فرنچایز سیاره میمونها (The Planet of the Apes) از همان ابتدا خالق یکی از دنیایهای دیستوپیایی نمادین و بهیادماندنی در ژانر علمی-تخیلی بوده است. موضوعات تکامل، حماقت انسان و نابودی خودخواسته و به ظاهر اجتنابناپذیر، در فیلمهای مختلف و جالب این مجموعه مورد بررسی گسترده قرار گرفته است. در حالی که تمرکز فرنچایز سیاره میمونها عموما بر میمونها است، اما شخصیتهای انسانی کلیدی آن را نباید نادیده گرفت.
در طول چندین بازسازی و سریال مختلف که فرنچایز سیاره میمونها را تشکیل میدهند، شخصیتهای انسانی نمادین و بهیادماندنی زیادی معرفی شدند. از کاوشگران ترسو که در این سیاره گیر افتادهاند، تا انسانهای بدشانسی که در حال سازگاری با قیام میمونها هستند، یا حتی کسانی که در این دنیای دیستوپیایی متولد شده و شکل گرفتهاند. با ادامه معرفی شخصیتهای انسانی جدید و پویا در فیلم اخیر پادشاهی سیاره میمونها (Kingdom of the Planet of the Apes)، هیچ نشانهای از پایان یافتن این مجموعهی جذاب وجود ندارد. به همین بهانه در ادامه بهترین شخصیتهای انسانی فرنچایز سیاره میمونها را به ترتیب نام بردیم.
10. کاپیتان لیو دیویدسون – سیاره میمونها
کاپیتان لیو دیویدسون با بازی مارک والبرگ، قهرمان و شخصیت اصلی فیلم بازراهاندازیشدهی جنجالی سیاره میمونها به کارگردانی تیم برتون در سال 2001 است. در این نسخه از فیلم سیاره میمونها که داستان فیلم اصلی تغییر کرده است، لیو دیویدسون پس از سفر از طریق یک کرمچاله در ماموریتی برای نجات برای یک شامپانزه، خود را در سیاره وحشی و تحت کنترل میمونها گرفتار میبیند. لیو پس از دستگیری و زندانی شدن توسط میمونهای این سیاره، برای فرار خود طرحی میریزد و به خدمه قدیمیاش سیگنال میفرستد تا او را برگردانند.
شاید فیلمی که والبرگ در آن حضور دارد به اندازه فیلمهای دیگر این فرنچایز خوب نباشد، اما در زمینه جهانسازی و شخصیتپردازی لیو دیویدسون بسیار تاثیرگذار است. برخلاف بسیاری از شخصیتهای انسانی دیگر در فرنچایز سیاره میمونها که بر بقای خود تمرکز دارند، لیو یکی از معدود افرادی است که انسانهای وحشی این دنیای جدید را گرد هم میآورد و به شکلگیری آیندهای کمک میکند که انسانها و میمونها در کنار هم زندگی کنند. اما داستان او با تراژدی گیجکنندهای به پایان میرسد و تلاشهایش برای بازگشت به خانه او را در موقعیتی موازی با دنیای مدرن و معاصر ما قرار میدهد که هنوز تحت کنترل میمونها است.
9. الکساندر – طلوع سیاره میمونها (Dawn of the Planet of the Apes)
کدی اسمیت مکفی، یکی از معدود انسانهایی است که توانست با سزار و گروه او ارتباط برقرار کند. او یکی از اعضای چند کلونی انسانی باقیمانده و پسر مالکوم، رهبر این گروه است. آنها به همراه گروه کوچک خود، تماس غیرمنتظرهای با کلونی سزار برقرار میکنند و از آنها کمک میخواهند تا برق را به کلونی بازگردانند و برای همزیستی تلاش کنند. الکساندر به ویژه ارتباط غیرمنتظرهای با مورس برقرار میکند، با او کتاب میخواند و دوستی بعیدی بین انسانها و میمونها ایجاد میکند.
