13 لحظه نامتعارف فیلم باربی را بشناسید
رتبهبندی عجیبترین لحظات فیلم صورتی گرتا گرویگ
فیلم باربی گرتا گرویگ، بدون شک یک شگفتی سینمایی و البته اجتماعی بسیار بزرگ در سالهای اخیر است. اولین فیلم در دنیای سینمایی شرکت عروسکسازی مَتِل (Mattel) که در سال 2023 روانهی پردهی سینماها شد. داستان «باربی» دربارهی تاریخچهی شرکت و شاخصههای منحصربهفرد آن است اما با این وجود هنوز هم موفق شده تا بدیع و ساختارشکنانه باشد و تماشاگر را وادار کند تا با صدای بلند قهقهه بزند. نامتعارفترین لحظات باربی و اتفاقات عجیبوغریبش آنقدر جذاب هستند که به سادگی میتوانند یک مطلب مستقل را به خودشان اختصاص دهند و ما در این مطلب سعی کردهایم تمام آنها را زیر ذرهبین ببریم.
بیرودربایستی بگوییم، اصلا به ثمر رسیدن این فیلم و موفقیت فراتر از حد تصور آن شوکه کننده است، این نکته با توجه به این واقعیت که ویل فرل یک نسخهی بسیار هجوآمیز از مدیر عامل شرکت متل را به تصویر میکشد نمود بیشتری پیدا میکند. حتی احتمالا وقتی مارگو رابی هم برای اولین بار فیلمنامهی اثر را میخوانده با خودش گفته: «ما هرگز این فیلم را نخواهیم ساخت!». زیرا در این فیلم شرکت سازندهی این عروسک آنقدر مورد تمسخر قرار میگیرد که ابن خودتخریبگری برای بیننده نیز تعجبآور است. اما بر هیچکس پوشیده نیست که ساخت «باربی» چقدر برای کمپانی متل و کمپانیهای تابعهی آن سودآور بوده و این فیلم – فارغ از هر سیاستی که پشت آن است – روزی ناگزیر باید باید ساخته میشده است. این فیلم خوشرنگ و لعاب نه تنها موفق به ارائهی تصویر جذابی از کمپانی فراموش شدهی متل شده و آن را مدرن و امروزی جلوه داده است، بلکه فروش عروسکهای باربی و کالاهای مربوط به آن را هم به بالاترین میزان در چند سال اخیر رسانده.
گرویگ و نوآ بامباخ که او را در نگارش فیلمنامه یاری کرده است تحت محدودیتهای فراوانی از سوی یک استودیوی بزرگ هالیوودی و یک شرکت سازندهی اسباببازی میلیارد دلاری کار میکردند اما موفق به ارائهی فیلمنامهای شدند که از یک طرف، به اندازهای سالم و بیخطر بود که به مذاق رؤسای این شرکتها خوش آمد و از فیلتر آنها عبور کرد، و از طرف دیگر آنقدر جذاب و سرگرم کننده نوشته شده بود که حتی نظر بدبینترین بینندگان را هم جلب میکرد. البته فراموش نکنیم که بازی بینقص و جذاب رابی در نقش اصلی و اجرای قدرتمند سایر اعضای گروه بازیگری فیلم، به ویژه رایان گاسلینگ – با آن بازی شایستهی اسکارش – یکی دیگر از دلایلی بود که باربی را تبدیل به یک «پاپ کالچر» بسیار محبوب با توانایی تصاحب قلب میلیونها بیننده در سراسر دنیا کرد.
«باربی» محصولی گسترده در یک پکیج واحد است. محصولی دربرگیرندهی یک داستان اخلاقی فمینیستی، هجونامهای برای شرکت متل، یک فیلم ماجراجویانه، قصهای از روند خودتوانمندسازی فردی سردرگم و حتی موزیکالی خوشحال و سرخوش. اما بهترین صفت برای توصیف فیلم «باربی»، عجیبوغریب – حتی نامتعارف، غیرعادی و … بودن آن است. این فیلم علیرغم ظاهر پرزرقوبرقش، اثری کاملاً عجیب و شگفتانگیز است که همین لحن غیرمعمولش عنصری است که آن را بسیار لذتبخش میکند. این فیلم مملو از اتفاقات و صحنههای عجیبوغریب و جسورانه است که برای بررسیشان باید آنها را در گروههای کوچکتر قرار داد. به همین منظور ما در این مقاله نامتعارفترین لحظات «باربی» را برای شما دستهبندی کردهایم.
