اوپنهایمر – مرز میان واقعیت و خیال کجاست؟
مقایسه فیلم و زندگی واقعی جی. رابرت اوپنهایمر
این روزها همه جا صحبت از اوپنهایمر (Oppenheimer) نولان است. این فیلم از کتاب پرومته آمریکایی اثر کای برد و مارتین جی. شروین الهام گرفته شده و از معدود اقتباسهای سینمایی است که تا حد زیادی به منبع اصلی وفادار است و گوشه چشمی به همه فرازهای این کتاب 591 صفحهای داشته؛ بنابراین خلاقیت کریستوفر نولان در فرم «اوپنهایمر» است نه محتوای آن.
وقایع کتاب کم و بیش بر اساس خط زمانی جلو میروند اما در فیلم شاهد برهم خوردن این خط زمان و روایت تو در تو و موازی نولان از دید اشخاص مختلف و زمانهای گوناگون هستیم. به طوری که اگر با کارهای پیشین این کارگردانی مثل اینسپشن و تنت آشنایی نداشته باشید احتمالا این نوع روایت را گیجکننده بدانید. در کنار این موارد نولان با خلق تصاویر و نماهای خارقالعاده تلاش میکند مخاطب را به درون ذهن اوپنهایمر بکشاند و جنبههای انسانیتری از شخصیت پدر بمب اتم دنیا را نشان دهد.
با این همه «اوپنهایمر» یک فیلم سینمایی است و حتی زمان سه ساعته آن هم نتوانسته مانع خلاصه نشدن وقایع و رویدادها شود. در این مقاله قصد داریم با کمک کتاب «پرومته آمریکایی» به زندگی پر فراز و نشیب جی. رابرت اوپنهایمر نگاهی بیندازیم و در کنار تشخیص مرز میان خیال واقعیت، سیر حوادث تاریخی را برایتان اندکی سادهتر کنیم.
* هشدار: در ادامه مطلب بخشی از داستان فیلم «اوپنهایمر» اسپویل میشود.
آیا اوپنهایمر در واقعیت سیب استادش را مسموم کرد؟
اوپنهایمر در یکی از سکانسهای ابتدایی فیلم تصمیم میگیرد سیب یکی از اساتیدش به نام پاتریک بلکت را مسموم کند. این تصمیم به اندازهای عجیب و غریب است که بعید به نظر میرسد زاییده ذهن فیلمنامه نویسان باشد. حقیقت این است که این اتفاق در سال 1952 به وقوع میپیوندد و اوپنهایمر سیب استادش را با تزریق مواد شیمیایی مسموم میکند!
جالب است بدانید تا این لحظه هیچ کس حتی خود اوپنهایمر هم نمیداند که چرا این کار را انجام داده. در کتاب «پرومته آمریکایی» آمده که اوپنهایمر رابرت بلکت را دوست داشته و مشتاقانه به دنبال تاییدش بوده؛ در نتیجه احتمالا این کار از احساس بیکفایتی و حسادت شدید سرچشمه گرفته. خوشبختانه بلکت سیب مسموم را نمیخورد. البته در واقعیت پرسنل دانشگاه این شیطنت خطرناک اوپی را کشف میکند و والدینش برای جلوگیری از اخراج او مداخله میکنند و این دانشمند جوان به شرط استفاده از خدمات روان درمانی عفو میشود.
با این حال نظرات متناقضی درباره تزریق سیانید به سیب وجود دارد. نویسندههای کتاب نتیجه میگیرند با توجه به مجازات نسبتا آسانی که برای اوپی در نظر گرفته میشود، احتمالا او از ماده کم خطرتری استفاده کرده که میتوانسته منجر به بیماری بلکت شود.