در حالی که الکساندر یکی از شخصیتهای انسانی است که تنها در یک فیلم از فرنچایز سیاره میمونها ظاهر میشود، تاثیر او و دوستیاش با مورس یکی از برجستهترین بخشهای فیلم است و جنبه نرمتر و مهربانتر این دوستی را نشان میدهد. حتی خارج از دوستی با مورس، این شخصیت نقش بزرگی در تقویت پیوند و ارتباط بین سزار و مالکوم ایفا میکند، که موازی با پسر سزار، چشمآبی است و به دو گروه اجازه میدهد تا برای بقا در کنار هم قرار بگیرند.
8. داج و لاندون – سیارهی میمونها
توماس داج و جان لاندون، دو نفر از اولین انسانها در کل فرنچایز سیارهی میمونها، فضانوردانی بودند که هنگام سفر در منظومه شمسی در این سیاره گم شدند. آنها نسبت به محیط جدید رویکرد بسیار آگاهانهتر و خوشبینتری دارند و در طول اولین لحظات اکتشاف سیاره به ظاهر متروک، شوخیهای زیادی بینشان وجود دارد. سرانجام، پس از اینکه این دو نفر کلونی انسانهای وحشی را پیدا میکنند، خود را درگیر یک نبرد علیه میمونها میبینند. در نهایت داج در یک نبرد میمیرد و لاندون به شهر میمونها بازگردانده و لوبوتومی میشود.
حتی با وجود اینکه حضور آنها در فیلم نسبتا کوتاه است، نمیتوان تاثیر و اهمیت آنها را در کل فرنچایز دست کم گرفت که به طور مداوم به عنوان شخصیتهای تاثیرگذار برای آینده این مجموعه عمل میکنند. داج که به صورت تاکسیدرمی در یک موزه به نمایش گذاشته شده و لاندون که پوستهای لوبوتومی شده از خود سابقش است، هنوز هم تصاویر ترسناک و تاثیرگذار در کل فرنچایز سیاره میمونها به شمار میروند.
7. الی – طلوع سیاره میمونها
الی با بازی کری راسل، یک پرستار سابق در مرکز کنترل بیماری ایالات متحده و یک فرد مورد اعتماد مالکوم در این دوران سخت، همچنین بخشی از گروه اصلی انسانها بود که در طلوع سیاره میمونها با کلونی سزار ارتباط برقرار کردند. او به عنوان یکی از معدود متخصصان پزشکی زنده، نقش مهمی در پرستاری و بهبود سلامتی سزار پس از خیانت و تیراندازی توسط کوبا، شرور بدنام ایفا میکند. او همچنین با کمک به بهبود سلامتی همسر سزار، به شکلگیری پیوند و اعتماد بین میمونها و انسانها کمک و ارتباط مهمی بین گروههای آنها ایجاد میکند.
الی یکی از انسانهایی است که زندگیشان به واسطهی همهگیری آنفولانزای میمونها به طور کامل تغییر کرده. او یک مثال کامل از اهمیت مهربانی و بخشش در دنیای ویرانشدهی این جهان است. مهارتها و مهربانی او برخی از برجستهترین و تاثیرگذارترین صحنهها را در کل فرنچایز به یادگار میگذارد و دیدگاه همیشه پویایی را که سزار و کلونی او نسبت به بشریت دارند تقویت میکند.
6. نووا – سیارهی میمونها
نووا، یکی از معدود انسانهای قابل توجهی است که در دنیای تحت کنترل میمونها متولد و بزرگ شد. او در ابتدا مانند بسیاری از انسانهای بدوی دیگر این جهان برای بقا میجنگید. پس از ارتباط واقعی با جورج تیلور، انسان هوشمندی که بر روی این سیاره فرود آمد و به یک معشوق برای نووا تبدیل شد، سرانجام یک زندگی جدید غیرمنتظره پیدا کرد. نووا در هر دو فیلم اصلی سیاره میمونها و دنباله اول، در زیر سیاره میمونها (Beneath the Planet of the Apes)، به ایفای نقش مهمی در زندگی تیلور در این سیاره ادامه داد.
