نقد فیلم اکشن آماتور (The Amateur)
رمزگشایی انتقام
رامی ملک در سالهای اخیر ثابت کرده است که میتواند در قالب شخصیتهایی پیچیده و چندلایه بدرخشد. او اینبار در فیلم آماتور (The Amateur) به کارگردانی جیمز هاوز، در نقش یک تحلیلگر سادهی سازمان سیا ظاهر میشود که پس از کشته شدن همسرش در یک حمله تروریستی، وارد مسیری خونین برای گرفتن انتقام میشود. فیلم بیشتر از آنکه اکشنمحور باشد، بر اضطراب و زوال روانی تمرکز دارد، و تلاش میکند ساختار کلاسیک فیلمهای جاسوسی را با درونمایهای دروننگرانه و انسانی بازخوانی کند. در سینمایی که قهرمانهای بزن بهادر به مبارزه علیه سازمانهای جاسوسی و گروههای تروریستی میپردازند، فیلم «آماتور» با یک ایده هوشمندانه، مسیر متفاوتی را در پیش میگیرد.
مشخصات فیلم آماتور | |
کارگردان | جیمز هاوز |
نویسنده | گری اسپینلی |
بازیگران | رامی ملک، لارنس فیشبرن، جان برنثال، ریچل بروزناهان، هولت مککالانی |
تاریخ انتشار | ۲۰۲۵ |
قهرمان غیرقهرمان
«آماتور» در محوریت خود از فرمول آشنای فیلمهای انتقاممحور بهره میگیرد؛ با این تفاوت که آن را از نگاه فردی ناآشنا با اسلحه و میدان بازخوانی میکند. چارلی هلر (رامی ملک) تحلیلگری است که تواناییاش در رمزگشایی دادهها است، نه عملیات میدانی. او در دل ساختار دیوانسالارانه سازمان سیا کار میکند، تا اینکه که یک عملیات تروریستی، زندگی شخصیاش را نابود میکند و او را وادار میکند که برای افشای حقیقت، دست به اقدامهایی غیرقانونی بزند. ملک در این نقش، و با نگاهی مات، لحنی آرام و تنش زیرپوستی همیشگی خودش، باری دیگر تواناییاش را در به تصویر کشیدن شخصیتهای شکننده اما مصمم به رخ میکشد.
از همان ابتدا، مشخص است که فیلم نمیخواهد قهرمانی همچون جیمز باند یا جیسون بورن ارائه دهد. چارلی شخصیتی خاکستری است؛ نه کاملاً قهرمان، نه کاملاً قربانی. انتخاب این رویکرد برای خلق شخصیت اصلی، در عصری که فیلمهای اکشن بیشتر به اغراق و قهرمانسازی تمایل دارند، انتخابی جسورانه است. این رویکرد خاکستری در رفتار بیرونی و نحوه مبارزه او هم به چشم میخورد. او واقعا هیچچیز از مبارزههای فیزیکی نمیداند، حتی اسلحه هم نمیتواند دست بگیرد. تنها با استفاده از نبوغ و هوش خودش، ماموریت خود را تا انتها پیش میبرد.
در جستجوی عدالت یا در دام وسواس؟
یکی از نقاط قوت فیلم، تقابل میان مفهوم عدالت و وسواس انتقام است. چارلی در مسیر خود، بارها به مرز اخلاقی نزدیک میشود که میتواند از یک تحلیلگر عادی، یک قاتل بالقوه بسازد. آیا عدالت را باید به قیمت خون و خیانت به اصول شخصی اجرا کرد؟ آیا قربانی شدن همسر میتواند توجیهی برای قانونشکنی باشد؟ این پرسشها در لایههای زیرین روایت نهفتهاند و هرازچند گاهی به سطح میآیند، اما فیلم ترجیح میدهد پاسخ روشنی ندهد. همین ابهام، «آماتور» را از آثار همژانر متمایز میکند.
جیمز هاوز در کارگردانی خود کوشیده است تا با فضاسازی سرد و مینیمالیستی، دنیایی خلق کند که بازتابی از درون آشفته قهرمان داستان باشد. فیلمبرداری مات و رنگبندیهای سرد، به خوبی فضای بیاعتماد، گنگ و پرتنش دنیای جاسوسی را بازتاب میدهند. مکانهای بینالمللی – از لندن گرفته تا استانبول و پاریس – تنها بهعنوان پسزمینهای برای صحنههای فرار و تعقیب ظاهر نمیشوند؛ بلکه در یک لایه عمیقتر، جهانی چندپاره و ناامن را به تصویر میکشند.
فیلم در محوریت خود از فرمول آشنای فیلمهای انتقاممحور بهره میگیرد؛ با این تفاوت که آن را از نگاه فردی ناآشنا با اسلحه و میدان بازخوانی میکند. چارلی هلر (رامی ملک) تحلیلگری است که تواناییاش در رمزگشایی دادهها است، نه عملیات میدانی.