13. عینک غیرضروری کن
طبق صحبتهای گرتا گرویگ با Letterboxd (شبکهی اجتماعی متمرکز بر انتشار نظرات دربارهی فیلمها و علایق سینمایی)، او فهرست بلند بالایی از فیلمهایی داشته که در روند ساخت فیلم «باربی» از آنها الهام گرفته است. یکی از این فیلمها موزیکال رنگارنگ و جذابی به نام «کفشهای قرمز» (The Red Shoes) است که توسط امریک پرسبرگر و مایکل پاول در سال 1948 ساخته شد. گرویگ علاوه بر الگوبرداری از استیجهای صدا و نحوهی صدابرداری این فیلم، از شیوهی طراحی لباس منحصربهفرد آن نیز الهام گرفته است. اما ما میخواهیم دربارهی صحنهای حرف بزنیم که یکی از نامتعارفترین لحظات «باربی» از روی آن ساخته شده است. شخصیتی که آنتون والبروک در این فیلم کلاسیک بازی میکند، یک عینک آفتابی گربهای شیک بر چشم دارد که مشخص است گرویگ را حسابی مجذوب خود کرده است.
در آخرین صحنه از فیلم «باربی»، زمانی که کن (با بازی گاسلینگ) سعی دارد جذابیت و باحال بودنش را به نمایش بگذارد، یک عینک آفتابی شبیه به عینک معروف فیلم «کفشهای قرمز» به چشم میزند، اما از آنجایی که او کن است و تقریبا در انجام هرکاری زیادهروی میکند، به جای یک عینک، از دو عینک روی هم استفاده میکند. این یک شیرینکاری عالی و تمثیلی فوقالعاده از شخصیت افراط کنندهی کن به عنوان یک عروسک است که به شکل یک شخصیت واقعی نمود پیدا کرده است. این فقط لحظهای کوچک از فیلمی پر از انتخابهای مد به یاد ماندنی و تاثیرگذار است اما با توجه به موج عظیمی ایجاد شده توسط آن، اگر به چشم زدن همزمان دو عینک آفتابی در تابستان امسال به یک ترند همگانی تبدیل میشد اصلا تعجب نمیکردیم.
12. اون جان سینا نیست؟!
گروه بازیگری فیلم «باربی» از بازیگران نامآشنا و معروف در کنار بازیگران تازهکار گمنام تشکیل شده، اما تشخیص و اشاره به آنها کاری بسیار دشوار است. زیرا در سرزمین محل وقوع داستان فیلم نام تمام خانمها «باربی» و نام تمام آقایون «کن» است. اما ناگهان یک چهرهی متفاوت در این فیلم ظاهر میشود که حضورش همه را شوکه میکند؛ این شخص کسی نیست جز خوانندهی مشهور بریتانیایی «دوآ لیپا» (Dua Lipa) که اجرای نقش یک پریدریایی را در این فیلم به عهده دارد – او همچنین آهنگ (Dance the Night) را در صحنهی به یاد ماندنی رقص حماسی باربیها در باربیلند اجرا میکند – اما ظاهراً او تنها موجود جادویی در «دریای» باربیلند نیست.
هنگامی که کن با ایدههای غیرمعمولش در مورد یک مفهوم جدید به نام «مردسالاری» از دنیای واقعی به باربیلند بازمیگردد، همهچیز به یکباره تغییر میکند. کنها باربیلند را تحت کنترل خود درمیآورند و با شستشوی مغز باربیها کاری میکنند تا آنها به رباتهایی بیمغز و فرمانبردار تبدیل شوند که فقط دستورات آنها را اجرا میکنند. این تسلط مردسالارانه در مورد پریهای دریایی باربیلند نیز صدق میکند و در صحنهای، شاهد حضور شخصیت جان سینا در کنار دوآ لیپا میان امواج دریای باربیلند هستیم! در حالی که لیپا ظاهر قدرتمند و دخترانهی خود را از دست داده و اکنون تنها هدفش در زندگی، خدمت به جفت دریایی خود است. واقعا یکی از نامتعارفترین لحظات «باربی»!
