نقد فیلم ارزیابی؛ حق انتخاب در چارچوب قانون

آینده‌ی دیستوپیایی در فیلم‌ها و سریال‌های زیادی بارها و به اشکال مختلف به تصویر کشیده شده‌ است. اگر جزییات و اشکال مختلف آن‌ها را نادیده بگیریم، اکثرشان حداقل در یک چیز اشتراک دارند؛ دنیایی تحت نظارت و حکومت یک سیستم کنترل‌گر. دنیایی که در آن شهروندان به دو گروه فقیر و غنی، برتر و پست‌تر یا بهتر و بدتر تقسیم می‌شوند و هر تصمیمی باید زیر نظر قانون‌گذاران گرفته شود. این موضوع درباره فیلم علمی-تخیلی و روانشناختی ارزیابی (The Assessment) محصول سال 2024 ساخته‌ی فلور فورچون هم صدق می‌کند. با این تفاوت که شدت خشونت در آن کم است و دنیا حداقل در ظاهر آنقدرها هم سیاه به نظر نمی‌رسد. اینجا هم حق انتخاب شهروندان موضوع کلیدی است. موضوعی که نویسنده‌ها و کارگردان فیلم با تمرکز بر حق فرزندآوری به آن می‌پردازند.

داشتن یا نداشتن فرزند یا به عبارت دقیق‌تر پدر و مادر شدن همیشه و در هر جامعه‌ای موضوع چالش‌برانگیزی است. پیشرفت جوامع و بالا رفتن آگاهی و تغییر روش‌های زندگی همگی باعث شده‌اند که زوج‌ها نسبت به گذشته با احتیاط بیشتری برای داشتن فرزند برنامه‌ریزی کنند. پس این‌ها یعنی انتخاب داشتن یا نداشتن فرزند برعهده‌ی زوج‌ها است، نه؟ حالا اگر این حق انتخاب از زوج‌ها گرفته شود و گروهی بزرگ‌تر از خانواده، مثلا دولت تعیین‌کننده و تصمیم‌گیرنده‌ی این انتخاب باشند چه می‌شود؟

چه کسی تعیین می‌کند که دو نفر می‌توانند والدین خوبی باشند؟ برای پدر یا مادر شدن چه پیش‌نیازهایی باید وجود داشته باشد؟ مگر ممکن است کسی که تا به حال طعم پدر یا مادر شدن را نچشیده است از قبل بتواند پیش‌بینی کند که بعد از آوردن فرزند چگونه والدی خواهد بود؟ اصلا مگر چنین چیزی قابل پیش‌بینی هم هست؟ این‌ها سوالاتی هستند که فلور فورچون در کنار مسائل فلسفی و عمیق‌تری در فیلمش به آن‌ها پاسخ می‌دهد. در ادامه با نقد فیلم ارزیابی همراه باشید.

مشخصات فیلم ارزیابی
کارگردان فلور فورچون
نویسنده دیو توماس، نل گارفاث کاکس، جان دانلی
بازیگران الیزابت اولسن، آلیشیا ویکاندر، هیمش پاتل
تاریخ انتشار 2024

توجه: در نقد فیلم ارزیابی بخش زیادی از داستان اسپویل می‌شود.

داستان، شخصیت‌پردازی و طراحی صحنه در نقد فیلم ارزیابی

the_assessment

آینده‌ای را تصور کنید که برای داشتن آب، هوا، منابع سالم و به طور کل یک زندگی شرافتمندانه باید گوش به فرمان دولت باشید و تصمیمات بزرگ زندگیتان به تایید یا تکذیب بالادستی‌ها وابسته است. علاوه بر این با خوردن دارویی به نام سناکسیدین امکان زندگی طولانی مثلا تا 150 سال را هم دارید. آیا در این صورت که دیگر پیر نمی‌شوید و شاید بتوانید سال‌های طولانی زندگی کنید باز هم نیازی با تولید مثل و افزایش جمعیت هست؟

آن هم در دنیایی که به خاطر کبود منابع آدم‌ها به نوعی آگاهانه و از روی برنامه دست به انتخاب طبیعی می‌زنند. دنیایی که دولت در صورتی به آدم‌ها اجازه‌ی بچه‌دار شدن می‌دهد که طبق قوانین آن‌ها زندگی کنند. میا (الیزابت اولسن) و آرین (هیمش پاتل) دو شخصیت اصلی فیلم ارزیابی در این دنیا زندگی می‌کنند. آرین دانشمندی است که سعی دارد موجودات مجازی با ظاهری بسیار واقعی بسازد و میا محققی که به پرورش و تولید گیاه برای بقا مشغول است.

