10 فیلم دهه 2020 که بیش از حد مورد توجه قرار گرفتند
دههی 2020 میلادی، در کنار شاهکارهای سینمایی و آثاری که نزد تماشاگران فورا به جایگاهی کلاسیک دست یافتند، فیلمهایی را نیز به همراه داشته که از نظر منتقدان با شکست مواجه شدند. از پدیدههای موفقی چون «گناهکاران» (Sinners) رایان کوگلر ، تا فاجعهی پرحاشیهای مثل جوکر: جنون مشترک (Joker: Folie à Deux) تاد فیلیپس، پیوسته شاهد طیف وسیعی از واکنشها نسبت به آثار این سالها بودهایم.
همچنین شمار قابل توجهی از فیلمها در این دهه اکران شدهاند که با وجود تحسین گستردهی منتقدان، به هیچ وجه شایستهی توجه بیش از حدی که به آنها شده نبودهاند. آثاری نظیر «امیلیا پرز» (Emilia Pérez)ثابت کردهاند که ممکن است تفاوت فاحشی میان دیدگاه منتقدان و مخاطبان نسبت به یک فیلم وجود داشته باشد، موضوعی که نامزدیهای رکوردشکن – و عجیب – این فیلم در جوایز اسکار نیز آن را به وضوح نشان داد.
در مجموع، چه با فیلمی طرف باشیم که از سوی منتقدان و آکادمی اسکار مورد توجه قرار گرفته باشد و چه با اثری کمدی که بیشتر میان تماشاگران محبوب شده، در دههی 2020 شاهد آثار متعددی بودهایم که بیش از آنچه شایستهاش بودند مورد توجه قرار گرفتهاند. بعضی از این فیلمها ممکن است در برخی جنبهها قابل دفاع باشند، اما اغراق در ستایش آنها انکارناپذیر است. در ادامه به معرفی 10 فیلم بیش از حد تحسین شدهی دههی 2020 (تا امروز) میپردازیم که نظرات متناقضی پیرامون آنها شکل گرفته است.
10. تار (Tár)
بلانشت میدرخشد، فیلم نه!
- کارگردان: تاد فیلد
- بازیگران: کیت بلانشت، نومی مرلان، نینا هوس، سوفی کاور، جولیان گلوور، آلن کوردونر، مارک استرانگ
- تاریخ اکران: 2022
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 91 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.4 از 10
کیت بلانشت در فیلم بیش از حد تحشین شدهی «تار» بیشک یکی از قدرتمندترین نقشآفرینیهای خود را به نمایش میگذارد، اما فیلمی که پیرامون این بازی درخشان شکل گرفته، به گرد پای استعداد او نمیرسد. تصویرسازی فیلم از «فرهنگ طرد» (Cancel Culture- اصطلاحی که به روند عمومی تحریم اجتماعی، فرهنگی یا حرفهای یک شخص یا نهاد اشاره دارد؛ معمولا بهدلیل اظهارات، رفتارها یا عقایدی که توهینآمیز، مشکلدار یا غیرقابلقبول تلقی میشوند)، به ویژه در روزگار کنونی جالب توجه است، اما روند اتفاقات آنقدر کند و سرگردان است که به اثری درخور بدل نمیشود. اینکه این فیلم نامزد جایزه تدوین در اسکار شده، باور نکردنیست؛ چرا که ضعیفترین بخش فیلم همان تدوین است. تاد فیلد، جاهطلبی زیادی برای این اثر داشت، اما بلندپروازیهای بزرگ او نتایج فاجعهباری به بار آورد و با وجود ظرافتهایی در فیلمنامه، فیلم در ارائه مضمونی درگیر کننده ناتوان است.
این روزها فیلمها زیادی طولانیاند!
«تار» نماد یکی از بزرگترین مشکلات هالیوود امروز است. فیلمهایی که برای توجیه حضورشان روی پردهی سینما، خود را در زمانی بیجهت طولانی غرق میکنند. حقیقت این است که یک فیلم برای تماشایی بودن نیازی به چنین حجمی ندارد و «تار» درست در همین دام افتاده است. این فیلم 160 دقیقهای، داستان جمع و جور خود را آنقدر کش میدهد که حوصلهی مخاطب را سر میبرد و شکی نیست که اگر تدوین بیرحمانهتری روی آن انجام میگرفت، با اثر به مراتب بهتری روبرو بودیم.