حضور سینا در این فیلم حدوداً ده ثانیه بیشتر نیست، اما نقش او آنقدر غیرمنتظره است که با وجود کوتاه بودنش، باز هم ارزش بسیاری دارد و در خاطر تمام بینندگان ثبت میشود. واقعا سینا با کلاه گیس بلوند و گردنبند صدفیاش بسیار جذاب شده است. همچنین، بینندگان عاشق این شخصیت شوخ سینا در فیلمهای طنز هستند که خود را خیلی جدی نمیگیرد. حضور سینا چیز جدیدی به داستان اضافه نمیکند، اما مطمئناً چیزی که میتواند مخاطبان را تا این حد خوشحال کرده و تحت تاثیر قرار دهد قطعا اتفاق بدی نیست.
11. باربی از نگاه استنلی کوبریک
فیلم «باربی» حاوی ارجاعات زیرکانهی زیادی به آثار مشهور تاریخ سینما است و صحنهی آغازین فیلم یکی از هوشمندانهترینهاست. در این صحنه هلن میرن به عنوان راوی داستان به ما میگوید: «پیش از این، تنها عروسکهایی که دختربچهها با آنها بازی میکردند، عروسکهای طرح نوزاد بودند، اما همهچیز با تولید عروسکهای باربی تغییر کرد، انقلابی را در میان زنان به راه انداخت و مردسالاری را ازبین برد؛ البته این تصوری است که باربیها دارند».
داستان خلقت باربی از صحنهی ابتدایی بسیار معروف فیلم محصول سال 1968 استنلی کوبریک به نام «2001: یک ادیسهی فضایی» (2001: A Space Odyssey) الهام گرفته شده که زمان حکومت میمونها بر زمین و سپس عصر سفرهای فضایی را همراه با آهنگی از «Also Sprach Zarathustra» ریچارد اشتراوس، به تصویر میکشد. طرفداران کوبریک مطمئناً منبع الهام این سکانس را تشخیص دادهاند و از تماشای آن به وجد آمدهاند زیرا فیلم «باربی» نیز از این قطعهی موسیقی معروف برای این صحنه استفاده میکند.
چیزی که تشابه بین این دو فیلم را جذابتر و دیدنیتر میکند، این است که هردوی آنها از نظر ساختاری و داستانی، حداقل در نگاه اول، کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند. تماشای فیلم «2001: یک ادیسهی فضایی» شما را بیشتر به فکر فرو میبرد و به جای اینکه به سؤالات ذهنیتان پاسخ بدهد، سؤالات بیشتری را در شما ایجاد میکند، در حالی که فیلم «باربی» داستانی کلاسیک از توانمندسازی زنان و مسائل فمینیستی است که در یک پکیج صورتی زیبا به مخاطب عرضه شده است. شروع فیلم گرویگ با اشاره به این سکانس مشهور فیلم کوبریک، یکی از نامتعارفترین لحظات باربی است که نه تنها میزان شوخطبعی این فیلم را به مخاطب نشان داد، بلکه به همه ثابت کرد که گرویگ از انجام حرکات جسورانه و ایجاد تغییرات بزرگ ترسی ندارد. مهمتر از همه، دیدن یک عروسک باربی غولپیکر با آن لباس و مدل موی عجیب در یک منظرهی ماقبل تاریخی خندهی زیادی از مخاطب میگیرد و فیلم در این مورد به هدف خود رسیده است.
10. تشابه باربیلند با ماتریکس
فیلم «باربی» علاوه بر الگوبرداری از اثر کلاسیک کوبریک، ارجاعات و الهامات جذاب دیگری را نیز در خود جای داده است. یکی دیگر از لحظات به یاد ماندنی در این فیلم، به یکی از معروفترین سؤالات تاریخ سینما اشاره میکند: «قرص قرمز رو انتخاب میکنی یا قرص آبی؟» سوالی که مورفئوس (با بازی لارنس فیشبرن) در فیلم «ماتریکس» (Matrix) از نئو (با بازی کیانو ریوز) میپرسد و به او فرصت میدهد تا بین برگشتن به زندگی بیهودهی قبلی خود و یا دیدن حقیقت پشت پرده، یکی را انتخاب کند.
در فیلم «باربی»، یک باربی عجیبوغریب، با اجرای راحت و مفرحی از کیت مک کینون، این سؤال بسیار مهم را از باربی معمولی، با بازی مارگو میپرسد و از او میخواهد که بین یک کفش پاشنه بلند، که به معنای برگشت به زندگی قبلیاش در سرزمین باربی است، و یک صندل چرمی، که به معنای سفر به دنیای واقعی برای کشف حقیقت است، یکی را انتخاب کند. باربی کفش پاشنه بلند را انتخاب میکند، اما باربی عجیبوغریب به او میگوید که این انتخاب درستی نیست و او باید شجاعت به خرج داده و صندل را انتخاب کند و سفری جسورانه به دنیای واقعی داشته باشد. سفری که در ادامه باعث شناخت بیشتر او از خودش میشود و و نگرشش را نسبت به دنیای اطراف تغییر میدهد.