آیا اوپنهایمر یکی از از نخستین دانشمندانی بود که درباره سیاه چالهها نظریهپردازی کرد؟
در فیلم نولان یکی از اولین پیشرفتهای علمی اوپنهایمر نظریهپردازی درباره پتانسیل ستارههای مردهای است که با چنان جاذبهای به داخل کشیده میشوند که حتی نور هم میبلعند؛ چیزی که حالا به مفهوم سیاه چاله معروف است.
اوپنهایمر و شاگردش هارتلند اسنایدر واقعا چنین مقالهای را نوشتند که دقیقا همان روزی که هیتلر به لهستان حمله کرد، منتشر شد. با این حال خلق و خوی فکری اوپنهایمر علیرغم درخشان بودن، او را از بررسی همه احتمالات اکتشافاتش باز میداشت. به گفته کتاب «اوپنهایمر هرگز به اندازهای وقت نگذاشت تا چیزی به این زیبایی را به تئوری یک پدیده علمی تبدیل کند و این دستاورد را به دیگران واگذار کرد. او پس از انجام خیز اولیه به سراغ موضوع تازه دیگری رفت».
در پاورقی کتاب اشاره شده که وقتی دههها بعد مجددا درباره سیاه چالهها صحبت شد، اوپنهایمر به موضوعی که در حال تبدیل شدن به داغترین مبحث فیزیک بود، هیچ علاقهای نشان نداد.
- 11 فیلم برتر رابرت داونی جونیور – از مرد آهنی تا اوپنهایمر
- 10 فیلم شبیه اوپنهایمر که به اکتشافات علمی میپردازند
رابطه عاشقانه اوپنهایمر و جین تتلاک چقدر پر سر و صدا بود؟
همانطور که در فیلم هم اشاره میشود، اوپنهایمر در یک مهمانی کمونیستی با دانشجوی پزشکی به نام جین تتلاک آشنا میشود و در عرض چند ماه رابطه عاشقانهای میانشان شکل میگیرد. جین عضو رسمی حزب کمونیست بود و البته اوپی اعتقاد داشت او هیچ وقت یک «کمونیست سرسخت» نبوده.
دوستان اوپنهایمر جین را عشق واقعی او توصیف کردند و رابطه آنها به اندازه فیلم طوفانی بوده. همچنین در بخشی از کتاب به تنفر تتلاک از گل هم اشاره شده است. با این حال برعکس آنچه در فیلم نشان داده میشود این جین تتلالک بود که چندین بار رابطهاش با اوپنهایمر را قطع کرد و ضربه نهایی را هم او به عاشقانههایشان زد. همچنین اوپنهایمر واقعا در سال 1943 یک شب بیخبر لوس آلاموس را ترک کرد تا شب را با جین بگذراند.
سرنوشت جین تتلاک چه شد؟
جسد جین تتلاک در 4 ژانویه سال 1940 توسط پدرش در وان حمام پیدا شد. ظاهرا او مقادیر زیادی قرص خوابآور مصرف کرده و یک یادداشت بدون امضا هم از خودش به جای گذاشته بود. علت مرگ جین «خودکشی با علت نامعلوم» عنوان شد. نویسندههای کتاب «پرومته آمریکایی» اعتقاد دارند این علت با شواهد موجود تطابق دارد. یکی از دوستان نزدیک جین ادعا میکند او شب قبل از خودکشیاش گفته به شدت افسرده است.
با این همه کتاب فضایی برای تردید را هم باقی میگذارد. گزارشهای پزشکی قانونی از وجود ماده کلرال هیدراته در خون جین گفته؛ در نتیجه این احتمال وجود دارد که مسموم شده باشد و در اثر ناتوانی حرکتی در وان حمام غرق شود. نولان در فیلم اوپنهایمر هم دلیل رسمی مرگ را به تصویر میکشد و هم گوشه چشمی به تئوریهای توطئه دارد.