9. منطقهی مورد علاقه (The Zone of Interest)
پتانسیلی که با پرگویی نابود شد
- کارگردان: جاناتان گلیزر
- بازیگران: کریستین فریدل، ساندرا هولر، یوهان کارتهاوس
- تاریخ اکران: 2023
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
فیلم «منطقهی مورد علاقه» با وجود نقاط قوت بسیاری که داشت، میتوانست اثری بسیار درخشانتر باشد. با کارگردانی فوقالعادهی جاناتان گلیزر و یک سبک بصری خیره کننده، جنبههای ستودنی زیادی در این فیلم به چشم میخورد. با این حال، تجربهی تماشای فیلم هرگز به پای خلاقیت متعالی آن نمیرسد. درونمایهی محوری فیلم، یعنی «ابتذال شر»، به شکلی خسته کننده، پیوسته تکرار میشود و کارگردان ایدهاش را آنقدر توی سر مخاطب میکوبد که پیام فیلم تاثیر خود را از دست میدهد. اگرچه فیلم بیش از حد تحسین شدهی «منطقهی مورد علاقه» تنها 105 دقیقه زمان دارد، اما عدم پیشرفت داستان، آن را به شکلی طاقتفرسا طولانی و کشدار کرده است. استعداد گلیزر به عنوان یک فیلمساز درجه یک غیرقابل انکار است، اما درام تاریخی ضدجنگ او در قالب یک فیلم کوتاه، میتوانست بسیار موثرتر و کوبندهتر باشد.
هالیوود به فیلمهای تجربی بیشتری نیاز دارد!
حتی اگر «منطقهی مورد علاقه» در تمام جنبههایی که دلش میخواست موفق نبود، اما فیلمهای تجربی شاید همان چیزی باشند که هالیوود برای بقا به آن نیاز دارد. در عصری که دنبالهها و بازسازیهای بیخطر گیشهها را تسخیر کردهاند، مخاطبان ناامید مشتاق چیزی متفاوت هستند. فیلمی مانند «اسکینامارینک» (Skinamarink) گواه این مدعاست ؛ اثری که با بودجهی ناچیز 15 هزار دلاری و اکرانی مستقل، به فروش قابل توجه 2 میلیون دلاری دست یافت و به یکی از بحثبرانگیزترین پدیدههای ژانر وحشت در سال 2023 تبدیل شد. اگر استودیوها به فیلمهای تجربهگرای بیشتری که توانایی ایجاد «گفتگو» را دارند چراغ سبز نشان دهند، میتوانند نسل جدیدی از سینمادوستان را به سالنهای سینما بکشانند.
8. آدمکش (The Killer)
استعداد به هدر رفته؟
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: مایکل فسبندر، تیلدا سوئینتون، چارلز پارنل، سوفی شارلوت، آلیس هوارد
- تاریخ اکران: 2023
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 85 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.9 از 10
یک اکشن- تریلر، آن هم به کارگردانی دیوید فینچر و با بازی مایکل فاسبندر، روی کاغذ ترکیبی رویایی به نظر میرسد. اما «آدمکش» هرگز نمیتواند به پتانسیل عظیم خود دست پیدا کند. فیلم سکانسهای خوشساخت متعددی دارد، از جمله یک صحنهی مبارزهی تنبهتن که میتواند در زمرهی بهترینهای تاریخ قرار گیرد، اما در بخش داستان و پرداخت شخصیت به شدت کم میآورد. حرفهای فیلم دربارهی هویت و کمالگرایی به شکلی آزار دهنده تکراری است و در بقیهی موارد هم نخنما شدهترین کلیشههای فیلمهای جاسوسی و یک ساختار آشنا را به بیروحترین شکل ممکن به کار میگیرد. اگرچه اثر جدید فینچر عناصر درخشانی دارد، اما کلیت فیلم به شدت توخالی است؛ بهخصوص وقتی آن را در کنار دیگر آثار کارنامهی او قرار میدهیم.
