rings درگذشت). اگرچه ممکن است به تصویر کشیدن این دو کنار هم بیش از حد خارق العاده و جذاب باشد، اما Dragon Seed Saga اکنون داستانی است که MCU به سادگی نمی تواند از آن برای خلق یک فرانچایز جذاب استفاده کند.
2. امپراتوری مخفی (Secret Empire)
Secret Empire خط داستانی بر اساس یک فرض ساده است: استیو راجرز به صورت مخفیانه یک مامور Hydra است. افشای اینکه کاپیتان آمریکا در واقع شیطان مجسمی برای هدایت یک ارتش مخوف است و سلطه کامل هایدرا بر زمین را رهبری می کند، داستانی بسیار دوست داشتنی است، اما این داستانی است که MCU دیگر نمی تواند حتی به آن نزدیک شود. اولاً استیو راجرز ثابت کرده که گذشته صلح آمیزی داشته و با همین شناسنامه بازنشسته شد و از فهرست مارول خط خورد و مهمتر از همه، MCU تقریباً هرگز نام راجرز را به این شکل تحقیر نخواهد کرد. اینکه اولین انتقامجو با یک چرخش دراماتیک شرورانه تحت تاثیر ابعادی تاریک قرار بگیرد، حتی اگر قرار باشد از گذشته بازگردد، باز هم خلق چنین داستانی عملا غیرممکن است و این امر امپراتوری جذابی را که MCU ساخته را تخریب میکند.
1. محاصره (siege)
وقتی صحبت از شرورهای مارول میشود که هنوز در MCU حضور نداشتند، نورمن آزبورن در ذهن همه ما زنده میشود و در واقع در وهله اول یاد او میافتیم. در خط داستانی کمیک Siege شاهد بود که نورمن آزبورن و تیمش، Dark Avengers را در یک حمله همه جانبه به آسگارد به دستور لوکی برای تصاحب قدرت رهبری می کردند. این کمیک بوک علیرغم اینکه یک داستان درخشان برای مارول است، اما موانع متعددی بر سر راه آن وجود دارد. با این حال فرنچایزهای مارول هنوز که هنوز است یک نورمن آزبورن بومی ندارد، لوکی اکنون بیشتر یک ضدقهرمان است تا یک شرور. همانطور که Siege ممکن است یک خط داستانی جذاب و عالی برای مارول باشد اما به نظر می رسد که این یکی در واقع یک خط داستانی جذاب است که MCU هرگز نمی تواند از آن برای ساخت فرانچایزی استفاده کند.
منبع: screenrant