آیا کیتی اوپنهایمر دائمالخمر بود؟
نقش کیتی اوپنهایمر توسط امیلی بلانت ایفا میشود. یکی از ویژگیهای بارز شخصیت کیتی افراط در نوشیدن الکل است اما روایت نولان تا چه اندازه با واقعیت تطابق دارد؟ در کتاب «پرومته آمریکایی» شواهد زیادی برای توصیف شخصیت نامطلوب کیتی بیان شده است، تا جایی که خواهر شوهرش او را «شیطان» نامیده!
بسیاری از آشنایان کیتی از افراطش در استفاده از نوشیدنیهای الکلی گفتند اما این مشکل وقتی به اوج خودش میرسد که اوپنهایمر و خانوادهاش به پرینستون نقل مکان میکنند اما نکتهای که در فیلم به آن بیتوجهی شده این است که هر چند خود اوپنهایمر به اندازه همسرش در نوشیدن افراط نمیکرد اما او هم تا حد زیادی به الکل علاقهمند بود.
رابطه اوپنهایمر و فرزندانش
مطمئنا هیچ کسی جایزه نوبل فرزندپروری را به اوپنهایمر اهدا نمی کند. در یکی از سکانسهای فیلم «اوپنهایمر» میبینیم که او به دوستش هاکان کاوالیر پیشنهاد میدهد دخترش را به فرزندخواندگی بپذیرد. جالب است بدانید این سکانس از یک گفتگوی واقعی الهام گرفته شده، با این تفاوت که شرایط اندکی متفاوت بوده. ظاهر کیتی اوپنهایمر پس از تولد دخترش کاترین در سال 1944 به افسردگی زایمان دچار میشود و خانه را ترک میکند و همراه پیتر 2 ساله به خانه والدینش میرود. در این مدت پت شر(دوست کیتی) از کاترین کوچولو نگهداری میکند و رابرت اوپنهایمر هم هفتهای دو بار به دخترش سر میزند. تا این که بعد از چند ماه از شر میپرسد «میخواهی او را به فرزندخواندگی قبول کنی؟ من نمیتوانم دوستش داشته باشم!»
البته پت هیچ وقت پیشنهاد اوپنهایمر را قبول نمیکند و کاترین همراه والدینش بزرگ میشود. نویسنده کتاب «پرومته آمریکایی» اعتقاد دارد که اوپنهایمر دوست داشته کاترین در شرایط عادلانهای بزرگ شود که خودش نمیتوانسته برایش فراهم کند.
رابطه اوپنهایمر و هاکان کاوالیر؛ دوستی یا خیانت؟
«واقعه کاوالیر» یکی از مواردی است که در جلسه امنیتی اوپنهایمر مطرح میشود اما آیا این ماجرا واقعیت دارد؟ کمی قبل از این که اوپنهایمر به لوس آلاموس برود، کاوالیر به اوپنهایمر اطلاع میدهد یکی از آشناهای مشترک آنها یعنی جورج التنتون میتواند اطلاعات فنی و محرمانه او را به شوروی برساند. اوپنهایمر این پیشنهاد را خیانت نامید و همه چیز تمام شد. البته هنوز هم مشخص نیست که آیا التنتون یک جاسوس کارکشته شوروی بود یا آماتوری مشتاق (نویسندههای کتاب گزینه دوم را محتملتر میدانند).
با این که اوپنهایمر رسما در این ماجرا دخالتی نداشت اما مرتکب چندین اشتباه شد؛ اول از همه این گفتگو را چند ماه بعد به افسران امنیتی گزارش کرد و بعد هیچ نامی از هاکان کاوالیر نبرد. در نتیجه تا حدی طبیعی است که مقامات امنیتی را نسبت به خودش مظنون کند.
آیا لوس آلاموس پیش از ورود اوپنهایمر و تیمش خالی از سکنه بود؟
در فیلم «اوپنهایمر» لوس آلاموس در نهایت به راهی برای ترکیب دو عشق دیرینه اوپی یعنی نیومکزیکو و فیزیک تبدیل میشود و علاوه بر آن مکانی مخفی برای انجام آزمایشهای هستهای است. تنها آثار حیاتی که در لوس آلاموس مشاهده میشود یک مدرسه پسرانه است و بومیان از این بیابان به عنوان قبرستان استفاده میکنند.