با این حال، فیلم در حفظ ریتم یکنواخت خود، بهویژه در نیمه دوم، دچار مشکل میشود. در حالی که نیمه نخست با انسجام روایی و معرفی تدریجی شخصیتها پیش میرود، نیمه دوم با تعقیبهای طولانی، دیالوگهای پراکنده و چرخشهای بیمقدمه، ضرباهنگ را از دست میدهد. در نتیجه، فیلم در جایی که باید به اوج برسد، به درجا زدن میافتد.
یک مشکل دیگر فیلم این است که همراه شدن با اتفاقات فیلم، مخصوصا در نیمه اول، کمی سخت است. این درست است که غم از دست دادن همسر برای چارلی بسیار سنگین است، ولی باز هم بعید است هیچ انسانی در چنین موقعیتی، تصمیم بگیرد یک فرآیند انتقامگیری شخصی را آغاز کند و با خطرناکترین گروههای تروریستی دنیا سرشاخ شود. اگر فیلمهای اکشن جاسوسی دیگر (همچون «بورن» یا «ماموریت غیرممکن») چنین کاری میکنند، به خاطر این است که اتفاقا قهرمانی آشنا با قواعد بازی دارند، یک مامور زبده و کاربلد که راه و رسم تعامل با این جهان زیرزمینی را خیلی خوب بلد است. ولی چارلی هلر داستان «آماتور»، از آغاز تا پایان در نهایت ناشیگری و بیتجربگی پیش میرود.
بازیگران مکمل؛ فرصتهایی نیمهکاره
لارنس فیشبرن در نقش کلنل هندرسون، حضوری مقتدر و آرام دارد، و این با آشفتگی شخصیت چارلی یک تضاد خوب ایجاد میکند. با این حال، زمان حضور او اندک است و فیلم فرصت پرداختن به لایههای شخصیتی او را از دست میدهد. جاناتان برنثال نیز در نقشی کوتاه ظاهر میشود که اگرچه بازیاش قابل قبول است، اما بیشتر به روند روایت داستان خدمت میکند تا اینکه به داستان عمق دراماتیکی بدهد.
از دیگر شخصیتهایی که میتوانستند به غنای داستان کمک کنند، شخصیت سارا، همسر کشتهشده چارلی با بازی ریچل برازناهان است که بهرغم اهمیتش در پیشبرد انگیزه قهرمان، تنها به عنوان یک عامل پیشبرنده داستان وجود دارد. با وجود اینکه فیلم گهگاهی به سراغ سارا میرود و او را در کنار چارلی قرار میدهد، ولی باز هم شخصیت او پرداخت چندانی ندارد و کمکی به داستان نمیکند.
از فناوری تا هویت انسانی
فیلم، علاوه بر مضمون انتقام، به نقد قدرت افسارگسیخته فناوری و دادهکاوی نیز میپردازد. چارلی با بهرهگیری از دانش رمزنگاری، وارد حوزهای میشود که مرز میان حقیقت و توهم در آن باریک است. اینکه یک تحلیلگر بتواند با تکیه بر دادهها، سازوکار سازمانی بزرگی چون سیا را به چالش بکشد، خواه ناخواه درباره شفافیت، قدرت و مسئولیتپذیری در عصر اطلاعات، پرسشهایی را در ذهن مخاطب مطرح میکند.
همچنین، فیلم در پسزمینه خود به بحران هویت نیز اشاره دارد؛ شخصیت چارلی در گذر از یک فرد متخصص آرام به سوی یک عامل فعال در عملیاتهای میدانی، بخشی از هویت خود را از دست میدهد. این فروپاشی تدریجی، با بازی کنترلشده رامی ملک برجستهتر میشود.
تجربهای قابل احترام، اما نهچندان بینقص
«آماتور» فیلمی است که در تلاش برای ارائه نسخهای تازه از تریلرهای جاسوسی، مسیر متفاوتی را برمیگزیند. نه یک اکشن پرهیاهوست، نه یک درام روانشناختی کلاسیک؛ بلکه ترکیبی است از هر دو، که در برخی لحظات به درخشش میرسد و در برخی دیگر در دام شتابزدگی یا سکون میافتد.
رامی ملک بار دیگر نشان میدهد که درک عمیقی از نقشهایی با زیرلایههای روانی دارد، اما فیلم برای اینکه در حافظه سینمایی فیلمبازها باقی بماند، به انسجام بیشتری در روایت، پرداخت شخصیتهای فرعی و ریتم متعادلتری نیاز دارد. با وجود این، «آماتور» اثری است که مخاطب را به فکر وامیدارد و با نگاهی متفاوت به دنیای جاسوسی، چشماندازی تازه و تا حدی انسانیتر ارائه میدهد. در زمانهای که اکشنهای پرزرقوبرق، جایگزین داستانهای واقعگرایانه شدهاند، فیلمی مانند «آماتور»، با تمام ایرادهایش، تلاشی است ارزشمند برای بازگرداندن وجه انسانی به گونه سینمایی تریلر.
نقاط قوت:
- رویکردی خلاقانه به فیلمهای جاسوسی
- داستان درگیر کننده
- بازیهای خوب
نقاط ضعف:
- باور کردن اتفاقات نیمه اول فیلم کمی سخت است
- ریتم نامتعادل