9. رئیس جمهور باربی برای اولینبار از الفاظ بیادبانه استفاده میکند
ایسی رای باهوش و خندهدار، نقش «رئیس جمهور باربی» را بازی میکند و همانطور که انتظار میرود، یک با اجرای فوقالعاده و درجه یک را از خود به نمایش میگذارد. مادامی که رئیسجمهور باربی ادارهی امور باربیلند را تحت کنترل خود دارد، همهچیز در سرزمین صورتی رنگ و جذاب باربیها عالی پیش میرود. اما زمانی که کن از دنیای واقعی برمیگردد و تفکرات مردسالاری را با خود وارد سرزمین باربی میکند ناگهان شرایط پیچیده میشود. کنها خانهی صورتی باربی را تصاحب کرده و باربیها را از پستهای مهمشان برکنار میکنند، اما خوشبختانه، یک انسان پرشور و مشتاق به مبارزه به نام گلوریا (با بازی آمریکا فررا) بار دیگر قدرت باربیها را به آنها یادآوری میکند و دوباره همه چیز در باربیلند به حالت قبلی خود برمیگردد.
باربیها خانههای رویاییشان را از کنها پس میگیرند و در روند این بازپسگیری، ایسی رای افتخار این را پیدا میکند که تنها لفظ بیادبانهی فیلم را به زبان بیاورد، آن هم هنگامیکه کنها از نبرد ساحلی خفن خود باز میگردند و باربیها را میببینند که خانههای خود را پس گرفته و آنها را به همان حالت صورتی و پرزرقوبرقش برگرداندهاند. در این هنگام رئیسجمهور باربی از بالای پلهها به آنها نگاهی تحقیرآمیز میاندازد و میگوید: «اینها خانههای رویایی ما هستند، عوضیها!».
این لفظ بیادبانه واقعا در صحنهی فیلمبرداری استفاده میشود و با وجود اینکه یک لوگوی «متل» لب این شخصیت را سانسور میکند اما بازهم از تأثیرش کاسته نشده و رای با اکت جذابش به خوبی حس آن کلمه را به بیننده منتقل میکند. این تنها زمانی است که از چنین الفاظی در فیلم استفاده شده است و یکی از نامتعارفترین لحظات «باربی» به شمار میرود. درست مانند بسیاری از جالبترین لحظات در فیلم «باربی» چیزی که آن را بسیار لذتبخش میکند این است که چقدر غیرمنتظره و ناگهانی اتفاق میافتد. چه کسی فکرش را میکرد که باربیها بتوانند از چنین الفاظ زشتی استفاده کنند و یا اصلا فحش بلد باشند!؟
8. ورود دراماتیک باربی عجیبوغریب
جای تعجب نیست که نقش عجیبترین باربی در سرزمین باربیها را کیت مک کینون، کمدین پرطرفداری که برای بازی در نقشهای عجیبوغریب و نامتعارف شناخته میشود، بازی کند. شخصیتی که کینون در این فیلم بازی میکند، باربی بیچارهای است که زمانی با خشونت با آن بازی کردهاند و حالا به خاطر ظاهر و رفتار عجیبوغریبش از جامعهی گستردهی باربی طرد شده است. موهای او با استایلی عجیب کوتاه شده، روی صورتش پر از خطوط رنگارنگ است، نمیتواند درست راه برود و لباسهایش، برخلاف باربیهای دیگر، درهم برهم و کثیف انتخاب شدهاند. اما باربی عجیبوغریب تنها کسی است که پاسخ تمام سؤالات باربی اورجینال را دارد، بنابراین، اهمیت او را در این داستان اصلا نمیتوان نادیده گرفت.
باربی عجیبوغریب با غیرمعمولترین حالت ممکن وارد صحنه میشود، که خب، با توجه به نامش، کاملا طبیعی است. هنگامیکه باربی عجیبوغریب برای اولین بار در فیلم ظاهر میشود، مانند یک خفاش از میلهای آویزان شده و برای استقبال از باربی اورجینال، خود را به سمت پایین پرتاب میکند، انگار درحال انجام حرکات ژیمناستیک دیوانهوار مخصوص به خودش است، و با یک حرکت، 180 درجه پاهایش را باز میکند و روی زمین فرودمیآید. حرکتی که تنها مختص باربی عجیبوغریب است و هیچکدام از باربیهای دیگر توانایی انجامش را ندارند.