فینچر باید از نتفلیکس جدا شود
دیوید فینچر با ساخت «منک» (Mank) و «آدمکش»، ضعیفترین آثار کارنامهاش را به ثبت رسانده است. فیلمسازی که زمانی نمادی از سینمای تاثیرگذار بود، اکنون به هنرمندی تبدیل شده که در چنگال نتفلیکس اسیر شده. با شایعاتی مبنی بر ساخت دنبالهای برای «روزی روزگاری در هالیوود» و یک نسخهی آمریکایی احتمالی از سریال «بازی مرکب» به نظر میرسد فینچر در تلاش است تا پروژههایی درخور کارنامهی گذشتهاش پیدا کند، اما موفق نیست؛ و مقصر اصلی، نتفلیکس است. اگر فینچر این استودیو را ترک کند، احتمالا پروژههایش بسیار قویتر خواهند بود، چرا که دیگر مجبور نیست خود را با تلاشهای بیهودهی این شرکت برای راضی نگه داشتن الگوریتمها محدود کند.
7. زیستن (Living)
بازسازیای بیروح از یک شاهکار
- کارگردان: اولیور هرمنس
- بازیگران: بیل نای، ایمی لو وود، الکس شارپ، تام برک
- تاریخ اکران: 2022
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 96 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
«زیستن» اولیور هرمنس در واقع بازسازی اثر جاودانهی آکیرا کوروساوا، یعنی «ایکیرو» (Ikiru)، است؛ اما خب، حتی ذرهای هم به کیفیت نسخهی نابغهی ژاپنی نزدیک نمیشود. ریمیک بیش از حد تحسین شدهی سال 2022 یک درام تاریخی بریتانیایی با ریتمی کند است که ادعای پرداختن به «زندگی» را دارد، اما به شکلی متناقض، خودش کاملا از آن تهی است. سبک بصری آن بیروح، فاقد ظرافت و آنچنان پیشپاافتاده است که به جز چند نمای منظره، هیچ کمکی به کلیت فیلم نمیکند. پیامی که فیلم میکوشد درباره پیری و شیوه مواجهه با زندگی ارائه دهد، قرار بود عمیق و دلنشین باشد، اما فقدان هویت در «زیستن» باعث میشود این مضامین سطحی و ناتمام به نظر برسند. این فیلم به هیچ وجه شایسته نامزدی اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی نیود؛ چرا که این بخش به راحتی، ناکامترین جنبهی فیلم است.
بازسازی باید فرصتی دوباره برای فیلمهای بد باشد
یک بازسازی باید فرصتی برای جبران اشتباهات یک فیلم ناموفق باشد، نه یک راه برای کسب درآمد برای مثال، فیلم «آن» (It) محصول 2017، تقریبا در تمام جنبهها از نسخهی قبلی خود بهتر عمل کرد (اگرچه تیم کاری همچنان یک اسطوره باقی میماند) و به یکی از پرفروشترین فیلمهای ترسناک تاریخ بدل شد. اگر استودیوها به حفظ فیلمهای موفق خود علاقهمندند، اکران مجدد یک استراتژی بسیار هوشمندانهتر از بازسازیِ صرف است و موفقیت اکران مجدد «جنگ ستارگان: انتقام سیث» (Star Wars: Episode III – Revenge of the Sith) گواه روشنی بر این مدعاست؛ این فیلم امسال در یکی از آخر هفتهها به فروشی چشمگیر دست یافت و حتی از جدیدترین انیمیشن پیکسار نیز پیشی گرفت. نباید فراموش کنیم که بازسازی فیلمهای بد میتواند تعادل کاملی میان استفاده از یک مالکیت فکری شناخته شده و تلاش برای ارائهی یک اثر بهتر به جامعهی سینمادوستان ایجاد کند.
6. زمانی برای مردن نیست (No Time to Die)
وداع سرد با جیمز باند
- کارگردان: کری جوجی فوکوناگا
- بازیگران: دنیل کریگ، رامی مالک، لیا سیدو، کریستف والتس، آنا د آرماس، رالف فاینس، بن ویشاو
- تاریخ اکران: 2021
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 83 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
دوران حضور دنیل کریگ در نقش جیمز باند، یک دورهی تعیین کننده و به یاد ماندنیست، اما آخرین فیلم او در قامت این جاسوس محبوب، «زمانی برای مردن نیست»، رضایتبخش نبود و نتوانست انتظارات را برآورده کند. این فیلم بیش از حد تحسین شده از نظر بصری و موسیقایی اثری درجه یک است، اما داستان آن به شکلی ناامید کننده، ضعیف و فراموش شدنی از کار درآمده. کلیشهی «جاسوس بازنشستهای که به بازی برمیگردد» دیگر جذابیتی ندارد و نمیتواند وزنهای درخور برای آخرین بازی کریگ در نقش باند باشد. اگرچه پایانبندی فیلم از بار عاطفی قابل توجهی برخوردار است، اما آنچه پیش از آن میگذرد، کسالتبار و فاقد هرگونه تعلیق یا جذابیت است.