حتی با ادامه فرنچایز و فاصله گرفتن از شخصیتهای سریال اصلی، تاثیر و میراث نووا به عنوان مهمترین انسان بدوی، تا چندین بازراهاندازی و بازسازی ادامه دارد. نام نووا چندین بار برای سایر انسانهای زن مهم و ظاهرا بیگناه استفاده شده است، به ویژه دختری جوان در فیلم جنگ برای سیاره میمونها ( War for the Planet of the Apes). علاوه بر این بعنوان یک نام مستعار کوتاه مدت برای می در پادشاهی سیاره میمونها هم استفاده شد.
- نقد فیلم پادشاهی سیارهی میمونها (Kingdom of the Planet of the Apes)
- بهترین شخصیتهای شرور فرنچایز سیاره میمونها
- 10 نقشآفرینی برتر فیلمهای علمی تخیلی
5. ویل رادمن – ظهور سیاره میمونها (Rise of the Planet of the Apes)
ویل رادمن یکی از تاثیرگذارترین انسانها در تاریخ فرنچایز سیاره میمونها است. او اولین شخصیت اصلی برجسته در بازراهاندازی پیشدرآمدها و همچنین مردی است که به طور ناخواسته ویروسی را منتشر کرد که میمونها را به قدرت رساند و بشریت را نابود کرد. ویل با بازی جیمز فرانکو، با الهام از بیماری پدرش، برای کشف درمانی برای آلزایمر از میمونها استفاده کرد. او همچنین به نوعی پدرخوانده سزار است، به او درسهای ارزشمند زندگی، نحوه صحبت کردن با زبان اشاره و مطالعه اثرات ویروس تقویتکننده ژنی که با آن متولد شده بود را آموزش میدهد.
فیلم ظهور سیاره میمونها کار موثری در شخصیتپردازی ویل انجام میدهد تا جایی که مخاطب خود را جای او میبیند و دلیل انجام کارهایش را درک میکند. نقش او به عنوان یک پدر دلسوز و مهربان برای سزار نیز یکی از جنبههای بسیار مهمی است که ذهنیت و رابطهی میمون با انسانها در این فرنچایز را تعریف کرده است و همین موضوع جایگاه او را به عنوان مهمترین انسان در این فرنچایز تقویت میکند.
4. مالکوم – طلوع سیاره میمونها
در حالی که بسیاری از انسانها راه وفاداری و دوستی با سزار و کلونی او را در طول فیلمها پیدا کردهاند، مالکوم یکی از تاثیرگذارترین افراد از نظر پیوند و ارتباط با سزار است. مالکوم با بازی جیسون کلارک، یکی از رهبران گروه سن فرانسیسکو بود و نقش مهمی در همکاری و تماس بین انسانهای باقی مانده و کلونی میمونهای سزار داشت. مالکوم به لطف درک و تجربه مشترک با سزار اعتماد زیادی به میمونها دارد و از این اعتماد برای انجام کاری درست به نفع انسانها و میمونها استفاده میکند.
در طلوع سیاره میمونها با افزایش درام و تمرکز بر پیوند گسستهی بین انسانها و میمونها، دوستی بین سزار و مالکوم یکی از بهترین و جذابترین جنبههای فیلم است. تلاشهایی که مالکوم برای کلونی میمونها انجام میدهد به عنوان یک انسان در این مجموعه ستودنی است، زیرا یکی از معدود افرادی است که نحوه همزیستی را درک میکند. با وجود اینکه این شخصیت متاسفانه بین فیلمها از داستان حذف شد، تاثیر او بر سزار و کل فرنچایز هنوز در جدیدترین فیلمها احساس میشود.
3. می – پادشاهی سیاره میمونها
می جدیدترین شخصیت انسانی کلیدی فرنچایز سیاره میمونها است که قبلا چارچوب لازم را برای تبدیل شدن به یکی از تاثیرگذارترین و مهمترین شخصیتهای انسانی در تاریخ این فرنچایز تعیین کرده است. در ابتدا به نظر میرسید که یک انسان وحشی و گنگ مانند نووا باشد. می بالاخره به نووا نشان میدهد که نه تنها میتواند صحبت کند، بلکه بسیار باهوش است و ماموریت مهمی را برعهده میگیرد. در نهایت معلوم میشود که می با امید به بازسازی تمدن بشری در حال طرحریزی برای برقرار مجدد ارتباط بین شهرکهای انسانی در سراسر جهان است.