فیلم «باربی» پر از سکانسهای درخشان کمدی فیزیکی است که بیشتر آنها توسط مک کینون اجرا میشوند. به جرات میتوان گفت که برخی از نامتعارفترین لحظات باربی متعلق به او هستند و حتی نحوهی عجیب راه رفتن او به شکلی خمیده، انگار که دیگر پاهایش بهخوبی کار نمیکنند نیز مخاطب را میخنداند. قطعا اگر فستیوالی برای انتخاب عجیبترین باربی در سرزمین باربیها وجود داشت، جایزهی اصلیاش را قطعاً باربی عجیبوغریب کسب میکرد.
7. باربی واژگون میشود
یکی از مبتکرانهترین جنبههای باربی، نحوهی بازی عروسکگونهی بازیگران فیلم است و به دلیل اینکه تمامی دکورها در این فیلم 23 درصد کوچکتر از اندازهی طبیعیشان هستند، به ایجاد چنین حسی در بیننده کمک میکند، البته، بازی استادانهی تمام بازیگران نیز یکی از مهمترین عوامل در ایجاد چنین حسی در فیلم است. مخصوصاً، رابی که با حرکات بدنی فوقالعادهاش، شخصیت عروسکگونهی خود را به بهترین شکل ممکن، به ما نشان میدهد.
پس از اینکه باربی، گلوریا و ساشا (با بازی آریانا گرینبلات) را به سرزمین باربی آورد، متوجه شد که کنها سرزمین خاص و منحصربهفرد باربی را به کل تغییر داده و آن را نابود کردهاند، به همینخاطر دچار یأس و ناامیدی شده و افسرده میشود. همین حالت روحی جدید باربی الهامبخش تولید مدل جدیدی از این عروسک و فروش آن در فروشگاههای اسباببازی فروشی شده است.
رابی به بهترین نحو، حس ناامیدی را در باربی نشان میدهد. او بدنش را روی زمین میغلتاند، سپس بهآرامی روی زمین واژگون میشود و در طول این فرآیند، تمام بدنش را منقبض نگه میدارد، درست مانند یک عروسک واقعی. همچنین، طوری روی شکمش دراز میکشد که انگار کنترل اندامش را از دست داده است. بازی رابی در این صحنه آنقدر نزدیک به واقعیت است که حتی اگر قبلاً هرگز عروسکبازی نکرده باشید، بازهم میتوانید حرکات او را که دقیقاً مانند یک عروسک واقعی خراب و از کار افتاده، تشخیص دهید. به احتمال زیاد، برداشتهای زیادی از این صحنه گرفته شده تا بتوانند حرکات یک عروسک را به این دقت و ظرافت نشان دهند و رابی به خاطر بازی دوست داشتنی و در عین حال غمانگیزش سزاوار ستایش در سطح جهانی است.
6. رفتار باربی در مقابل یک لیوان آب
گروه موسیقی آکوا در آهنگ معروف خود یعنی (Barbie Girl) به بهترین شکل این موضوع را مطرح میکنند: «زندگی پلاستیکی (غیرواقعی)، فوق العاده است!». درست مانند زندگی روزمرهی باربیها در باربیلند که هیچچیز در آن واقعی نیست، اما شرایط زندگی برای همه عالی است. اولین صحنهی این فیلم در باربیلند، روتین صبحگاهی همه باربیها را به ما نشان میدهد که شامل فعالیتهای اساسی روزانه مانند دوش گرفتن، خوردن صبحانه و لباسپوشیدن میشود. اما یک تفاوت بزرگ بین سرزمین باربیها و دنیای واقعی وجود دارد و آن هم این است که در سرزمین باربیها، نه قهوهای در لیوان وجود دارد و نه آبی از دوش حمام سرازیر میشود.
به همین خاطر، زمانی که باربی وارد دنیای واقعی میشود، درک این تفاوتها برایش کمی شوکه کننده است. او توسط مدیران «متل» دستگیر شده و به دفتر مرکزی منتقل میشود، جایی که با مدیرعامل این شرکت (با بازی ویل فرل) ملاقات میکند. در همان ابتدا، یک لیوان آب به او تعارف شد که برای نوشیدنش دچار مشکل میشود، زیرا او همانطور که در سرزمین باربیها آب مینوشد، لیوان را بهسمت صورتش میآورد، اما اینبار لیوان خالی نیست و باربی که انتظار این اتفاق را ندارد، از ریختن آب روی صورتش، شوکه میشود.