جالب است بدانید در واقعیت جوامع انسانی در حوالی لوس آلاموس زندگی میکردند و از قضا آزمایشهای هستهای آسیبهایی به سلامت ساکنین وارد کرد و جمعیت زیادی از آنها به سرطان مبتلا شدند.
اتفاقات ناگهانی قبل از آزمایش سهگانه صحت دارند؟
در فیلم «اوپنهایمر» میبینیم که دانشمندان لوس آلاموس چند ساعت قبل از انفجار با مشکلات ناگهانی مواجه میشوند؛ اول از همه شکست آزمایش قبل از انفجار و دومی طوفان آخر شب. هر دوی این اتفاقها در واقعیت به وقوع میپیوندند. ظاهرا شب قبل از آزمایش طوفان و رعد و برق شدیدی اتفاق میافتاد که میتوانست آزمایش را به تعویق بیاندازد. اما در کنار اوپنهایمر، کارشناس هواشناسی ارتش هم اطمینان میدهد که طوفان قطع و شرایط آب و هوایی مساعد میشود. در نهایت آزمایش با 90 دقیقه تاخیر در ساعت 5:30 صبح انجام میشود. در مورد آزمایش اولیه شکست خورده هم علت انفجار در مدار عنوان میشود که در طرح اصلی اصلاح میشود.
نگرانی دانشمندان درباره احتمالا انفجار جو زمین صحت دارد؟
در فیلم «اوپنهایمر» یک شوخی سیاه میان دانشمندان وجود دارد که بر اساس آن به خودشان اطمینان میدهند که احتمال انفجار جو زمین نزدیک صفر درصد است. این شوخی از ترسی میآید که نخستین بار از محاسبات تلر به وجود آمد. بر اساس این محاسبات احتمال دارد یک واکنش زنجیرهای غیرقابل توقف باعث انفجار نیتروژن در جو زمین شود. البته اوپنهایمر در واقعیت درباره این احتمال با استاد دانشگاه MIT کارل تی کامپتون مشورت میکند نه آلبرت انیشتین.
در واقعیت هم مثل فیلم هانس بیته محاسبات پیچیدهای را حول این واکنش زنجیرهای انجام داد تا به احتمال نزدیک صفر درصد رسید.
نقش اوپنهایمر در انتخاب هیروشیما و ناکازاکی چقدر بود؟
در یکی از سکانسهای فیلم «اوپنهایمر» گروهی از مقامات ارشد نظامی و دولتی در جلسهای فوق سری درباره انتخاب محل مناسب برای سقوط نخستین بمب اتم دنیا بحث میکنند. اوپنهایمر در این جلسه با نظر نیلز بور موافق بود که تهدید بمب اتم میتواند دریچهای برای بحث و همکاری را میان کشورها باز کند اما در عمل در جلسه اظهار نظر خاصی نداشت و اعتقاد داشت تصمیمگیری درباره نحوه استفاده از بمب اتم بر عهده دانشمندان نیست.
اوپنهایمر از تلاشهای لئو زیلارد برای جلوگیری از پرتاب بمب به ژاپن حمایت نکرد و با سکوتش بر حمله به غیرنظامیان مهر تایید زد. نویسندگان کتاب «پرومته آمریکایی» ادعا میکنند «او نقش مبهمی در این بحث انتقادی ایفا کرد، چیزی کسب نکرد و به همه چیز رضایت داد».