این زوج در خانه‌ای بزرگ، با فضایی مینیمالیستی و آرام زندگی می‌کنند که هارمونی خوبی با فضای بیرون دارد که جزیره‌ای است خلوت و دور از ساکنان دیگر. تابلو‌ها، رنگ‌ها، دیوارها و سقف بلند خانه‌ی میا و آرین و وسایل ساده‌ی خانه‌شان به خوبی سکوت و آرامش زندگی آن‌ها را در همان ابتدا به بیننده منتقل می‌کنند. از طرفی هم انتخاب طرح پنجره‌ها با الهام از نقاشی‌های پیت موندریان به خوبی نشان می‌دهد که تمام داستان و شخصیت‌ها برای برقراری تعادل بین دنیای درون و بیرونشان به خدمت گرفته شده‌اند.

تعادلی که برای برقراری‌اش باید از خودگذشتگی‌های فراوانی به خرج داد و با وجود تمام تلاش‌ها شاید با جدایی و حفظ چارچوب‌‌های درونی هر شخصیت برقرار می‌شود. زندگی آرین و میا به نظر بی‌نقص می‌رسد و آن‌ها حالا تصمیم گرفته‌اند بچه‌دار شوند اما این تصمیم باید از سوی دولت تایید شود و در صورت تایید شدن در آزمون‌های ارزیابی می‌توانند برای بچه‌دار شدن اقدام کنند آن هم به صورت کاملا متفاوت و در فضای آزمایشگاهی.

برای ارزیابی زنی به نام ویرجینیا (با بازی قابل تحسین آلیشیا ویکاندر) وارد خانه‌ی آن‌ها می‌شود و باید در مدت زمان مشخصی تمام رفتارها، عادت‌ها و جزییات زندگی آن‌ها را زیر نظر بگیرد. او گاهی خودش را مثل یک کودک نشان می‌دهد تا حساسیت‌های والدین را بسنجد، اما حسادت‌های زنانه‌ی میا که نمی‌تواند رفتارهای به ظاهر کودکانه‌ی ویرجینیا و آرمایشاتش را درک کند باعث بوجود آمدن اختلافاتی می‌شود.

حسادت‌ها و حساسیت‌هایی که بعدا مشخص می‌شود بی‌مورد نبود! از طرفی هم برای مخاطبانی که بچه دارند این حس به خوبی قابل درک است که وقتی نوزادی وارد خانواده می‌شود، ناخودآگاه فاصله‌ای بین زن و مرد بوجود می‌‎آید که گاهی حسادت طرفین را برمی‌انگیزد و باعث بوجود آمدن چالش‌های ریز و درشتی می‌شود که آن سکوت و آرامش قبل از ورود بچه را کاملا بر هم می‌زند.

اینکه میا و آرین با هر چالش برای پدر و مادر شدن سنجیده و ارزیابی می‌شوند، از دید میا قابل درک نیست و در همین بین به شک می‌افتد که مبادا نتواند مادر خوبی باشد و شاید تصمیم بچه‌دار شدن اشتباه بوده است. این حتی به گذشته‌ی خودش برمی‌گردد که مادرش به خاطر نپذیرفتن قوانین دولت به دنیای گذشته تبعید شد (دنیای گذشته نقطه‌ی مقابل دنیای مدرنی است که میا و آرین در آن زندگی می‌کنند و فیلم ارزیابی در آن می‌گذرد) اما مرد که توانسته است با ویرجینیا (همان کودک آزمایشی) ارتباط بهتری برقرار کند نظر دیگری دارد.