برای تولید یک صحنهی نامتعارف، باید به اندازهی مساوی، عنصر عجیبوغریب بودن را با دوست داشتنی بودن مخلوط کنید و این دقیقاً همان کاری است که مارگو رابی در این صحنه و در واقع، در کل فیلم، انجام میدهد. عدم شرمساری در باربی خصوصیت اخلاقی جذابی برای این شخصیت به حساب میآید و این صحنهی طنز کوتاه، به بهترین شکل نشان دهندهی ماهیت نامتعارف و لذتبخش این فیلم است.
5. کن و باربی چیزی بیشتر از دوست صمیمی هستند
اگرچه مارگو رابی ستارهی فیلم «باربی» است، اما رایان گاسلینگ هم تمام هنر بازیگریاش را برای اجرای هرچه بهتر نقش کن، دوست و همراه فراموش نشدنی باربی خرج میکند. او از پس هرکاری در این فیلم برمیآید. اجرای موسیقی، مبارزهی تنبهتن، اسکیت سواری و مهمترین شغل یعنی کار و ولگردی در «ساحل» را هم به خوبی انجام میدهد. زمانی که بخشی از دیالوگ گاسلینگ در فیلم برای اولین بار در تریلر فیلم پخش شد، مخاطبان بسیاری را به خود جذب کرد، با این وجود، چیزی از جذابیت، گیرایی و همچنین طراوت این صحنه در طول فیلم کم نمیشود.
در این صحنه، باربی و کن بیرون از خانهی رویایی باربی ایستادهاند، جایی که هرشب با یک جملهی تاثیرگذار از هم خداحافظی میکنند. سپس کن از باربی میخواهد که شب را با هم سپری کنند اما باربی دلیلش را متوجه نمیشود و کن اینطور توضیح میدهد: «چون ما دوست صمیمی یکدیگر هستیم». این دیالوگ به خودی خود بسیار عالی است، اما گاسلینگ با نبوغ بازیگریاش، آن را به بهترین شکل بیان میکند. کن با لهجهی ساحلی خاص خود واژهی «دوست صمیمی» را با لبخندی جذاب در گوشهی لبش ادا میکند و شانههایش را با حالتی خودمانی و مصنوعی بالا میاندازد. اگرچه کن صحنههای مصنوعی، دراماتیک و مسخرهی زیادی را در این فیلم میسازد، اما این چهار کلمه او را در نامتعارفترین حالت ممکن نشان میدهد. مگر فردی مسخره و بیخیال هم میتواند عاطفی و رمانتیک باشد؟ با وجود اینکه شاید صدها کن دیگر درست مانند او در باربیلند وجود داشته باشند، اما هیچکس مانند این کن (گاسلینگ) قادر به خلق یکی از نامتعارفترین لحظات فیلم باربی به این خوبی نبود.
4. افکار فلسفی و وجودی در سر باربی
در اولین برخورد ما با شخصیت باربی در این فیلم، شاهد روتین معمول یکی از روزهای عالی او در سرزمین باربیها هستیم، اما اوضاع از غروب به بعد، کمی به هم میریزد و زمانی که همهی باربیها درحال رقص و شادی در جشن شبانهشان با آهنگ «Dance the Night» دوآ لیپا هستند، افکار ناراحت کنندهای به سر باربی میزند و با صدای بلند از عروسکهای باربی دیگر میپرسد: «کسی تا حالا به مردن فکر کرده؟» در همین زمان، موسیقی با صدای گوشخراش بلندی قطع شده و همه باربیها با وحشت به او خیره میشوند و باربی میگوید: «نمیدانم چرا این حرف را زدم.» سپس، افکار منفی را از ذهنش پاک میکند و به رقصیدن همراه با دیگران ادامه میدهد. چیزی که هنوز باربی نمیداند این است که این افکار تیره و تار گلوریا هستند که در سر کوچک و خالی او نفوذ میکنند؛ بعد از اینکه قرص قرمز را بخوری (اشاره به فیلم «ماتریکس»)، دیگر راه برگشتی نیست.