جالب است بدانید بخش زیادی از این سکانس از پروندههای رسمی جلسه الهام گرفته شده است. در بخشی از فیلم وزیر امور خارجه کیوتو را از لیست مکانهای احتمالی برای حمله خط میزند چون با همسرش به این شهر سفر و اوقات دلانگیزی را سپری کرده. این قسمت توسط جیمز رمار بازیگر این نقش به نولان پیشنهاد میشود و ظاهرا در تحقیقاتش به این مورد برمیخورد. نولان در این باره گفت «این ویژگی بوروکراتیک گروهی از سیاستمداران است که درباره یک ویرانی عظیم بحث میکنند و این که چگونه میخواهند آن را انجام دهند».
آیا اوپنهایمر به هری ترومن میگوید حس میکند دستانش به خون آلوده است؟
ملاقات معروف اوپنهایمر و رئیس جمهور ترومن در اکتبر 1945 انجام شد و اصلا خوب پیش نرفت چون اوپنهایمر نتوانست رئیس جمهور را متقاعد کند که نظارت بینالمللی بر استفاده از انرژی اتمی اعمال شود و ترومن در تمام جلسه تاکید میکرد شوروی هرگز نمیتواند به تکنولوژی بمب اتم برسد.
وقتی اوپنهایمر از راضی کردن رئیس جمهور ناامید شد، اعتراف کرد که احساس میکند دستانش به خون آلوده شده. همچنین دیالوگ «دیگه این بچه ننه رو به دفتر من نیار» و اظهارات اوپنهایمر درباره بازگرداندن لوس آلاموس به سرخپوستان با اسناد تاریخی کاملا مطابقت دارند.
رابطه اوپنهایمر و آلبرت انیشتین چگونه بود؟
انیشتین فیلم نولان به عنوان وجدان اوپنهایمر عمل میکند هر از چند گاهی برای بیان سخنان حکیمانه سر و کلهاش پیدا میشود. رابطه انیشتین و اوپنهایمر در فیلم تا حد زیادی دقیق از آب درآمده؛ انیشتین هرگز با انقلاب کوانتومی همراه نشد و به همین دلیل هم اوپنهایمر او را یادگاری از دوران قبل میدانست. کتاب «پرومته آمریکایی» رابطه میان آنها را تایید میکند و اعتقاد دارد انیشتین در نهایت بر سوءظنش غلبه کرد و برای این دانشمند جوان احترام قائل شد.
آیا کلاوس فوکس یکی از دلایل دستیابی شوروی به بمب اتم بود؟
کلاوس فوکس یک کمونیست آلمانی بود که از دست نازیها گریخت، به انگلستان رفت و در آن جا به یک فیزیکدان نظری درجه یک و بعد هم به جاسوس شوروی تبدیل شد. در کتاب این طور نوشته شده که «اطلاعات مکتوب مفصلی را در مورد مشکلات و مزایای طراحی بمب به شوروی منتقل کرد». بعد از این که نقش فوکس در درز اطلاعات لو رفت، فرصت نابی در اختیار دشمنان اوپنهایمر قرار گرفت تا انگشت اتهامشان را به سمت او به عنوان مدیر پروژه بگیرند و گذشتهاش در جناح چپ را دوباره بررسی کنند.
اما جالبترین بخش ماجرا این است که در واقعیت فقط فوکس برای شوروی جاسوسی نمیکرد، تکنسینی به نام تد هال که از انحصار هستهای ایالات متحده آمریکا به شدت وحشت داشت، بخش دیگری از اطلاعات را در اختیار شوروی قرار داده بود. در کتاب آمده «هال جاسوسی عالی بود. او میدانست که روسها باید درباره پروژه بمب اتمی بدانند. خودش به چیزی نیاز نداشت و هیچ انتظاری هم نداشت».
همچنین تکنسینی به نام دیوید گرینگلاس نیز رازهایی را به شوروی منتقل کرد. مورخان اخیرا چهارمین جاسوس به نام مهندس اسکار سبورر را کشف کردند که ممکن است مهمترینشان باشد. به گفته نیویورک تایمز «دانش او احتمالا از سه جاسوس دیگر بیشتر بوده».