آرین هم گاهی حین ارزیابی کم می‌آورد و خسته می‌شود، مثل زمانی که بعد از بازی در ساحل، ویرجینیا اصرار می‌کند آرین او را روی دوش خود تا خانه حمل کند که در نهایت بعد از بارش باران و کمردرد آرین در میانه‌ی راه او را زمین می‌گذارد و همین می‌شود فرصتی برای میا تا قدرت مادرانگی‌اش را به ویرجینیا نشان دهد.

فیلم ارزیابی با خلق موقعیت‌های مختلف به خوبی نشان می‌دهد که واقعیت بچه‌دار شدن با آنچه تصور می‌شود زمین تا آسمان تفاوت دارد و یک زوج باید برای رویارویی با هر چیز آمادگی داشته باشد. بی‌قراری‌‌ها، خطرات، شب‌بیداری‌ها، لج‌بازی‌ها و البته لحظات شیرینی که حین بازی کردن و ابراز عشق از سوی فرزند تجربه می‌کنند است که پدر و مادر بودن را تعریف می‌کند. حتی فرزندان به سوی والدی کشیده می‌شوند که بیشتر برایشان وقت می‌گذارند یا پایه‌ی شیطنت‌هایشان است. پس ویرجینیا در واقع به آن‌ها لطف می‌کند و آن‌ها را در شرایط مشابهی قرار می‌دهد که تصمیمشان را ارزیابی کنند.

نقطه‌ی اوج

the_assessment

این تجربه‌ی ارزیابی با بزرگسالی که ادای یک کودک را درمی‌آورد زمانی به اوج خود می‌رسد که مهمانانی ناخوانده وارد خانه‌شان می‌شوند و میا و آرین در مدت زمان خیلی کم باید تدارک شام ببینند، خودشان و فرزندشان را برای مهمانی آماده کنند، با وجود فرزندی ناسازگار از مهمان‌هایشان پذیرایی کنند و از طرفی هم مواظب رفتارهای خودشان باشند تا از کوره در نروند.

این شرایط در حالی بدتر می‌شود که مادر آرین (ایندیرا وارما) وارد جمع می‌شود و با وجود تاکید آرین برای حفظ آرامش و بر زیان نیاوردن حرف‌های مگو رازی را برملا می‌کند که نقطه‌ی جوش میا را نشانه می‌رود. در کنار تمام اینها حرف‌هایی از سوی یکی از مهمان‌ها زده می‌شود که ارزش تلاش برای بچه‌دار شدن با تمام این سخت‌گیری‌ها را زیر سوال می‌برد و حتی به میزبان‌ها توهین هم می‌کند.

همه چیز تا میانه‌ی فیلم به نظر عادی و البته چالشی به نظر می‌رسد اما رفته رفته قصد و نیت ویرجینیا شکل و شمایل تازه‌تر و متفاوت‌تری به خود می‌گیرد که نشان می‌دهد حساسیت‌های میا اصلا بی‌مورد نبود. این موضوع زمانی شدت می‌گیرد که میا برای ملاقات خواهر بیمارش راهی شهر دیگری می‌شود (چیزی که بعدا مشخص می‌شود جزوی از نقشه‌ی ارزیابی بوده است). این تضاد و چندگانگی کارهای ویرجینیا فضای گیج‌کننده‌ای هم برای شخصیت‌های اصلی و هم برای مخاطب بوجود می‌آورد که پیچیدگی‌های فیلم را به یک مرحله بالاتر برده و جذابیتش را بیشتر می‌کند.

در نهایت وقتی میا و آرین در ارزیابی از سوی ویرجینیا رد می‌شوند، می‌بینیم که تمام این ارزیابی‌ها و برنامه‌ها برای حفظ و کنترل مردم بوده است تا شاید امیدی برای زندگی داشته باشند و در خدمت دولت کار کنند و تحقیقات و بقای آن‌هایی را که دولت تایید می‌کند را تامین کنند. این زمانی مشخص می‌شود که میا برای پیدا کردن جواب سوالش که چرا در ارزیابی رد شدند به دنبال ویرجینیا (که معلوم می‌شود واقعا اسمش گریس است) می‌گردد و او را پیدا کرده و پای حرف‌هایش می‌نشیند.