رابی این دیالوگ را با لبخندی بزرگ بر روی صورتش بیان میکند که باعث میشود کلماتی که از دهانش بیرون میآیند بیشتر شوکه کننده و عجیب باشند، زیرا او یک باربی معمولی و کلا اولین نوع باربی است که تولید شده، به همین دلیل، هرچیز که از دهانش بیرون میآید، زیبا بهن ظر میرسد. به زبان آوردن افکار منفی فلسفی و وجودی جدید در ذهن باربی آن هم وسط یک مهمانی رقص بزرگ، روشی شگفتانگیز برای معرفی تضاد اصلی موجود در فیلم است. تغییر حسوحال لحظهای در این صحنه آنقدر بجا بود که معروف شدنش بین بینندگان، حتی قبل از اکران فیلم، کاملاً طبیعی است.
3. هلن میرن دیوار چهارم را میشکند
این فیلم پر از انتخابهای هوشمندانه برای تیم بازیگری خود است اما انتخاب هلن میرن به عنوان راوی قصه یکی از بهترین و مبتکرانهترین کارهایی بود که کارگردان انجام داد. اولین بار صدای میرن را در حالی در فیلم میشنویم که که تاریخچه عروسکها و چگونگی پیدایش باربی را توصیف میکند و در ادامه هم هر چند وقت یکبار نکاتی ظریف جهان باربی را به مخاطب گوشزد میکند. بهترین و باحالترین دیالوگ او در این فیلم جملهی کوناهش در زمانی بود که باربی دچار یک فروپاشی ذهنی میشود و رو به گلوریا از اینکه دیگر زیبایی یک باربی واقعی را ندارد و اصطلاحا دیگر «باربی خوشکله» شکایت میکند؛ در جواب به این حرف راوی داستان میگوید: «قابل توجه فیلمسازان عزیز، مارگو رابی انتخاب مناسبی برای بیان این نکته نبود!»
این یک نمونهی عالی از آگاهی فیلم نسبت به هنر ذاتی خودش است. همچنین به عنوان یک انتقاد از خود عمل میکند که همین مانع از اشاره دیگرران به ایرادات آن به شیوه ای تحقیرآمیز میشود. انتقادی از خود است که به شیوهای تحقیرآمیزتر مانع از اشاره دیگران به ایرادات فیلم میشود. بالاتر از همه اما این یک دیالوگ واقعا خندهدار بود و گرویگ در دادن آزادی عمل کافی به مبرن برای خلق این لحظهی هیجانانگیز و جذاب در فیلم کاملا درست عمل کرد.
این درست است که باربی لند پر از زنان منحصرا زیبا و خیره کننده است که از برخی جهات، انتقال هدف حقیقی فیلم به تماشاگران را تضعیف میکند، اما اعتراف میرن (و همچنین گرویگ) به این واقعیت، روشی هوشمندانه برای پرداختن به این موضوع است. یکی از نامتعارفترین لحظات باربی که معادل چشمک گستاخانهی یک بازیگر رو به دوربین و البته خودزنی آگاهانه است.
2. تغییرات فیزیکی باربی توجه همه را به خود جلب میکند
یکی از تغییرات فیزیکی که موجب شد باربی متوجه سوء عملکردش شود، حالت قرار گفتن پاهایش روی زمین بود، زیرا باربیهای باربیلند، چه کفش پاشنهبلند جذابشان را بپوشند و چه نپوشند، پاهای همیشه قوسداری دارند که هیچ موقع کامل روی زمین قرار نمیگیرند. در واقع آنها همیشه روی پنچهی پاهایشان قدم برمیدارند. اما زمانی که باربی یک روز صبح با پاهای صاف از خواب بیدار میشود و آن را به دوستان باربیاش در باربیلند نشان میدهد، همهی آنها از شدت وحشتناک بودن و غیرطبیعی بودن این صحنه، به معنای واقعی کلمه، حالت تهوع میگیرند.
اولین صحنهای که در آن پاهای بینقص و زیبای باربی را میبینیم، یک کلوزاپ از پاهای او در کفش پاشنهبلندی است که حتی زمانی که کفشهایش را درمیآورد، بازهم پاهایش دقیقاً به شکل کفشهای پاشنهبلندش باقی میمانند، یعنی همان حالت قوسدار خود را حفظ میکنند و تنها با نوک پنجهی پاهایش روی زمین قرار میگیرد. هنگامی که این صحنه از فیلم «باربی» در ابتدای تریلر فیلم نمایش داده شد، بلافاصله در فضای مجازی منتشر شده و حتی یک چالش تیکتاکی از روی آن ساختند. علاوه بر این، تماشای این لحظه در خود فیلم «باربی» هم به همان اندازه سرگرم کننده و جذاب بود و البته راه هوشمندانهای برای نشان دادن یکی از ویژگیهای منحصربهفرد عروسک باربی به حساب میآمد.