از آنجایی که داستان می تازه شروع شده، قضاوت در مورد شخصیت او دشوار است. اما تماشای سرنوشت او به عنوان یکی از منحصربهفردترین و اصیلترین چرخشها در مورد بشریت در دنیای سیاره میمونها واقعا لذتبخش است. دوستی و خیانت او به نووا یکی از تاثیرگذارترین جنبههای فیلم است و در حالی که این دو نفر در حال حاضر به نظر میرسد روابط خوبی دارند، فیلم نشان میدهد که می با یک شخصیت قهرمان فاصلهی زیادی دارد. فریا آلن کار خارقالعادهای در نقش می انجام میدهد. او نشاندهنده ناامیدی و در عین حال عزم راسخ برای رسیدن به اهداف، صرف نظر از هزینهای است که باید بابتش بپردازد.
2. سرهنگ مککالو – جنگ برای سیاره میمونها
هرگز نباید تاثیر و قدرت یک شرور بزرگ را دست کم گرفت. سرهنگ مککالو با بازی وودی هارلسون یکی از بهترین شرورهایی است که این فرنچایز تاکنون به خود دیده است. سرهنگ با معرفی خود به عنوان آخرین قاضی و مدافع شانس بشریت در برابر تصرف کامل میمونها، تمایلات بیرحمانه و ویرانگرش سزار را در مسیری به سوی انتقام قرار میدهد. نتیجه یک نبرد نفسگیر و پرخطر است که پیامد آن مسیر آینده زمین را تعیین میکند و برای همیشه مشخص میکند چه کسی بر این سیاره حکومت خواهد کرد؛ میمونها یا انسانها.
سرهنگ یکی از بهترین و دستکمگرفتهشدهترین نقشآفرینیهای هارلسون است. شخصیت بیرحم و دیکتاتور او بر روی صفحه نمایش نقش مهمی در موفقیت فیلم ایفا میکند. برخوردهای بیرحمانه و هوشمندانه سرهنگ با سزار به او کمک میکند تا به طور استثنایی بهیادماندنی باشد. به خصوص پس از تعداد زیادی انسان دلسوز که با سزار تعامل داشتهاند. تا آنجا که شرورهای مدرن امروزی در بلاکباسترها مطرح هستند، سرهنگ یکی از بزرگترینها است و در این فرآیند به یکی از بهترینها و قابل توجهترین انسانها در تاریخ این فرنچایز تبدیل شده است.
1. جورج تیلور – سیاره میمونها
کاپیتان جورج تیلور انسان واقعی این فرنچایز، الگو و نقطه شروعی است که تقریبا هر انسان دیگری در ادامه خود را با آن همراستا میکند. تیلور به عنوان یکی از اعضای سفینه فضایی که بر روی این سیاره سقوط کرد، به سرعت خود را در اسارت میمونها مییابد. اما به دلیل آسیب دیدگی قادر به برقراری ارتباط نیست. او به عنوان آخرین بازمانده بشریت میجنگد و تمام تلاش خود را میکند تا در این دنیای عجیب و تحت کنترل میمونها زنده بماند.
تمام مضامین، پیامها و میراث استادانه و تاثیرگذار این فرنچایز را میتوان در تیلور، به عنوان نماد اصلی بشریت پیدا کرد. بخشی از آنچه همچنان این شخصیت را به چنین نماد و بخشی بهیادماندنی از این فرنچایز تبدیل میکند، اجرای نمادین چارلتون هستون است. حتی با تنها حضور در دو فیلم این فرنچایز گسترده، تیلور نمونه کامل از آن چیزی است که یک انسان در سیاره میمونها باید باشد.
منبع: collider