چرا لوئیس استراوس از اوپنهایمر متنفر بود؟
یکی از سوالهایی که ممکن است برای بسیاری از مخاطبان مطرح میشود این است که چرا پس از این که اوپنهایمر برای اداره انستیتوی مطالعات پیشرفته استخدام شد، لوئیس استراوس تصمیم گرفت تمام عمرش را صرف تخریب شخصیت او کند؟ «پرومته آمریکایی» اشاره میکند آن دو در پرینستون رابطه نسبتا دوستانهای با یکدیگر داشتند اما کم کم بذر دشمنی میانشان کاشته شد. البته اوپنهایمر در این ماجرا اصلا بیتقصیر نبود. مثلا یک بار از مشاور املاک منطقه خواسته بود برای استراوس خانهای در آن حوالی پیدا نکند یا همان طور که در فیلم نشان داده شده وقتی درباره صادرات ایزوتوپ با یکدیگر به توافق نرسیدند، اوپنهایمر استراوس را مقابل کنگره تحقیر کرد. در کتاب آمده «استراوس عصبانی بود و تا زمانی که حسابش را صاف نمیکرد، عصبانی باقی میماند. اوپنهایمر برای خودش دشمن خطرناکی ساخته بود که در همه زمینههای زندگی حرفهایش قدرتمند و تاثیرگذار بود».
در حالی که دشمنی میان اوپنهایمر و استراوس در بسیاری جهات یک جنگ قدرت کوچک بود اما سر مسئله بمب هیدروژنی واقعا با هم اختلاف نظر اساسی داشتند. استراوس متقاعد شده بود که اوپی در حال خرابکاری در پروژه است و تصورات مسمومش را به جامعه علمی هم انتقال داده بود.
چه کسی پرونده امنیتی اوپنهایمر را در اختیار ویلیام بوردن قرار داده بود؟
ویلیام بوردن کهنه سرباز جنگ جهانی دوم که وسواس عجیبی نسبت به اقدامات مخفیانه شوروی داشت، در اوایل دهه 50 به یکی از افراد مورد علاقه دشمنان اوپنهایمر تبدیل شد. فیلم اوپنهایمر با این سوال که «چه کسی پرونده امنیتی اوپی را در اختیار بوردن قرار داد؟» مثل یک معمای بزرگ برخورد میکند اما اگر کتاب «پرومته آمریکایی» را خوانده باشید از همان ابتدا پاسخ را میدانید؛ استراوس عامل اصلی درز اطلاعات است. البته فیلم از نقش تلر در مظنون کردن بوردن به اوپنهایمر و صحبتهایش در تاخیر عمدی در برنامه هستهای و ازدواجش با کیتی چشمپوشی میکند.
کتاب به یک جلسه مهم در آوریل 1953 اشاره دارد که در آن بوردن و استراوس با هم توافق کردند که «بوردن کار کثیف را انجام دهد و استراوس امکان دسترسی به اطلاعات مورد نیاز را فراهم کند».
آیا شهادت دیوید هیل باعث شد سنا علیه استراوس برانگیخته شود؟
در کتاب پرومته آمریکایی تنها در یک صفحه به جلسه تایید صلاحیت استراوس اشاره دارد. در حالی که این واقعه در فیلم نولان گستردهتر به تصویر کشیده شده. این که تنها یکی از دانشمندان یعنی دیوید هیل (رامی ملک) حاضر میشود به صورت رسمی علیه استراوس شهادت دهد و دشمنی دیرینه او با اوپنهایمر را تایید کند، از نظر تاریخی کاملا درست است.
با این حال استراوس یک دشمن خونی دیگر هم داشت که سرنوشت او را رسما تغییر داد؛ سناتور نیومکزیکو، کلینتون اندرسون. ظاهرا لابیهای او در پشت پرده، دلیل قطعی رد صلاحیت استراوس توسط سنا بوده.
منبع: vulture