بسیاری از بینندگان این سؤال برایشان پیش آمده بود که آیا اینها واقعاً پاهای مارگو رابی در تصویر هستند یا شخص دیگری در این لحظه جلوی دوربین حضور یافته و یا اصلا از یک تکنیک CGI (جلوههای ویژهی کامپیوتری) در شکلگیری این سکانس استفاده شده؟ رابی تأیید کرده که این پاها در تمام صحنههای فیلم، پاهای خودش هستند؛ اما یکی از حقایق فیلم باربی اینست که فیلمبرداری این صحنه – خیلیها فکر میکنند رابی فقط کفشهایش را از پا درمیآورد – به این راحتیها هم نبوده و حدود هشت برداشت انجام شد تا گروه سازنده به نتیجهی مطلوب برسند؛ رابی میگوید تنها کمکی که در این صحنه داشته، میلهای فلزی بود که بلافاصله بعد از بیرون آوردن کفشهای پاشنهبلندش، برای حفظ تعادل، آن را در دست میگرفته و هیچ ترفند پیشرفته یا CGI در کار نبود. این یکی از بهترین صحنههای پا در تاریخ سینما است و بههمین دلیل تقریباً در صدر فهرست ما قرار گرفته است.
1. باربی افسرده روی قفسههای فروشگاه
افسردگی درست مثل یک قطار مسافربری بزرگ به باربی برخورد میکند. او که تاکنون هیچ احساسی غیر از شادی و رضایت را در زندگیاش تجربه نکرده، برای این مالیخولیا و مشکل روحی ترسناک که بیشتر انسانها با آن آشنا هستند، آماده نیست. باربی پس از زیرورو شدن تصوراتش به عنوان یک عروسک محبوب، دچار حس یأس و ناامیدی میشود و مدت زمان زیادی را روی زمین دراز میکشد. نتیجهی این تجربهی احساسی غمانگیز او، تولید یک عروسک کاملاً جدید به نام «باربی افسرده» خواهد بود که اگر امروز وارد بازار شود به احتمال زیاد موفقیت و محبوبیت بسیار زیادی در میان طرفدارانش به دست خواهد آورد.
آگهی تبلیغاتی که برای عروسک «باربی افسرده» ساخته شده، بسیار خندهدار است. باربی تمام روز با لباسهای راحتی و شلوار ورزشی، روی کاناپه لم میدهد و زمانش را به خوردن شیرینی و غذاهای ناسالم و چک کردن اینستاگرام میگذراند و دقیقاً زمانی که شروع به تماشای چندبارهی فیلم «غرور و تعصب» (Pride and Prejudice) از شبکهی «بیبیسی» میکند، اوضاع روحیاش وخیمتر میشود. این تبلیغ با یک تذکر جالب که بیشتر به سلب مسئولیت میماند به پایان میرسد: «پکیج مشکلات روحی بیشتر مانند اضطراب، حملات عصبی و OCD (وسواس فکری) بهطور جداگانه فروخته میشوند».
این صحنه به شدت مورد توجه بینندگان قرارگرفت زیرا رفتارهای باربی افسرده به طرز خندهداری، برایشان کاملاً ملموس و قابل درک بود و شاید حتی کمی بیش از حد دقیق طراحی شده بود. امروزه، اکثر مردم بسیار بیپردهتر و حتی به صورت طنز، در رابطه با سلامت روان و مشکلات روحی صحبت میکنند، به همینخاطر، عروسک «باربی افسرده» شخصیتپردازی دقیقی داشته و برای تأثیرگذاری روی اکثریت افراد ساخته شده است. البته، افسردگی یکی از مشکلات روانی بسیار جدی به شمار میآید که نشانههایی پیچیدهتر و بیشتر از دراز کشیدن روی کاناپه در طول روز دارد، اما کمپانی سازندهی عروسک باربی (Mattel)، با نشان دادن این لحظه، حس افسردگی و بیحالی باربی را به بهترین شکل – و ملموسترین حالت آن – به تصویر کشیده است. عروسک «باربی افسرده» نماد بزرگترین ملکهی تمام شخصیتهای نامتعارف است: او خلوچل و کمی هم عجیبوغریب است، اما با این وجود، همچنان از نظر اکثر مردم، دوست داشتنی است؛ او باربی مردمی است.
منبع: slashfilm