گریس هم که خود برده‌ی این سیستم کنترل‌گر است به خوبی توضیح می‌دهد که خودش حق انتخابی برای تایید یا رد یک زوج ندارد و همه چیز از پیش تعیین‌شده است و او که یک بار فرزندش را از دست داده، تنها به خاطر فرزندی که به او وعده داده شده به این کار مشغول است.

پایان‌بندی

the_assessment

فیلم ارزیابی در نهایت به زیبایی هرچه تمام‌تر نشان می‌دهد که در شرایطی که دولت یا حکومت سعی در تنظیم قواعد و قوانین محدودکننده داشته باشد، مردم عموما مجبور به انتخابی می‌شوند که با آرمان‌ها و آرزوهایشان تفاوت فراوانی دارد. مثل میا که در نهایت شرایط سخت را می‌پذیرد اما زندگی کردن را آنطور که خودش می‌خواهد انتخاب می‌کند، به دنیای قدیم می‌رود و پیری و سختی‌ را هم به جان می‌خرد. یا آرین که ماندن در دنیای جدید را با فرزند و همسری شبیه‌سازی‌شده به برگشتن به دنیای قدیم ترجیح می‌دهد. یا مرگ دلخراش و خودخواسته‌ی گریس.

این انتخاب‌ها وجه متفاوتی به هر یک از شخصیت‌ها می‌بخشد و انتخابشان را برای چگونه زیستن و بدست گرفتن سرنوشت را نشان می‌دهد. چهره‌ی آفتاب‌سوخته و چروکیده‌ی میا به محض ورود به دنیای قدیم و لبخند رضایتش از حس و لمس تابش آفتاب بر پوستش (با وجود آسیبی که به او می‌زند) نشان می‌دهد که این شخصیت همیشه به دنبال لمس واقعی زندگی بوده و شغلش که با گیاهان سر و کار داشت که به نوعی معنا و مفهوم زندگی و زایش است را پرمعنی‌تر می‌کند. این درست در مقابل شخصیت آرین قرار می‌گیرد.

اما به نظرم بهتر بود فیلم ارزیابی بدون صحبت‌ها و شفاف‌سازی‌های گریس و میا به پایان می‌رسید. بخش پایانی پیچیدگی‌های فیلم جذابیت زیادی به کلیت داستان می‌بخشید که درست در زمان رویارویی گریس و میا از بین رفت. شاید بهتر می‌بود کارگردان پاسخ سوالات ذهن مخاطب و شخصیت‌های را سربسته نگه می‌داشت تا به این شکل ابهام بیشتری به داستان می‌بخشید.

چرا که بعد از اعلام شکست ارزیابی از سوی ویرجینیا آن هم در حالی که هرچه بین میا و آرین و زندگی مشترکشان وجود داشت حالا دیگر رنگ باخته بود و اثری از آن آرامش و اعتماد و سرخوشی دیده نمی‌شد، بهتر بود جوابی برای تمام این اتفاقات به مخاطب نمی‌داد و ما همراه با شخصیت‌ها با سرگشتگی و استیصال آن‌ها همراه می‌شدیم.

در نهایت با وجود اینکه در لحظه به لحظه‌ی فیلم ارزیابی به صورت مستقیم و غیرمستقیم این موضوع مطرح می‌شد که «تو حق انتخاب داری» یا «پدر و مادر بودن پر از انتخاب‌هاست» کارگردان پاسخ یک شوال را برعهده‌ی مخاطب می‌گذارد. اینکه آیا واقعا در جامعه‌ای که همه چیز دور از چشم و ذهن مردمانش برنامه‌ریزی و کنترل می‌شود چیزی به نام حق انتخاب معنا دارد؟

نقاط قوت:

  • طرح جذاب
  • طراحی صحنه و لباس متناسب با فضای داستان و شخصیت‌ها
  • شخصیت‌پردازی خوب
  • کارگردانی قابل قبول

نقاط ضعف:

  • پایان‌بندی نه‌چندان رضایت‌بخش

the_assessment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×