جیمز باند به یک تحول بنیادین نیاز دارد
جیمز باند شاید مشهورترین شخصیت سینمایی تمام دوران باشد، اما ایدئولوژی او به شدت تاریخ مصرف گذشته است. این شخصیت که زمانی تجسمی از اوج مردانگی به شمار میرفت، امروز و پس از بیش از 60 سال، دیگر طراوتی ندارد. حالا که آمازون مالک حق امتیاز این فرنچایز است، زمان آن فرا رسیده که شاهد یک بازسازی کامل در ساختار این شخصیت باشیم. چه برای این نقش به سراغ نام بزرگی مانند تام هالند بروند و چه یک چهرهی کاملا ناشناخته را انتخاب کنند، باند جدید باید از نو تعریف شود؛ چرا که شکل فعلی آن دیگر پاسخگوی انتظارات نیست.
5. دختر گمشده (The Lost Daughter)
استعدادهایی که هدر رفتند
- کارگردان: مگی جیلنهال
- بازیگران: الیویا کلمن، داکوتا جانسون، جسی باکلی، پل مسکال، پیتر سارزگارد، اد هریس
- تاریخ اکران: 2021
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 94 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.7 از 10
فیلمی که الیویا کلمن ستارهی آن باشد، ناگزیر هیجانانگیز به نظر میرسد، اما فیلم بیش از حد تحسین شدهی «دختر گمشده» هر چیزی هست جز هیجانانگیز. رویکرد شخصیتها به یک واکاوی درونی و پالایشگرانه، گاهی میتواند به نتایجی رضایتبخش از نظر احساسی منجر شود، اما حداقل این فیلم بیش از حد ملالآور و دلگیر است. اگرچه الیویا کلمن و جسی باکلی اجراهایی شایستهی نامزدی اسکار خود ارائه میدهند، اما فیلمی که این دو را در قاب خود دارد، برای رسیدن به سطح بازی آنها دست و پا میزند. تصویرسازی فیلم از مفهوم «والدین» بیش از اندازه افسرده کننده است و ریتم کند و تصاویر بیروح آن دست به دست هم میدهند تا «دختر گمشده» به یکی از بیش از حد تحسین شدهترین فیلمهای دههی 2020 تبدیل شود.
الیویا کلمن شایستهی پروژههای بیشتری است
الیویا کلمن بیتردید یکی از بهترین بازیگران زن امروز سینماست. با وجود کسب جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن، او به ندرت در نقشهای اصلی ظاهر شده است. هنرمندی با استعداد او، شایستگی آن را دارد که به اندازهی لئوناردو دیکاپریو یا تیموتی شالامه، ستارهی اصلی فیلمها باشد. او شاید یک ستارهی «طراز اول» (A-list) نباشد، اما اگر استودیوها نقشهای اصلی بیشتری به او بسپارند، به راحتی میتواند به چنین جایگاهی دست یابد.
4. من خیلی مراقبم (I Care a Lot)
تقلیدی ناکام از دختر گمشده
- کارگردان: جی. بلیکسون
- بازیگران: رزمند پایک، پتر دینکلیج، آیزا گونزالز، دایان ویست
- تاریخ اکران: 2020
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 79 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.4 از 10
نمود عینی یک فیلم بیش از حد تحسین شده. «من خیلی مراقبم» سودای تبدیل شدن به «دختر گمشده» (Gone Girl) بعدی را در سر داشت، اما تقریبا در تمام سطوح، یک شکست کامل بود. با فیلمنامهای غیرقابلباور و بازیهایی کمرمق، این تریلر نتفلیکسی نه گیرایی دارد، نه عمق. فقط ادا و ادا. رزمند پایک، نسخهای سادهسازی شده از ایمی دان فیلم «دختر گمشده» (Gone Girl) خود را بازی میکند و اجرایش درست به اندازهی شخصیتش بیرمق است. جایزهی گلدن گلوب بهترین بازیگر زن در یک کمدی که او بالاتر از اجرای نامزد اسکار ماریا باکالوا دریافت کرد، تنها یکی از دلایلیست که این فیلم را در شمار فیلمهای بیش از حد تحسین شدهی دههی 2020 قرار میدهد.
نتفلیکس از فقدان شدید نظارت کیفی رنج میبرد
هرچند نتفلیکس آثار تحسین شدهی بسیاری تولید کرده، اما بسیاری از فیلمهای اورجینال آن حتی برای رسیدن به سطح «قابل قبول» نیز ناکام میمانند. این استودیو به جای خلق پروژههای هنری و ارزشمند، بر اساس آنچه الگوریتمها به عنوان فرمول موفقیت به آنها دیکته میکنند، فیلم میسازد. از یک اثر دیستوپیایی فاجعهبار مانند «زشتها» (Uglies) گرفته تا یک بازسازی هولناک مثل «او همه چیز تمام است» (He’s All That)، نتفلیکس از فقدان شدید کنترل کیفی رنج میبرد؛ معضلی که اگر این شرکت به دنبال ساخت آثاری ماندگار است، باید هرچه سریعتر برای آن چارهای بیندیشد.
3. من هنوز اینجا هستم (I’m Still Here)
واقعی، تلخ اما به شدت کشدار
«من هنوز اینجا هستم» یک داستان واقعی و تراژیک را با اجرایی مسلط از فرناندا تورس روایت میکند، اما فیلم برای دریافت نامزدی اسکار بهترین فیلم، بیش از حد تک بُعدی و طولانی است. فیلم با وجود قصهی تک خطی کوتاهی که دارد، خود را به شکلی غیرقابل توجیه تا 135 دقیقه کش میدهد. اگرچه بازیگری و فیلمنامه در بخشهایی قدرتمند ظاهر میشوند، اما این اثر در قالب یک مستند میتوانست بسیار کوبندهتر باشد. شاید «من هنوز اینجا هستم» به اندازهی دیگر نامهای این فهرست فاجعهبار نباشد،اما دریافت چندین نامزدی اسکار و قرار گرفتن در میان آثار برتر سال 2024 در پلتفرم «لترباکسد» (Letterboxd)، آن را به فیلمی بدل کرده که بسیار بیش از ارزش واقعیاش ستایش شده است.
تنوع در جوایز اسکار به شکل چشمگیری بهبود یافته است
اگرچه فیلم بیش از حد تحسین شدهی «من هنوز اینجا هستم» شایستگی نامزدی بهترین فیلم را نداشت، اما اینکه آکادمی توجه بیشتری به فیلمهای خارج از ایالات متحده نشان میدهد، اتفاق خوشایندی است. این رویکرد نه تنها به نفع فیلمسازان است، بلکه آگاهی عمومی نسبت به آثار غیرانگلیسیزبان را هم افزایش میدهد. تماشاگران آمریکایی بهندرت برای دیدن فیلمهایی با زبانهای دیگر تلاش میکنند، اما اگر استودیوها و نهادهایی چون آکادمی با جدیت بیشتری از این آثار حمایت کنند، فرصتهای بیشتری برای دیده شدن و موفقیت سینماگران بینالمللی فراهم خواهد شد. شکاف میان فیلمهای آمریکایی و غیرآمریکایی نباید اینقدر عمیق باشد؛ شکافی که تنها با ارادهی جدی برای ترویج آثار بینالمللی در میان تماشاگران عام، میتوان آن را پر کرد.
2. الویس (Elvis)
هیجان بصری، داستانی تهی
- کارگردان: باز لورمن
- بازیگران: آستین باتلر، تام هنکس، اولیویا دِجانگ، هلن تامسون
- تاریخ اکران: 2022
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 92 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
فیلم بیش از حد تحسین شدهی «الویس» با انرژی پرشور و ریتم دیوانهوارش، شاید شایستهی مدت زمان بیش از دو ساعتهی خود باشد، اما داستان تکراری و بازیهای ناهمگون بازیگران مکملش آن را به یک نامزد افتضاح برای بهترین فیلم تبدیل میکند. آستین باتلر به طرز خیره کنندهای در قالب شخصیت الویس فرو میرود، اما انتخاب تام هنکس برای نقش مدیر برنامههایش یک فاجعه بود و حضور او فیلم را بیشتر به یک کمدی شبیه کرده تا درام. داستان موسیقیدان فقیری که به قلهی شهرت میرسد، کلیشهای و نخنماست و چیزی جز ترانههای مشهور الویس ندارد که آن را از دیگر نمونهها متمایز کند. کارگردانی باز لورمن، اجراهای صحنهای را تا حدی نجات میدهد، اما فیلمنامه، فیلم را به تجربهای بیمعنا بدل میسازد.
هالیوود باید ترمز فیلمهای زندگینامهای را بکشد
فیلمهایی مانند «راکتمن» (Rocketman) و «عشق و مهربانی» (Love & Mercy) نشان میدهند که زندگینامههای موسیقایی میتوانند موفق باشند، اما در سالهای اخیر به شدت کلیشهای و تصنعی شدهاند. فیلمسازان علاقهای به روایت یک داستان منحصربهفرد از زندگی این اسطورهها ندارند و در عوض، به ساختن ملغمهای شبیه به موزیک ویدیو از بهترین آهنگهای آنان بسنده میکنند. حتی آثاری چون «حماسهی کولی» (Bohemian Rhapsody) و «بازگشت به سیاهی» (Back to Black) هم نتوانستند به لایههای زیرین شخصیت این موسیقیدانان بزرگ نفوذ کنند و دیگر واقعا زمان آن رسیده که هالیوود دست از سر این ژانر بردارد. اگر قرار است زندگی موسیقیدانان را روایت کنند، قالب مستند راه حل بهتریست؛ چرا که شخصیت واقعی آنها را با عمق و دقت بیشتری به نمایش میگذارد.
1. دخترها (Babes)
فاجعهای که اسم کمدی را به دوش میکشد
- کارگردان: پاملا آدلون
- بازیگران: ایلانـا گلیزر، میشل بوتو، جان کارول لینچ، هازان مینهاج، استفان جیمز، اولیور پلات
- تاریخ اکران: 2024
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 87 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.3 از 10
هیچ چیز بدتر از یک کمدی بد نیست و «دخترها» مصداق دقیق همین جمله است. این فیلم بیش از حد تحسین شدهی دههی 2020 اگرچه رگههایی از ایدههای قابل تامل دربارهی خانواده و دوستی را در خود دارد، اما کمدی حاکم بر آن، تمام عناصر احساسی اثر را خنثی و بیاثر میکند. ایلانا گلیزر که پیش از این در فیلمها و استندآپهای متعددی توانایی خود در کمدی را به اثبات رسانده، در این فیلم اجرایی مضحک و غیرقابل تحمل ارائه میدهد. کلکلها و شوخیهای میان دو شخصیت اصلی، برخی از شرمآورترین لحظات سینمای این دهه را رقم میزند. این روزها کمدیهای شسته رفته به آثار کمیابی بدل شدهاند، اما قطعا فیلمهایی مانند «بچهها» قرار نیست احیاگر این ژانر باشند.
چرا این روزها کمدیها اینقدر نایاب شدهاند؟
فیلم جدید «سلاح عریان» (The Naked Gun) احتمالا نخستین کمدی استودیویی صریح و بیپیرایهی چند سال گذشته است. در دههی اخیر، تعداد کمدیهایی که سالانه در سینماها اکران میشوند به شدت کاهش یافته و هنوز مشخص نیست دلیل اصلی این وضعیت چیست. آیا فضای سیاسی ملتهب کار را برای خلق یک کمدی قوی دشوارتر کرده است؟ یا شاید درآمد پایینتر این فیلمها عامل بازدارنده بوده؟ شاید هم پلتفرمهای استریم فیلم و سریال عامل مرگ تدریجی این ژانر شدهاند؟ پاسخ هرچه باشد، کمدیها زمانی یکی از پایههای اصلی موفقیت بازیگران و فیلمسازان بزرگ بودهاند و امید است که دوباره جایگاه پیشین خود را در سینماهای جهان باز یابند.